سلام دوستان عزیز و گلم من پوریام27سالمه خاطره ی سکس من برمیگرده به 4ماه پیش که زهرا جونم اومده بود خونه ماکه یه حالی بهش دادیم براتون بگم زهرا زن داداشمه باهم خیلی راحتیم ولی ن به راحتی اینکه حرف های سکسی بزنیم مقدمه طولانی شد بریم سر اصل مطلب
زهرا 25 سالشه و پوست سبزه داره سایز سینه اس 75 میشه حدودا زهرا یه پسر داره به نام سجاد که تازه 7 ماهشه یه روز که داشت پشت سیستم به سجاد غذا میداد برادر زادم عادت داشت با کارتون غذا بخوره یه شب که غذای سجاد رو داد و تموم شد بهم گفت پوریا تو این طرف غذا رو ببر پایین سجادم ببر و خودت بیا یه کاری باهات دارم یه مطلبی میخوام میخوام از نت برام پیدا کنی منم گفتم باشه الان میرما و میام 3 سوته رفتم و اومدم بالا زهرا جون تو صندلی من نشسته بود منم کنارش نشستم داشتم صدای نفس هاشو میشنیدم فک کنم اونم حشری شده بود نشستم کنارش گفتم چه مطلبی رو میخوای گفت مطالبی در مورد ازدواج منم پیدا کردم براش بعد روبهش کردم گفتم اینو میخوای گفت اره خودشه داشتیم مطالب رو میخوندیم که در مورد سکس زن و شوهر میگفت یه دفعه رسید به مطالب ارگاسم و ارضا کردن منم که داشتم اونا رو میخوندم انگاری داستان سکسی بود کیرم بلند شده بود اونم حشری شده داشتم از چشماش میخونم که حشری شده بعد گفتم همینه گفت اره بعد نمیدونم اختیارم دست خودم نبود یه دفعه لبام به لباش گره خورد فک کنم همونم راضی بود هیچی نگفت منو همراهی کرد همین طوری که داشتیم لب همو میخوردیم یه دفعه گفت الان میان ها گفتم نگران نباش رفتن بیرون گفت الان میان دیگه منم فرستاده بودمشون پی نخود سیاه محض اطمینان در اتاقمو قفل کردم بعدش گفتم خیالت راحت شد گفت اره دوباره رفتم کنارش لباشو خوردم همین طوری که داشتم لباشو میخوردم سینه هاشو میمالوندم خیلی حال میداد بهم بعد اومد بغلم بردمش رو تختم خودمم روش خوابیده بودم لباساشو در اوردم بعد سوتین شو دراوردم بعد سینه های خوش فرم و خوش عطرشو میخوردم که نوک قهوه ای داشت خیلی عالی بود انگاری اونم میدونست امروز خبری هستش عطری سکسی زده بودش بعد رفتم سراغ شورتش شورتش رو دراوردم کسش حتی یه مو هم نداشت انگاری تازه اصلاح کرده بود سرمو بردم کسشو بخورم صدای اه اوهش بلند شد هی سرمو فشار میداد به کوسش و میگفت عشقم محکم بخور منم مجکم میخوردم و همش پشت سر هم اه و اه میکردش حدود 10 دقیقه کوسشو خوردم خیلی حال میداد هی خوردن 2 بار ارضا شد بعدش اومد تی شرت منو در اورد بعد شلوار و شورتمو یک جا کشید بالا یه دفعه چشمش به کیرم افتاد گفت با این که جر میخورم کیر من حدود 24 سانتی میشه بعد بهش گفتم نمیخوری تمام کیرمو برد دهنش همشو میکرد دهنش و درمیاورد منم حال میکردم یه جوری شده بود که وقتی ساک میزد داشت خفه میشد انصافا کیرم خیلی کلفت و بزرگه بعد بهم گفت پوریا عشقم طاقتم تموم شده یه 15 روزی بود سکس نکرده بود با شوهرش گفت دارم میمیرم بیا بزار تو کوسم منم اطلاعات کردم کیرمو گذاشتم دم سوراخش یه دفعه کردم تو جیغ بلندی زد و گفت پوریا تورو خدا درش بیار منم درش اوردم بلد گفتم عزیزم حالت خوبه میخوای ادامه ندیم گفت ن خوبم ادامه بده دوباره کیرمو کردم تو کوسش که دیگه جیغ هاش به اه و ناله تبدیل شده بود داشت حال میکرد هی بهم میگفت پوریا عشقم تو همچنین کیری داشتی خبر نداشتیم میگفت میخوام کیرت کوس و کونمو جر بده با این حرفاش بیشتر حشری میشدم بعد یه 15 دقیقه ای کردم تو کوسش که 2 بار ارضا شد بعد گفتم خسته شدم گفت بخواب اومد خودش با کوس نشست رو کیرم گفت تو بخواب من خودم بالا و پایین میشم خودش روی کیرم بالا و پایین میشد خیلی حال میداد گفتم پاشو مدل سگی شو اونم اطاعت کرد دوباره از پشت کیرم رو کردم تو کوسش از پشتت خیلی بهم حال میداد هی میکردم و تلبه میزدم تو کوسش و صدای اه و نالش بلند شده بود و از پشت هم میکردم تو کوسش هم سینه هاشو گرفته بودم تو دستم داشتم باهاشون بازی میکردم خیلی حال میداد گفتم عشقمم میخوام بکنم تو کونت اجازه هست گفت نه تورو خدا خیلی درد داره من به دادشت کون نمیدم بیام به تو بدم با این کیر کلفت و بزرگت گفتم کاری میکنم احساس درد نکنی عزیزم بالاخره به هر روشی بود راضیش کردم پاشود رفت ازتو کیفیش یه کرم اورد زدم به دستم و با اون سوراخ کونشو نرم میکردم دوتا انگشتمو کردم تو کونش و داشتم جا باز میکردم انگاری راست میگفت داداشم تو کونش نزاشته خیلی تنگ بود به زور دستم میرفت تو کونش چه برسه به کیرمن به هرروشی بود کونشو باز کردم گفتم زهرا جان اماده ای عزیزم گفت اره فقط اروم منم نامردی نکردم اروم کیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش و فقط سرشو کردم تو که یه دفعه گفت پوریا درش بیار اما هیچ توجه ای نکردم و کم کم همشو کردم تو کونش و بعد عقب و جلو میکردم تو کونش که دیگه احساس درد نمیکرد و فقط اه و ناله میکرد معلوم بود داشت حال میکرد بعد گفتم داره ابم میاد خواستم دربیارم که گفت درنیار همه ی ابتو بریز تو کونم تا کونم همیشه دلش کیر تورو بخواد با فشار تمام ابمو خالی کردم تو کونش بعد ولو شدم روش بعد پاشدیم رفتیم حموم باهم دوش گرفتیم یه بار هم تو حموم کردم تو کوسش که دوباره جر خورد بعد اومدیم بیرون بهم گفت مر30 پوریا درسته جر خوردم اما عالی ترین سکس زندگیمو کردم با برادر شوهرم و بعد 10 بعدش برادرم در ماموریت شهید شدش خیلی عذادار شدیم و بعدش که چهلم برادرم تموم شد زهرا چون شوهر نداشت دیگه از زهرا خوشم اومد به مامانم گفتم رفتیم خواستگاریش و خواستگاری کردیم برای خودم که الان داریم با زنم بهترین سکس های دنیا رو انجام میدیم هر دو حشری خیلی حال میده و 1 ماه پیش ابمو ریختم تو کوس عشقم زهرا و بچه ی یک ماهه ی من تو شکمشه بعد 8 ماه میخواد منو بابا کنه قربون عشقم میرم خیلی دوسششششش دارمش لطفا دوستان نظرتونو بدید ممنونم
نوشته: پوریا
خدا وکیلی خدا شفات بده… گم شو برو بیرون مجلوق بدبو!!!..ناسلامتی بزرگ شدی 8 سالته دیگه هنوز نمیدونی شلوار و شورت رو باید بکشی پایین تا دولت بزنه بیرون نه بالا؟!!!.. چی یاد گرفتی؟…فقط بلدی بخوری و فضا اشغال کنی و دی اکسید کربن پس بدی؟!!!..
سجاد را بردم پایین گفت الان میریزن گفتم نترس داداش و خانواده و کل اهالی محله و کلیه کسانی که از راههای دور و نزدیک قدم رنجه نموده اند را فرستادم دنبال نخودلوبیا!!!.. برای اطمینان بیشتر جوشکارم آوردم کل در را جوش داد که هیچ دیگه نشه بازش کنی!!!.. گفت خیلی خوب شد حالا دولت را بیرون بیاور گفتم این وظیفه ی خطیر بعهده ی توست!! گفت آری راست میگویی ناگهان در ایکیوسان شلوارو شورت و جوراب و همه رو داد بالا دولی پدیدار شد!!! گفت خواری بگیرت اینهمه زر زدی اینه؟ الان خلاصه؟ گفتم نه تو دندشه دیگه!!! گفت جم کن بابا ریدی برو فرز بیار تا درو ببریم… کونی مجلوق تا حالا کلمه ی کس رو دیدی از نزدیک چطور نوشته میشه ه ه ه؟!!!..
اصلا تو باید بشی فیلمنامه نویس خانه سینما!!!.. یعنی اگر باین سمت برگزیننت یکماه نشده جای دسته صندلی کل سینماها دول سبز میشه!!!..
آرزو به دل بدبخت . نکرده عقده ای. نگران نباش تو هم می کنی یه روزی. داستان نوشتن این جا هم واسه یه عده از این فسقلی های بچه دبیرستانی شده حکایت سیگار کشیدن زمان ما که فکر می کردیم اگه سیگار کش بریم و بکشیم مرد می شیم. نه داداش من از این خبرا نیست.
ننویس دیگه
بنده خدا عجب خوابي ديده بود حيف كه زود بيدار شد. آخه كيرم توكون زن داداشت و داداشت و مادرت اين چه داستاني بود كـــــــــــــــــــــــــوني؟
نمیدونم دیگه بهاین همه کس و شعر چی بگم تحویل میدی اخه زن داداشت بیاد به تو بده بابا دستتو از تو شرتت درار بد کس شعر بنویس
از این کسو شعر هیچی به مغزم خطور نمیکنه بگم فقط همین
looooool
اخه اون زن بتو حرومه چطوعقدش کردی باید سه ماه یک نفر دیگه عقدش کنه طلاقش بده بعد تو بگیریش چون وقتی شوهرداشته تو کردیش
کس شعری بیش نبود
اخه اون زن بتو حرومه چطوعقدش کردی باید سه ماه یک نفر دیگه عقدش کنه طلاقش بده بعد تو بگیریش چون وقتی شوهرداشته تو کردیش
کس شعری بیش نبود
بهت توصیه میکنم دیگه داستان ننویسی چون همش کس گفتی به معنای دقیق کلمه ریدی
دوست عزیز اونقدر زیبا و شیوا ریدی که کل خونه تون بوی گه گرفته. ابتدا خونه رو از ریدمانتون پاک کنید اگه عمری باقی بود مجددا داستان برینید
:)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) خاک تو سرت
اخرش مارو مثل خودتون میکنید
این داستانو با یک دست تایپ کردی نه؟؟
چون اون یکی دستت تو شرتت بود…حالا عیبی نداره کوچولو زود باش تا مامانی ندیدتت برو دستشویی دولتو بشور
24 cm kir dari? kose naneye khali band. hichkas khune nabud unvaght un bacheye 7maharo pishe ki gozashti?
هیچی دیگه
دوستان فوش هارو دادن
اما برا بار هزارم سکس با زن شوهر دار و محارم ننویسین
:-/
داستان خیلی زیبا و جالبی بود خخخخخخخخخ
بازم ازاین داستانا بنویس
تواستعداد خوبی داری
کیرم تو مغزت
دادا
اگه واقعاا راست گفته باشی بعد از جریان دادشت
که مردی کردی
بازم اگه داداش زنده هست اینکارو با زن دادشت کردی نوش جونت چون کسی داد باید بکنی وسللم
اگرم کلو بوم کس بود که گفتی سر گرمون کردی مخلس
ای جااان ،اینم داستان با حالی بود، فقط بدون مقدمه کردیش، حتما یه سیگنالهایی بوده ،کاش اونا رو.هم میگفتی
3 4 خط اول داستانو که خوندم فهمیدم کاره یه جقیه دیگه ادامش ندادم…