زن عموی هَول

1399/11/17

سلام
این خاطره ای که براتون مینویسم تخیل و دروغ نیست کاملا واقعیته
این موضوع مربوط میشه به سال ۸۸ که من ۲۰ سالم بود
اسم ها رو تغییر دادم
ببخشید هم که یه کم طولانیه چون برام مهم بود با جزئیات باشه اولین بار و اولین جایی هست که مطرح میکنم
من ۵ تا عمو دارم که تقریبا با عموهام از بچگی رفت و آمد زیادی داشتیم و این عموم که اسمشو میزارم امیر خیلی باهاش صمیمی بودم و
از من ده سال هم بزرگتر هست ولی ارتباط خوبی با هم داشتیم و حتی حریف تمرینی هم بودیم تو باشگاه
با یه زنی تو سال ۸۰ ازدواج کرد ، با وجود مخالفت کل خانوادمون ولی ازدواج کردند چون خانمش که اسمشو میزارم مریم قبلا یه بار ازدواج کرده بوده و جدا شده بود میخواست خودشو به زور بندازه به عموی ما که انداخت
از همون اول مریم یه طوری بود از چشماش شهوت میبارید ، اندامش بد نبود کمرش بی نهایت باریک بود و سبزه رو بود سینه های خیلی خیلی درشت ، کون تقریبا بزرگ قدش بلند بود کلا خیلی شبیه هندی ها بود چشماش به قدری درشت بود و زیبا که از دیدنش خسته نمیشیدی
از همون اول با من رابطه خوبی داشت و خیلی شوخی میکرد ، شوخی دستی باهام میکرد ولی خوب نه تنها من هیچ کدوم از اعضای خانواده هیچ شکی بهش نمیکردن ، ما تویه شهرک زندگی می‌کردیم تو یکی از محله های کرج
شهرک ۸ تا کوچه بن بست داشت که خونه ما تو خیابان اصلی شهرک بود و خونه عموم ته یکی از کوچه های بن بست تو زیر زمین خونه پدرزنش زندگی میکردند طبقه بالا هم خونه پدرزنش بود که کلا از ۱۲ ماه سال ۱۰ ماه تو دهشون تو همدان زندگی میکردن آخه همدانی بودند
عموی من فوق العاده خوش تیپ و خوش هیکل بود و چهره ی خوبی هم داشت و خیلی شیطون بود کلا تو فاز خانم بازی بود و خیلی دیوث بود خیلی
یه سال بعد ازدواجشون کلا هفته ای ۳ شب دعوای شدید داشتن
یه جورایی در و تخته به هم جور شده بودن چون زنش هم از اونا بود
گذشت تا هر موقع ما دور هم جمع میشدیم این با من شوخی میکرد چند باری هم به هوای خرابی کولر و ماهواره و تعویض لامپ و اینا منو کشونده بود خونه و هر بار که میرفتیم لباسش لختی تر میشد طوری که خودم میترسیدم برم اونجا ، منم ۲۰ سالم بود ورزش میکردم حرفه ای بدن خیلی خوبی داشتم و یه جورایی تو محل سرم پایین بود میرفتم و میومدم آخه کل شهرک با هم رفت و آمد و آشنایی داشتن من تو اون محل به دنیا اومده بودم و بزرگ شده بودم ولی خوب خیلی دخترا دوست داشتن با من رفیق شن ولی از ترس بابام و عموم و مخصوصا پدربزرگم که یه موقع نفهمند جرات دوست شدن با کسی نداشتم ولی بیرون محل دختر بازی می‌کردم و هفته ای دو بار سکس داشتم سال ۸۶ من تو یه الکتریکی که چند تا محله اون طرف تر بود مشغول به کار شدم طوری شد که صاحب مغازه سپرد دست من و یکسالی به خاطر بیماری خانمش رفت اصفهان مغازه دست من بود …


خیلی مشغول کار بودم و انگیزه گرفته بودم از ۱۰ صبح میرفتم مغازه تا ۹ شب
دوساعت هم تمرین میکردم درس و ول کرده بودم از ۱۶ سالگی مشغول به کار شدم کار میکردم و ورزش تفریحمم شده بود سکس ، ورزش ، کار
یک سالی بود کار میکردم تقریبا کار یاد گرفته بودم ماهواره نصب میکردم کولر سرویس میکردم تو سیم کشی ساختمان هم وارد شده بودم
که چند بار هم مجبور شدم برم خونه عموم واسه این کارا
مریم خیلی اذیتم میکرد و منم میترسیدم تا سال ۸۷ مادربزرگم فوت کرد و دقیقا ۴۰ روز بعد پدربزرگم فوت کرد تقریبا ۳ ماه درگیر ختم و مراسم ها بودیم تو این سه ماه خیلی همو میدیدم و هر جا منو تنها میدید میومد شوخی دستی میکرد سینمو می‌مالید بازوم و چنگ میزد خودشو می‌چسبوند به من تازه هم گوشی کا ۵۱۰ سونی اریکسون خریده بودم با یه خط ۱۲ خیلی ذوق داشتم شمارمو ازم گرفت یه مدتی ازش خبری نبود تا اینکه یه شب جمعه خونه عموی بزرگم دعوت بودیم من مغازه بودم داشتم تعطیل میکردم که برم اونجا دیدم اس ام اس اومد اون موقع هم اس بازی خیلی مد بود دیدم مریم نوشته کجایی عزیزم بیا از دوریت مردم ، من خشکم زده بود نمیدونستم چی جواب بدم که رفتم اونجا با همه سلام و احوال پرسی کردم رفتم تو اتاق پسر عموم کولمو بزارم که اومد تو یه دفعه ناغافل بغلم کرد که پرتش کردم اون طرف و اومدم بیرون حالم خیلی گرفته بود که این کارو کرد مشغول بگو بخند بودیم با عموها وپسر عموها که اومد نشست دقیقا بغل دستم شروع کرد به شوخی کردن خوب طبیعی هم بود بار اولش نبود کسی هم تعجبی نکرد کلی بهش بی محلی کردم تا سر شام اومد کنارم گفت جون چه جیگری من تو قفل کرده بودم از اون شب مرتب اس میداد هرچی بی محلی میکردم فایده نداشت یه جور شد دیگه هرچی زنگ میزد و اس میداد جواب نمیدادم
تا یه روز تلفن مغازه زنگ خورد دیدم خودشه حال و احوال کرد و با سردی جواب دادم گفت از مادرت شماره مغازه رو گرفتم دیدم گوشیتو جواب نمیدی سریع پیچوندم قطع کردم ولی فکرم حسابی درگیر بود که این واقعا میخواد به من بده ، از فرداش مرتب اس میداد و زنگ میزد مجبور بودم جواب بدم به مغازه زنگ نزنه تا اینکه گفت میخواد با من باشه کلی بهش بد وبیراه گفتم ولی تو دلم لرزیده بود که بکنمش میترسیدم نقشه باشه واسه امتحان من تا یه شب اومدن خونه ما رفتم از سرکار خونه که دیدم اونجان حمام داخل اتاق خواب خودم بود که یه تراس هم داشت بعد سلام و علیک گفتم من یه دوش بگیرم میام از حمام که اومدم بیرون چراغ اتاقم خاموش بود دیگه روشن نکردم تو تاریکی داشتم خودمو خشک میکردم که یه دفعه دیدم یکی از پشت بغلم کرد رفته بود تو تراس منم هنوز لخت بودم دیدم مریمه نمیتونستم کاری کنم سر و صدا میرفت بیرون فقط به زور پرتش کردم اون طرف چراغ و روشن کرد منم لخت کامل وایستاده بودم حوله افتاده بود اون ور سریع پریدم تو حموم تا بره بیرون
ناگفته نمونه راست کرده بودم بدجور که اومدم از حموم بیرون سریع لباس پوشیدم اومدم بیرون که همش لبخند میزد و اشوه میومد


کلا دیگه وا داده بودم یه جورایی خر شدم و از فرداش کلا پیام بازی و تلفن صحبت کردن دیگه راضی شده بودم که بکنمش پشت تلفن با خودش ور میرفت و اخ و اوخ میکرد باورتون نمیشه دیوانم کرده بود ولی ترس شدیدی داشتم ، بهم گفته بود که منتظر فرصت که صدام کنه خونشون سکس کنیم
تقریبا تو اسفند ماه بود که عموم بهم گفت میخواد خونرو رنگ کنه و لامپ هارو تعویض کنه و مهتابی تو پذیرایی اضافه کنه ، بهم گفت که برم کمکش صاحب مغازه هنوز برنگشته بود که بهش زنگ زدم گفتم آقا میثم یه هفته مرخصی میخوام کار واجب دارم یکسال مرخصی نرفتم واقعا هم خسته بودم
که قبول کرد گفت پس فردا صبح راه میوفتم بعداز ظهر میرسم کرج استراحت میکنم صبح میام مغازه تو برو که قبول کردم با عموم هماهنگ کردم که چه روزی میتونم بیام بره رنگ و این چیزا بخره کار کنیم ، روزش رسید و رفتم خونه عموم زیرزمین بود خونشون ولی بزرگ بود دو تا خواب داشت با کمک هم وسایل پذیرایی و سه نفری بردیم تو یکی از اتاقها جفتمون هم تو کف بودیم عموی من راننده آژانس بود مسافر شخصی هم زیاد داشت شهرستان زیاد میرفت و میومد یه ۴۰۵ داشت خیلی تمیز بود یه دو روزی کار کرده بودیم کل خونرو بتونه کاری کردیم و یه دست هم آستر زده بودیم خیلی خسته میشدم شبا از درد کمر و سرشونه خوابم نمیبرد صبح بلند شدم رفتم واسه کار کردن تا ظهر کار کردیم که گوشی عموم زنگ خورد یه مسافر داشت شمال زیاد میرفت و میومد شالیکاری داشت میرفت مرتب سر میزد زنگ زد به عموم که مارو ببر رشت کار داریم فردا برگردیم که عموم هم قبول کرد قرار شد که صبح زود حرکت کنن به عموم گفتم خوب صبر میکنیم تا برگردی که رنگ کاری تموم کنیم که گفت نه دیر میشه و از این حرفا تو بیا با کمک مریم اتاق خواب هارو رنگ کن تا من بیام شب هم همینجا بمون مریم تنها نباشه چون مادر و پدر مریم همدان بودن خونه هم ویلایی بود و بزرگ ، که با کلی انکار و بهونه مجبور شدم قبول کنم تو کون جفتمون عروسی بود ولی یه وحشت عجیبی داشتم که اگه بفهمن و بابام بفهمه شهیدم میکنه شب اومدم خونه همه سر و صورت و موهام و دستام شده بود رنگ و بوی تینر و رنگ گرفته بودم اون شب رفتم حموم حسابی شستم خودمو و شیو کردم بدن خوبی داشتم سیکس پک و اینا بماند … صبح که میخواستم برم اونجا لباس جذب پوشیدم صبحانه خوردم و راه افتادم برم با خودم کاندوم برداشتم از تو ساکم رفتم یه اسپری تاخیری هم خریدم و رفتم خونه عموم من بودم زن عموی هَول و یه خونه ویلایی بزرگ تا رفتم تو پرید تو بغلم و شروع کرد به لب گرفتن که بهش گفتم الان زوده یه لباس سکسی خفن هم پوشیده بود دامن کوتاه سفید با یه تاپ مشکی که نافش بیرون بود رفت که چای بیاره رفتم دستشویی تا میتونستم به بیزه هام اسپری خالی کردم و اومدم بیرون دوباره یه ربع بعد رفتم اسپری زدم نمیخواستم کم بیارم چای خوردیم و میوه اینا کلی هم حرف زدیم که چرا میخواد این کارو کنه که گفت من هَول کیرم دست خودم نیست واقعا هم راست می‌گفت اون روز بابامو درآورد ، هرکاری کردم بیخیال نمیشد خوب منم آماده بودم و میگفت عموت همش داره اینو اونو میکنه منم دوست دارم به این و اون بدم که از این حرفش ناراحتم شده بودم ولی داشتم میترکیدم…
که اومد رو پام نشست و شروع کرد به لب گرفتن منم که بد داغ کرده بودم شروع کردم به خوردنش خیلی هات بود بی پدر غافل میشدی اون میکردت
که پیش دستی کردم تو چند ثانیه کامل لختش کردم و انداختمش رو مبل سریع شلوارمو درآوردم کیرم داشت منفجر میشد وقتی افتاد بیرون خودم مونده بودم با اینکه کلی اسپری زده بودم همون اول کار یه جوری کیرمو بلعید که گفتم الان خفه میشه کیرم ۱۷ سانته ولی خیلی کلفته شروع کرد به ساک زدن منم سرپا وایستاده بودم تو فضا بودم یه جا احساس کردم دیگه نمیتونم وایستم از دهنش به زور درآوردم نشستم رو مبل شروع کرد به خوردن بعد چند دقیقه پاشد نشست رو کیرم کیرم تا دسته رفت تو کوسش که یه جیغ کشید بعد چندتا بالا و پایین پریدن ارضا شد و چشاش داشت در میومد از بس که دیوث حشری بود یه جوری بالا پایین میرفت که گفتم الان مبل میشکنه بعد چند دقیقه دوباره ارضا شد که خودش پاشد شروع کرد به ساک زدن احساس کردم کم آوردم جلوش خیلی حرفه ای بود از من ۶ سال بزرگتر بود ۲۶ ساله بود ، بلندش کردم قمبل کرد گذاشتم توش شروع کردم به زدن چند باری ارضا کردمش که حتی صداش عوض شده بود آبم خیال اومدن نداشت نصف اسپری خالی کرده بودم چند تا پوزیشن عوض کردیم و من اینو کردم تا اینکه گفتم میخوام کونت بزارم اول ناز کرد ولی گفت بکن تا ته هم بکن منم نامردی نکردم تو حالت قمبل یه جور تنظیم کردم و تا دسته تقه زدم که از صدای جیغ و طرز نفس زدنش خودم ترسیدم تو حال خودم بودم کیف کردم از این که دردش گرفته بود که با همون شدت نفس زدناش با صدای بلند گفت که بکن جرم بده من جا خورده بودم که این چقدر وحشیه منم نامردی نکردم فکر میکردم میخوام وزنه بزنم با تمام توان میزدم تو کونش زیاد هم گشاد نبود نمیدونم چجور طاقت آورده بود یه چند دقیقه ای هم از کون کردمش که گفتم آبم داره میاد میخواستم بریزم تو که سریع پاشد گرفت دهنش باورم نمیشد یه قطره آبم از دهنش بیرون نریخت کامل خورد من دیگه بی حال بودم افتادم رو مبل این پاشد رفت دوش گرفت یه لباس دیگه پوشید منم لباسامو پوشیدم رو مبل دراز کشیده بودم که عموم زنگ زد گفت چیکار کردی گفتم مشغول رنگ کردنم سریع قطع کردم لباس کار پوشیدم و مشغول کار شدم مریم داشت ناهار درست میکرد خلاصه کنم تا خود شب ۶ راه کردمش دیگه نا نداشتم رو پا وایستم دهنم سرویس شده بود شب خوابیده بودم که ۵ صبح دیدم یکی داره کیرمو میخوره ول کن ماجرا نبود سه راه دیگه کردمش صبح ساعت ۱۰ با عجله شروع به کار کردم تونستم تموم کنم شب که عموم اومد خوشش اومده بود بماند داستان‌هایی که تا شب داشتیم اون ماجرا گذشت من چند سالی اینو میکردم تا ۲۴ سالگیم که نامزد کردم باهام خیلی بد شد و منم بیخیالش شدم تا اینکه فهمیدم به پسر عمو و پر عمم هم داده و هنوز با عموم دارن زندگی میکنن و معلوم نیست به چند نفر داده بچه دار هم شده
ببخشید طولانی بود.
ارادتمند علی

نوشته: علی


👍 8
👎 24
94801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

790220
2021-02-05 01:21:48 +0330 +0330

یه دفعه میگی خونه عموت زیر زمین بود یعنی واحد دوبلکس زیر پله ای بودن یه بار میگی یه خونه ویلایی بزرگ بود!! حالا اینکه یه راننده آزانس از کجا آورده ویلای بزرگ خریده یا اگر بهش ارث رسیده چرا پولو ننداخته تو کار خونه بزرگ خریده بعد مسافر کشی میکرده میگذریم!! اخه چاخان خونه ویلایی داشت تو زیر زمین زندگی میکرد؟ طبقه بالا رو گذاشته بود برای ارواح؟؟

6 ❤️

790227
2021-02-05 01:31:01 +0330 +0330

فقط به من نداده😂😂😂

1 ❤️

790237
2021-02-05 02:09:55 +0330 +0330

نکنیمون یوزارسیف :/

0 ❤️

790239
2021-02-05 02:14:01 +0330 +0330

دیس لایک

1 ❤️

790252
2021-02-05 03:12:59 +0330 +0330

شاه ایکس با دقت بخون متوجه میشی.
خونه ویلایی های قدیمی زیر زمین دارن
خونه ماهم ویلایی بزرگه با زیر زمین.

و بنده خدا گفت که خونه پدر زنشه و زیر زمین و داده به اینا
اشانتیون گذاشتن رو دختر بیوشون یجوراایی.

بعدم با این ادرسایی که دادی تو داستان اگه درست باشه راحت میشه زن عموتو شناخت.
منم میام بزودی یه تیر میکنمش به حول قوه الهی

3 ❤️

790262
2021-02-05 04:52:27 +0330 +0330

چند راه ؟۶ راه ایول هر ۶ راه رو با دست راست رفتی یا از چپم کمک گرفتی

2 ❤️

790275
2021-02-05 07:33:52 +0330 +0330

کوس کش کوس نگی کسی نمیگه این کونی جقی لاله برو جق بزن تو رو چه به داستان رک راست بگو زن عمو به بهانه کوس دادن کشید خونه خالی عموم اومد کونم گذاشت خلاص جقی جقی جقی

1 ❤️

790278
2021-02-05 07:47:08 +0330 +0330

شاه ایکس داستان رو دوباره بخون خونه مال پدر خانوم عموش بوده عموش تو زیر زمین اون خونه ویلایی زندگی کیری می‌کرده

1 ❤️

790287
2021-02-05 08:57:45 +0330 +0330

جالب بود ادامه بده فقط نمیدونم عموت چرا اینقدر گاگوله یا شایدم خودش دوس داره زنش به همه فامیل کس بده

0 ❤️

790316
2021-02-05 14:24:28 +0330 +0330

برو کمتر کسشر بگو هفته ای دوبار سکس داشتی دیگه فهمیدم کسشر هست نخوندم جقی برو جق بزن اوبت نزنه بالا

0 ❤️

790319
2021-02-05 15:01:25 +0330 +0330

خونه مال پدر خانوم عموش بوده؟ اگر پدر خانومش اینا بالا زندگی میکردن پس یه خونه ویلایی خالی در اختیار این و زن عموش نبوده!! اگرم زندگی نمیکردن یعنی عموش موش کوری چیزی بوده طبقه بالا رو ول کردن رفتن تو زیر زمین زندگی میکنن!

1 ❤️

790360
2021-02-05 20:12:52 +0330 +0330

آقا من گیج شدم اسپری رو به کیر میزنن یا بیضه ها؟
جناب شما حتی طرز استفاده از اسپری تاخیری رو بلد نیستی بعد میای داستان کوس کردن مینویسی؟ اگر خواستی از اسپری استفاده کنی حتما به کیر مبارک بزن نه بیضه ها چون تنها تاثیرش روی بیضه ایجاد سوزشه نه چیز دیگه.

0 ❤️

790363
2021-02-05 20:42:36 +0330 +0330

کسشعر محض

0 ❤️

790368
2021-02-05 21:42:04 +0330 +0330

ماجرای هشت تا کوچه بن بست چی بود؟؟دلیل گفتنش اینجا چی بود؟

0 ❤️

790468
2021-02-06 06:51:04 +0330 +0330

همه خواستن باهات دوست بشن از ترس بابات و عموهات با کسی دوس نمیشدی بعد تفریحت شده بود سکس

0 ❤️

790581
2021-02-06 23:46:27 +0330 +0330

علی جون تو که هول تری جیگر ی اسپری تو این سن خالی کردی رو دولت ؟؟؟؟ پس الان زنت رو کی باید ارضا بکنه جوجو با این اوصاف

0 ❤️

966416
2024-01-13 03:23:26 +0330 +0330

پس زن عموت جنده ی مادر زادیه

0 ❤️