زنم زیر بکنش، من زیر زنم (۴)

1400/12/20

...قسمت قبل

فرداش وقتی کامران زنمو رسوند خونه و مسافرت نوشین با رئیسش رسما تموم شد بعد از ظهر بود. خیلی خسته و کوفته بود. رفتم دم در استقبالش و ساکشو گرفتم بردم تو اتاق و مانتوش و لباساشو واسش دراوردم. وقتی جوراباشو دراوردم بهم گفت انگشتای پاشو بکنم تو دهنش و منم اطاعت کردم. همونطور که تینا بهم یاد داده بود جوری انگشتای پاشو میمکیدم انگار تنها راه زنده موندنم و لذت بخش ترین کار دنیاست. بعدش بش گفتم وانو برات پر از آب داغ کردم تا خستگیت دربره که کلی حال کرد و برای افرین گفتن دست کشید رو سرم. رفت دراز کشید تو وان و منم رفتم شروع کردم از پشت دوتا شونه هاشو قشنگ ماساژ دادن. بهم گفت “حواست باشه دستت به سینه هام نخوره ها، کامران عصبانی میشه” منم گفتم چشم. شروع کرد از این که چقد با کامران بش خوش گذشته و چقد خوش مسافرت و دست و دلبازه تعریف میکرد. واقعا شبیه پدر ایده الش ازش صحبت میکرد. الان میدونم که زنم مشکلی به اسم ددی ایشیو داشته که اینطور بوده. بعدم از من و تینا پرسید و وقتی تعریف کردم از لحنش فهمیدم یکم حسودیش شده که من با تینا جور شدم و بهمون خوش گذشته. اینقد جنده بود و خوب میدونست چجوری باید حسادتمو‌ تحریک کنه که گوشیشو دراورد رفت تو پیامای اینستاگرامش و پیام آرتین اون پسره تو محلمون که من ازش بدم میومدو بهم نشون داد که دوباره عکس کیرشو فرستاده بود. زیرشم نوشته بود “به تخمم نیس که شوهر داری، من عاشق اون بدنت شدم و بالاخره یه روز میکنمت. میدونم خودتم دوس داری. یه بار امتحان کنی مشتری میشی” لبشو گاز گرفت و با یه خنده شیطون گفت “به نظرت چی جواب بدم؟” گفتم “عزیزم ما کلی راجب این حرف زدیم” گفت “مطمئنی نمیخوای؟ آخه یکی از زنای مطلقه باشگامون باش دوس بود، میگفت خیلی کاربلده… دم و دستگاهشم که ماشالا میبینی بزرگه” گفتم نوشین هرکاری بگی میکنم ولی به این نده. خیلی شدید به حماقت من خندید و با لحن دستوری بهم گفت “پس حالا که اینطور شد فردا زنگ میزنی به کامران ازش میخوای بیاد اینجا. قولتو یادت نرفته که؟” گفتم نه عزیزم حتما همینکارو میکنم.

همینکارو هم کردم. فرداش با خجالت زنگ زدم به کامران و دوباره ازش خواستم یه شغلی تو شرکتش بهم بده. با بیحوصلگی گفت “حالا رزومتو اماده کن بفرست ببینم چی میشه” که ازش خواستم اگه دوست داره یه شب این هفته بیاد خونه مهمون ما باشه و همینجا رزوممو بررسی کنه. با خنده و ذوق قبول کرد و گفت فردا شب وقتش خالیه. فردا بعد از ظهر که زنم رسید خونه، من حسابی خونه رو تمیز کرده بودم و میوه ها رو شسته بودم و شیرینیایی که خریده بودمو گذاشته بودم رو میز. نوشین کلی ازم تعریف کرد و رفت حموم کنه و حاضر شه. یه ساعت بعد که اومد بیرون دیدم یه پیرهن مجلسی قرمز تا وسط رونش پوشیده و هیچ شلوار یا جورابی هم نپوشیده و پاهای سفید و گوشتیش همونجور لختن. تنها چیزی که کل پاهاشو میپوشوند دمپاییای پاشنه بلند قرمزش بودن که واقعا سکسی بودن. گردنبندی که سر سفره عقد بهش کادو داده بودمو هم انداخته بود. بش گفتم “خیلی قشنگ شدی عزیزم” با چشمای خمارش گفت “جدی؟ ینی به نظرت کامران امشب منو میکنه؟” گفتم “هیچ مردی نمیتونه تو رو نکنه عزیزم”

نشست رو مبل و دستمو کشید و گفت “بلبل زبونی نکن، بیا اینجا ببینم” وقتی زانو زدم سرمو گرفت برد جلوی کسش و مجبورم کرد کسشو بخورم. گفت “خوب با زبونت واسه کامران گرمش کن. کسمو دوست داری؟” گفتم “خودم میدونی عاشقشم” دیدم همینطور که دارم کسشو میخورم سینه هاشو از لباسش دراورده و داره میماله. بهم گفت “دوس دارم امشب کامل بیغیرتت کنم. دوس دارم وقتی داره کسمو میکنه همینطوری بخوریش. دوست دارم جلوش بردم باشی” گفتم “عزیزم میشه حداقل جلو من به کامران ندی؟ من میرم بیرون تو هرچقد میخوای بهش بده. به هرکی دیگه میخوای بدی من میام نوکری جفتتونو میکنم، ولی کامران نه. خواهش میکنم. قراره از این به بعد همش همو ببینیم، من چجوری تو چشاش نگاه کنم؟” خندید و گفت “از همون پایین” و سرمو فشار داد به کسش. من دیگه چیزی نگفتم و فقط کسشو خوردم تا اعصابش خورد نشه یه وقت و همون یه ذره شانسی که برای ندادنش داشتم نپره. اونم کلی زیر لب غر زد که پررو شدم و هی میخوام بش بگم چیکار کنه.

یکم بعد صدای زنگ اومد و دیدیم کامرانه. نوشین اون قیافه سوپر حشری همیشگیش رو صورتش بود. وقتی دستم به بازوش خورد بدنش اینقد داغ بود که اگه نمیدونستی فک میکردی تب داره. وقتی کامران اومد رفت جلو خیلی گرم سلام کرد و بغلش کرد. بعد که دستای کامران ازاد شد من باهاش دست دادم. با حالت تحقیرامیزی دستمو محکم فشار داد و با پوزخند تو چشام زل زد. من ناخوداگاه سرمو انداختم پایین و نتونستم تو چشای قدرتمندش نگاه کنم. بعد بدون این که من حرفی بزنم کتشو دراورد و داد دستم. از همین اول داشت میخو جای درست میکوبید. البته قبلا حسابی میخ بزرگشو تو کس زنم کوبیده بود. زنم نشست رو مبل دونفره و وقتی اومدم بشینم و انتظار داشتم بره کنار تا منم جا بشم. با کونش یه تنه بهم زد که یکم پرت شدم عقب و با نگاهش بهم حالی کرد نباید اونجا بشینم. کامران که متوجه شده بود دوباره نگاه تحقیرامیزی بهم کرد و رفت کنار زنم نشست. وای خدایا خیلی تحقیرامیز بود.

دستشو اروم گذاشت رو پشتی مبل پشت گردن زنم و همونطور که روناشو رو مبل از هم باز میکرد و لم میداد به در و دیوار خونه نگاه کرد و گفت “بابا من گفتم الان حداقل خونه‌تون دویس سیصد متره… آخه میدونی معمولا کسی مث سعید که خانوم به این جذابی داره یه بابای پولدار داره” زنم خندید و گفت “نه بابا همین خونم به زور خریدیم” من ناراحت شده بودم ولی از همین فرصت استفاده کردم تا بحث استخداممو پیش بکشم. شروع کردم از بی پولی نالیدن که کامران ازم پرسید “تو کاری که الان هستی چقد میگیری؟” گفتم “سه تومن اقا” که گفت “خیلی کمه که. چجوری خرج زندگیتو درمیاری؟” که زنم یه پوزخندی زد و گفت “درنمیاره که… همیشه میگه پول ندارم” یه نگاه عصبانی به زنم کردم که تند نره و گفتم “اقا کامران ببینید ما…” که گفت “اقای فرمانفر” گفتم جان؟ گفت “واسه شما میشه اقای فرمانفر. تو یه شرکت حرفه ای نباید بالادستیات و بزرگتراتو با اسم کوچیک صدا بزنی” قشنگ دیدم که زنم بعد این حرف یه لرزش کوچیکی کرد و میکروارگاسم شد. عذرخواهی کردم و حسابی توضیح دادم چرا استخدام کردن جفت من و نوشین ایده خوبیه. اونم در حالی که دستش رو مبل پشت گردن نوشین بود یکم پاهاشو از هم بازتر کرد و گفت “ببین امیر جان ما الان کارمند زیاد داریم…” گفتم “سعید هستم” گفت “اها… خب سعید جان… ما الان پریم ولی چون نوشین جون خیلی کارمند خوبی بوده و ازش راضی بودیم تو همین مدت کم، به خاطر درخواستش شما هم زیردستش استخدام میکنیم. فقط یادت باشه ما اهل پارتی بازی نیستیم و حسابی باید کار کنیا” منم با خوشحالی و خجالت همزمان گفتم “چشم مطمئن باشید پشیمون نمیشید”

بعد نوشین ازش تشکر کرد و با لبخند بهم گفت “عزیزم شما برو یه سر به شام بزن یهو نسوزه، من اینجا از رئیس پذیرایی میکنم” وقتی گفت رئیس کامران نگاش کرد و یه لبخندی زد. وقتی داشتم میرفتم تو آشپزخونه آروم به کامران گفت “میبینی؟ هیچ کاریو نمیتونه درست انجام بده” چند دقیقه بعد نوشین اومد تو آشپزخونه و بهم گفت “سعید کیرشو بهم نمیده” پرسیدم چرا؟ گفت “میگه اگه میخوای کیرمو بگیری باید شوهرت بیاد بهم بگه بذار زنم ماساژت بده” گفتم “اخه نوشین…” که با اخم و حالت رئیس گفت “بدو سعید حوصله ندارما. نیای بهش بگی همین الان لباسامو درمیارم و چارزانو جلوش میشینم پارس میکنم تا بکنتم. بدو” منم که میدونستم خیلی حشریه و همچین کاری ازش برمیاد به اجبار قبول کردم و رفتم تو هال. نشستم رو مبل تکی و گفتم “جناب فرمانفر از این شیرینیا میل بفرمایید، مخصوص شما گرفتم… یکم گرفته به نظر میاید” خودشو داد عقب و با پوزخند گفت “اره خب مسافرت حسابی سنگین بود” و به نوشین نگاه کرد و دوتایی خندیدن. خودمو زدم به نفهمی و گفتم “اگه دوست داشته باشید نوشین ماساژ حرفه ای بلده. خیلی برای رفع خستگی مفیده” خندید و گفت “بله بله تو شمال مستفیظ شدیم… باشه حتما” نوشین با جندگی یه لبخند بهم زد و پاشد کمکش کنه لباساشو دربیاره. من دیگه نتونستم تحمل کنم و رفتم تو اشپزخونه.

دزدکی نگاه میکردم. دیدم زنم لباساشو دراورد و اونم دستشو گذاشت رو بناگوش زنم و شروع کرد ازش با احساس لب گرفتن. همینطور از هم لب میگرفتن و بدن همو میمالیدن. مطمئن بودم الان سکس میکنن و من دیگه هیچ جوره نمیتونم این افتضاحو جمع کنم. این شد که احمقانه ترین کار ممکنو کردم. رفتم وسط هال و همونطور که کامران وایساده بود و نوشین داشت دستشو از رو شلوار میکشید رو کیرش و کمربندشو باز میکرد گفتم “عزیزم خب دیگه بسه یکم بازی کردی، بیشتر از این جلو نرو” که کامران با خنده بلند گفت “ااا؟ بازی بود؟” و زنم در حالی که شلوارشو میکشید پایین با بی حوصلگی فقط بهم گفت “خفو شو” من که غرورم شکسته بود بش گفتم “زشته عزیزم جلو مهمونمون اینطوری حرف نزن. فک نکنم…” زنم با عشوه و خنده یه نگاهی بهش کرد و گفت “ایشون صابخونست” و کیرشو گذاشت تو دهنش. کامران با پوزخند بهم گفت “قرار نشد فکراتو بلند بگی. تو اگه فکر خوب داشتی الان وضعت این نبود. بشین اونجا صدات درنیاد” من با اعتراض گفتم “اخه …” که زنم داد زد “سعید اگه مشکل داری میتونی بری بیرون تا تموم شه” که رئیس گفت “اگه بری یعنی قید کارتو زدیا” با خودم گفتم ای خدا عجب گیری افتادم من با این زن جنده. وقتی حشری میشه دیگه مغزش کلا کار نمیکنه. بعد با خودم فک کردم خب که چی؟ هم کامران میدونه من بیغیرتم هم خودم و نوشین دوس داریم، دیگه چه فرقی میکنه؟ این شد که هیچ جا نرفتم و وایسادم به تماشا.

زنم چن بار کیر کامرانو تو دهنش عقب جلو کرد و بعد دراورد و با خنده بهم گفت “اره از ا‌ولش معلوم بود نمیری… عزیزم رئیس در جریان همه چی هست، نمیخواد الکی جلوش فیلم بازی کنی” کامران در حالی که سر زنمو گرفت و دوباره کیرشو کرد تو دهنش گفت “اره بابا چی از این بهتر؟ تو که همینجوریم میخوای زنتو بدی دست چارتا الدنگ مث اون مرتضی، حداقل میدیش به یکی از گنده های تهرون تا جیبتم پر پول کنه” حرف حق جواب نداشت. نوشین کیرشو حسابی با شور و شوق ساک میزد و دستشو میکشید رو شکم گنده و پشمالوش ومیگفت “این یعنی مرد…تو چطور روت میشه به خودت بگی مرد ؟” بعد با پوزخند بهش گفت “میبینیش؟ شما صد سال لخت وایمیسی ساک زدن زنتو نگا کنی؟” که کامران خندید و گفت “واسه همینه من رئیسم. یه سریا مادرزادی رئیسن، یه سریام مث این واسه خدمت کردن به دنیا میان” که نوشین گفت “جون رئیس من. دوس دارم امشب کسمو جلو شوهرم جر بدی، همینطور که داری دهنمو گشاد میکنی… فک نمیکردم دهنم بتونه اینقد باز بشه، اخه به کیر کوچولوی این عادت کرده بودم” کامران یه نفس عمیق کشید و با صدای خرناس یه مرد چاق سیگاری گفت “کیر این حال بهم زنو که ساک نمیزنی؟” که زنم خندید و گفت “نه بابا اصلا نمیذارم خودشم جق بزنه…” بعد در حالی که سر کیرشو میکرد تو دهنش بهش گفت “امروز میخوام یه کلاس اموزش کردن واسش بذاری یکم ازت یاد بگیره” کامران گفت “جون بیا اینجا ببینم” و بلندش کرد. بعد به من گفت “یه لیوان اب واسم بیار ببینم. گلوم خشک شده”

منم سریع رفتم واسش اب اوردم تا چیزیو از دست ندم. ابو از دستم گرفت سر کشید و لیوان خالیشو دوباره داد دستم و به زنم گفت “اها جنده خانوم حسابی بمالش خوب راست شه” نوشین در حالی که وایساده بود و کیرشو میمالید با عشوه گفت “من جنده نیستم عشقم، من فقط کیر کلفت دوست دارمممم… کسم فقط مال کیر توئه” بعد به من گفت “بیا اینجا پاهامو بوس کن و کفشامو دربیار” وقتی رفتم کامران با اعتمادبنفس از اون بالا بهم نگاه کرد و گفت “اره همینه… از این به بعد هم من رئیستم هم زنت… هرچی میگیم گوش میکنی” اخرین صحنه‌ای که دیدم از پایین پستونای بزرگ زنم بود که با بالا کشیده شدن لباسش توسط رئیسمون ازاد میشدن و تو هوا تکون میخوردن. همونطور که پاهاشو بوس میکردم و کفش پاشنه بلندشو درمیاوردم صدای ملچ مولوچ لب گرفتن و خوردنشون میومد. عاشق پاهای گوشتی و سفید خانومم بودم، ولی حیف که زود ازم گرفتشون. دوتایی نشستن رو مبل و نوشین خم شد رو پاهاش و دوباره شروع کرد خوردن کیرش. انگار درست راست نمیشد.

همونطور که زنم کنارش رو مبل نشسته بود و واسش ساک میزد پاهاش تو دهن من بود. کامران بهم گفت “تو چشای زنت نگاه کن، فقط پاهاشو از دهنت درنیار” همونطور که من پاهای زنمو میخوردم و زنم کیرشو میخورد دیدم داره میخنده و بهم یه چشمک ریز زد. کامران بهم گفت “هیچی مث دهن نوشین نمیتونه کیرمو ارضا کنه. تو همین مدت کم کیرمو عاشق خودش کرده. حتی از کردن کسشم بیشتر دوسش دارم” بعد گلوی زنمو گرفت و همینطور که لپشو بوس میکرد انگشتشو گذاشت رو حنجر‌ش و به من نشون داد و گفت “کیرم تا اینجا میره تو گلوی زنت… اخرین باری که کیر تو اونجا بوده کی بوده؟” نوشین گفت “هیچوقتتت” من چیزی نگفتم و همینطور فقط پاهای زنمو میخوردم. نوشین پاشد منو نشوند روی مبل و گفت بخواب میخوام بشینم رو صورتت. بعد با کون نشست رو صورتم. رئیس با تعجب بهش گفت “این دیگه چه مسخره بازی ‌ایه؟” که زنم با یه خنده شیرینی همونطور که کونشو رو صورتم تکون میداد گفت “این بازی من و سعیده” که کامران خندید و گفت “عجب کثافتیه، خفه نشه یهو” که زنم گفت “نه عادت داره، خفه بشه هم از خداشه” و با کونش محکم زد تو صورتم و داد زد “مگه نه؟” منم از زیر کونش با زحمت و با حالت خفه گفتم “بله خانوم” زنمم انگار همزمان برای کامران که وایساده بود با دست جق میزد و کیرشو میخورد.

یکم بعد کامران که انگار حوصلش سر رفته بود گفت خب بسه دیگه. بعد از جیبش یه بسته کاندوم دراورد و داد دست من و گفت “واش کن بده بهم” منم کاندومو باز کردم و دادم دستش. راستش تو اون لحظه دوست داشتم خودم بکشمش رو کیرش ولی ترسیدم یه وقت خوشش نیاد و این کارو نکردم. زنمو داگی خوابوند رو مبل و کیرشو از پشت کرد تو کسش. وقتی کیرش داشت میرفت تو به نوشین گفت “کست هنوز تنگه، به همچین کیر کلفتی درست عادت نکرده” بعد به من گفت “بیا اینجا بشین خوب نگاه کن… بهت قول میدم از تو و زنت رو همدیگه بیشتر طول بکشه تا ابم بیاد” و با قدرت تمام کیرشو تو کس نوشین میتپوند. برای اولین بار یکی داشت تو فاصله یه متریم زنمو جلو خودم میکرد و منم میدیدم. الان که دیگه خجالت و شک اولم کامل ریخته بود دیگه خیلی داشت حال میداد. به نوشین التماس کردم کیر منم همزمان بخوره که کامران گلوشو با دست از پشت گرفت و گفت “افسار زنت دست منه. هرکاری من بگم میکنه” و همونطور که گردنشو نگه داشته بود میکردش. نوشینم معلوم بود رو ابراس. بلند بلند اه و ناله میکرد و میگفت “جون منو بکن کامران… اوف کامرااان… من فقط مال توعم، جنده اختصاصیتم…” کامران زد به شون من که نشسته بودم بغل مبل و گفت “شنیدی چی گفت؟ از امروز دیگه رسما من مرد این خونم. زنت مال منه. حق این که بدون اجازه من به کسش نزدیک شی نداری. اگه بفهمم بدون اجازه من به کسش دس زدی تا سه ماه از پول خبری نی”

بعد یکی محکم زد در کون نوشین و گفت “ببین چطوری زن‌ گوشتیتو میکنم، ببین چجوری داره لمبرای کونشو موقع جلو عقب رفتن رو کیرم تکون میده” و کیرشو تو کون بینقص و مثال زدنی خانومم جلو عقب میکرد. نوشین داد زد “اره سعید دارم سگی بهش میدم، میخوام مث سگ منو جلوت بکنه” که این حرفش باعث شد کونش یه سیلی دیگه از کامران بخوره. بعد کامران به شیرینیای روی میز اشاره کرد و گفت “یکی از اون شیرینیا بده ببینم قندم افتاده” وقتی شیرینی خامه ای رو بهش دادم کیرشو از کس زنم کشید بیرون و همونطور نگام کرد. گفتم بفرمایید. گفت “پوستشو بگیر و بده احمق. این چه مهمون داری ایه؟” منم عذرخواهی کردم و همینکارو کردم. نوشین گفت “خاک تو سرت سعید. داشتم میومدم” کامران با دهن پر از شیرینی بهم گفت “تا من تقویت میشم بیا سوراخ کون زنتو ماچ کن. متبرکه کیر من توش بوده” منم سرمو بردم جلو و اروم سوراخ کون نوشینو ماچ کردم. کامران زد تو سرم انداختم عقب و کیرشو دوباره کرد تو نوشین. خدا نصیب همه بیغیرتای عالم کنه. اون لحظه ای که زنت خم شده رو پاهات و تو از پایین داری میبینی که یه مرد قوی داره از پشت تو کسش تلمبه میزنه… چهره درهمش که از بزرگی کیرش اذیته ولی داره لذت دنیا رو میبره، ارایش پخش شدش، اون فشاری که با هربار پرت شدن به جلو به پاهات میاره، حتی منظره بکنش از پشت شونه هاش…

همونطور که زنمو میکرد من جق میزدم. کامران وقتی نگاهش افتاد بهم و متوجه شد با خنده گفت “داری از رو شلوار با خودت ور میری؟” زنم داد زد “مگه نگفتم تا من نگفتم حق نداری؟” کامران با خنده گفت “ولش کن بابا بنده خدا رو… حسابی دست به خودت بزن پسرم” نوشینم سریع نظرشو همراه رئیس تغییر داد و گفت “اره… همینطوری که حال میکنی یادداشت بردار… از رئیس یاد بگیر چطور باید یه زن به هاتی منو بکنی… هرچند من که بهت نمیدم. هیچ زن دیگه ای هم حاضر نمیشه به کیر حال به هم زنت نزدیک شه… آخ خدااا چه حالی دارم میکنم . فقط یه مرد تو زندگیم میخواستم که بالاخره اومدددد … دارم میام … کامران تو رو خدا همینطور بکن، به جون عزیزات قسمت میدم قطعش نکن …” لرزیدن تنشو رو مبل حس میکردم که با ضربه های رئیس ترکیب شده بود. جوری از لذت جیغ میزد و ناله میکرد که مطمئن بودم کل ساختمون دارن صداشو میشنون. وقتی اومد همونطوری افتاد رو مبل و در حالی که هنوز میلرزید با صدای خفه گفت “عاشقتم کامی… مرسی، مرسی” کامران نفهمید ولی من فهمیدم که این کامی مخفف اسم کامران نبود، مخفف اسم کامیار دوست پسر قبلی زنم بود که تصادفی از دهنش پرید.

چند لحظه بعد که حالش جا اومد پاشد بهم گفت “تو نمیخوای از رئیس به خاطر انجام دادن وظایفت تشکر کنی؟ ببین چه رئیس خوبیه، هم بهمون پول میده هم بقیه نیازامونو برطرف میکنه” من هیچی نگفتم و سرمو انداختو پایین. نوشین داد زد “یالا منتظر چی هستی؟” کامرانم در حالی که دستشو میکشید رو کیرش بهم گفت “اگه به خاطر من نبود نون تو این خونه نبود، جای تشکر کردنته؟ گفتم هرچی خانومت میگه گوش میکنی” و دستشو گرفت جلوم تا ببوسم. من که میدونستم چاره ای ندارم و باید اینکارو بکنم چشمامو بستم و با حس تحقیر شدنی که سراسر وجودمو گرفته بود دستشو بوسیدم. دوتایی زدن زیر خنده و کامران گفت “حالا شد… حالا بیا کیرمو بخور” و کیرشو داد دهن زنم. نوشین همونطور که کیرشو میخورد رو به من گفت “گردنبندم قشنگه؟ دوست داری این گردنمه و رئیس میکنتم؟” بعد رو به کامران گفت “این کادوی عقد این و خونوادشه. دوست داری آبتو بریزی روش؟” کامران که معلوم بود خیلی حال کرده گفت بله چه جورم و نوشین کیرشو از دهنش دراورد و شروع کرد جق زدن. از اونجا به بعد تا ارضا شدن کامران هر ثانیه برام مث ثانیه شمار سال تحویل بود، ثانیه شمار تصاحب کامل ازدواجم به دست رئیس پولدار و پشمالوی زنم. بالاخره کامران یه نعره بلند کشید و نوشین موفق شد آبشو رو سینه هاش و گردنبندش بیاره. بعد بهش لبخند زد و گفت “ممنونم عزیزم، قیمت گردنبنده کلی رفت بالاتر” بله. نمیدونم ارزش گردنبند بیشتر شده بود یا ارزش من و ازدواجمون کمتر شده بود، ولی میدونستم دیگه هیچ راه برگشتی نبود. از اینجا به بعد من یه ادم بیغیرت بودم که قرار بود همه همکاراش و دور و بریاشم بدونن. تمام.

نوشته: cuckduck69


👍 26
👎 10
102601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

863374
2022-03-11 03:13:35 +0330 +0330

نمیدونم راسته یا دروغ ولی سگ به سگی خودش مثل تو زندگی نمیکنه

3 ❤️

863418
2022-03-11 08:59:23 +0330 +0330

بی خاصیت‌ترین و کوسشعر ترین داستان‌ها رو تو میگی
از اون زن جنده من شروع شد تا الان
دست بردار هم نیستی
ساییدیمون بابا جان
آخه چرا اینقدر کوسشعر تفت میدی؟ اگه کونی هستی و دوست داری بی‌غیرت باشی بگو تا بدونیم. به مرگ خودت به همه میگم لایک کنن و بهت نمره بالا بدن ولی از این داستان‌های مزخرفت بکش بیرون.
حالمو به هم زدی

3 ❤️

863421
2022-03-11 09:43:22 +0330 +0330

sabaamm94 کص‌پاره از داستانهای کیریت خوشش اومده.کیر خر تو کصت sabaamm جنده لاشی!

1 ❤️

863436
2022-03-11 11:59:32 +0330 +0330

ریدم دهنت. ریدم دهن ادمین با این داستان گذاشتنش
گند همه چی درآوردین
چهار یا پنج نفر هستن که داستان خوب میگن بعد این لجن داره گوه میخوره فقط از این سایت میرم
ریدم توش

3 ❤️

863438
2022-03-11 12:08:56 +0330 +0330

تو که زنت زیر کیر همه رفته خوب زیر کیر منم بیار تا ازش استفاده کنیم چه فرقی می‌کنه برای تو

1 ❤️

863490
2022-03-11 20:57:36 +0330 +0330

کیه که ندونه این نوع تشویق به بیغرتی و ابتذال غرب گرایی کار کارگروهای فکری م و س ا د تو ایران هست تا هرچه بیشتر جوان های مملکت عزیزمون را به منجلاب بیغرتی و ابتذال بکشونه . وگرنه این نوع تفکر بیغیرتی برای خود غربی ها هم بسته است . اندکی تفکر

1 ❤️

863493
2022-03-11 21:58:15 +0330 +0330

بهتر بود

0 ❤️

863507
2022-03-12 00:37:00 +0330 +0330

چه مذخرف

0 ❤️

863693
2022-03-12 17:36:03 +0330 +0330

واقعا زیباست لطفا زودتر از لوتی کپی کن و بذار اینجا خوندنش جذاب ذره

0 ❤️

863761
2022-03-13 02:12:58 +0330 +0330

خیلی حال میکنم با داستانات

0 ❤️

863813
2022-03-13 08:41:10 +0330 +0330

اگه انقدر فوش و تحقیر شدن دوست داری بگو ما هم یه پیامی برات بفرستیم عزیز😂

0 ❤️

863856
2022-03-13 14:57:32 +0330 +0330

اوف اوف چیشد

0 ❤️

888750
2022-08-06 15:32:07 +0430 +0430

اوف من هم دوست دارم بیغیرت باشم

0 ❤️

904145
2022-11-25 19:44:37 +0330 +0330

دوس دارم زن منم همچین رئیسی پولداری داشته باشه البته

0 ❤️