با هزار عربده دست و پامو گرفتن که ختنه ام کنن ۶ ۷ سالم بود
وقتی برگشتم خونه کللی آدم داخل خونه بود این حجم از بزن برقص برای یه کیر بریده رو درک نمیکردم چند روزی که از افتادن حلقه دور دودولم گذشته بود رفته بودیم مسافرت خونه عموم زن عموم که خودش کارمند سابق مرکز بهداشت بود و مثل اینکه از ختنه و اینجور مسائل سر در میورد جلوی همه شلوار منو کشید پایین و ی برسی دقیق کرد و اعلام رضایت کرد
عصر که از خواب بیدار شدم تمام اعضای خانواده همراه عموم رفته بودن بازار و منو زن عمو داخل خونه بودیم بعد اینکه از جام پاشدم بعد کللی قربون صدقه زن عمو بهم گفت که برم دستشویی و جیش کنم و دودولمو کامل بشورم و بیام که میخواد برسیش کنه منم بدون کلمه ای حرف ۳ ۴ بار با مایع دستشویی امیر کوچولو رو شستم و رفتم پیش زن عمو کامل با دستمال خشکش کرد و شروع کرد به حرف زدن راجع به ختنه و اتفاقات بعدش و گفت باید یه کارایی بکنم که بزرگ شدی فلان بشه و اینا منم که از خجالت در و دیوار رو نگاه میکردم ک ی لحظه خیسی و داغی دهن زن عمو رو حس کردم یکم دودولمو مکید و نگام کرد و منتظر واکنش بود منی که کلا ۲ ۳ بار زن عمو رو دیدم بودم حتی از خجالت توی چشماش هم نگاه نمیکردم چه برسه به اعتراض کردن خندیدو گفت باید مطمئن بشم کارشو خوب انجام داده یکم دیگه خوردو بعد گفت به کسی چیزی نگیا بعدشم کللی خوراکی برام اورد و گذشت من که کلا درکی از این موضوع نداشتم انگار نه انگار که اتفاقی افتاده تا چندین سال به زندگیم ادامه دادم و کلا فراموش کردم این موضوع رو
گذشت از اون روزا چندسالی من شده بودم یه پسر ۱۷ ساله با قد نسبتا بلند و هیکل خوب یک روز والیبال بودم و یک روز استخر که هیکلم رو مدیون این دوتام پیش آبجیام که بزرگ تر از خودمن نشسته بودم و خیلی اتفاقی شنیدم که دارن راجع به پسر همسایمون که به مامانش تعریف میکرده زن عموی فاطمه اینا( آبجیم) همیشه دودول منو با دست فشار میده صحبت میکنن و میخندیدن از اونجایی که با هم خیلی راحت بودیم داستانو پرسیدم گفتن که عمو اینا وقتی که شهر ما زندگی میکردن زن عمو همیشه با پسر بچه ها ور میرفته جوری که توی محل کسی جرعت نمیکرده با پسر عموهام همبازی بشه من که خاطره بچگیامو فراموش کرده بودم یهو یادم اومد چه اتفاقی افتاده بود با فکر کردن به اون روز چشمام خمار میشد و کل بدنم داغ میکرد منی که از نظر جنسی تامین بودم با فکر کردم به کص و کون یه زن ۵۰ ساله کلا بهم میریختم جوری که حتی توی سکس با یه دختر ۱۸ ساله هم سینه های نسبتا شل و کوچیک زن عمو رو تصور میکردم هیچوقت از ذهنم بیرون نمیرفت به خاطر شغل بابام زیاد نمیتونستیم مسافرت بریم و شاید ۶ ماهی یبار عمو اینارو میدیدم چون حدود ۳۰۰ کیلومتر با ما فاصله داشتن و پسرعموهامم همه شون سر خونه زندگیشون بودن دلیلی نبود که من بخاطرش خودمو برسونم به زن عمو که شاید بتونم یکم این آتیشی که ۱۰ سال زیر خاکستر بوده و حالا روشن شده رو خاموش کنم مدتی بود که شعله هاش کم شده بود ولی هنوز موقع خودارضایی یا سکس تصورش میکردم کنکور که دادم و نتیجه ها که اومد توی یک دانشگاه خوب توی شهر عموم اینا که مرکز استان هم بود قبول شده بودم شعله ها با دیدن اسم شهر بیشتر شدن انگیزم برای رفتن به دانشگاه ده برابر شد منو مامانم برای کارای دانشگاه و خوابگاه رفتیم خونه عموم اینا تیپ و هیکل زن عمو جوری بود که اصلا نمیشد دیدش زد همیشه یه شلوار سنبادی گشاد پاش بود که به اون بدن لاغرش اجازه خودنمایی نمیداد و سینه هایی که اگه زیر دستمال کاغذی هم بودن به چشم نمیومدن چه برسه به لباس های گل و گشادی که زن عمو میپوشید تقریبا هیچ امیدی نداشتم تا وقتی که بحث خوابگاه شد عمو که یه بازنشسته تقریبا ۷۰ ساله بود کلا تو چرت بود حرفش حرف زن عمو بود و زن عمو هم گفت امیر چرا پیش ما نمیمونی ما که ۲ تا اتاق خالی داریم فقط هم منو عمو هستیم غذا هم که من برات درست میکنم عموت که یا بنگاه پیش رفیقاشه یا خوابه منم از تنهایی در میام من که از خدام بود مخالفتی نکردم و بعد از کلی تعارف با مامانم اونم قبول کرد که من خونه عمو بمونم.
یروز که صبحش کلاس نداشتم بیشتر از حد معمول خوابیدم پاشدم که برم دستشویی دستگیره رو که گرفتم از در کناری که حموم بود زن عموم سریع پرید بیرون که سریع بره توی اتاقشون با دیدن من خشکش زد یه نگاه سریع به دوتا سینه کوچولو ولی خیلی سفیدش انداختم و یه نگاه به اون کص بی مو و لاغرش که شبیه هسته خرما بود، برگشت داخل حموم و هیچی نگفت من فقط گفتم ببخشید گفت فدای سرت میشه از داخل کشوی اتاقم برام حوله بیاری آدرس کشو رو داد رفتم بیارم که گفت ولش کن امیر از فلان کشو برام لباس زیر میاری مرسی کشو رو باز کردم بالای ۲۰ مدل شرت و سوتین ست کنار هم بود و یه دونه اسپری تاخیری هم لا به لاشون بود گفتم زن عمو کدومو بیارم گفت فرق نداره هرکدوم دوست داری یکم زیر و روش کردم و یه ست مشکی واسش بردم وقتی از دستم گرفت یه نگاه به شلوارم کرد و با یه لبخند درو بست وقتی نگاه کردم دیدم امیرَک داره خودنمایی میکنه
از اون روز نخ دادن بین منو زن عمو شروع شد شلوار سنبادی تبدیل به شلوارک شد لباسای گلو گشاد جاشو به تاپ و تیشرت داد یروز در زد و با یکم میوه اومد داخل اتاقم
گفت: امیر عمو که صبح تا شب بنگاهه خونه نیست اگه دوستی داخل دانشگاه پیدا کردی و میخای بیاریش خونه به من بگو منم یکی دو ساعتی میرم بیرون تا تو راحت باشی منظورشو فهمیدم
گفتم: نه مرسی زن عمو من دوستای من در حد دانشگاهن فقط
-:یعنی میخوای بگی جذابی مثل تو دوست دختر نداره
نوشته: زاریان
آخ ،کص حریص را نکند کیر دو عالم سیر
آتش که سوزنده شد همیشه اشتها دارد
چه ثوابی کردی بابام جان …کیرت پر خیر و برکت باد
در هفت سالگی نهال شومبولت رو آبیاری کرد …ده سال بعد ثمره اش رو از درخت چید…به این میگن سرمایه گذاری…دور اندیشی…! خار مادر اون بیمه تامین اجتماعی و دیگر شرکت های بیمه رو گاییدم که اگر مثل این زن عموی ذوب شده در حشریت ، راه و رسم بیمه گری رو بلد بودند و رعایت میکردن الان همه در رفاه بودند…لوله خرطومی هر چی جارو برقی تو کون هر چی آخوند و ایل تبارشون …آمین
چند بیت شعر تقدیم به خان عمو
فلکِ پـــیر، بـــزمِ تو برچـــــید
بزمِ برچیده را ، چه خواهی کرد
پشمِ کیر را ، سیه کنی بخضاب
تاریِ دیــد را، چه خــواهی کرد
تاریِ دیــد را، بِه شــود به دوا
قد خمیده را ، چه خواهی کرد
قدِ خمیده ، راست شد بعصا
کیر خوابیده را، چه خواهی کرد
ایستاده مردن در این زمانه دگر افتخار نیست
سربلند رفت مَردی که با کیر ایستاده بـــمُرد
هیچکس بخوبی این درویش آذری نمیتونه وضعیت مملکت رو به این شیوایی و شیرین زبانی بیان و توصیف کنه .(.شرمنده دوستانی که اذری نمیدونن نمیشه این جمله رو بفارسی ترجمه کرد چون واقعا پشم کمیک بودنش میرزه پایین و یه جمله بی معنی و لوسی از اب در میاد)
درویشی وارد قهوه خانه ای شد .
قهوه چی ازدیدن او مشعوف شد بدو گفت :
یالله درویش …داشاقوا قوَت…شَهردَن نه خبر؟
_یالله چایچی…داشاقومون قوَتی …دَدوئون پایی
…خبر واروم آی خبر …مملَکتَ قوربان اولوم …
ماشاله…باشدان …باشا ،ساقدان …سوله
…
بیر سیکاسیهدی …بیر سوخاسوخدی بیر باساباسدی کی گَل گورَسَن …بالفضل
اینایی که میبینی بلد نیستن حتی انتقاد کنن خودشون تا حالا دوخط داستان که چه عرض کنم عریضه هم بلد نیستن بنویسن ناراحت نشو .کار نیکو کردن از پر کردن است
ناموسا زنعموت کیر نصفه بچه ۷ ساله کرده تو دهنش😂😂😂یعنی واسه ۵ سانت خودشو پاره کرده بود😂
تحقیقات خارجی ها که هیچ مدرک و استنادی از اونها ندارم نشون داده:
نوجوانان و جوانان عاشق زنهای بزرگتر از خودشون میشن بهرحال خوش باشید.
عالی