زنم و دوست قدیمیم (۱)

1400/05/30

سلام
من اسم آرش ۳۷ ساله زنم اسمش مینا ۳۲ ساله
از خیلی قبل تر از ازدواج زنم میدونست که من دوست دارم اون با کسه دیگه باشه ، ولی همیشه از بعدش میترسیدم ، یا فکر میکردم که خودم شاید داغون شم بیشتر تو سکس در اینباره حرف میزدیم . یکی از دوستام بود که خیلی سال میشناختمش ب اسم حسین تواداره دولتی کار میکرد ، رفاقت ۱۶ ساله داشتیم مجرد بود از منم یکسال یزرگتر بود .
اکثرا موقع سکس اسم اونو میاوردم میگفتم دوست داشتی اینجا بود اونم همراهی میکرد تا آبم بیاد ، هرسری بلافاصله بعد از اتمام همه چی تموم میشد .
یه سری انقدر بهش گفتم تو دوروغ میگی پایه نیستی که بعد از اومدن آبم زنم گفت خوب بگو بیاد دیگه . من تعجب کردم !!!

  • گفتم برو بابا فیلم نیا
    +گفت نه باید بگی فردا بیاد
    پیش خودم گفتم شاید حشری بود چیزی گفت ، خوابیدیم صبح پاشدم رفتم دفتر چون دوباره حسه حشریتم زد بالا واتس اپ کردم به زنم که ب حسین گفتم امشب بیاد ،،، اونم تو جواب فقط گفت خوبه ، چه ساعتی؟؟ گفتم ۷ .
    عصر شد ، دلشوره داغونم کرده بود همرا با هیجان .
    رفتم خونه دیدم آرایش معمولی تاپ معمولی با شلوار جین . گفتم شاید از خر شیطون اومده باشه پایین . میخواستم بگم بهش که حالا ی چیزی گفتم من ، که یه حسی نمیذاشت ، . ( این رو اضافه کنم که خانوم من همیشه معمولی لباس میپوشه نه خیلی باز نه بسته و حسین دوماهی یبار پیش ما میومد یا دوستامون بودن یا نبودن سر به ما میزد چیز عجیبی برا حسین نبود )
    تا صدای در اومد خانومم اومد بیرون از اتاق و گفت کاری میکنم پشیمون شی و نذاشت حرف بزنم و رفت تو اتاق و در و بست . خونمون ۶۰ متری و کوچیک بود . حسین اومد داخل سلام و احوالپرسی نشستم پیشش مشروب و آوردم تا سریع شروع کنیم . مینا هنوز نیومده بود بیرون .
    حسین رو به من گفت مثل قبلنا نیست من زود چپه شم یهو دیدی تو اینجا خوابیدی من تو اتاق … از این شوخیا میکرد عجیب نبود .
    (خانومم مشروب نمیخوره ولی سیگار چرا بر عکس من … ولی حسین هم عرق خوره هم سیگاری )
    خانومم از اتاق اومد بیرون همون آرایش ولی یه تاپ باز که بالای سینه اش کامل معلوم بود و یه لگ پوشیده بود ک داشت پاره میشد ،،
    سلام احوالپرسی کردن باهم، مینا بعدش رو ب من یه لبخند شیطنت امیز زدو رفت اشپزخونه به حسین گفت چایی بریزم حسین که اونم گفت نه شوهرت عرق ریخته .
    من مات شده بودم ، حسین زد رو پام گفت چ خبرا دیگه داداش .
    مریم رو به ما گفت من میرم تراس سیگار بکشم نشست تو‌اون تراس کوچیک رو صندلی شروع کرد ، وسطای سیگارش ک بود حسین پیک و زد گفت منم برم بکشم ،، اون چون جا کوچیک بود جلوی در سرپا وایساده بود ، اول با هم صحبت میکردن از کار و اینا منم مات و مبهوت پیکم و خوردم ، سه دقیقه نشد که مینا بهم گفت من امرو‌ز ناهار باباتو ندادم خودت برو یه دقیقه بده بیا ،، ( بابام مریضه و باید بهش خودمون برسیم ) گفتم باشه با حسین میرم ، که گفت نه حسین و چکار داری برو با موتور سریع بیا ،، قبلش زنگ بزن بگم ی چیز از میوه فروشی بخری …
    گفتم باشه من برم زود بیام حسین داداش شرمنده … اومدم بیرون .
    سریع زنگ زدم بهش گفتم چکار داری میکنی حواست هست … گفت همون کاری ک دوست داشتی تا زنگ نزدی نمیای . شیر فهم شد ؟ تا حالا اینجوری ندیده بودمش .
    رفتم خونه بابام بقیه از زبان زنم .
    اومد بالا سرم تو تراس در باره کار ازش پرسیدم گفت خوبه بد نیست و یه لحظه نگاه کردم بالاسرمو دیدم داره خط سینمو میبینه ، سرم و انداختم پایین واقعیتش نمیخواستم هنوزم بهت خیانت کنم ولی بیغیرتیت عصبیم کرده بود ، دوباره یکام ار سیگار گرفتم و بیرون ندادم دوباره نگاش کردم دیدم چشاش اونجاست خندیدم با حالت لب خونی گفتم بهش : چشات در نیاد خندیدم ، اونم انگار اماده بود ، فقط لبخند زد . با همون لحن گفتم میخوای ؟ اونم خیلی اروم گفت اوووف بد .
    منم یه نگاه بهت کردم دلم سوخت اول ، ولی ازت خیلی عصبی بودم حس حقیر شدنت داشت لذت میداد بهم .
    که بهت گفتم برو خونه بابات . تا رفتی گفتم بیا یکی دیگه بکشیم ، حسینم گفت ای بچشم فقط این نیاد ، منم گفتم خیالت راحت بیغیرت تر از این حرفاست ،
    با همون پوزیشن تو تراس بودیم که دود سیگارش و داد پایین ب سمت سینه هام منم برگشتم نگاش کردم با لبخند خیلی اروم انگار تو هنوز اونجا بودی گفت جووون .
    من پا شدم ب بهانه اینکه برم بیرون از تراس جلوم وایساد کام اخر و زد و تو چشام نگاه کردو قشنگ ترین لب و ازم گرفت تا رو مبل ادامه داشت لب بازی ،،، خوابیدیم رو مبل از رو شلوار میمالوندیم رو هم تا اینکه گفت بریم‌روتخت اول فکر کردم گفتم حرمت داره ولی دیگه تحمل نکردم رفتیم تو اتاق شاید تنها سکسی بود ک انقدر بهم چسبید نیم ساعت داشت میکرد و دو بار ارضا شدم ،
    اخراش بود ک خودش ارضا شه تو زنگ زدی گفتی چی میخوای بگیرم که صدام و درست کردم و گفتم هیچی یکم دیگه بیا فقط ،
    گوشی و ک قطع کردم آبش داشت میومد گفت بریزم گفتم نه ریخت رو شکم خودش .
    با بیحالی افتادم رو تخت اومد در گوشم گفت تو فوق العاده ای ، منم گفتم عزیزم توام عالی هستی
    . واقعا دوست داشتم تا صبح‌نیای تا اینکه اومدی تو ، ——
    ادامه دارد…

نوشته: علی


👍 46
👎 19
85801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

827304
2021-08-21 00:44:01 +0430 +0430

بابا اول جقتو بزن بعد داستان بنویس😂😂😂😂

5 ❤️

827305
2021-08-21 00:46:09 +0430 +0430

جالب بود اما باز برو خدا رو شکر کن نرفته از این موضوع با دیگران حرف بزنه و این نشونه این هست که همچنان دوستت داره پس بخاطرش اگر جونت و هم بگذاری ارزش داره نباید تصور کنی که چون خیانت کرده دیگه باید تموم بشه همه چیز … قدر زنت و بدون و از بودن کنار این زن لذت ببر .و اگر لازم شد همه زندگی خودت و فدای این زن کنی ارزش داره . این هم خودت خواستی انجام داده پس بدون هیچ حرفی بهش بزنی نشون بده بهش که خیلی دوستش داری این زن علیرغم این که چنین کاری مرتکب شده اما ارزشمند هست این هم لذتی بود که خودت خواستی . همسرت و قدرش و بدون و دیگه ناراحتش نکن پسر خوب

5 ❤️

827307
2021-08-21 00:47:38 +0430 +0430

جوووووووون

0 ❤️

827316
2021-08-21 00:58:13 +0430 +0430

قدر این زن و بدون بآور کن راست میکم اینکه رو راست هست یاتو و دروغ نمیگه ارزشش بی نهایت هست این و باید هر کاری برایش کرد چون کاملا با وجود هست و آیتم اگر چنین کاری کرد اولا خود تو خواستی دوم بگذار بحساب لذت که توی زندگی حق اون بوده چون خودت اجازت دادت بودی و اینکه لذت بردن برای هردو شما هست اما حسین و دیگه نباید رفیق خودت حساب کنی چون قبل از اینکه
تو از خونه بری بیرون با زنت داشت لاس میزذ و میخواست باهاش حال کنه پس مدعی نباش که دوستت هست اگر خودت اجازه می‌دادی سپس با اطلاع تو وارد چنین ارتباط قشنگی میشد آنوقت ارزش دوستی و نگهداشته بو و مشد بهش گفت رفیق . اما الان فقط یک نامزد و نارفیق هست . اونو ردس کن از زندگیت بیرون

2 ❤️

827320
2021-08-21 01:00:15 +0430 +0430

این که نوشته سکس با زن شوهر دار لذت داره اگر بدون اطلاع شوهر س باشه باز چنین چیزی بگی که حرفت بی نهایت بیخود بود ولی اگر با رضایت شوهرش بودن اشکال ندارد

1 ❤️

827351
2021-08-21 02:02:52 +0430 +0430

دوستان که میگن سکس با زن شوهردار لذت داره .
مادرشون و خواهرشون شوهر داشته باشه اجازه میدن ما هم بکنیمشون ؟؟ خوب برای ما هم لذت داره

3 ❤️

827396
2021-08-21 07:45:09 +0430 +0430

تعجب میکنم از کامنتها ! انگار هر چند وقت یکبار ادمهای سایت عوض میشن چون مثل این داستان هم قبلا ارسال شده بود و طرف کلی فحش بارش کرده بودن ولی الان بیشتریا به به و چه چه میگن واقعا برام عجیبه. به نظرم شانسیه یکی فحش بارون میشه و آسمون و ریسمان کونش میزارند یکی هم قهرمان میشه 😂

3 ❤️

827403
2021-08-21 09:17:15 +0430 +0430

اسم زنت مینا است یا مریم؟یه جا نوشتی مینا یه جا نوشتی مریم.نکنه جنده گرفتی به جای زن که چند تا اسم داره کصکش خان.

2 ❤️

827422
2021-08-21 11:20:13 +0430 +0430

مرسی خیلی قشنگ بود

0 ❤️

827461
2021-08-21 16:47:07 +0430 +0430

این داستان یا واقعیه یا نویسنده ش حداقل یه بار کاکولدی رو تجربه کرده چون خوب میدونست حال و هوای این رابطه رو. دقیقا همین حالات برای من و زنم هم اتفاق افتاد وقتی تجربه کردیم رابطه ی کاکولدی رو

0 ❤️

827473
2021-08-21 18:27:54 +0430 +0430

عالیه
کاش زن منم راضی میشد دوست پسر داشته باشه و جلوی خودم سکس کنه‌

1 ❤️

827492
2021-08-21 22:36:47 +0430 +0430

از افتخارات یه بیشرف.یه جنده به جنده های شهر اضافه شد دمت گرم

0 ❤️

827505
2021-08-21 23:24:42 +0430 +0430

هرزگی و جندگی و لذت بردن بی نهایت از سکس عالیه!! 😍😍🤤🤤🤤

0 ❤️

827508
2021-08-21 23:40:20 +0430 +0430

بیناموس

0 ❤️

827516
2021-08-22 00:14:49 +0430 +0430

ساعت ۷ عثر ناهار میخورن؟

0 ❤️

827593
2021-08-22 03:57:07 +0430 +0430

خوب بود.آفرین.اما شما هنوز طمع سکس واقعی رو نچشیدین

0 ❤️

827623
2021-08-22 08:47:49 +0430 +0430

چرا همه با دوستاشون پیش زنشون مشروب میخورن؟؟
مگه داریم

1 ❤️

827722
2021-08-22 21:46:02 +0430 +0430

قبل از ارسال داستان یه بار خودتون بخونین بد نیست
اونوقت مینا تبدیل به مریم نمیشه یهویی

1 ❤️

828811
2021-08-29 11:25:03 +0430 +0430

بنظرم لذت بردنش اشکال نداشت چون بقول آقا رادین ۴۰ زنت کاری و که خودت میخواستی انجام داده من بودم جلوی خودت میکردم یعنی اینکه وقتی مشروب و میخوردم خانمت و صداش میزدم دستش و میگرفتم جلوی چشمت میبردمش داخل اتاق خواب و قبلش چندتا تراول میکردم توی جیبت میگفتم برو بیرون ازخانه مقداری تنقلات بگیر بیا یکساعتو نیم دیگه زودتر هم نیای و بدون هیچ حرف و سئوالی حالیت میکردم زر نزنی و برو زود بیرون ازخونه

0 ❤️

828818
2021-08-29 12:46:16 +0430 +0430

مردی بود که زنش و اذیت می‌کرد خیلی و تازه پررو هم بود همه زندگی مال زنه بود که پسره با زرنگی بالا کشیده بود و داشت زنه رو هم اذیت میکردم توی خیابان آزادی آپارتمانی داشتند که اونجا زندکی میکردن ، منم که زنه یک روز سوار ماشینم شد بارون می‌آمد سوارش کردم با بچه اش که حیس نشه که دیدم گریه میکنه گفتم چیه نمی گفت اصرار کردم گفت جریان شوهرش و که مردک پررو هم هست این و که چون کسی و نداره همه دارو نداره زنه رو هم بالاکشیده مدرکی هم نداره خلاصه کنم بهش گفتم این بامن کاریت نباشه. آدرس و نشونی شوهرش و گرفتم ترتیبی دادم که باهاش رفیق شم و شدم مدت دوهفته نشده جوری چیدم داستان و که حرج مصرف جنس و همه چی و میدادم .
رفتم یک بار خونه اش زنش و بچه اش هم بودن اینم که دیده بود من حسابی خرجش میکنم و یی حساب پول دستش میدم خرکیف بود خبر نداشت میخوام ننه اش و براش بگایم .

چایی آورد زنش خوردیم بماند چی کار کردم فقط به زنش اشاره کردم بره بیرون یابچه و ماتنها شدیم وقتی کارم تمام شد مرده که روی تخت حواب ولو بود با لباس های پاره و بی‌حال بود زنش آمد توی خونه. توصیح نمیدم چی کار کردم ما بهش گفتم نرود داخل اتاق و بروی خودش نیاره چیزی تا خود شوهرش بیاد بیرون منم رفتم کار داشتم انجام دادم غروب برگشتم خونه اش قتی در و باز کرد زنش دیدم یواش زد زیر خنده گفت چیکار کردی باهاش گفتم هیچی و رفتم داخل دیدم ساکت روی مبل نشسته و من و دید بلند شد سلام کرد رفتم دست دادم باهاش وخانمش و صدا کردم .گفتم ببخش مزاحم شدم اگر میشه یک چایی زحمت بکشید .
زنه چایی که آورد تعارف کرد گداشت روی عسلی جلوی مبل من و شوهرش که نشسته بودیم خواست بره دست انداختم دست زنه رو گرفتم کشیدم سمت خودم گفتم بشین زحمت نکش شوهرش با چشهای باز شده داشت با تعجب نگاه می‌کرد که چیزی بگه فقط با نگاه تند بهش گفتم من و مریم زنش می‌خواهیم کمی صحبت ‌کنیم بلند بشه چایی خودش و برداره بره با بچه توی اشپزخ ونه و مرده فهمید که دیگه حرف بزنه چی میشه دچار شوک بحرانی بو د که بهش گفتم زود باشه سر بچه و گرم کنه مزاحم صحبت من نشه وقتی دید چطوری دارم میگم دیگه معطل نکرد رفت و زیر لب داشت زارت و زورت می‌کرد گقتم حرفی اگه هست بلند بگو بشنوم چی میگه نگاه کرد گفتم چیه،

گفت هیچی و رفت دست بچه اش و گرفت رفت آشپزخانه زنش ولی ترسیده بود و اما ساکت بود چادر خونگی سرش انداخته بود که کنارم روی دسته مبل نشسته بود چادرش و زدم کنار صورتش و دست کشیدم دیدم خجالت کشید ش ، سرش و انداخت پایین گفت زشته این جوری نکن . گفتم زشتی و قشنگش میکنم مثل خودت عزیز ، و همزمان سینه اش و از روی تیشرتی که تنش بود توی دستم گرفتم و فشار کمی دادم بهش و بلند شدم دستش و گرفتم بردم داخل اتاق خواب و یلند گفتم کسی مزاحم نشه صحبت ما تموم بشه رفتیم داخل اتاق خواب زنش گفت تورو خدا شر درست میشه گفتم نترس گفت آخه چطوری الان کار دستمون میده. گفتم نگران نباش هیچ نمیشه گفت آخه چیکار کردی این ساکته. گفتم ولش کن فردا هم میبرمش همه چی و بنام خودت کنه گفت باور نمیکنم این محال هست این کادو کنه درحالی که دست انداختم گردنش چادرش و ازش جدا کردم روی تخت حواب شروع کردم لب گرفتن و عشق بازی و خیس خیس کردمش لباسشش و درآوردم اونم دست کرد دگمه پیراهنم و چندتا باز کرد دستش و روی سینه من می‌کشید و دیدم از حال رفته و مست مست شده چشم‌هاش خمار شد و خلاصه اش این جوری شد که لخت شدیم و رفتم توی بغل زنه و لای پاهاش و بازز کردم رفتم وسط پاهاش شروع کردم خوردن چوچوله اش که مزه هم داشت ناکس چه خوش لذت هم ب ود ناله می‌کرد سعی می‌کرد صداش بیرون نره اما دست خودش نبود التماس می‌کرد کیر میخواد میگفت کشتی منو بکن توش مردم دیگه لعنتی پاره کن منو دست انداخت کیرم و از شورت درآورد با دستاش اندازه اش و داشت حسابی لذت می‌برد بمالید میکشید جوری که بلند بشم بروم ب‌کنم داخل کص نازش باور کنید وقتی کردم کیرم و داخل سرش که رفت تو یکباره نفس کشید داخل و با یک حالتی گفت تورو خدا یواش اینکه داش التماس می‌کرد بکنم حالا التماس می‌کرد یواش بکنم. منم گفتم نترس هوایت رو دارم مریم جون که با شهوت گفتیخوام همشو اما یواش تو رو خدا درد داره منم کم کم کیرم و بازی میدادم که از خیسی کصصش خیس کنم ، ‌که گفت دربیار بخورم منم درآوردم بلند شد تازه با چشم دید کیرم و که البته بزرگ نیست قدش و فقط شازده سانت هست اما کلفت و عضله ای و رگ دار هست چنان با لذت شروع کرد خوردن ولیس زدن و نگاه میکر د به من قدردان بوود منم از دیدن قوس کمرش و حالتی که گاهی نگاه می‌کرد لذت می‌بردم القصه که دو بار آبش آمد منم دوبار آبم آمد که بی‌حال بودیم کمی توی بغلم دراز کشید و نوازشش میکردم تشکر می‌کرد که استرس گرفت بلند شد روش نمیشد بیرون برود از اتاق گفتم اون یای از تو خجالت بکشه بلند شدم لباس پوشیدم رفتن بیرون ازاتاق دیدم با بچه توی تراس هست تا من و دید ایستا د سرپا رفتم سمتش گفت سلام منم سر تکون دادم گفت تو رو خدا یعد حرفش و ادامه ندا د گفتم بیا کاردارم باهات که ترسید دوباره گفت بچه آم هست گفتم نترس کاری دیگه دارم دستش و گرفتم آوردم توی سالن روی مبل نشستم اونم نشست بلند گفتم مریم خانم تشریف میاری اینجا که مریم هم اومد سعی داشت با چادر جوری خودش و پنهون کنه که گفتم کی نامحرم هست رو گرفتی برش دار چادر و گفت نه که دست انداختم محکم کشیدم چادرش و از دستش درآوردم اون با شلوار و تیشرت که یقه اش هم کش آمده بود چون من کشیده بودم که پاره کنم در بیارم ولی زورم نرسیده بود پاره کمم درآورده بودم اون هم همون و پوشیده بود آمده بود داخل سالن سرش پایین بود خجالت می‌کشید دیدم گردنش و آنقدر مکیده ب دم و سینه و پستون و همه رو کبود کردم از گردنش که جای مکیدن من مونده بود داشت کبود میشد پیداست به شوهرش که داشت با حالت بدی نگاهش می‌کرد گفتم مریم جون به این نازی و قشنگی است نبینم ناراحت بشه ازت یک وقت و سرش و انداخت پایین گفتم تو که خودتم بد نیستی البته و با حالتی گفتم که خودش منظورم و گرفت بهش گفتم حالا بلند شو یک لیوان آب بمن بده کار دارم با شما رفت آب بیاره مشخص بود درد داره هنوز مریم من و نگاه کرد دیدم وحشت زده هست که چی میشه گفتم بیا بشین اینجا پیشم دیدم دودل هست دستش و گرفتم بکشم خودش آمد که بعل گرفتمش معدب بود شوهرش که آب و آور د هم خیلی ناراحت بود داشت حرص نیخورد اما می‌ترسید میدونستم که اگر برم بعد تلافی میخواد کنه گفتم بیاد اینرف من بشینه بچه هم که توی آشپزخونه روی قرش آنجا دراز کشیده بود نگاه به دوتای اینها کردم گفتم امشب تا طور میهمان شما هستم بعد میروم اما یک چیزیو مخ ام امشب روشن کنم این که مال دیگری و وقتی یکی بخواد بازور بگیره خوب نیست و یک بوس از لپ مریم کردم که دیدم خجالت میکشه گفتم چرا خجالت میکشی امشب باید لخت توی بعلم باشی یلند شو برو کمی خودت و مرتب کن و دست مریم د گرفتم گداشتم رو کیرم و فشار دادم مریم هم یک فشاری به کیرم آورد دستش و کشید گفتم برو زود باش بلند شد و با تردید و استرس برود گفتم نگران نباش من هستم . و رفت که آماده بشه . شوهرش وقتم پسر جون امشب تو رو هم کار دارم که با آرامی التماس کرد تو رو چون عزیزات دیگه اینکارو نکن حداقل جلوی زنم نکن زودم با پشت دستم توی دهنش گفتم کونی بچه زنم کیه مگه تو زن داری الان .؟ لبش خون افتاد داشت بادست پاک می‌کرد گفتم شاشو وقتی من اینجام تو خودت زنم هستی بلند گفتم امشب میخوام کمی مریم لدت ببره تو هم باید لخت بشی اگه مریم منو خوب سرویس نده باقی کار و تو انجام بدی برو بشور صورتت رو …
بماند چی شد صبح بدمشون محصر خونه دوستم و خود شوهره نصف خونه رو بنام مریم زد و منم تا یکی دو هفته بعدش سر میزدم هر شب اونجا که به شوهرش حالی کردم اگر باز مشکل ساز یشه برمیگردم و مریم وقتی روز آخر فهمید دیگه نمیام خودش جلو شوهرش آمد دست انداخت گردنم و گفت عزیزم خیلی خوبی باز بیا تورو خدا گر بخوای ِِطلاق میگیرم نخواستی منو بگیری اشکال نداره من راضی هستم بابچه ام زندگی کنم گفتم نه نگران نباش این حتی جرات نمیکنه بره شکایت کنه گفت اما این کارو میکنه گفتم نگران نباش میدونم چنین کاری نمیکنه و تو هم بهش بی احترامی فقط نکن چیزی هم بروش نیار گفت باشه لب ازش گرفتم و رفتم هنوز هم گاهی دلم میخواد برم سر بزنم حداقل ببینمش حتی اگر نکنم کص و کونش و حداقل ببینمش اما نرفتم و نمیرم اینم خودش مقصر بود من چنین کاری نمیکردم . شما هم حیال نکنید فقط کونش گذاشتم ساکت هست . کاری که اصلی بوده چیز دیگه هست که نمیخوام مطرح بشه . هر کسی هم هربرداشتی خواست بکنه مهم نیست ولی این کارو کردم تا بفهمه کسی که بی کس هست و نباید بهش زور گفت یکی هم که زورش برسه نباید به زنش زور بگه مثل این مردک .مردنی

0 ❤️

828836
2021-08-29 14:07:30 +0430 +0430

اگه کسی بکن خواست من هستم ،تو واتساپ پیام بده از تهران۰۹۳۶۴۹۱۵۰۷۷

0 ❤️

828967
2021-08-30 05:00:11 +0430 +0430

اصل لذت و تنوعش به اینه که خودت هم باشی، خصوصا وقتی که توی بغلته و همزمان دوست پسرش از پشت داره کارشو میکنه و تو میمیک صورتش و اوج لذتشو میبینی، البته شخصا دیدن سکس خواهرمو با دوست پسرشو هم خیلی دوست دارم، که فقط یک بار نصفه و نیمه دیدم.
از زندگی نهایت لذتو ببرید ، اینها همه لذتهاییه که بیخود و بی جهت از خودمون سلب کردیم.

0 ❤️

830182
2021-09-04 22:13:44 +0430 +0430

منم زنمو با دوستم چند بار تنها گذاشتم البته بنا به درخواست زنم چون خیلی دوس داره بهش بده ولی دوستم فکر کنم به خاطر رفاقتم نگایدش

0 ❤️

830769
2021-09-07 16:56:38 +0430 +0430

تو رو خدا قسمت دومش هم بنویس عاشق زنت شدم😐👌

0 ❤️