زنم زیر کیر بکنش، من زیر زنم (۱)

1400/12/11

بعد از این که ماساژوری که خودم اورده بودم کون زنمو ماساژ داده بود و آبشو ریخته بود رو کونش، نوشین دیگه حسابی روش بهم وا شده بود. یه بار که نشسته بودیم بهم گفت “آخ سعید اینقد دوست دارم همزمان به دونفر بدم” گفتم تا حالا ندادی مگه؟ گفت “چرا ولی خیلی وقت پیش بوده. دوست دارم به دو نفر بدم و تو هم وایسی نگاه کنی.” گفتم “منم یه جورایی دوست دارم عزیزم ولی نمیخوای با یکی راضی بشی حالا؟ یهو‌ دو نفری کاری میکنن باهات.” گفت “نه بابا عزیزم چه کاری؟ من تحملم بالاست حتما تا الان فهمیدی دیگه” لبخند زدم و گفتم “میدونم عزیزم. ولی میگم بذار آروم آروم جلو بریم. یکی رو هیچ مشکلی ندارم. هرکی تو ذهنته بگو بهم” گوشیشو بهم نشون داد. دایرکت اینستاش با اونپسره دبیرستانیه تو محلمون آرتین بود. زنم اکثرا جواب نمیداد ولی آرتین دائم قربون صدقه کس و کونش میرفت و عکس کیر شق شدشو میفرستاد و میگفت اگه بگیرتش باهاش چیکار میکنه. نوشین با ناز و عشوه بهم گفت “سعییید… خیلی دوست دارم کیرشو امتحان کنم” با التماس گفتم “عزیزم خواهش میکنم این نه دیگه. هرکی دیگه بگی باشه. این اصن بچست” خندید و گفت “ولی با این سنش ببین چه کیری داره تخم سگ” راست میگفت واقعا کیرش خیلی بزرگ بود. چه از نظر درازی چه از نظر کلفتی جزو بزرگترین کیرایی بود که دیده بودم. ولی خیلی ازش متنفر بودم و اصن دوس نداشتم اون زنمو بکنه. نوشین که دید اصراراش جپاب نمیده گفت “اون پسره بدنسازه که تو مهمونی کامی بودم خیلی چشمو گرفت. یه دوست سر و زبون دارم داشت باهم بیان بکنن منو رویایی میشه دیگه” گفتم “خواهش میکنم فعلا فقط به همون یکی بده، بعدا سر فرصت به جفتشون باهم میدی” انگار سختش باشه ولی مجبور باشه گفت باشه خب. گفتم حالا به چه بهونه ای میخوای بگی بیاد؟ گفت بهونه چیه؟ مردا بهونه نمیخوان که. همینجوری زنگ میزنم میگم بیا میفهمه میخوام بهش بدم با کله میاد” منم خندیدم و گفتم باشه. شمارشو گرفت و گذاشت رو اسپیکر.

-سلااام، خوبی؟
-سلام جانم بفرمایید
-نشناختی شیطون؟
-نه راستش به جا نیاوردم
-بابا منم نوشین، مهمونی کامی همو دیدیم
-نوشین؟ کدوم نوشین؟
-ااا… بهم گفتی بیام پیشت کلاس خصوصی… اون شب یه تاپ بنفش پوشیده بودم بدون ساپورت
-آها چطوری نوشین جون؟ خوبی؟ رفتی دیگه خبری نشد ازت
-شمارتو گم کرده بودم مجبور شدم از بچه ها بگیرم. مگه میشه مربی به این خوبیو ول کنم؟ زنگ زدم ببینم هنوزم میخوای منو تمرین بدی یا نه؟
-بله چرا نخوام. با کمال میل.
-جلسه اول رایگانه دیگه؟
-بله چه قابل شما رو داره
-میتونی امروز بیای خونه اولین جلسمونو شروع کنیم؟
-امروز که والا راستش یکم کار دارم، آخر هفته چطوره؟
-عه اذیت نکن دیگه… امروز تنها روزیه که شوهرم نیست میتونم
-اممم… خب باشه بذار یکم کارامو راست و ریس کنم بهت خبر میدم
-باشه فقط یه چیزی
-جانم؟
-میگم میتونی یکم گل بیاری باهم بکشیم؟
-قبل ورزش میخوای گل بکشی؟
-هاها… خب یکم ریلکس کردن لازمه… من وقتی یه مربی مرد جذاب بالا سرم باشه اضطراب میگیرم نمیتونم خوب ورزش کنم.
-ای کلک… من که والا خیلی نمیکشم، ولی باشه میپرسم از بچه ها ببینم دارن یا نه اگه داشتن میارم.
-مرسی عزیزم. منتظرم خبر خوب بدی بهم
-باشه حتما. مواظب خودت باش. فعلا.

وقتی قطع کرد گفت “دیدی چه راحت بود؟” من که یکم پکر شده بودم فقط سر تکون دادم و چیزی نگفتم. اومد دستشو گذاشت رو کیر راستم و گفت “چیه حسودیت شد که با یه مرد دیگه که ازت خوشتیپتر و بکن تره قرار گذاشتم؟ اشکال نداره طبیعیه حسودیت بشه عزیزم. امروز وقتی زانو میزنم جلو کیرش و تا ته میکنمش تو دهنم دیگه باید از حسودی بمیری. بعضی وقتا یادت میره که چقد خوشبختی که منو داری، این که کسی زنته که میتونه هروقت اراده کنه هر مردیو داشته باشه. چیزایی مث این یادت میاره” با یکم خجالت گفتم میشه ارضام کنی؟ با اخم گفت “نه. میتونی وقتی پسره اومد اینجا و مشغول شدیم هرچقد خواستی خودارضایی کنی” و مشغول کار کردن با گوشیش شد. چند ساعت بعد پسره گفت جور شده میاد. نزدیک اومدنش که بود نوشین یه لباس صورتی پوشید که بالای نافش گره میخورد و چاک سینه هاش قشنگ میفتاد بیرون با یه دامن کوتاه سفید. اومد جلوم یه چرخی زد و کونشو گرفت سمتم و با لحن ملوسش گفت “خوشگل شدم؟” گفتم عالی شدی عزیزم. اومد نشست رو پام همو بوس کردیم و سینه هاشو یکم اورد بیرون گرفت جلو صورتم و گذاشت نوکشونو لیس بزنم. پسره که زنگو زد بهم علامت داد برم تو اتاق. رفتم تو اتاق و یکم صبر کردم بشینن و دوباره کم کم پاورچین اومدم بیرون و پشت دیوار پذیرایی قایم شدم.

دیدم نشستن دارن با هم گل میزنن. پسره همونطور که با شلوار ورزشی لم داده بود رو مبل دودو آروم میداد بیرون گفت “والا من اگه همچین زنی داشتم هیچوقت تنهاش نمیذاشتم” زنم دوتا دستشو گذاشت رو زانوش و با لحن لوس بهش گفت “اردلان باورت میشه بهم میگه دیگه باهات تحریک نمیشم؟” پسره دستشو برد لای موهاش و گفت “ببخشیدا ولی از خریت خودشه عزیزم. از خداش باشه همچین بدنی. من بدنساز خانوم زیاد دیدم. باور کن بین اونا هم همچین بدنی کمه” زر میزد مرتیکه. کیرش راس شده بود میخواست زنمو بکنه. نوشین هیکلش کردنی بود ولی خیلی ورزشکاری نبود. نوشین بهش گفت “تو که همچین بدن سکسی و مردونه ای داری باید جاشو بگیری” و دستشو از رو شلوار گذاشت رو کیرش. بعد با ذوق گفت “اوففف این کیرته؟” اردلان با غرور گفت آره خوبه؟ نوشین گفت “عالیه، دوسش دارم” پسره هم شروع کرد کسشو مالیدن. همونطور که زنم بغلش نشسته بودو کسشو میمالید و انگشتو میکرد توش نگاهش میکرد و بوسش میکرد. ازش با احساس لب میگرفت و زنم کسشو بازتر میکرد انگار که با هر بوس بیشتر خودشو تسلیم مردونگی اردلان کنه. بعد انگشتشو از کسش دراورد کرد تو دهنش و زنم مثل کیر انگشتشو خورد.

اردلان بهش گفت “مطمئنی مشکلی نداره اینجا باشیم” نوشین نوک انگشتشو آروم بوس کرد و با عشوه گفت “عه فاز بد نده دیگه عشقم. شوهرم قراره تا دیروقت سر کار باشه، کل روز خونه در اختیار خودمونه” اونم گفت “اوف پس حسابی قراره حال کنیم” و به بوسیدن گردن و صورت زنم ادامه داد. نوشین بهو گفت “دیشب تست حاملگی دادم و دوباره منفی بود. باورت میشه اون بیعرضه حتی نمیتونه منو حامله کنه؟ من عاشق اینم که مامان بشم و اون نمیتونه” عجب جنده ای بودا. یکی نبود بگه این که کیرش ستون شده میخواد بکنتت. دیگه این حرفا چیه میزنی؟ اردلان یه لب ازش گرفت و گفت “معلومه که نمیتونه اون بنده خدا. تو اصن نباید از اون بچه میخواستی، باید میومدی پیش خودم” بعد یه دستی رو تخمای بزرگ و سفید و بی موش کشید و گفت “تا دلت بخواد تو این تخمای بزرگم آب دارم که واست بچه خوشگل درست کنم” زنم گفت جون و شروع کرد حسابی ازش لب گرفتن. بعد شایان کامل شلوارشو دراورد و نوشینم سینه هاشو از سوتینش انداخت بیرون و شروع کرد کیرشو با سینه هاش مالیدن و زبون زدنش. شایان گفت “اها اون دهن خوشگلتو بذار روش… امروز جنده منی نه؟” نوشین گفت “جنده جندتم… کل روز، تا هروقت بخوای” شایان سرشو گرفت کیرشو گذاشت تو دهنش و گفت “میخوام امروز زن اون کسکشو واسش حامله کنم” نوشین گفت “گور باباش… این کیر تنها چیزیه که میخوام بهش فک کنم” و شروع کرد ساک زدن. اونم سرشو گرفته بود و همونطور که زنم کیرشو میخورد میگفت “اها خوب بخورش… واینسا… سرتو فرو ببر تو خایه هام قشنگ حسشون کن زیر زبونت… اها دختر حرف گوش کن من همینه… قشنگ با صدا بخور بشنوم… اها من عاشقتم میدونی که؟” نوشین در حالی که کیر تو دهنش بود گفت اوهوم. بعد بهش گفت “بدنت مال کیه؟” نوشین گفت “تو… من هرزگی کیرتو میکنم اردی” و شروع کرد خایه هاشو با اشتها مک زدن و خوردن. اینقد با ولع میخورد که من ابم همونجا اومد.

اردلانم که معلوم بود این کار نوشین حسابی حشریش کرده زنمو بلند کرد و وایساد از پشت شروع کرد سینه هاشو مالیدن. نوشین خودشو میداد عقب و هی خودشو بیشتر تو دستش تسلیم میکرد. دستشو اورد پشتش و شروع کرد کیرشو مالیدن. اردلان بالاتنشو ‌لخت کرد و سینه هاشو مث کوزه گری که داره سفالگری میکنه داشت شکل میداد. یکم بعد نوشین زانو زد جلوش. سر کیرشو بوسید و گفت جون و شروع کرد ساک زدن. دستاشو حلقه کرده بود دور دوتا رونش و کیرشو تا ته کرده بود تو دهنش. کلاه کپ پسره رو از رو مبل برداشت با خنده و عشوه برعکس گذاشت سرش. بعد یه نگاه جنده طور به جایی که میدونست من وایسادم کرد. اردلان همونطور که زنم واسش ساک میزد سرشو گرفته بود و چشاشو بسته بود. زنم از این فرصت برای همزمان ساک زدن کیرش و نگاه کردن به من استفاده میکرد. بهش گفت “جون چه خوب کیر میخوری، معلومه حسابی حرفه ای هستیا” زنم گفت “از مردای هیکلی مثل تو خوشم میاد، دوست دارم کاری کنم کامل راضی بشن” و خایه هاشو کرد تو دهنش و شروع کرد مکیدن. خایه های بزرگ اردلان تو دهن زنم جانمیشد، مجبور بود فقط یکیشو بکنه تو دهنش.

بعد نشستن رو مبل و اردلان با اون هیکل بزرگش شلوارش که تا زانوش پایین بودو کامل دراورد. بعد نوشین وایساد جلوش و اردلان دامن اونم دراورد و انداختش رو مبل و کاندوم کشید و کیرشو کرد تو کسش. زنم با لحن جنده طورش بهش گفت “جون بزن بریم” اونم با یه حرکت کیرشو تو کسش جا داد و شروع کرد تلمبه زدن. دوتا دستاشو اهرم کرده بود کنار زنم رو مبل و با ریتم هماهنگ تلمبه میزد. یکمم انگار که شنا بزنه با هر تلمبه رو دستاش خم میشد. اوف کاش میتونستم برم پاهای زنمو واسش باز کنم و همونطور که کسشو میکنه باز نگه دارم. اینطوری زنمم بهتر میتونست کسشو همزمان با تلمبه خوردنش بماله و بیشتر حال کنه. اردلان همونطور که از جلو تو کسش تلمبه میزد بندای لباس صورتی زنمو باز کرد و سوتین بنفشش معلوم شد. سوتینشو زد کنار و سینه هاشو کشید بیرون و شروع کرد خوردشون. بعد گردن نوشینو گرفت و داگی استایل خوابوندش. نوشین با لحن حشری بهش گفت “اردلان هرکاری دوست داری باهام بکن. امروز من در اختیار توام” اونم کیرشو تو یه حرکت از پشت کرد تو کسش. زنم دقیقا صورتش روبروی من بود. نگاه جنده طورش با اون چشمای خمارش داشت دوباره ابمو میاورد. انگار داشت بهم میگفت “ببین این یه کیر واقعیه، تو هیچوقت نمیتونی منو اینطوری بکنی. آرزوته بکنی ولی باید تا آخر ازدواجمون همینطور قایم شی و گاییده شدن منو ببینی” اردلان همونطور که کیرش تو کسش بود بدنشو اورد بالا و زنمو چسبوند به خودش و لباسش و سوتینشو دراورد. بعد دیگه در حالی که فقط دامن کوتاه زنم رو کمرش بود با خیال راحت کونشو گرفت و شروع کرد تلمبه زدن. زنم دست چپشو اورد پشتش و شکمشو مالید و همونطور که کیرش تو کسش بود ته کیرشو گرفت و گفت “اوفففف تو واقعا فوق العاده ای اردلان” اونم همونطور که تلمبه میزد گفت “تو هم استاد دادنی. تا حالا کسی مثل تو کیرمو تا ته تو کسش جا نداده بود” زنم با لحن حشری و چشای بسته گفت “دوست داری اینجوری بهت میدم؟” گفت “عالیه. من خوب کستو میکنم؟” زنم گفت “با همچین کیری چطور میتونی خوب نکنی؟”

اینجا دیگه اردلان که انگار خسته شده بود نشست رو مبل ‌و به نوشین اشاره کرد بشینه پیشش. نوشین نشست کنارش و همونطور که خودشو انداخته بود تو بغل اردلان و بین بازو و سینه های عضلانیش بود شروع کرد کیرشو خوردن. بهش گفت “کیر خوردنو دوست داری نه؟” زنم گفت “عاشقشم” اردلان گفت “اوف لعنتی قشنگ انگار میدونی من چی میخوام” اردلانم با اون یکی دستش محکم کونشو گرفت و زد روش و بلندش کرد نشوندش رو کیرش. زنم با اون چشمای سرخ و نعشش تو فضا بود و قشنگ داشت حال میکرد. اونم دودستی کونشو کرفته بود و رو کیرش تکونش میداد. گفت “اوف نشستم رو کیر بزرگت” اردلان گفت “کیرم کجاست؟” نوشین گفت “تو کس منه، همونجایی که باید باشه” یکم دیگه که رو کیرش بالا پایینش کرد انگار زنم حس کرد داره میاد و گفت “ابتو هدر ندی بریزی تو کاندوم. بیا بریزش تو دهنم” اردلان بلندش کرد و کاندومو از رو کیرش برداشت و تو دهنش ارضا شد. آبش اونقد زیاد بود که وقتی رفت ته حلق زنم پرید تو گلوش و خواست بریزتش بیرون ولی جلوی خودشو گرفت. اردلان با چشمای بسته سرشو گرفت و در حالی که نوشین کیرشو میمکید تا ته مونده های آبش بیاد بیرون میگفت “جون همشو بخور… همه پروتئینای بدنمو دادم بهت… بخور گوشت بشه بچسبه به رونات… دوست داری یه رژیم پروتئینی واست طراحی کنم که فقط آب کیر منو بخوری هرروز؟” زنم در حالی که جلوش زانو زده بود و دور دهنشو با زبون پاک میکرد سر تکون داد و با لحن لوس گفت اوهوم.

بعد ارضا شدن کون زنمو بوسید و گفت مرسی خیلی حال داد. زنم گفت “مرسی از خودت تو به این خوبی کسمو کردی” اردلان سریع گفت “از این به بعد هروقت شوهرت نبود بگو بیام بکنمت. برنامه تمرین و تغذیتم با من. اصن میخوای با مدیر باشگاه صحبت میکنم یه ساعت که خلوت بود بیا زیر نظر خودم تمرین کن. یه هیکلی ازت درست کنم که شوهرت واسه تشکر خودش بیارتت بندازتت زیر کیرم” نوشین خندید و گفت حتما عشقم. یکم دیگه با زنم نشستن و زنم واسش میوه پوست کند خورد و بعد رفت. نوشین بعد از بدرقه کردنش اومد سمت راهرو که میدونست من هستم. دیدم کاندوم اردلان دستشه. داد دستم و با لحن تحکمی گفت بکش رو کیرت. گفت “ولی آخه نوشین…” که گفت “بدو گفتم. فقط به شرطی اجازه میدم ارضا شی که اینو بکشی روی کیرت و با این جق بزنی” من که دوباره خیلی حشری شده بودم قبول کردم و کشیدم. یه حس لزج و بدی داشت. نوشین خندید و گفت “واقعا احمقی” و رفت به سمت حموم. من شروع کردم جق زدن و سریع آبم اومد ریخت تو همون کاندوم. همون کاندومی که اردلان باهاش کس زنمو گاییده بود. دیگه هربار داشتم مرزای بیغیرتیو جابجا میکردم و زنمم هرروز جنده تر میشد ‌و روش بهم بازتر میشد.

گذشت تا آخر هفته کامران مهمونی گرفته بود و همه کارکناشو دعوت کرده بود و نوشینم دعوت کرده بود تا اونجا به همه معرفیش کنه و از شنبه کارشو شروع کنه. نوشین بر خلاف تصورم یه لباس عادی و تقریبا سنگین پوشیده بود و اومد گفت بریم. وقتی اومدیم تو کوچه که سوار ماشین بشیم و بریم زنم وایساد بغل زمین فوتبال تو کوچمون تا فوتبال بازی کردن پسرای کوچه رو ببینه. منم اومدم کنارش وایسادم. دیدم تو یکی از تیما همون پسر عوضیه آرتین و دوستاش بودن. یه آستین حلقه ای پوشیده بود و دستای خط دارشو انداخته بود بیرون و همش سر هم تیمیاش داد میزد. از نگاه زنم میتونستم بفهمم خیلی چشمشو گرفته، ولی هیچ جوره امکان نداشت بذارم دیگه با این بخوابه. همین کم مونده بود یه الف بچه زنمو بکنه. رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم. تو راه نوشین بهم گفت از کامران بخوام به منم یه کار بده تا بتونیم بیشتر پول دربیاریم، آخه گفته بودم که کار الانم اصلا حقوقش خوب نبود. گفتم باشه. وقتی رسیدیم به مهمونی کامران اومد به استقبالمون و با نوشین با اشتیاق دست داد و با من خیلی خشک. اون دوتا جلو رفتن و منم دنبالشون میرفتم. کامران یکی یکی زنمو به همه معرفی میکرد و سعی میکرد بینشون ارتباط برقرار کنه، ولی جوری با من رفتار میکرد انگار ازش پایینتر بودم. حس میکردم همه میدونن من نباید تو همچین مهمونی ای باشم و فقط به خاطر زنم دعوت شدم. نه این که اون تلاش کنه همچین منظوریو برسونه ها. فقط با حضورش و رفتارش و نگاهش اینو به همه منتقل میکرد. دوست داشتم دست نوشینو از شدت خجالت بگیرم بریم ولی خب نمیشد.

این شد که بعد یه مدت ازشون فاصله گرفتم و رفتم یه گوشه نشستم، ولی مدام حواسم به کارا و رفتاراشون بود. کامران وقتی دید دارم میبینم که دارن با زنم دوتایی حرف میزنن یه نگاه تحقیرامیزی با لبخند بهم کرد. چند دقیقه بعد اومد سمتم. وقتی دیدم جا برای نشستنش نیست برای تعارف از رو صندلیم پاشدم و گفتم بفرمایید بشینید. بدون این که حرفی بزنه تعارفمو پذیرفت و نشست رو صندلی. گفت “خب دیگه چه خبر امیر جان؟” گفتم “سعیدم آقا کامران” گفت “عه؟ خب سعید” گفتم سلامتی. گفت “مشکلات با خانوم حل شد؟” من که فهمیدم منظورش چیه با خجالت گفتم بله دست شما درد نکنه. خندید و با دست آروم زد پشت کمرم و گفت “خواهش میکنم، وظیفه بود” گفتم “آقا کامران یه چیزی… ببخشید اینو میگم ولی من چندوقتیه دنبال کار میگردم. کار فعلیم حقوقش زیاد خوب نیست و خرج زندگیو نمیده. میخواستم ببینم امکانش نیست تو شرکت کنار نوشین یه کاری هم به من بدید؟” با لحن مغرور گفت “باشه حالا فعلا که سرمون شلوغه، تا ببینیم چی پیش میاد” بعد بهم گفت “امیر جان یه زحمتی واست دارم رفیق…” دیگه انگار از عمد میخواست اسممو اشتباه صدا بزنه تا تحقیرم کنه. به روی خودم نیاوردم و فقط گفتم جان؟ گفت “اینجا حواست به مهمونا باشه و سعی کن جای منو پر کنی تا من برم یه کار کوچیکی دارم انجام بدم و بیام” من که حقیقتش خوشحال شده بودم که منو آدم حساب کرده و همچین مسئولیتیو بهم محول کرده گفتم باشه چشم. دوست داشتم حتی تو حرف هم شده فک کنم میتونم جای همچین ادمیو پرکنم. گفت شما برید خیالتون راحت. با خنده یکی زد رو شونم و رفت.

وقتی رفت هی نگاه کردم ببینم زنم کجاست ولی ندیدمش. بعد یه مدت حدس زدم کارش در واقع با نوشین بوده و میخواسته منو بفرسته دنبال نخود سیاه تا زنمو بکنه. جوری که کسی متوجه نشه و مشکوک نشه رفتم جاهای مختلف مهمونیو ببینم ولی بازم پیداشون نکردم. تا این که به ذهنم رسید اگه بخواد باهاش کاری بکنه میبرتش جایی که کسی نباشه و تصمیم گرفتم برم طبقه بالا هم یه سر و گوشی آب بدم. رفتم دو سه تا اتاقو باز کردم و کسی نبود و برق خاموش بود. در آخرین اتاقو که باز کردم چیزی دیدم که خشکم زد. نوشین داگی رو تخت دونفره پرده دار اونجا قمبل کرده بود و کامران هم پشتش بود و داشت تو کسش تلمبه میزد. منو که دیدن یه لحظه جفتشون دست از کار کشیدن و فقط بهم زل زدن. من بی اختیار گفتم “عه ببخشید” و درو بستم. وقتی درو بستم صدای خنده های جفتشونو شنیدم که داشتن به بیغیرتی و بی خایگی من میخندیدن. دیدم دیگه نمیتونم باهاش چشم تو چشم بشم. به نوشین پیام دادم من تو ماشین منتظرتم تا بیایی و رفتم. نیم ساعتی بعد اومد و نشست تو ماشین. وقتی بهش سلام کردم بهم زل زد و به جای سلام انگشتشو کرد تو دهنم. خیس بود و مزه تلخی میداد. گفتم این چی بود؟ با لحن حشریش گفت “از کامران جونم خواستم ابشو بریزه رو دستم تا بیارم بذارم دهنت… خوب نبود فقط یه نظر ببینی” و خندید. با عصبانیت گفتم “نوشین آبروی جفتمونو جلوی این نبر، این قراره رئیست باشه و هرروز تو چشاش نگاه کنیم” گفت “حرف مفت نزن سعید، راه بیفت. تو از‌ اولش پیش کامران آبرو نداشتی” دیدم حرف حساب جواب نداره. بدون این که چیزی بگم راه افتادم.

تو راه گوشیش زنگ خورد. دیدم وقتی صفحه رو دید گل از گلش شکفت. جواب داد و از بلندگوی ماشین صدای طرف پخش شد. من که دوست داشتم ببینم کیه گوشامو خوب تیز کردم تا دستگیرم بشه:
-سلام خانومه
-سلام عشقم، چطوری؟
-خوبم، به لطف شما. نوشین خانوم دیگه یادی از ما نمیکنی؟
-ما همیشه به یاد شما هستیم، مگه میشه اون شب از یاد ادم بره؟
-ای بابا، ما که دیگه چیزی ندیدیم. کامی که رفت شما هم دیگه غیبت زد.
-نه بابا شایان جونم درگیر شوهرداری شدیم. زندگی متاهلیه دیگه
-چقدم که شما شوهرداری میکنی
-هاهاها… چه خبر؟ لباس جدید نیاوردی؟
-چرا اصن زنگ زدم همینو بگم. چندتا لباس جدید واسم اومده خوراک بدن خودته. انگار اصن واسه تو طراحی شده. باید ببینی.
-سکسین؟
-اوف چجور. میگم که باید بیای ببینی. اینا رو بپوشی دیگه خودم نمیذارم از مغازه بری بیرون
-باشه اقا شایان ببینیم و تعریف کنیم. من که از خدامه
-میخوای این دفعه تنها بیا دیگه شوشو جونو نیار.
-نه بابا مگه ندیدی چه پسر خوبیه؟ حرفی نمیزنه که قربونش برم
-باشه هرجور خودت صلاح میدونی. ولی من این دفعه پایین نمیبرما. همونجا در مغازه رو میبندم.
-باشه عزیزم اون مشکلی نداره. تو هرکاری دوست داری بکن.
-اوففف… باشه پس منتظرتم. خواستی بیای فقط قبلش بهم بگو که مغازه رو اماده کنم.
-باشه عزیزم حتما. فعلا کاری نداری؟
-نه عزیزم. به اقایی سلام برسون.
-هاها. “بزرگیتونو” میرسونم. خدافظ.

وقتی قطع کرد گفت شناختی؟ گفتم بله مگه میشه نشناسم؟ گفت خب پس خوبه دیگه. باید همین روزا بریم پیشش. گفتم “تو سیرمونی نداری انگار نوشین، همین الان با کامران سکس کردی” گفت “خب این واسه الان بود، فردا دوباره میخوام” گفتم “این مطمئنه؟ بد نشه بهش گفتی من میدونم” خندید و گفت “فک میکنی دفعه قبل نفهمید که بیغیرتی؟ یا بار قبلش تو مغازه؟ عزیزم تابلو بود داشتی نگامون میکردی” با تعجب گفتم “پس چرا هیچی نگفتی؟” با خنده بیشتر گفت “خب باید یکم زمان میگذشت تا خوب اماده شی. بد نبود یکم فک کنی زرنگی” پیش خودم گفتم ای حرومزاده و رانندگیو ادامه دادم. ازم پرسید “به کامران گفتی بهت کار بده؟” گفتم بله. گفت فکر میکنه بهم خبر میده. گفت “ببین سعید اینطوری نمیشه ها. من نمیتونم هی به این هرجور میخواد بدم که هوامونو داشته باشه. تو هم باید یه کاری کنی که بیشتر پول دربیاری. حالا یا واسه کامران یه کاری بکن یا یه جوری راضیش کن که بیشتر بهمون پول بده” گفتم چه کار کنم؟ گفت “مثلا یه بار دعوتش کن خونه بهش حال بدیم. این از رئیس بازی خیلی خوشش میاد. گفتم باشه چشم و‌ تو سکوت به رانندگی ادامه دادم. داشتم فک میکردم از یه ماه پیش تا حالا چقد زندگیم عوض شده بود. راستشو بخواید از یه سال پیش تا حالا. دیگه نمیدونستم چه کاری درسته چه کاری غلط. اینقد فکرای مختلف تو سرم میومد که تصمیم گرفتم مغزمو خاموش کنم و بیخیال با هرچی پیش میاد همراه بشم. امیدوار بودم که این زندگی حداقل آخرعاقبتش به اون بدی که فک میکردم نباشه.

ادامه...

نوشته: cuckduck69


👍 18
👎 25
133801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

861672
2022-03-02 01:02:19 +0330 +0330

کیرم توی دهنت داستانت مگه تموم نشد!!!
ای دیوث. هی اسم داستانش رو عوض میکنه هر شب با یه اسم جدید میاد
فردا اسم داستان حماسه امام علی در جنگ بدر هست باز میکنی میبینی نوشین خانم داره کس میده


861695
2022-03-02 02:01:53 +0330 +0330

نمیدونم چه اصراری داری با این داستانات مغز مردم رو کم کم منحرف کنی و همه رو مثل خودت مریض روانی کنی

6 ❤️

861721
2022-03-02 03:28:16 +0330 +0330

نوشین فقط به بابا بزرگ بابا بزرگم نداده😂

2 ❤️

861732
2022-03-02 05:21:09 +0330 +0330

خوب بود ولی تکراری شده دیگه خودتم برو جلو کون بده کیر بخور یارو از کس زنت دربیاره بزاره دهنت

3 ❤️

861741
2022-03-02 07:48:59 +0330 +0330

گوه بگیره این بیغیرتا رو که واسه نقد حاضرن پشتک بزنن…

2 ❤️

861742
2022-03-02 07:57:14 +0330 +0330

آخر سر نفهمیدیم اردلان کرد یا شایان

0 ❤️

861750
2022-03-02 09:47:45 +0330 +0330

عالیه
واقعا خوب نوشتی

0 ❤️

861755
2022-03-02 10:07:14 +0330 +0330

بشین جقت بزن پهن چهره. کمتر چرت و پرت بهم بباف

0 ❤️

861757
2022-03-02 10:25:02 +0330 +0330

ای بابا این گه چرا تموم نمیشه؟ خفه شو دیگه فهمیدیم چه کونی توسری‌خور بدبختی هستی، دیگه برو به سرویس دادنت به مردای واقعی برس.

1 ❤️

861760
2022-03-02 11:42:13 +0330 +0330

اگه میشه آیدی اینستاگرام و شماره خانمت رو به منم بده تا منم یه حالی باهاشون داشته باشم این که به همه داره سرویس میده خوب به منم بده

0 ❤️

861762
2022-03-02 11:44:11 +0330 +0330

خب یه بار نوشین رو بده ماهم بکنیم ثواب داره دیوث

0 ❤️

861806
2022-03-02 20:57:53 +0330 +0330

جذاب بود لعنتی زنتو گاییدم

0 ❤️

861818
2022-03-02 22:18:27 +0330 +0330

دقیقا چی مصرف میکنید قبل داستان نوشتن؟

2 ❤️

861825
2022-03-02 22:52:46 +0330 +0330

فک کنم این جنده فقط به منو چنتا رفیقامه که نداده😑

0 ❤️

861836
2022-03-03 00:15:17 +0330 +0330

کیرم دهن هرچی بیغیرته، کونی حروم لقمه

0 ❤️

861887
2022-03-03 02:53:14 +0330 +0330

این مادر ____جنده رو

0 ❤️

861900
2022-03-03 03:22:28 +0330 +0330

ولی اولی اردلان داشت می‌کردا خوب آمار بکنای زنت از دستت در رفته

0 ❤️

861905
2022-03-03 03:50:47 +0330 +0330

اردلان وسط داستان شد شایان
ریدی اونجاش
اولاش کلا تخمی بود

1 ❤️

862047
2022-03-04 01:00:07 +0330 +0330

دمت گرم داداش. عالی بود. عاشق مردهای بیغیرتم

0 ❤️

862171
2022-03-04 20:49:12 +0330 +0330

خانمت به همه عالم داده بزرگواری کنه به منم بده دیگه

0 ❤️

862229
2022-03-05 01:34:00 +0330 +0330

خسته نشدی اینقدر جق زدی ونوشتی؟!

1 ❤️