سلام
من اسمم سهرابه سی و هشت سالمه و تهرانی ام ده ساله ازدواج کردم و زندگی خوبی دارم قدم بلند و کشیده و قیافه معمولی بگذریم اسم زنم نرگسِ و سی و دو سالشه نرگس خیلی سفید و تپل و خوش هیکل واقعا
ام خوشگله …
داستان ازونجایی شروع میشه که من به دلیل آلت کوچیکم همیشه تلاشمو کردم زنمو سیر نگه دارم و واقعا جوابگو بوده زن من مذهبی و چادریه و خب شاید به همین دلیل هیچ موقع ،حتی فکر راجب خیانت نرکس نکرده بودم ازونجایی که رابطه صمیمی با باجناق و خواهر زنم داریم زیاد با همیم اما اصل قصه ازونجایی شروع شد که یه روز مارو زود تعطیل کردم و برگشتم خونه و دیدم باجناقم(ابراهیم) خونه ی ماست چیز عجیبی نبود چون کا به هم نزدیکیم و منم بهش جفتشون اعتماد داشتم اما چیزی که نرگس و سرخ کرد و منو متعجب طرز لباس پوشیدنش بود که هیچ موقع اینطور ندیده بودمش جوراب شلواری و دامن با تاپ و یه شنل روس ی ام کلا ما این حرفارو نداشتیم از قبل و نبودش عجیب نبود!خب منم به نسبت مذهبی ام و حاضرم قسم به خورم به قران که خودم دیدم و کل این داستان واقعیه من بسیار غیرتی ام در حدی که برای خواهرم که مزاحم داشت زندان کشیدم ! خلاصه اون روز ابراهیم رفت و وقتی دلیل کارشو از نرگس پرسیدم خجالت زده گفت اومده بود لباس مهمونی منو برای زنش(الهام) قرض بگیره چند روزی گذشت و منم فکرم خراب شده بود و خواب نداشتم از اون روز تا یه روز که رفت حموم گفتم بزار گوشیشو بگردم همه جا رو گشتم اما چیز عجیبی ندیدم دریغ از یک چیز یا یه مرد تا به اینستا رسیدم و دیدم انواع و اقسام مرد ها تو دایرکت قربون صدقه هیکل و قیافش رفتنو عرق کردم از شدت حرص اما همون لحظه که داشتم دایرکتارو پاک میکردم دیدم که جواب یکیو داده بوده که :
طرف قربون صدقه رفته بود نرگسم جوابشو داده بود و گفته بود خیلی لطف دارین البته اینم بگم خیلی بحث کردیم سر اینکه اینستا نصب کنه یا نه بالاخره کرد اما حتی عکس خودش که با چادره ام نذاشت بلکه عکس با شال گذاشته بود پروفایل اره خلاصه به مرور با یارو گرم تر صحبت کرده بودن چ حین خوندن دیدم سیخ کردم و واقعا ازین حس دوس داشتم زمین دهن وا کنه من برم توش ترکیب شهوت و غیرت خلاصه کاری کردم تو تنظیمات کسی نتونه بهش پیام بده دوباره فکرم درگیر تر از قبل بود تا گفتم بزار تستش کنم یه اکانت زدم و دیدم نمیتونم پیام بدم دوباره اینستاگرامشو درست کردم و پیام دادم:
سلام خوشگل خانم فدای قد و بالات بشم
نرگس:سلام🥰♥️🌷شما لطف دارین خودتونم ماشاالله خوش قد و بالایید
من:خانم خوشگل ما اسم نداره؟!
نرگس:نرگس ام
خلاصه یکم حرف زدیم و گفتم چه لبایی
نرگس :وای واقعا؟
بله خیلی قرمزه و قشنگه
نرگس:مرسی فدای شما بشم
دووم نیاوردم و بلاکش کردم و اومدم بیرون تصمیم گرفتم میکروفون مخفی بزا م تا ازش کاراش سر در بیارم گذاشتم و دو روز بعد از خونه رفت بیرون پیش دوستش با همون کیفه که میکروفون داشت خلاصه کارو جمع کردم نشستم پای گوشی هندزفریش انلاین بود با برنامه میشد در لحظه گوش کنی سوار اسنپ شد و گفت میرم ستارخان چیز خاصی نبود تا دیدم راننده هه گفتوای چقد شما قشنگی اخه زنم تشکر کرد و یترو گفت میشه ماسکتونو در بیارید یه لحظه که زنم بدون مکث دراورده بود که راننده گفت اخ اخ بمیرم برای اون لبا دیگع صدای حرکت ماشین و باد نمیومد مشخص بود وایساد زنم گفت خدانکنههه دیوونه یارو گفت تو مال من شو من سگت میشم هی گفت و قربون صدقه رفت تا دیدم صدای بوسیدن شروع شد دستام داشت میلرزد و از طرفی خوشم اومده بود یارو زنم رسوند و گفت شمارم افتاده بزنگ رفت پیش دوستش و ماجرا و با اب و تاب گفت و دوستش حقیقتا صداش نمیشنیدم شب اومد خونه چ نرسیده گفت بریم بخوابیم و دیدم از شدت شهوت تو حال خودش نیست گفت چرا ابت کمه و اون وقتی بیرون بود بدون دست زدن به کیرم با صدای لب گرفتنشون ابم اومده بود صبش گفتم از امروز دوشت مدارم چادر سر کنی یکم تعجب کرد و گفت باشه گفتم پول زدم برو خرید همین امروز خودمم گفتم میرم سر کار اما با میکروفن و ماشین وایسادم تا بیاد بره خرید برم دنبالش دیدم همون اسنپیه اومد دنبالش و بردش کوروش تو راه چاقعا فقط صدای اه ریز میومد احتمالا داشت میمالید رفت لباسو خرید و برگشت تو ماشین و تو پارکینگ سکس شروع کردن وای نمیتونستم برم ببینم ولی کاش صداشو میشنویدین که اب ده سالتون میومد واقعا داشت از لذت و درد گریه میکرد
واقعا ببخشید درگیر توضیحات شدم همین امشب داستان دو رو میزارم باقیشم این بیشتر یه بیوگرافی بود میگم همشو مرسی♥️
نوشته: سهراب
دیوانه روانی … پر از اشتباه پر از گوه خوری ،
چقد کسشر میگید شما. بالاخره غیرتیای یا بیغیرت؟ زنت مذهبیه یا جندهس؟ شیشه میکشید توهم نویسندگی میزنید؟
مطمئنم هم کیرت کوچیکه هم مغزت توی اسنپم کار میکنی خواستی مخ زن مردم رو بزنی ریده بهت شک ندارم خاک بر سر بیسوادت کنن
نع به عنوان داستانت
که ادم فک میکنه رمان شکسپیر نوشتی
نع به کصتانی ک نوشتی
کسکش پدر مگه برازرسه؟ :/
زنت چادری و مذهبیه و توام غیرتی ای ولی وقتی با تاپ دیدیش هیچ بحثی بینتون رخ نداد؟
طرف تو اسنپ انقد خایش کلفت بوده یهو برگشته گفت وای چه لبایی بعد صدای بوس اومد؟
ننویس خب! میخوای جق بزنی بیا من واست پورن میفرستم فقط دیگه ننویس
من تا حالا تو هیچ داستانی انتقاد نکردم ولی این آشغال ترین چیزی بود که تا حالا خوندم از غلط املایی بگیر تا داستان فکر منحرف یه آدم جقی کیر تو ناموست با این داستان نوشتنت
سلام.واقعا توقعم از نوشتن این داستان خیلی بیشتر بود.کاش حداقل اگه داستان غیرواقعی هم میگید جوری باشه که ادم لذت ببره از خوندنش.من تجربه سکس با زوج هارو دارم که اگه بنویسم براتون واقعا لذت میبرید
ننویس اشغال
ننویس کثافت
ننویس حرومزاده
ننویس هیچی ندار
ننویس شل ناموس
ننوس بی رگ سیب زمینی
ننویس مادربخطا
ببین توئه حرومزاده با چهار خط کصتان چیکار کردی که شروع کردم به فحاشی پس بدون خیلی پستی حتی از خوک پستتری
خدایش خودت ی بار خوندی ببینی چی نوشتی؟ معلوم نیس اصن داستان چیه، کی ب کیه
چقد دروغ میگی کسکش ادمای اونور اب هم اینقد بی غیرت نیستن
تو غیرتی هستی زنت چادریه
زنت کس میده تو ابت میاد
راننده اسنپ نشناخته و بدون ترس گفته جون بخورم لباتو بعد زنتو کرده؟
اخرش تو پارکینگ کرده؟؟ کدوم پارکینگ مادر قهوه
عالی بود دمت گرم. اونایی هم که بخاطر اختلاف فرهنگی توهین میکنن کیرم تو شعور خونواوگیشون.
داستان ازواقعیت دوره ، اینجوری دیگه میل به خوندن داستانای دیگه هم کم میشه
منم تا حالا انتقاد نکرده بودم که هیچ؛ اتفاقا منتقد انتقاد های بقیه هم بودم ولی بعضی وقتا یه جوری میشه که بقول ما شمالی ها که میگیم:آدم جلوی دهنشم که بگیره تک و پهلوش حرف میاد.هرچی خواستم حرف نزنم نتونستم آخه بی ناموس میگه زنشو رانندهه بوسید شق کرد؛تو پارکینگ زنشو گایید آب ده سالش اومد؛ این یعنی آخر کسکشی و بی غیرتی. خب دیگه چرا اول داستان ادعای مذهبی بودن میکنی فقط اون"خیلی" مذهبی ام منو کشته لا اقل مینوشتی “خیلی مذهبی” بودم ولی تغییر رویه دادم الان “خیلی کسکش و بی غیرتم”
کیرت کوچیکه اشکال نداره ،سواد نداری ننویس.