سلام اسمم امیره و این داستان مال ۲ سال پیشه و کاملا واقعیه و تمام شخصیت ها اسمای واقعیشون رو دارن و اینکه اگر به داستان های گی زوری و دو نفره علاقه دارید حتما از این داستان خوشتون میاد

——————————————————————————————————————

خب عید بود و من اونموقع ۱۴ سالم بود و بیمو بودم و کونم بزرگه به خاطر اینکه فوتبال بازی میکنم و خب ما با پسر خالم که اسمش رضا بود و ۱۷ سالش بود و پسر عمش که اسمش مصطفی بود و اونم ۱۷ سالش بود رفته بودیم ویلا ما برای اینکه ایکس باکس بازی کنیم چون همه خونه مادربزرگم جمع شده بودن خونه خالی بود و ما هم بازی میکردیم تا اینکه یکی از دسته ها باطریش شل شده بود رفتم بالا که چسب پهن بیارم که بزنم بهش که من همینجوری دنبالش بودم که پیداش کردم و گوشیم زنگ خورد مشغول گوشی شدم یادم رفت برم پایین اصلا مصطفی اومد بالا به بهونه دنبال من اومدن گفت کجایی پس گوشیو قطع کردم گفتم ببخشید یادم رفت سرم به گوشی بود گفت اینجا اتاق مامانته ؟ گفتم اره گفت بیا بگردیم ببینیم کاندوم پیدا میکنیم منم که خیلی بنظرم باحال میومد کاندوم مامان بابام رو پیدا کنم شروع کردم گشتن که مصطفی پیداشون کرد و گفت رضا بیا بالا کاندوم خالتو پیدا کردم بعد مصطفی گفت بزار بزارمش اصلا رضا هم گفت بزار بیا هممون بزاریم برا همدیگه اول هم کوچیکتر باید بزاره برا بقیه منم گفتم نمیزارم و خواستم در برم پایین چون میترسیدم یهو مصطفی در رو بست و رضا با لگد زد تو سفید رونم و منم از درد افتادم رو تخت و داد میزدم که مصطفی گفت میخواستم از راه دوستانه انجام بدم اینکارو خودت خواستی .
منم گریه میکردم و اصرار میکردم که ترو خدا ولم کنین براتون سوپر میزارم و بهتون پول میدم و اینا اما حشریت جلو چشاشون رو گرفته بود یهو مصطفی چسب پهنی که کنارم بود رو برداشت و گفت دهنت رو ببند صدات در نیاد و دهنم رو چسب زد ولی من همچنان دست و پا میزدم دستم هم چسب زد جوری که نمیتونستم تکون بخورم فقط گریه میکردم
دیدم صدا در کمد مامانم اومد نمیدونستم دنبال چی میگردم دیدم یهو کلی شرت و سوتین پرت شد رو تخت و رضا از مصطفی پرسید کدوم رو تنش کنیم بیشتر بهش میاد مصطفی هم گفت همین که قرمزه و شرتش درش گوی مقعدی داره
بعد شروع کرد تنم کردن شرت رو که پام کرد سردی گوی روی سوراخ کونم یه جوری بود منم با لگد زدم تو صورتش اونم عصبی شد یدونه کوبوند تو سرم جوری که چشام سیاهی میرفت و شروع کرد بستن پاهام و میگفت این خر چرا جفتک میندازه رضا هم گفت الان با کیرم رامش میکنم
مصطفی رفت وازلین رو از جلو آینه اورد و گذاشت کنارم و بالشت رو گذاشت زیر شکمم که کونم بیاد بالا و شروع کرد چرب کردن سوراخم اونا هم کاندومارو گذاشته بودن رو کیراشون و آماده کردن بودن
رضا شروع کرد خوردن سوراخ کونم و منم میپیچیدم تو خودم بعد مصطفی یهو سر کیرش رو گذاشت در کونم منم دیگه جونی نمونده بود واسم برای دست و پا زدن سرش رو آروم کرد تو ولی از درد داشتم میمردم که درش آورد و گفت چقدر تنگی تو
رضا گفت مصطفی دهنش رو وا کن یه نفس بگیره دهنم رو که وا کرد گفتم ترو خدا ولم کنید گفت اگه بزاری بکنیمت و کاری نداشته باشی قول میدم به خودتم حال بده منم گفتم باشه فقط سریع تر
رضا هم گذاشت کیرشو رو لبم و منم به زور شروع کردم خوردنش خیلی دراز بود تا ته حلقم نمیرفت
مصطفی هم گفت دوباره امتحان میکنم این بار شروع کرد کیرشو تو کردن به رضا هم گفت نگهش دار تکون نخوره یهو همشو کرد تو منم پاره شدم جوری که داد میزدم و رضا هم یه دونه زد زیر گوشم و خفه شدم فقط گریه میکردم
تا اینکه دردش کمتر و کمتر شد و مصطفی شروع کرد تند تند تلمبه زدن همزمان کیر رضا هم تو دهنم بود و دور دهنم پره تف بود
یهو دیدم مصطفی لرزید و فهمیدم آبش اومده بعد کاندومش رو دراورد و بهم نشون داد گفت ببین این نشانه کونی شدنت توسط منه پس میریزمش تو دهنت و ریختش تو دهنم و مجبورم کرد با همون ساک بزنم کیرشو که بعد از دهنم ریخت رو تخت و این دفعه رضا رفت پشتم و کیر اون دراز تر بود شروع کرد کردن من ولی این دفعه لذتم بیشتر بود و چشام میرفت
رضا ولی آبش نمیومد و هی محکم تر میکرد و میزد در کونم تا اینکه صدای آه کشیدنش رو شنیدم و فهمیدم اومد و بعد دست و پام رو وا کردن و گفتن تمام این داستان رو فیلم گرفتیم اگه کونی بازی در بیاری به کسی بگی پخش میکنیم فیلمتو و منم از ترسم به هیچکس نگفتم تا الان

نوشته: امیر