سلام
من اسم آرش ۳۷ ساله زنم اسمش مینا ۳۲ ساله
از خیلی قبل تر از ازدواج زنم میدونست که من دوست دارم اون با کسه دیگه باشه ، ولی همیشه از بعدش میترسیدم ، یا فکر میکردم که خودم شاید داغون شم بیشتر تو سکس در اینباره حرف میزدیم . یکی از دوستام بود که خیلی سال میشناختمش ب اسم حسین تواداره دولتی کار میکرد ، رفاقت ۱۶ ساله داشتیم مجرد بود از منم یکسال یزرگتر بود .
اکثرا موقع سکس اسم اونو میاوردم میگفتم دوست داشتی اینجا بود اونم همراهی میکرد تا آبم بیاد ، هرسری بلافاصله بعد از اتمام همه چی تموم میشد .
یه سری انقدر بهش گفتم تو دوروغ میگی پایه نیستی که بعد از اومدن آبم زنم گفت خوب بگو بیاد دیگه . من تعجب کردم !!!
نوشته: علی
جالب بود اما باز برو خدا رو شکر کن نرفته از این موضوع با دیگران حرف بزنه و این نشونه این هست که همچنان دوستت داره پس بخاطرش اگر جونت و هم بگذاری ارزش داره نباید تصور کنی که چون خیانت کرده دیگه باید تموم بشه همه چیز … قدر زنت و بدون و از بودن کنار این زن لذت ببر .و اگر لازم شد همه زندگی خودت و فدای این زن کنی ارزش داره . این هم خودت خواستی انجام داده پس بدون هیچ حرفی بهش بزنی نشون بده بهش که خیلی دوستش داری این زن علیرغم این که چنین کاری مرتکب شده اما ارزشمند هست این هم لذتی بود که خودت خواستی . همسرت و قدرش و بدون و دیگه ناراحتش نکن پسر خوب
قدر این زن و بدون بآور کن راست میکم اینکه رو راست هست یاتو و دروغ نمیگه ارزشش بی نهایت هست این و باید هر کاری برایش کرد چون کاملا با وجود هست و آیتم اگر چنین کاری کرد اولا خود تو خواستی دوم بگذار بحساب لذت که توی زندگی حق اون بوده چون خودت اجازت دادت بودی و اینکه لذت بردن برای هردو شما هست اما حسین و دیگه نباید رفیق خودت حساب کنی چون قبل از اینکه
تو از خونه بری بیرون با زنت داشت لاس میزذ و میخواست باهاش حال کنه پس مدعی نباش که دوستت هست اگر خودت اجازه میدادی سپس با اطلاع تو وارد چنین ارتباط قشنگی میشد آنوقت ارزش دوستی و نگهداشته بو و مشد بهش گفت رفیق . اما الان فقط یک نامزد و نارفیق هست . اونو ردس کن از زندگیت بیرون
این که نوشته سکس با زن شوهر دار لذت داره اگر بدون اطلاع شوهر س باشه باز چنین چیزی بگی که حرفت بی نهایت بیخود بود ولی اگر با رضایت شوهرش بودن اشکال ندارد
دوستان که میگن سکس با زن شوهردار لذت داره .
مادرشون و خواهرشون شوهر داشته باشه اجازه میدن ما هم بکنیمشون ؟؟ خوب برای ما هم لذت داره
تعجب میکنم از کامنتها ! انگار هر چند وقت یکبار ادمهای سایت عوض میشن چون مثل این داستان هم قبلا ارسال شده بود و طرف کلی فحش بارش کرده بودن ولی الان بیشتریا به به و چه چه میگن واقعا برام عجیبه. به نظرم شانسیه یکی فحش بارون میشه و آسمون و ریسمان کونش میزارند یکی هم قهرمان میشه 😂
اسم زنت مینا است یا مریم؟یه جا نوشتی مینا یه جا نوشتی مریم.نکنه جنده گرفتی به جای زن که چند تا اسم داره کصکش خان.
این داستان یا واقعیه یا نویسنده ش حداقل یه بار کاکولدی رو تجربه کرده چون خوب میدونست حال و هوای این رابطه رو. دقیقا همین حالات برای من و زنم هم اتفاق افتاد وقتی تجربه کردیم رابطه ی کاکولدی رو
عالیه
کاش زن منم راضی میشد دوست پسر داشته باشه و جلوی خودم سکس کنه
از افتخارات یه بیشرف.یه جنده به جنده های شهر اضافه شد دمت گرم
هرزگی و جندگی و لذت بردن بی نهایت از سکس عالیه!! 😍😍🤤🤤🤤
خوب بود.آفرین.اما شما هنوز طمع سکس واقعی رو نچشیدین
چرا همه با دوستاشون پیش زنشون مشروب میخورن؟؟
مگه داریم
قبل از ارسال داستان یه بار خودتون بخونین بد نیست
اونوقت مینا تبدیل به مریم نمیشه یهویی
بنظرم لذت بردنش اشکال نداشت چون بقول آقا رادین ۴۰ زنت کاری و که خودت میخواستی انجام داده من بودم جلوی خودت میکردم یعنی اینکه وقتی مشروب و میخوردم خانمت و صداش میزدم دستش و میگرفتم جلوی چشمت میبردمش داخل اتاق خواب و قبلش چندتا تراول میکردم توی جیبت میگفتم برو بیرون ازخانه مقداری تنقلات بگیر بیا یکساعتو نیم دیگه زودتر هم نیای و بدون هیچ حرف و سئوالی حالیت میکردم زر نزنی و برو زود بیرون ازخونه
مردی بود که زنش و اذیت میکرد خیلی و تازه پررو هم بود همه زندگی مال زنه بود که پسره با زرنگی بالا کشیده بود و داشت زنه رو هم اذیت میکردم توی خیابان آزادی آپارتمانی داشتند که اونجا زندکی میکردن ، منم که زنه یک روز سوار ماشینم شد بارون میآمد سوارش کردم با بچه اش که حیس نشه که دیدم گریه میکنه گفتم چیه نمی گفت اصرار کردم گفت جریان شوهرش و که مردک پررو هم هست این و که چون کسی و نداره همه دارو نداره زنه رو هم بالاکشیده مدرکی هم نداره خلاصه کنم بهش گفتم این بامن کاریت نباشه. آدرس و نشونی شوهرش و گرفتم ترتیبی دادم که باهاش رفیق شم و شدم مدت دوهفته نشده جوری چیدم داستان و که حرج مصرف جنس و همه چی و میدادم .
رفتم یک بار خونه اش زنش و بچه اش هم بودن اینم که دیده بود من حسابی خرجش میکنم و یی حساب پول دستش میدم خرکیف بود خبر نداشت میخوام ننه اش و براش بگایم .
چایی آورد زنش خوردیم بماند چی کار کردم فقط به زنش اشاره کردم بره بیرون یابچه و ماتنها شدیم وقتی کارم تمام شد مرده که روی تخت حواب ولو بود با لباس های پاره و بیحال بود زنش آمد توی خونه. توصیح نمیدم چی کار کردم ما بهش گفتم نرود داخل اتاق و بروی خودش نیاره چیزی تا خود شوهرش بیاد بیرون منم رفتم کار داشتم انجام دادم غروب برگشتم خونه اش قتی در و باز کرد زنش دیدم یواش زد زیر خنده گفت چیکار کردی باهاش گفتم هیچی و رفتم داخل دیدم ساکت روی مبل نشسته و من و دید بلند شد سلام کرد رفتم دست دادم باهاش وخانمش و صدا کردم .گفتم ببخش مزاحم شدم اگر میشه یک چایی زحمت بکشید .
زنه چایی که آورد تعارف کرد گداشت روی عسلی جلوی مبل من و شوهرش که نشسته بودیم خواست بره دست انداختم دست زنه رو گرفتم کشیدم سمت خودم گفتم بشین زحمت نکش شوهرش با چشهای باز شده داشت با تعجب نگاه میکرد که چیزی بگه فقط با نگاه تند بهش گفتم من و مریم زنش میخواهیم کمی صحبت کنیم بلند بشه چایی خودش و برداره بره با بچه توی اشپزخ ونه و مرده فهمید که دیگه حرف بزنه چی میشه دچار شوک بحرانی بو د که بهش گفتم زود باشه سر بچه و گرم کنه مزاحم صحبت من نشه وقتی دید چطوری دارم میگم دیگه معطل نکرد رفت و زیر لب داشت زارت و زورت میکرد گقتم حرفی اگه هست بلند بگو بشنوم چی میگه نگاه کرد گفتم چیه،
گفت هیچی و رفت دست بچه اش و گرفت رفت آشپزخانه زنش ولی ترسیده بود و اما ساکت بود چادر خونگی سرش انداخته بود که کنارم روی دسته مبل نشسته بود چادرش و زدم کنار صورتش و دست کشیدم دیدم خجالت کشید ش ، سرش و انداخت پایین گفت زشته این جوری نکن . گفتم زشتی و قشنگش میکنم مثل خودت عزیز ، و همزمان سینه اش و از روی تیشرتی که تنش بود توی دستم گرفتم و فشار کمی دادم بهش و بلند شدم دستش و گرفتم بردم داخل اتاق خواب و یلند گفتم کسی مزاحم نشه صحبت ما تموم بشه رفتیم داخل اتاق خواب زنش گفت تورو خدا شر درست میشه گفتم نترس گفت آخه چطوری الان کار دستمون میده. گفتم نگران نباش هیچ نمیشه گفت آخه چیکار کردی این ساکته. گفتم ولش کن فردا هم میبرمش همه چی و بنام خودت کنه گفت باور نمیکنم این محال هست این کادو کنه درحالی که دست انداختم گردنش چادرش و ازش جدا کردم روی تخت حواب شروع کردم لب گرفتن و عشق بازی و خیس خیس کردمش لباسشش و درآوردم اونم دست کرد دگمه پیراهنم و چندتا باز کرد دستش و روی سینه من میکشید و دیدم از حال رفته و مست مست شده چشمهاش خمار شد و خلاصه اش این جوری شد که لخت شدیم و رفتم توی بغل زنه و لای پاهاش و بازز کردم رفتم وسط پاهاش شروع کردم خوردن چوچوله اش که مزه هم داشت ناکس چه خوش لذت هم ب ود ناله میکرد سعی میکرد صداش بیرون نره اما دست خودش نبود التماس میکرد کیر میخواد میگفت کشتی منو بکن توش مردم دیگه لعنتی پاره کن منو دست انداخت کیرم و از شورت درآورد با دستاش اندازه اش و داشت حسابی لذت میبرد بمالید میکشید جوری که بلند بشم بروم بکنم داخل کص نازش باور کنید وقتی کردم کیرم و داخل سرش که رفت تو یکباره نفس کشید داخل و با یک حالتی گفت تورو خدا یواش اینکه داش التماس میکرد بکنم حالا التماس میکرد یواش بکنم. منم گفتم نترس هوایت رو دارم مریم جون که با شهوت گفتیخوام همشو اما یواش تو رو خدا درد داره منم کم کم کیرم و بازی میدادم که از خیسی کصصش خیس کنم ، که گفت دربیار بخورم منم درآوردم بلند شد تازه با چشم دید کیرم و که البته بزرگ نیست قدش و فقط شازده سانت هست اما کلفت و عضله ای و رگ دار هست چنان با لذت شروع کرد خوردن ولیس زدن و نگاه میکر د به من قدردان بوود منم از دیدن قوس کمرش و حالتی که گاهی نگاه میکرد لذت میبردم القصه که دو بار آبش آمد منم دوبار آبم آمد که بیحال بودیم کمی توی بغلم دراز کشید و نوازشش میکردم تشکر میکرد که استرس گرفت بلند شد روش نمیشد بیرون برود از اتاق گفتم اون یای از تو خجالت بکشه بلند شدم لباس پوشیدم رفتن بیرون ازاتاق دیدم با بچه توی تراس هست تا من و دید ایستا د سرپا رفتم سمتش گفت سلام منم سر تکون دادم گفت تو رو خدا یعد حرفش و ادامه ندا د گفتم بیا کاردارم باهات که ترسید دوباره گفت بچه آم هست گفتم نترس کاری دیگه دارم دستش و گرفتم آوردم توی سالن روی مبل نشستم اونم نشست بلند گفتم مریم خانم تشریف میاری اینجا که مریم هم اومد سعی داشت با چادر جوری خودش و پنهون کنه که گفتم کی نامحرم هست رو گرفتی برش دار چادر و گفت نه که دست انداختم محکم کشیدم چادرش و از دستش درآوردم اون با شلوار و تیشرت که یقه اش هم کش آمده بود چون من کشیده بودم که پاره کنم در بیارم ولی زورم نرسیده بود پاره کمم درآورده بودم اون هم همون و پوشیده بود آمده بود داخل سالن سرش پایین بود خجالت میکشید دیدم گردنش و آنقدر مکیده ب دم و سینه و پستون و همه رو کبود کردم از گردنش که جای مکیدن من مونده بود داشت کبود میشد پیداست به شوهرش که داشت با حالت بدی نگاهش میکرد گفتم مریم جون به این نازی و قشنگی است نبینم ناراحت بشه ازت یک وقت و سرش و انداخت پایین گفتم تو که خودتم بد نیستی البته و با حالتی گفتم که خودش منظورم و گرفت بهش گفتم حالا بلند شو یک لیوان آب بمن بده کار دارم با شما رفت آب بیاره مشخص بود درد داره هنوز مریم من و نگاه کرد دیدم وحشت زده هست که چی میشه گفتم بیا بشین اینجا پیشم دیدم دودل هست دستش و گرفتم بکشم خودش آمد که بعل گرفتمش معدب بود شوهرش که آب و آور د هم خیلی ناراحت بود داشت حرص نیخورد اما میترسید میدونستم که اگر برم بعد تلافی میخواد کنه گفتم بیاد اینرف من بشینه بچه هم که توی آشپزخونه روی قرش آنجا دراز کشیده بود نگاه به دوتای اینها کردم گفتم امشب تا طور میهمان شما هستم بعد میروم اما یک چیزیو مخ ام امشب روشن کنم این که مال دیگری و وقتی یکی بخواد بازور بگیره خوب نیست و یک بوس از لپ مریم کردم که دیدم خجالت میکشه گفتم چرا خجالت میکشی امشب باید لخت توی بعلم باشی یلند شو برو کمی خودت و مرتب کن و دست مریم د گرفتم گداشتم رو کیرم و فشار دادم مریم هم یک فشاری به کیرم آورد دستش و کشید گفتم برو زود باش بلند شد و با تردید و استرس برود گفتم نگران نباش من هستم . و رفت که آماده بشه . شوهرش وقتم پسر جون امشب تو رو هم کار دارم که با آرامی التماس کرد تو رو چون عزیزات دیگه اینکارو نکن حداقل جلوی زنم نکن زودم با پشت دستم توی دهنش گفتم کونی بچه زنم کیه مگه تو زن داری الان .؟ لبش خون افتاد داشت بادست پاک میکرد گفتم شاشو وقتی من اینجام تو خودت زنم هستی بلند گفتم امشب میخوام کمی مریم لدت ببره تو هم باید لخت بشی اگه مریم منو خوب سرویس نده باقی کار و تو انجام بدی برو بشور صورتت رو …
بماند چی شد صبح بدمشون محصر خونه دوستم و خود شوهره نصف خونه رو بنام مریم زد و منم تا یکی دو هفته بعدش سر میزدم هر شب اونجا که به شوهرش حالی کردم اگر باز مشکل ساز یشه برمیگردم و مریم وقتی روز آخر فهمید دیگه نمیام خودش جلو شوهرش آمد دست انداخت گردنم و گفت عزیزم خیلی خوبی باز بیا تورو خدا گر بخوای ِِطلاق میگیرم نخواستی منو بگیری اشکال نداره من راضی هستم بابچه ام زندگی کنم گفتم نه نگران نباش این حتی جرات نمیکنه بره شکایت کنه گفت اما این کارو میکنه گفتم نگران نباش میدونم چنین کاری نمیکنه و تو هم بهش بی احترامی فقط نکن چیزی هم بروش نیار گفت باشه لب ازش گرفتم و رفتم هنوز هم گاهی دلم میخواد برم سر بزنم حداقل ببینمش حتی اگر نکنم کص و کونش و حداقل ببینمش اما نرفتم و نمیرم اینم خودش مقصر بود من چنین کاری نمیکردم . شما هم حیال نکنید فقط کونش گذاشتم ساکت هست . کاری که اصلی بوده چیز دیگه هست که نمیخوام مطرح بشه . هر کسی هم هربرداشتی خواست بکنه مهم نیست ولی این کارو کردم تا بفهمه کسی که بی کس هست و نباید بهش زور گفت یکی هم که زورش برسه نباید به زنش زور بگه مثل این مردک .مردنی
اگه کسی بکن خواست من هستم ،تو واتساپ پیام بده از تهران۰۹۳۶۴۹۱۵۰۷۷
اصل لذت و تنوعش به اینه که خودت هم باشی، خصوصا وقتی که توی بغلته و همزمان دوست پسرش از پشت داره کارشو میکنه و تو میمیک صورتش و اوج لذتشو میبینی، البته شخصا دیدن سکس خواهرمو با دوست پسرشو هم خیلی دوست دارم، که فقط یک بار نصفه و نیمه دیدم.
از زندگی نهایت لذتو ببرید ، اینها همه لذتهاییه که بیخود و بی جهت از خودمون سلب کردیم.
منم زنمو با دوستم چند بار تنها گذاشتم البته بنا به درخواست زنم چون خیلی دوس داره بهش بده ولی دوستم فکر کنم به خاطر رفاقتم نگایدش
تو رو خدا قسمت دومش هم بنویس عاشق زنت شدم😐👌
بابا اول جقتو بزن بعد داستان بنویس😂😂😂😂