زن ها هم انسانند

1399/08/14

شهر تاریک بود مثل مردمش.خسته و با درد هر قدم را برمیداشتم و مسیر را طی میکردم. با دست ها بدنم را پوشانده بودم و تکه پاره های لباسم را به هم نزدیک نگه می داشتم. چشم هایم میسوخت و خشک بود. انگار تیفی را در گلویم فرو کرده بودند و صدایی از گلویم بلند نمیشد. وسط بیابان ، یک زن پیاده و تنها چه کاری از دستش بر می آمد؟ اتفاق های چند ساعت پیش را مرور کردم. دوست پسرم زنگ زده بود و قرار بود دنبالم بیاد. گفته بود یه چرخی تو شهر میزنیم و تجدید دیدار میکنیم. یادم بود چقدر اشتیاق داشتم برای دیدنش. وقت زیادی برای آرایش کردن خودم صرف کردم. لباس های جدیدم را پوشیدم و حسابی به خود رسیدم ؛ حتی گردنبندی که از همه گران تر بود انداختم. با یه میس کال فهمیدم که جلوی در رسیده. با عجله از پله ها پایین رفتم و تا دیدمش از خنده لبریز شدم. گفت: سوار شو خانوم خوشگله. دلم برات یه ذره شده بود. جواب دادم: علی نمیدونی چقدر دلتنگت بودم. این یه هفته که مسافرت بودی داشتم از تنهایی دق میکردم. گفت:منم همینطور عزیز دلم. آماده ای‌ بریم. گفتم: بزن بریم که کلی حرف دارم باهات. چند ساعت تو شهر گشتیم و تلفنش زنگ خورد. با دیدن شماره اخماش توی هم رفت. + چیه! آره انجام شده. چی؟ الان؟ قرار این نبود. قرار بود خودم اوکیش کنم تا چند ساعت دیگه. نه اذیت نکن. الو. الو. اه مادرجنده قطع کرد. گفتم: چی شده عزیزم. گفت : هیچی باید بریم خونه ی ما یه کاری دارم باید انجام بدم. مادر پدرم خونه نیستن از من خواستن انجام بدم. با من میای؟ گفتم: اره میام. چرا که نه عزیزم. بار اولم نبود که میرفتم و به علی اطمینان کامل داشتم چون هیچوقت تو این چندسال به من دست نزده بود و میدونست که باکره بودم. رسیدیم خونه و رفتیم داخل که علی گفت: بشین رو مبل من الان میام باید برم چند تا خرید انجام بدم. گفتم باشه و منتظر موندم تا برگرده. بعد یه ربع صدای کلید انداختن اومد و من از جام بلند شدم تا کمک علی کنم. اما به جای علی سه تا آدم گنده و هیکلی وارد خونه شدند. ترسیدم. گفتم شما کی هستید؟ چی میخواید؟ جلو ترینشون گفت :اومدیم طلبمونو بگیریم. + آخه طلب چی! کلیدخونه رو از کجا دارید. اینجا خونه ی کس دیگه ایه . – آقاتون به ما دویست میلیون بدهی داره. البته بیشترشو پرداخت کرده ولی یه مقداریشو نداشت ما هم یه هفته بردیمش گوشتمالیش دادیم و گوشیشو گشتیم یکم اطلاعات بدست بیاریم که عکس تورو دیدیم. قبول کردیم که در ازای تو از بقیه ی طلبمون بگذریم. یک دفعه کل جهان شروع به چرخش دور سرم کرد. دستم رو به دسته ی مبل فشار دادم تا نیفتم که یهو به سمتم حجوم آوردن.تا اومدم جیغ بزنم جلوی دهنم رو گرفتن و یکی سریع با چسب برق دهنم رو بست. بلندم کردن و بردن توی اتاق و روی تخت انداختن. لباس ها رو پاره کردند و من دست و پا میزدم تا از شرشون خلاص شم. به صورت یکی چنگ انداختم و در عوض یه سیلی محکم خوردم که اشکم دراومد. دو نفری دست و پاهام رو نگه داشتند و همون نفر اول شلوار و شرتش رو پایین کشید و سمت من اومد و دستش رو توی شلوارم پایین برد. دستش به چوچولم برخورد کرد اما من هیچ حسی جز بی حسی نداشتم. از دست و پا زدن خسته شدم. آلت چرک وکثیف و بوگندو رو داخل من کرد و من برای اولین بار دردی بدتر از درد پریودی رو چشیدم. اشک از چشمام پایین می‌ریخت و انقدر داد زدم گلوم میسوخت. نوبتی کارهاشون رو تموم کردن و خودشون رو داخل من خالی کردن. گند کاری هارو تمیز کردن و من رو داخل گونی ای کشان کشان بردند و توی صندوق عقب انداختند. بی حس بودم. گریه ها تمومی نداشت. تا اینکه وسط خرابه ای من رو ول کردن و چسب دهنم رو باز کردن. با گریه گفتم: حرومزاده ها… ازتون شکایت میکنم. بیچارتون میکنم. چند تا سیلی دیگه روی صورتم فرود اومد و با خنده گفتن: تو ایران که نمیتونی چون شاهدی نداری. اون پسر هم حرفی نمیزنه پای خودش هم گیره. بالاخره به یه جایی با تابلو رسیدم. ماشینی رد شد و ترمز زد. مردی گفت: یا ابوالفضل چی شده خانوم. حالتون خوبه. سریع کتش رو در اورد و دور من انداخت. گفت: خانوم چه اتفاقی افتاده اینجا چیکار میکنید با این سر و وضع. با صدای خشک و گرفته ام گفتم: آقا… میشه بریم پیش پلیس. نگران نبودم. چون دیگه حسی نداشتم. حتی اگه این مرد هم به من تجاوز میکرد دیگه حسی نداشتم . میخواستم خودکشی کنم ولی الان نه . اون حرومزاده ها واجب تر بودن. مرد با احتیاط گفت: حتما سوار شید. سریع به خانه رفت و لباسی از مادرش قرض گرفت و بعد سمت آگاهی حرکت کردیم . داخل رفتیم و من همه چیز رو شرح دادم و اون مرد که نامش سینا بود هم شهادت داد که من رو با چه سر و وضعی پیدا کرده. قیافه ی اون سه نفر رو کشیدند و بعد از چند ماه دستگیر شدند . علی هم دستگیر شد ولی هیچ مدرکی برای محکوم کردنش نبود چون گفته بود این ها دوستای من بودن و من برای مدتی نبودم و کلید خونه رو بهشون دادم تا مدتی بمونن؛ و مرد ها هم حرفشو در کمال تعجب تایید کردن . علی آزاد شد. من نمیتونستم این موضوع رو باور کنم. محلول جوهر نمک برداشتم و به سمت خونه اش رفتم و زنگ زدم . به جای خودش خانوادش اومدن. و تا محلول جوهر نمک رو دیدن از دستم گرفتن و از دسترسم خارج کردن و تا تونستن من رو به باد کتک گرفتند. بیهوش شدم و تا چشم باز کردم از درد به خود پیچیدم و صورتم میسوخت. دست به صورتم زدم و خون ، سفیدی دستام رو قرمز کرد. همسایه ها مامور حفاظت خبر داده بودن. مامور بالا سر من اومد و با باتوم به سینه ی من ضربه میزد و با پا کمی فشار می اورد . فکر می کردم میخواست شدت ضربه ای که به سینه ام وارد شده بود رو چک کنه تا اینکه با دست با سینه های من ور رفت. زندگی برای من تمام شده بود. امیدم به مامور ها بود، که اون ها هم متجاوز از اب در اومدند. من دیگر نفس نمیتوانستم بکشم. من جرمم این بود که زن بودم و نفس کشیدن بر من حرام بود. (دوستان این داستان صرفا تخیل من بود که خواستم با دونسته هام ربطش بدم به این موضوع اخیر امیدوارم نظرتون رو بگید در کمال احترام البته)

نوشته: Abadani


👍 9
👎 4
74201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

775411
2020-11-04 00:53:41 +0330 +0330

بفدش اشتباهه و بعدش درسته . پاراگراف بندی نداشتی . در ضمن از یک مرد تنها هم تو بیابون کار خاصی بر نمیاد پس الکی زن تنها زن تنها نکن . یکسری کسشر از چندتا خبر سره هم کردی اومدی میگی داستان نوشتم؟ همه فمنیستا مثله تو ابله و احمقن؟ کی گفته نفس کشیدن برای زنا حرامه ؟ همین اسلامی که میگین بده گفته دختران رو زنده به گور نکنین . وقتی احساسات کسشر فمنیستی با کلمات قاطی بشه یه همچین کسشری رو میتونیم زیارت کنیم

2 ❤️

775428
2020-11-04 01:49:54 +0330 +0330

منُ قبل از خوندن جمله ی آخر کاملاً یاد ماجرای اخیر دختر آبادانی و کتک و دستمالی اون نگهبانِ بیناموس انداخت… 🤔
تجاوز وحشتناکه ولی در مورد داستانت نظری ندارم

3 ❤️

775429
2020-11-04 01:52:23 +0330 +0330

با کمال احترام کیر دایناسور تو کونت به صورتی که از دهنت میزنه بیرون

کم وضع اقتصادی کونمون گذاشته تو هم بیا بکون

2 ❤️

775430
2020-11-04 02:04:19 +0330 +0330

جناب " سید دیوانه" ! داستانش برای منم جذابیتی نداشت ولی باید این طنز تلخ رو قبول کنیم زن ستیزی همه جای دنیا فارغ از قلمروی دین و جغرافیا وجد داشته، هنوز هست و همچنان خواهد بود!
ولی سوالم از شما اینه همه ی مذهبیون مثل شما تندرو و بی منطق هستن و به یک طرز تفکر عمومی انقدر راحت اجازه ی توهین میدن؟! والا تا جایی که ما شنیدیم از بزرگان دینتون روایت هست گناه من را به پای مکتبم نگذار! همین اسلامی که ادعای تساوی جنستیش رو مطرح کردید؛ ارثیه دو برابر برای فرزندان ذکور، حق ازدواج تا ۴بار، حق طلاق، حق حضانت اطفال، حق اشتغال، حق تعیین مسکن، تفاضل دیه بانوان و آقایان و حتی مبحث تمکین رو… از جمله حقوق ابتدایی آقایون دونسته! حتی حجاب اجباری برای بانوان گواه روشنیِ! صرفاً اگر از داستان ها میتونیم نقد سازنده کنیم یا غلط املایی مشخص کنیم، دلیل نمیشه صلاحیت اظهار نظر در مورد همه چیز رو داشته باشیم!
موفق باشی

1 ❤️

775461
2020-11-04 08:30:19 +0330 +0330

Queen _weary عزیز .
من هرگز فرد مذهبی ای نبودم و نیستم میتونی از بقیه تو سایت بپرسی اگر فرد مذهبی ای میبودم حضورم تو این سایت برای چیه؟ اسلام هرگز دین برابری برای زن و مرد نبوده و نیست و من مثالی زدم از اینکه این حرف نفس کشیدن برای زنان جرمه اشتباهه و از اساس کسشره . و اینکه وقتی قضیه دختر آبادانی پیش اومد اولین کسی که تو این سایت براش تاپیک زد من بودم که تاپیکم پرید بعد از هک شدن سایت . بنده به برابری زن و مرد معتقدم اما با فمنیسم به شدت مخالفم . چون فمنیسم به دنبال برابری نیست . بنده هیچوقت در تمام زمینه ها اظهار نظر نکردم بلکه در زمینه هایی نظرم رو بیان کردم که نسبت بهش علم کافی داشتم . من از این خوشم میاد که وقتی یک پدر فرزندشو به ناحق میکشه کلی تیتر خبر ها میشه ولی وقتی یک مادر فرزندشو میکشه یا میفروشه هیچ توجهی بهش نمیشه و شانتاژ رسانه ای انجام نمیشه روش . بنده فرد مذهبی ای نیستم ولیکن که همون اسلام شماهارو از مرگ در کودکی نجات داد و برای اولین بار در یک دین به زن ارزش داد . و خب به شما مهریه رو داد . گمان کنم شما اگه به دنبال برابری باشی بیشتر به نفع جامعه زنان باشه تا اینکه به دنبال فمنیسم باشی .

3 ❤️

775474
2020-11-04 12:53:17 +0330 +0330

میدونم داستانه ویک کث شعری بیش نیست
اگرم برای کسی اتفاق افتاده که پردشو یکی دیگه زده و رهاش کرده کرم از خودش بوده بگو بیاد خواستگاریت قناری زیباست اما جاش توی قفسه و کلاغ یه چادر مشکی داره اما ازاده . یک متری پارچه بگیرین بندازین سرتون اما ازادین

0 ❤️

775487
2020-11-04 15:25:49 +0330 +0330

آقای سید دیوانه:

1- عربها دختراشون رو زنده به گور میکردن نه ایرانیها . زنان ایرانی ازاد بودن اینجا نه برده داری بود نه حجاب البته قبل از اینکه اعراب وحشی بیان چهارصد هزار زن ایرانی رو به کنیزی بگیرن ما هیچ دینی به اسلام نداریم چون بجز بدبختی برامون نداشته.
2- شایعه زنده به گور کردن دختران در بین عربها هم به وضوح چرندی بیشتر نیست چون اگر دخترا زنده به گور بشن دیگه زنی وجود نداره که نسل بعدی رو بیاره و اون ششصد هزار عرب کون نشوری که به ایران حمله کردن بر اثر گی یا سکس با شتر به وجود نیومده بودن…

2 ❤️

775493
2020-11-04 16:32:31 +0330 +0330

شاه ایکس عزیز
ببینید استاد بنده هرگز قصد دفاع از دین اسلام رو ندارم و نداشتم چون علم کافی برای اثبات خوب بودن یا بد بودن اون ندارم . من مثالی زدم برای اینکه نشون بدم حتی بدترین جیزی که تو ذهنشون هست که میتونه دین اسلام باشه یکسری حقوقی رو به زن ها اعطا کرده . در مورد ایرانی ها بله زنان ایرانی بسیار ازاد و باوقار و نجیب بودن ولی دین اونها و در کل دین ایرانی ها در انزمان جزو ادیان ابراهیمی به شمار نمیرفته . و بله زنده به گور کردن دختران در تمام عرب ها انجام نمیشده چون همونطور که گفتین نسلشون منقرض میشده و خب اون اتفاق در چند قبیله اونهم به صورت محدود انجام میشده . بنده اصلا و ابدا به دنبال اعراب نیستم و کار هاشون رو تایید نمیکنم بلکه خواستم وقتی بحث اسلام اومد وسط با همون اسلام و دین جوابشون رو بدم در حد علم محدود خودم . من باز هم میگم برابری زن و مرد مورد قبوله ولی فمنیسم خیر . چون فمنیسم به دنباا برابری نیست .

1 ❤️

775669
2020-11-05 16:27:59 +0330 +0330

سید دیوانه روی سخنم با جنابعالی است:شما در تمام این دین یک مورد به من معرفی کن که بوی برابری مرد و زن را میده ،بعد قلم فرسایی و اظهار فضل کن .اول اینکه اصلا فیمینیسم میدونی یعنی چی؟ بعد هم زنده بگور در عرب سوسمار خور اتفاق افتاده بود نه در عجم .از لحظه ورود دختر به دنیا در کشور مثلا مسلمان من هر ظلمی که در مخیله ات بگنجد به او روا میشود و اگر به سخنان آخوندها که معرف اسلام به من و جنابعالی هستند دقت کنی میفهمی که به زعم ایشان زن برای آسایش و مشخصا لذت جنسی مرد خلق شده و هیچ امتیازی ندارد.آره باباجان کمی تحقیق کن بعد نظریه پرداز شو

0 ❤️

775708
2020-11-06 00:46:48 +0330 +0330

ولک واقعاً ثابت کردی آبادانی هستی، ای لعنت بر هرچی متجاوزه

0 ❤️

804966
2021-04-20 10:32:29 +0430 +0430

تخیل تخمیتو لطفا برلی ما بازگو نکن

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها