زیباترین شب الهام

1393/10/18

سلام داستانی که میگم داستان زیبا ترین شب زندگیمه، شبی که هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه، بعد از گذشت 3 سال هنوز با تمام وجود عاشق اون شبم<3 سال اول ورود به دانشگاه بودم، برای آخر هفته برنامه ریختیم و غذا و خوراکی آماده کردیم و به کوه رفتیم چندتا از همکلاسی ها همراه دوستاشون اومده بودن، برای اولین بار حمید رو اونجا دیدم چند روز از برنامه تفریحیمون نگذشته بود که حمید توی یکی از شبکه های اجتماعی اددم کرد خیلی باهم صمیمی شده بودیم هرشب باهم چت میکردیم و درد دلامون باهم بود. کم کم بهش علاقمند شده بودم اما میترسیدم ابراز کنم، علاقه اونو نسبت به خودم حس میکردم اما حمیدم چیزی نمیگفت.

حدود 6 ماه از این دوستی میگذشت، خوب میدونستم که حمید به خاطر رابطه بد قبلیش از نزدیک شدن به جنس مخالف هراس داره از نظرم حمید یه مرد کاملا ایده آل بود، وضعیت اقتصادیش کاملا معمولی بود اما از نظر اخلاقی نمونه بود بالاخره باخودم کنار اومدم و بهش گفتم و حمید هم به عشقش اعتراف کرد یکی از شبای خوب زندگیم بود تازه اینجا بود که شمارمو ازم خواست و فردای اون روز دومین دیدار ما شکل گرفت ماه ها میگذشت و عشقمون هر روز بهم بیشتر میشد همه بهمون غبطه میخوردن 2 سال از رابطون میگذشت و واقعا کنار هم خوشبخت بودیم علیرغم عشقمون و تشنگی شدید من به روابط جنسی حمید به این روابط تن نمیداد حتی اولین بوسه رو خودم به زور ازش گرفتم هروقت ناراحت میشدم که تمایلی بهم نداری نوازشم میکرد و میگفت عشقم همه چی به وقتش!!! بعد از 2 سال با موافقت خانواده ها عقد کردیم و برای 3 ماه بعد روز ازدواج مشخص شد خیلی خیلی خوشحال بودیم اما بازهم از سرد مزاجی حمید حرصم میگرفت دائم میگفت نفسم ما که 2 سال صبر کردیم 3 ماه که چیزی نیست!!!

اون سه ماه هم تموم شد و عروسی سر گرفت و شب به خونه اجاره ای خودمون رفتیم همه رفتن و من و حمید تنها شدیم حس عجیبی داشتم خیلی وقتا با حمید توی خونشون تنها بودم اما امشب فرق میکرد اتفاقای جدیدی قرار بود بیوفته!!! لباس هامون عوض کردیم و حمید رفت حموم و منم بعد چند دقیقه رفتم داخل خیلی چیزا واسمون اولین بار بود یه جورایی بعد از 2 سال از هم خجالت میکشیدیم! زیر دوش بودم که یهو حمید بهم چسبید باورم نمیشد اولین حرکت از حمید باشه چسبوندتم به دیوار و خیلی آروم صورت و لبهامو میبوسید، بدنش گُر گرفته بود با حمید سردمزاج قبلی خیلی فرق داشت منم همراهیش میکردم طعم لباشو میچشیدمو گرمای تنشو لمس میکردم حس لذت بخشی بود آروم آروم لاله خوشمو میخورد و پایین میومد تا به گردنم میرسید اول میبوسید و بعد لباشو رو گردنم میکشید با دست سینمو نوازش میداد من غرق تو حسی که خیلی وقت بود منتظرش بودم چشمامو بسته بودمو تو موهای مجعدش چنگ میزدم چند دقیقه بعد تو چشام زل زد و گفت عشقم بریم بیرون؟ با علامت سر بهش بعله گفتمو بهش تکیه دادم و بغلش کردم. بعد از خشک کردن خودمون آروم به سمت اتاق خواب رفتیم دائم موهامو نوازش میکرد و میبوسید به در اتاق که رسیدیم یه نگاه تو چشام کرد و دوباره بوسه هاش شروع شد آروم روی تخت دارز کشیدم و اون چهاردست و پا روم ستون زد و به بوسیدنش ادامه میداد دستمو دور کمرش انداختم و به زور روی خودم انداختمش میخواستم طعم تنشو با همه وجود حس کنم تنش داغ بود اما تو چهرش فقط آرامش بود برعکس من که سعی میکردم تو بغلش پیچ و تاب بخورم کاملا آروم بود لبها و گوش،و گردنمو لیسید و به سراغ سینه هام اومد هیچ حرفی نمیزد به سینه هام نگاه کرد و با یه نگاه دیگه تو چشام ازم اجازه گرفت لبهاشو به سینه هام نزدیک کرد و داغی نفسش پوستو نوازش میکرد آروم لبهاشو رو سینم گذاشت و من آه کوتاهی کشیدم آروم آروم سینمو میمکید و میلیسدم و و با دست دیگش اونیکی سینمو نوازش میکرد بدنم پیچ و تاب میخورد و از لذت آه میکشیدم جای دست و لبهاش عوض میشد و حال من خرابتر با دست سرشو نگه داشته بودم و به سینم فشار میدادم آروم آروم پایین تر اومد و شکمم رو میبوسید چند بوسه نثار تپه ونوس آلتم زد و آروم زبونشو آروم روی کلیتوریسم کشید فک کنم از خیسی و داغی آلتم بود که گرمای آهشو حس کردم آروم زبونش میزد و با دست حرکات کمرمو مهار میکرد آه میکشیدم و غرق لذت بودم لب های آلتمو میمکید و غرق شهوت میشدم تمام بدنم و زیر انگشتاش لمس میکرد و حس پرواز میکردم انقدر قشنگ میتونست رفتار کنه و محرومم کرده بود!!! دوباره برگشت سمت گردنم و آلتشو لای پام گذاشت و شروع به لیسیدن گلوم کرد و آروم آلتش رو تکون میداد تمومش کردم و چرخیدم روش و سریع ازش لب گرفتم گوششو میلیسیدم و آه ریز میکشید زبونمو رو گردنش میکشیدم و تنش میلرزید سینشو میبوسیدم و قصد فتح و تجربه و لمس جای جای تنشو داشتم آروم پایین اومدم و پاهاشو بوسیدم کمی با دست با آلتش بازی کردم وآروم بوسه کوچیکی بهش زدم چشماشو بسته بودو سرم رو نوازش میکرد آروم شروع به لیسیدن شدم و لرزش های ریز بدنش و حس میکردم وقتی آلتشو تو دهنم بردم سکوتش شکست و یه آه بلند کشید دیدم که لذت میبره پس ادامه دادم از صدای آهش داغ تر میشدم و سریعتر اینکارو میکردم و حمید چشاشو بسته بود و گاهی آه میکشید عشقم برای اولین بار تو سکسمون ارضا شد بلندم کرد و دوباره معاشعه هامون شروع شد آروم در گوشش گفتم نفسم؟ گفت جانم؟ گقتم یه کاریو فراموش نکردی که خندید و گفت نه یادم همسرم تنم و لمس میکرد و پایین میخزید دوباره شروع به لمس آلتم کرد حس عجیبی داشتم ضربان قلبم بالاتر میرفت و تنم میلرزید یک هیجان ناگهانی یک آرامش و لذت عجیب … حمید نگاهی رضایت مندانه کرد و منم با لبخندم پاسخ دادم -عشقم اجازه هست؟ -اوهوم نوبت کار اصلی بود هم ترس و هم لذت روم دراز کشید و آلتش رو روی آلتم تنظیم کرد دستاشو دور کمر و گردنم گرفت ودر گوشم آروم گفت عشقم واسه دردش معذرت و لبامو بوسید آروم آروم آلتش و تو بدنم حس میکردم اما یکدفعه ایستاد لبهاشو به گردنم چسبوند ودرد همه وجودمو گرفت میخواستم داد بزنم اما لبامو گزیدم و اشک از چشام سرازیر شد دردی رو حس میکردم که وحشتناک بود حمید چشامو بوسید و گفت عشقم معذرت خانوم شدنت مبارک از حرفش خندم گرفته بود اما درد نمیذاشت بخندم از چشام فهمید خیلی درد دارم آروم بلند شد و هردومونو تمیز کرد و رفت دستشویی دردم خیلی کمتر شده بودیه لیوان آب میوه واسم اورد و اومد کنارم دراز کشید و بغلم کرد نوازش و بوسه هاش عالی بودن چشاش پر اشک شد دلم هری ریخت گفت 2 ساله آرزومه شب بغلت بگیرم رسیدم به آرزوم چقدر دوسش داشتم چقدر مهربون و دوست داشتنی بود سرمو گذاشتم رو سینشو دستاشو بوسیدم گفت بخوابیم عسلکم؟ گفتم نهههههههه گفت چرا؟ گفتم چیزیو یادت نرفته؟ گفت فدات بشم درد داری بذار واسه فردا گفتم نه خوبم و مظلوم شدم تا راضی شد لبهاشو بوسیدم و سراغ آلتش رفتم کمی نگذشته بود که گفت بسه اومد رومو یه سکس عاشقانه نوازش و بوسه و سکس عالی ترین شب یک زن بهترین خاطره عشق

نوشته:‌ الهام


👍 4
👎 0
79904 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

449986
2015-01-08 23:01:41 +0330 +0330

الي داغه كسش مثل تنوره
ولي شوشو يخه همچون سموره
سه سال ديگه دم دادگاه حقوقي
هوسهاي كس و كير بسكه دورررره

0 ❤️

449987
2015-01-09 02:38:01 +0330 +0330
NA

نخوندم ولی جهت اطمینان کیرم تو ذهنت جنده

0 ❤️

449988
2015-01-09 03:03:07 +0330 +0330
NA

معلومه شوهرت خیلی کس کرده بوده چون از یه پسر مجرد سرد مزاجی بعیده اونم موقع عقد که دیگه محرم هم هستین!!!

1 ❤️

449989
2015-01-09 03:29:20 +0330 +0330

خوب بود داستان با این موضوع حس خوبی به ادم میده متاسفانه الان ملت ناموس خودشو میده دست مردم و خیانت …

0 ❤️

449990
2015-01-09 08:32:32 +0330 +0330
NA

خوب بود و پراحساس. من از سکس رمانتیک خوشم میاد.

0 ❤️

449991
2015-01-09 09:21:35 +0330 +0330
NA

شما دیگه کی هستی زدی تو خال i-m_so_happy

0 ❤️

449992
2015-01-09 10:29:00 +0330 +0330
NA

دمت گرم خیلی باهال بود منم یاد شب اول عروسیم افتادم ممنون ازداستان قشنگت

0 ❤️

449993
2015-01-09 15:28:56 +0330 +0330
NA

اول تو شبکه اجتماعى ادت کرد بعد 6 ماه تازه شمارتو گرفت؟؟؟

0 ❤️

449994
2015-01-09 16:20:40 +0330 +0330
NA

اقا ي مسئله اي…لامصب اين ابميوه تو همه داستانا هست…فلسفش چيه؟!!!

1 ❤️

449995
2015-01-09 16:32:52 +0330 +0330
NA

Ommmm

0 ❤️

449996
2015-01-09 21:29:06 +0330 +0330
NA

افرین

0 ❤️

449997
2015-01-09 22:51:09 +0330 +0330
NA

همممم.آورین خوب بود.ب پا هم پیر شید biggrin

0 ❤️

449998
2015-01-09 22:53:14 +0330 +0330
NA

عالی بود
خوش بخت و پیروز باشید

0 ❤️

449999
2015-01-10 04:28:28 +0330 +0330
NA

دیگه چ خبر

0 ❤️

450000
2015-01-10 07:56:15 +0330 +0330

شما دوتا دیگه چقد په په بودین خخخخخخخخخخخخخخخخخ
مادرتونو گاییدم

0 ❤️

539835
2016-05-04 14:37:07 +0430 +0430

نوش جان الی خاله ولی فکر نمیکنم اون سرد باشه
تو خودت آخر آتیشی بنظر من که دیدمت باید یکی ترتیبتو بده که سیرو رو جلو و عقبتو یکی کنه
من میتونم و همه شهونیا
بیا امتحان کن

0 ❤️

546689
2016-06-29 05:33:57 +0430 +0430

afarin ali neveshti kheili kho0b.kash bo0di va alan khodet javab midadii …
in melaat faghat do0st daran dastan haye takhayoli ro bekhonaan ke to0sh khiyanate
ama injo0ri ke mikho0naan …

0 ❤️

551857
2016-08-08 14:30:04 +0430 +0430

عالی بود خوشبخت بشی عزیز دلم

0 ❤️