اولين بار كه دارم اينكار زشتمو براي كسي ميگم ومينويسم. داستان نوشتنم بلد نيستم ولي اين مطالبي رو كه داريد ميخونيد متاسفانه واقعيه و جز شرمساري چيزي براي من نداره.
18 سالم بود كه با عموم كار ميكردم و درس ميخوندمو 3 روزم تو هفته باشگاه كشتي ميرفتم ، تمام فكر من توي اون دوران فقط پول در آوردن و ورزش كردن بود نه دوست دختري داشتم و نه از اين كارا خوشم ميومد سرم به لاك خودم بود و از زندگي با اين سبك خودمم راضي بودم تا اين كه يه روز عموم يه كار توي كوچه خودشون گرفتو ما رفتيم اونجا مشغول شديم براي ناهار ميرفتيم خونه عموم، سر ناهار متوجه نگاه هاي سنگين زن عموم شدم ولي نميدونستم منظورش چيه بچه هاش هم خونه نبودنو رفته بودن مدرسه ، عموم به من گفت من نيم ساعت ميخوابم تو هم كه سر ظهر نميخوابي بي زحمت برو زير زمينو يه سري از وسايلارو جمو جور كن تا بعد از ناهار ببريم سركار، عمو كه خوابيد و زن عموم هم داشت ظرفارو ميشست منم رفتم زيرزمين داشتم كارمو انجام ميدادم 5 دقيقه اي نگذشته بود كه زن عموم اومد زيرزمين بالاي سر من وايستاد گفتم چيزي ميخواي زن عمو گفت نه فقط اومدم پيشت كه تنها نباشي با فاصله نيم متري از من كنارم نشست.
لازم به ذكره كه بگم قبلا يكي دو باري از صحبت بچه هاي محل متوجه شده بودم كه سر گوش زن عموم ميجنبه با مرداي نامحرم خيلي راحت برخورد ميكنه ميگه و ميخنده حتي يكي از بچه ها قسم ميخورد كه توي مغازه سر كوچه ديدتش كه از پشت يخچال بقال سر كوچه كه مرد عوضي بود با وضع بدي بيرون اومده و پس از باز كردن در مغازه از داخل بلافاصله با عجله رفته خونشون، منم هميشه انكار ميكردم ،اونروز هم كه اومد توي زير زمين يه لحظه پيش خودم گفتم يعني به منم ميده بعد به خودم گفتم خاك بر سرت كنن نو كه نامرد نيستي كه به عموت خيانت كني در ضمن زن عمو چرا بايد خودشو پيش من خراب كنه، تو همين فكرا بودم كه يه دفعه زن عموم سرمو گرفت كشيد سمت خودشو شروع كرد به لب گرفتن، شوكه شده بودم دوست نداشتم اينكارو بكنم ولي بدون فكر كردن به اين كه اين كار من خيانته منم كه يه جوون احمق كه فقط خلاف جنسيش دوبار فيلم سوپر نگاه كردنو جلق زدن بوده و به قول خارجي ها يه جون باكره بودمو بدمم نميومد يه كارايي بكنم شروع كردم مثل همون فيلمها لب گرفتن الان كه فكرشو ميكنم ميبينم كه چقدر كارم چندش آور بوده ، بيضه هام داشت ميتركيد ، همش تو اين فكر بودم كه حركت بعديش چيه ، دو سه دقيقه اي كه گذشت سريع يه موكت روي زمين پهن كرد و به پشت خوابيد و شلوارشو در آوردو پاهاش رو داد بالا منم كه تا حالا همچين منظره اي رو نديده بودم داشتم كف ميكردم همش تو اين فکر بودم كه بكنم يا نه كه گفت بيا بكن الان عموت بيدار ميشه ها ، شلوارمو تا نصفه پائين كشيدمو شورتمم كشيدم پائين بعد نوك آلتمو گذاشتم روي كسش دو دل بودم بكنم يا نه كه با دستش آلتمو تا يه حدود توي كسش كرد منم تازه گرماي اون تورو حس كرده بودم بلافاصله بقيه آلتمو با يه فشار كوچيك كردم تو چه حالي ميداد دوست نداشتم درش بيارم ميخواستم تلمبه بزنم كه گفت فدات شم اگه آبت اومد نريزي تو چون اگه بريزي زن عمو حامله ميشه ها گفتم باشه وشروع كردم فكر كنم تلمبه پنجم بود كه آبم اومد قبل از اومدنش كشيدم بيرون و ريختم توي يه دستمال كه با خودش آورده بود، حالا اين من بودم كه دوست داشتم يه بار ديگه اينكارو بكنم ولي اون مخالفت ميكرد. سريع خودشو جموجور كرد و رفت عذاب وجدان بدي داشتم به خدا اگه اون خودش اين كارو رو شروع نميكرد 100 سال ديگه هم من اينكارو ازش نميخواستم، نا مرد با اين كارش داغونم كرده بود همش توفكرش بودم، هيكلشم بد نبود ولي خيلي مفت خودشو فروخته بود فرداي اون روز كه زن عموم نبود عموم منو فرستاد خونشون كه برم يه وسيله بيارم گفتم عمو من پام درد ميكنه ميشه من نرم؟ قبول نكردو منو فرستاد منم به هواي اينكه زن عموم نيست قبول كردمو رفتم سفارش عمومو برداشتم كه بيام بله شانس گه من زن عموم اومد خونه منو ديدو دوباره روز از نو و روزي از نو ولي اين بار خيلي به من حال داد كه بعد از اون جريان دوبارهم خودم موقعيت براي زن عموم درست كردمو حسابي گاييدمش ولي بعد از اون ديگه توبه كردمو ديگه سمتشم نرفتمو چندبار هم كه خودش ازم خواست تهديدش كردمو كم كم اون موضوع رو به فراموشي سپردم الانم كه 11 سال از اون جريان ميگذره مثل سگ پشيمونم و ميدونم كه دليل دادن زن عموم اين بوده كه هم منو خراب كنه هم يه جورايي يه حق السكوت به من بده كه حرفاي بچه هاي محل رو به بچه هاش نگم بخدا پشيمونم واز اين كه سر شمارم درد آوردم معذرت ميخوام.
نوشته: مجید
حالا وجدان دردگرفتی خودت 2بارجورکردی بکنیش …کیراون بغال عوضی محلتون توی وجدانت…فحش دادم که مجلس گرم بشه وگرنه نوش جونت کون گلابی <):)
تازگیا بعضی از این زن عموها خیلی جولون میدن!!!باید سر این زن عموها ک باعث فساد میشن با تبر زد،
چی شده پیشنهاد لز بهت داده زن عموت ؟:دی
واقعا که شرم اوره. خدایا این جوونا چه مرگشون شده که یه ناموس خودشونم …
نا نجیب ها نکنید نکنید با زن شوهر دار
اسكول نبات كردي حلالت،زن عموت هست كه هست،هرچقد تونستي بكن
کونی؛رفتی عشق و حالتو کردی حالا اومدی میگی توبه کردم.
نگران نباش
زن عموی کی جنده نیست
ما همه مون به این درد گرفتاریم!!!
اشكال نداره دودله بودي گلم خوب زن عموت هم جنده بود حداقل ميگاييديش براي هميشه كه ديگه نره به غريبه بده وابروتون بره بدبخت
خودت هم 1 روز شايد زن عمو شدي_حواست به برادر زاده شوهرت باشه_بهش عذاب وجدان نديها
جل الاخالق!!! :?
خوش هر کاری دلش خواسته کرده حالا که پشیمون شده زن عموهه خرابه؟؟؟!!!
من جای تو بودم همن موقع که لب میخواست بگرفت تو گوشش میزدم و پرتش میکردم اونور
یکم باعید ارادت قوی باشه
من جای تو بودم همن موقع که لب میخواست بگرفت تو گوشش میزدم و پرتش میکردم اونور
یکم باید ارادت قوی باشه
اخه کس خل مگه شاشیدی که بعد پنج تا تلمبه ابت اومده . معلومه اصلا به زن عموت حال ندادی فقط پنج تا !! شمارشو بده همچین دوساعت بترکونمش که دیگه نره پیش بغال عوضیهه
داستان جالب و دردناکی بود
همه ادمها تو زندگی کارهایی کردن که اگه برملا میشد از بی ابرویی میمردن
پس ناراحت نباش
مرسی از داستانت
پس حق سکوتو گرفتی و خراب شدی
کامنت اول اوهوم خان تامل برانگیزه
دم زن عموت گرم چقدر چرک بوده تو با لباس کار و دست و پای کثیف و عرق باهاش سکس داشتی چه حالی کرده زن عموت گبول باشه
انشاالله خدا میبخشه شما خودشو ناراحن نکن
به زن عموی چرکت بگو لوله آب تو کست ،
قالپاق نیسان تو کست ،
لوله تانک توکست
آی تو کست وای تو کست…
یکی به من بگه :اگه مردی نیاز جنسی زنشو برطرف نکنه به خصوص که زن حشری سکسی جذاب و خوشتیپ وخوش هیکل هم باشه.تکلیف چیه؟
اگر میخوای از عذاب وجدان راحت بشی دو راه داری
1.بری به عموت یکی دو بار کون بدی تا پای هم کم بشه
2.نمیگم تا کونت بسوزه و بری همون اولی رو انجام بدی
بچه چرابهش فحش ميديدكيرم توخودشواون زن عمووبقال سركوشونو…
عنوان داستان:زن عموی جنده من
متن:موجود نیست
نوشته:زناکار پشیمان
داداش کس کردی پشیمونی خاک تو سرت مرتیکه ملت تو کف کسن اونوقت تو مفتی کردی پشیمونی کیرم دهنت 4 بار کردیش بعد پشیمون شدی کسکش کیری
خیلی جالب ناک ه، تو مهمون اونا بودی ،بعدش رفتی زیر زمین ، زن عمو اومد زیر زمین. اون.قت تو بهش گفتی کاری داشتی اومدی اینج???
اول اول