زن عموی خیاط

1400/04/26

سلام و درود به همه‌ی دوستان گلم ؛
من احسانم و ۲۴ سالمه قد ۱۷۶ و وزن ۸۰ (اینم بخاطر دوستانی که قشنگ می‌خوان تصویر سازی کنن 😂🙌)
&&&این داستان برمیگرده به یک هفته پیش …&&&
وقتی که ب سن بلوغ رسیدم گرایشه جنسیم به سمت دوتا ا زنهای فامیلمون یعنی زن عمو و زنداییم رفت .(از بچگی هم باهم بزرگ شدن خیلی صمیمی آن با هم)
خیلی پیش خودم خیال‌پردازی میکردم .
هر دوتاشون هم خیلی راحت بودن باهام طوری که وقتی مسافرت میرفتن کلیدا خونشون دست من بودن و میدونستن ک با دوس دخترم می‌خوام برم اونجا و در جریان بودن .
تقریبا ۵ ۶ سال میشد به این فک میکردم ک چطور خودمو از لحاظ جنسی نزدیک کنم بهشون .
اول رفتم سمت زندایی …(زنداییم ۳۸ سالشه یه پسر ۱۶ ساله داره و یه دختر ۶ ساله از لحاظ بدنی هم متوسطه نه خیلی خوبه ن‌بده و خونه دار هستش )
با چت کردن شروع کردم از مشکلاتم میگفتمش ازین که ازدواج واس جوونا خیلی سخت شده نمیشه نیازشون رو برطرف کنن ، بم گفت مگ‌دوس دختر نداری؟؟ گفتمش چرا ولی دوس دختر محدوده نمیتونه بعضی از نیازاتو رفع کنه ، دراومد گفت که کاملا می‌دونم منظورت چیه ولی رابطه داشتن با زن زندگیه آدم مجرد رو نابود می‌کنه (من همون جور که گوشی دستم بود خشکم زد ک چطور انقد زود فهمید) نشست و شروع کرد به نصیحت کردن .
منم ک فقط تو ذهنم این بود ک چطور باهاش رابطه داشته باشم و این حرفا رو ک زد خیلی سرد شدم و قیدشو زدم ولی یهو تو همون لحظه زنعموم اومد تو ذهنم (زنعموم۳۵ سالشه دوتا بچه داره یه دختر ۱۵ ساله و یه پسر ۱۳ ساله و ازلحاظ هیکل و قدی متوسطه و تو خونه خیاطی کار میکنه)
منم دیگ بیخیالش شدم و الکی ادا آدمایی ک پشیمون شدن و نصیحتاش جواب داده رو دراوردم و خدافظی کردم .
ازون شب به بعد فقط به زن عموم فک میکردم و دنبال راهکار بودم تو همین اوضاع هم داستانا سایت رو می‌خوندم ک چقد راحت طرف میاد با زنعمو زنداییش سکس می‌کنه پ لابد امکانش هست ، تا اینکه یه روز اومدن خونمون…
دور هم نشسته بودیم و حرف می‌زدیم ک برگشتم نگا زنعموم کردم دیدم قبل اینکه من نگاش کنم داشت نگام میکرد و حدود ۱۰ ثانیه خیره موندیم تو چشمای هم نگا میکردیم و بعد من گفتمش چیزی شده؟ نیش‌خندی زد و گفت احسان داری کچل میشی ها باید فکر موهات کنی دیگ وقت ازدواجته گفتمش اولا اونی ک میخواد بپسنده میپسنده دوما کی آخه تو ای اوضاع کی زن میگیره .
جوابمو نداد و همون‌طور ی نگاه کرد و صورتشو برگردوند …
منم دیدم روشی ک‌رو زندایی خواستم بزنم انگار رو اینم جواب نمیده ولی پا پس نکشیدم و ب فکر راههای دیگ بودم .
بعد اونروز همش به این فک میکردم که عاره حتما این طرز نگاه کردنش چراغ سبزی می‌تونه باشه واس اینکه بهش نزدیکتر شم شروع کردم پی ام دادم بش تو واتس اپ .
خیلی سرد و یه کلمه ای جواب میداد تعجب کردم آخه قبلا اصلا ایطور نبود خیلی راحت بودیم باهم .
بش گفتم یه شلوار دارم پاره شده می‌خوام بیام برام بدوزیش
گف چرخ خیاطیم خرابه
منم ک کلا شوک شدم ک یهو رفتارش باهام عوض شده
گفتمش اوک اگ درست شد بگو بیام ک واسم بدوزی
گفت باشه
بعد یکی دو هفته عصری بود پی ام داد ، گفت فردا ساعت ۱۲ ظهر بیا ک واست بدوزمش
پیش خودم میگفتم چرا ساعت خاصی گفته حتما کار داره بعد میگفتم مگ چقد میخواد زمانشو بگیره هی برانداز میکردم تو ذهنم ازینورم پیش خودم میگفتم باید ک‌دیگ باهاش رابطه داشته باشم ولی اصلا تو سرم نبود ک ممکنه فردا باشه !
فردا ظهر شد سوار موتور شدم رفتم خونشون (تو یه آپارتمان زندگی میکنن ) موتورو‌گذاشتم پارکینگ رفتم بالا
درو باز کرد یهو دیدم عه پ چرا انقد حجاب کرده این …
همیشه با شلوار و شومیزی چیزی میموند جلوم
خلاصه رفتم داخل
گفتمش پ‌ عمو کجاس بچه ها کجان
گف عمو ک سر کاره تا عصری بچه ها هم دیشب خونه مامانم بودن موندن اونجا من کار داشتم اومدم خونه کارامو کنم (پیش خودم گفتم چ فایده ایطور کسی نباشه وقتی ایطور لباس پوشیدی نمیشه دیدم زد)
گفتمش اوکی بیا این شلوارم بی زحمت اگ‌میشه بدوزیش
شلوارو‌ گرف رف تو اتاق کارش
منم مث کصخلا نشسته تو پذیرایی درمانده از این یکی هم . به این فک میکردم ک تمام نقشه هام خراب شدن با ای حرکتایی ک داره میزنه
شلوارو‌ دوخت آورد بم داد خواستم بلند شم ک گف وایسا حداقل شربتی چیزی درست کنم بخور بعد برو گفتمش اوک
شربتو درست کرد اومد نشست مبل روبه رویی
داشتم شربت می‌خوردم دوباره سنگینی نگاهشو حس کردم
گفتمش میدونم دارم کچل میشم نمی‌خواد دیگ هر دفه بزنی تو ذوقم
خندید گفت دیوونه چیزی ک بت نگفتم
گفتمش آخه دفه آخر ک‌خونمون بودید هم ایطور نگا کردی و اینو گفتی
گفت چطور نگا کردم
گفتمش زل میزنی دیگ
یه لحظه هنگ کرد گف یعنی چی ؟ گفتمش یعنی چی نداره یعنی خودت نمی‌فهمی ک زل میزنی به یکی؟؟ قشنگ میشد فهمید ک جا خورده ازین حرف . درجا برگشت گفت من نگات کردم یا تووو که با نگا خوردیم !
تعجب کردم ازی حرفش و یه کور سوی امیدی روشن شد درجا بش گفتم اهااااااا په واس اینه که انقد حجاب کردی جلوم که هیزی نکنم …
چند ثانیه مکث کرد چیزی نگفت
منم سریع دوباره بش گفتم پ واسه همینه ک انقد سرد جواب پی امامو می‌دادی
دوباره چیزی نگف
گفتمش خو حق داری من جوونم ممکنه جوونی کنم کاری دست کسی بدم (با خنده اینو گفتم ولی همینجور ک حرف میزدم تو دلم خالی بود و حواسمو میدادم ک حرف بی ربطی نزنم ای وسط ک یوقت اگ اوکی نشد چیزی دستش نداده باشم)
بعد یدفه گفت خجالت بکش ای چ حرفیه میزنی اندازه چشام بهت اعتماد دارم ولی …
گفتمش ولی چی راحت باش اینم مثل بقیه قضایا ک بهم گفتی بین خودمون میمونه(نه اینکه خیلی راحت بودیم قبلا خیلی باهم حرف می‌زدیم و چت‌میکردیم ا مشکلاتشون میگف ا بابابزرگم ک اذیتشون می‌کنه میگف آخر تمام چتامون هم می‌گفت بین خودمون بمونه)
گفت مطمعنی بین خودمون میمونه گفتمش عاااره بگو
گفت من خیلی دوست دارم (یه لحظه تمام سلولهای بدنم قفل کردن ک ای چ حرفی بود زد چی شد اصن چرا یه لحظه اصن هنگ کردم )
گفتمش یعنی چی
گفت ک دوس ندارم ببینم ک تو دردسر افتادی
اصلا متوجه نمیشدم چی میگ
گفتمش واضحتر بگو مگ چی شده
گفت میدونم مشکلت چیه ولی گفتی بین خودمون بمونه
سریع فهمیدم ک زنداییم باهاش حرف زده
خجالت کشیدم حرفی نزدم
گفت منم اول بخاطر خودت که تو دردسر این چیزا نیوفتی سعی کردم با ای کارم کمکت کنم دوما بخاطر خودم !
بهت گفتم ک خیلی دوست دارم ولی میترسم دوس داشتنم باعث شه بیوفتی تو دردسر
هی بیشتر تعجب میکردم و حرفاشو درست متوجه نمیشدم فقط تو فکر زندایی بودم ک چرا بش گفته و آبروریزی نکنه سر یه چی الکی که اتفاقی هم نیوفتاده .
گف میفهمیییییی چی میگم؟
گفتمش خب عاره حق داری دیگ نمیدونستم چی بگم
دوباره همون جمله رو تکرار کرد (بهت گفتم ک خیلی دوست دارم ولی میترسم دوس داشتنم باعث شه بیوفتی تو دردسر )
دفه دوم فهمیدم ک جریان چیه
خودمو جمع و جور کردم فهمیدم ک این حرف زدنه کسی می‌تونه باشه که بخواد را بیاد منم دلو زدم به دریا یکم نزدیکترش کردم به ماجرا …
گفتمش حالا جدا از همه چی اگ دردسر نیوفتم چی ؟
گفت خب باید ببینی طرف مقابلتم کیه ولی ۹۰ درصد آدما تو این مورد تو دردسر میوفتن
منم اصلا نه فکر کردم ن چیزی درجا گفتمش مثلا خودت
یه لحظه خودم جا خوردم ک چرا گفتمش، پیش خودم میگفتم الان فوش کشم می‌کنه و میندازم بیرون
گفت خو یکی مثل من قطعا جز ده درصده اگ بین خودمون بمونه!
یه لحظه حس کردم دارم اشتبا می‌شنوم یا خوابه یا دارم جق میزنم فک‌میکنم اصلا باورم نمیشد که همچی حرفی زد .
گفتمش مگ تا حالا چیزی دیدی ازم ک به کسی بگم گفت نه ولی…
گفتمش ایدفع چیه ؟
بلند شد اومد نشست مبل جفتیم گفت هم‌ می‌دونی هم بهت گفتم ک خیلی دوست دارم الان پیش خودت چ فکری میکنی اگ باهم رابطه داشتیم فکر نکنی که هرزم یا فلانم …
من ک کلا تو اون مدت باورم نمیشد ک این اونه اومده باهام درباره سکسمون حرف میزنه
گفتمش این چ حرفیه آخه اصلا اگ‌ نه مشکلی ندارم ک …
دیدم دست کشید رو سرم گفت باید بمونی کمکم می‌خوام مبلا رو جابجا کنم !!!
خواست بلند شه دستشو گذاشت رو کیرم فشار داد بلند شد گف اووووه چ خبرته هنو وقت هس ، ناهار چی میخوری؟
اصلا زبونم بند اومده بود برگشت گفت پ چته رنگت پریده معلوم چته تا دو دقیقه پیش بلبل زبون بودی الان میوت شدی؟
گفتمش نه اوکیم فقط یکم خستم برم دراز بکشم بعد مبلا رو جابجا میکنیم
رفتم تو اتاق شوک بودم اصن رفتم سمت تخت دراز کشیدم و همییییینجور خیال پردازی میکردم ک عاره میشه اینو کرد
هنو پنج دقیقه نگذشته بود که اومد داخل اتاق
گفت اگر خوابیدی می‌کشمت منم گفتمش نه بیدارم گف مگ دست خودته بخوابی بیا بینم
خیلی راحت خوابید کنارم سرشو گذاشت رو سینم گف اوووه قلبشو ببین داره کنده میشه خو زووودتر بگو دیگگگ
دیگ کیر نبود با پام شده بود دسته بیل
دیگ کم کم هی حرف میزد عادی میشد واسم
خندم گرف گفتم خو چ کنم ای یارو نمی‌فهمه چشامو انداختم سمت کیرم
گف قربون یارو برم ببینمش
(تو اون لحظه تمام داستانای سایت میومدن تو ذهنم ک پیش خودم میگفتم انگا راس میگن میشه کرد ا فامیل)
دستشو گذاشت رو کیرم و گرفتش و بالا پایین کرد رو شلوار
برگشت تو صورتم نگا کرد گف می‌خوامش چشاشم خمار کرد لباشو آورد سمت صورتم چسبوند رو لبام منم شرو‌ کردم به خوردن لباش و گردنش بعد چند دقیقه دستمو خودش برد سمت کصش رو شلوار مالوندمش خیسی کصش ا رو شلوار مشخص بود اومدم دستمو ببرم زیر شلوار گف فعلا نه باید تو خماریش بمونی
بلند شد رفت سمت پنجره یکم عشوه میومد لباساشو بجز سوتین و شرتش در آورد بعد پرده ها رو کشید اتاق تاریک شد با خنده گفت هیزی نکنی ها
اومد دراز کشید روم منم ازیور لباشو می‌خوردم ازونورم کونشو فشار میدادم عججججب کونی بود اصلا چیزی ک‌فک میکردم صدبرابرش بهتر بود ن اینکه پوستش سفید بود کونشم برررف و انگا پشم شیشه بود انقد نرم
دو سه دقیقه ای تو همی حالت بودیم ک بلند شد
میشد شهوتو تو صورتش دید گفت میخوای سر لباس بکنیم؟
منم سریع تیشرتمو شلوارمو در آوردم هنوز شلوار کامل در نیوردم شورتمو کشید پایین گف ببینم یارو رو تا دیدش گذاشتش تو دهنش شروع کردی خوردن منم تو همو حالت شلوارو‌ شرتمو درآوردم همینجور ک داشت میخورد بندسوتینشو باز کردم سریع کیرمو گذاشتم لای سینه هاش عقب جلو میکرد داشتم ا شدت لذت میمردم بلندش کردم خوابوندمش رو تخت شرتشو کشیدنم پایین ای داد چ کوصی طلا بود طلاااا …
یواش زبونمو زدم بش چنان آهی کشید ک خایه هام جفت کردن
یواش واسش لیس میزدم اونم آه و ناله میکرد گفت کییییر می‌خوام
تو اون حالت خندم گرف ک ای حرفو زد خودشم نگام کرد گف عادت میکنی به ای حرفام دیدم آزاد همه چی میگ خوابیدم روش یواش رفتم در گوشش گفتم دوس داری کصتو پاره کنم گف پااااارش کن همش واس خودت
بلند شدم کله کیرم کردم توش دیدم فایده ندارع گشاد تر ای حرفاس تا خایه هام رفتم داخلش ولی وقتی به تهش رسید حس کردم نفسش بند اومد تو همون حالت ک عقب جلو میکردم و تا ته میکردم خوابیدم روش ازش لب می‌گرفتم
انقد لبمو گاز میگرف منم تند تر میکردمش
تمام کمرمو زخم کرد انقد چنگ انداخت
بلند شدم کیرمو کشیدم بیرون دیدم خودش داگ استایل وایساده
گذاشتمش داخلش چن‌دقیقه هم داگ استایل زدمش
یهو ول شد رو تخت گف ارضا شدم برگشت گفت بکن تا ارضا شی
منم خوابیدم روش تند تند تلمبه میزدم دو سه دقیقه تلمبه محکم زدم ک ابم داشت میومد خواستم بکش بیرون کمرمو با پاهاش قفل کرد گف هممممه شو بریز توم منم اصلا فک نکردم تا قطره آخر ریختم توش همون‌جوری دراز کشیدم رو تخت چشامو بستم بعد چند ثانیه باز کردم دیدم داره نگام می‌کنه
گفت : ای چ کاری بود کردی بی تربیت کسی با زنعمو خودش ؟ هی مخندید و دستشو گذاشت رو سرم و گفت قربونت برم خیلی وقت بود ارضا نشده بودم میشه همیشه بیای پیشم ؟
گفتمش هر موقع ک شد میام چرا نیام
گف خیلی خوبه ک دارمت حالا بلند شو مبلا رو جابجا کنیم
منم گفتمش باید یه سر بزنم به رفیقم کارش دارم من میرم
گف و راند دوم چی ؟
من ک اصلا بعد اینکه ابم اومده بود حالم ا خودمم بهم میخورد گفتمش برم پیش رفیقم رد شدم زود میام
با نامیدی گفت خو باشه ولی زود بیا
بلند شدم سریع لباسامو پوشیدم اونم سریع رف تو حموم
موتور انداختم بیرون رفتم سر دکه نزدیک خونشون سیگاری گرفتم ک بکشم
انقد عذاب وجدان داشتم ک نگو
ولی یه ساعت بعدش اوکی شدم
دیگ رفتم خونه دوشی گرفتم اومدم بیرون دیدم زنعموم پی ام داده شلوارتو جا گذاشتی خونمون انقد تلمبه زدی یادت رفت
من حموم بودم مامانم پی امو دیده بود
اومد گفت ای گوشیت ، تا الان کجا بودی؟
گفتمش ولا شلوارمو بردم دوختم خونه عمو
گفت مطمعنی ؟ گفتمش مگ چی شده؟
گفت هیچی بیا غذا واست بزارم بخور
رفتم دیدم پی امارو و اینکه دیدشون مامانم اصن رنگم پرید
سریع پی ام دادم بش گفتمش ک پی امو خونده سوتی دیگ ندی اونم کلی ترسید
الان یک هفته گذشته نه مامانم حرفی بم زده ن خبری ا زنعمومه
ولی این آبروریزی که شده میدونم عواقب خوبی نداره و ادامش هم احتمالا ندم رابطه رو باید ببینم تحمل کیرم چقدره 😂
دوستان اگر اتفاق خاصی افتاد قطعا واستون تعریف میکنم
دوستون دارم ❤️🙌

نوشته: احسان


👍 5
👎 15
173301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

820559
2021-07-17 01:17:03 +0430 +0430

بازم شربت

7 ❤️

820561
2021-07-17 01:23:05 +0430 +0430

مشکلت با حرف آخر کلمات چیه؟
گرف، رف، مث، خو، ایطو…

6 ❤️

820563
2021-07-17 01:29:10 +0430 +0430

باید یه تالار به دلو به دریا زدن اختصاص بدن
ینی کلکسیونه داستانش
شربت میخوره، دلو به دریا میزنه، کلمه هاشم که نصف نیمه س
دیـــــوث گــــوه خــــوردو

7 ❤️

820579
2021-07-17 02:14:20 +0430 +0430

بازهم شربت حماسه افرید!

5 ❤️

820581
2021-07-17 02:18:56 +0430 +0430

وژدانن این ساقی هاتونو ب ماهم معرفی کنین تک خورا😕

7 ❤️

820662
2021-07-17 14:09:32 +0430 +0430

گوزو ، زنعمو رو جدا بنویس اول، خودت یک‌ بار این جفنگیات رو بخون دوم. ننویس دیگه. ریدی به نگارش پارسی

3 ❤️

820665
2021-07-17 14:20:37 +0430 +0430

۲۴ سالته مامانت می ره سر گوشیت پی ام هات رو می خونه

2 ❤️

820674
2021-07-17 15:02:54 +0430 +0430

مگه شربتا جنسشون باهم فرق داره ما که هر چی شربت میخوریم اتفاقی نمیوفته😂

2 ❤️

820706
2021-07-17 20:05:46 +0430 +0430

امروز واقعا روزی هست برای من ک سالی یکبار این تاریخ هیچ اخمی ناراحتی یا هیچ وقت سعی میکنم عصبی نشدم و آروم باشم 😀
قصد نداشتم کامنت بزارم چون بد باید عن ی میشدی ولی نتونستم جلو خودمو بگیرم با این اختلاف که امروز مهربان و ع ن ی نمیکنم ترو
ایستاده و در حد یک شاشیدن بهت اکتفا میکنم،
همون موقع که زر زدی و گفتی زن عمو(الاغ جدا تایپ کن اینارو زنعمو ، نفهم داستان نویس شدی واسه ملت لااقل خودت خری احترام به خواننده بزار و اون متن پیشگو رو فعال کنی از خر بودن تو کم میکنه و تصحیح جملات رو انجام میده) با زن دایی با هم خوب هستند فهمیدم چه جنسی بهت انداختن، و به این شاشیدن به شما اکتفا میکنم با پایانی از متن همین گوزتان خودت
))) می‌شنوم یا خوابه یا دارم جق میزنم فک‌میکنم))) اره خوشگل پسر بچه خوشگل داری در حال فکر کردن جق میزنی
بزن بزن که خوب میزنی در آینده بشین پاشو رو کی ر عموت که داری خوب میشینی پا میشی
رو کی رش و کو ن میدی.
گوزو مقام هیچ زن عموی حتی ج نده ترین و فاحشه ترین که اگر به کسی نده به سگ ولگرد نر تو خیابون میده نمیاد اونجور تو جمع به یک نعره خری عین تو زل بزنه، زن عموی من هیچ موردی ازش ندیدم اگر دیده یا فهمیده بودم پا وسط لنگ ش میزاشتم چون فامیلی مارو یدک میکشه و ناموس اگر خراب شد باید ریشه کن بشه با این توضیحات خواستم بگم زمانیکه من یازده سالم بود فقط چنان جلو من محجبه بود من میترسیدم سرمو بلند کنم اما جلو شاید غریبه ها خیلی راحت حتی روسری هم سرش نمیزاشت ، اشتباه فکر نکن الاغ نجابت ربطی به موی سر نداره منظورم این بود ایشون هیچ وقت اجازه نمیده اتو دست خانواده شوهر بده فهمیدی حالا چقدر ک س بافتی و الهی فدات بشه اون بز همسایتون گوگولی تو چقدر به فکر ما هستی در عین لیسیدن و مخ زدن یاد اینجا افتادی ، تگ طنز میزدی اینهمه جا فحش خوردن لایک ت میکردن خری دیگر کاریت نمیشه کرد

0 ❤️

820785
2021-07-18 01:09:46 +0430 +0430

یکی داستان ترجمه کنه😅😅😅

0 ❤️

820860
2021-07-18 06:58:59 +0430 +0430

نیچه اون مغزتو بگاد، نزن بدبخت، کور شدی! ما که میدونیم خواستی لاس بزنی، عمو و داییت گرفتن ۶۶ دست خشک گاییدنت؛ چرا تراوشات مغز جقیتو مکتوب میکنی؟
لاشی زن‌داییت به زن‌عموت گفت و زن‌عموت واسه تو راست کرد؟ چرا باید به زن‌عموت بگه آخه قرمدنگ؟! مگه ستاد خبری دارین تو فامیل؟ کیرم تو فرق سر اونی که شربتو اختراع کرد تا شما جاکشا لال نمیرید!
در نهایت؛ کیر افسر اول ناو لینکلن پس کله‌ی کیریت بی غیرت

0 ❤️

820881
2021-07-18 08:31:58 +0430 +0430

بچه اندیمشک ریدی با این لهجه ضایه ات بلیس تا داغه!!!
فامیل خراب

0 ❤️

820973
2021-07-18 21:56:50 +0430 +0430

نه خیلی ممنون ادامشو ننویس

0 ❤️

820986
2021-07-18 23:42:50 +0430 +0430

جان مادراتون داستانا رو با لهجه ننویسین،به اینجاش رسیدم بیخیال شدم
“ وقتی مسافرت میرفتن کلیدا خونشون دست من بودن “ 😩

0 ❤️

821534
2021-07-21 12:58:15 +0430 +0430

مامانتم باید بیاری تو بازی وگرنه داستان می شه

0 ❤️

827928
2021-08-24 01:26:15 +0430 +0430

بکن لذت ببر از زندگیت
کیرت دهنه منتقدا که فقط اومدن جقی بزنن و برن

0 ❤️