زیر چادر چی میگذره

1397/02/30

صبح شده بود و من بعد از یه خواب خوب بیدارشده بودم …شوهرم که سه ساله از ازدواجم باهاش میگذره …هنوز منو دوست داره و بیشتر بهم میرسه … دیشب بر خلاف قرارمون باهام کاری نداشت …می گفت خسته ام و بزار برای فردا شب …خب منم زیاد بهش گیر ندادم و درکش می کنم …اون کار سختی داره و از صبح اول وقت میره میکانیکی و اولای شب به خونه برمی گرده …اونو باید رعایتش کنم …علی بعد از صرف یه صبحانه کامل منو بوسید وازم خوداحافظی کرد …منم جوابشو با بوسه دوم رو لبش دادم و تا دم در بدرقش کردم …اسمم مهریه …و22سالمه بااندامی مناسب و وزن 70 کیلو باسینه های سایز 75وباسن متوسط ولی کمرم باریکه وباعث میشه باسنم درشتتر به چشم بیاد …زیبا هستم اینو به خاطر اون میگم که در کوچه و خیابون همه این کلمه رو بهم میگن …همیشه موقع بیرون رفتن چادر همرامه و اینو یه ضرورت میدونم چون از خونه ای بزرگ شدم که پدر و مادر و برادرم مذهبی ولی بدونه تعصب بودند …اون روز باید برای دیدن مادرم سوار مترو میشدم ومقصدم حول و حوش راه اهن بود …همهمه و هیاهوی مترو برام عادی بود و صبح اول وقت خیلی عجله نداشتم که به مقصدم برسم …لذا هوس کردم گشتی به اطراف بزنم …مغازه ها رو بی اعتنا و سرسری نگاه می کردم …یهو نظرم متوجه یه مغازه عتیقه فروشی شد زیاد به این چیزا علاقه نداشتم ولی واقعا بدونه دلیل جلو ویترینش خشکم زده بود شاید به خاطر اینکه تو فکر حرفای دیشب علی بودم که ازم می خواست که بچه دار بشیم ولی من بهش می گفتم هنوز برام زوده و بهتره بیشتر از زندگیمون بهره و لذت ببریم وجو د بچه باعث بوجوداومدن یه سری مشکلات دردسر های خاص خودش میشه هرچند بچه خودش برای خانواده یه نعمته و خیلیا ارزوی بودنشو دارند …خلاصه این موضوع و کار مادرم منو اونجا میخکوب کرده بود اصلا متوجه صاحب مغازه نبودم که پشت ویترینش داشت موقع تمیز کردن کالاهاش منو نگاه می کرد اون یه مرد حدود 50سال ولی شیک وبا یه عینک شیشه ای که بهشم میومد …اون مرد با لبخند بهم سلام می کرد …اوه اوه من شاید دقایقی میشد که اونجا خشکم زده بود و خودم متوجه نبودم و همین باعث شده بود اون مرده با لبخندش منو به مغازه اش دعوت کنه …چیکار کنم …خب وقت داشتم و می تونستم برم داخل مغازش و لحظاتی وسایل داخلشو ببینم …باور کنید اصلا فکر دیگه ای نمی کردم وفقط برای یه نگاه ساده و معمولی وارد مغازه اش شدم …خوش اومدید خانم …شما اولین مشتری امروزم هستین …باعث خوشبختیه که یه خانم محترم و با حجابو اول وقت تو مغازه ام می بینم …جوابشو فقط با یه لبخند خشک دادم و مشغول نگاه وسایلش شدم … می تونم ازتون بپرسم چی چیزی چشم شمارو گرفته …از این حرفش یکه خورده بودم …چرا باید همچین چیزی ازم بپرسه …نمی خواستم سر صحبتو باهاش باز کنم …معمولا صاحب مغازه میزاره مشتری کالاشو انتخاب کنه و بعدش بحث قیمت و خریدش مطرح میشه …هنوز هیچی نظرمو جلب نکرده …خب انگار شما زیاد به عتیقه جات علاقه ای ندارین …درسته …اون درست می گفت …نه زیاد …حالا همه رو ببینم …شاید قسمت شد ازتون چیزی خریدم …اون داشت باهام میومد و پشت سرم تقریبا داشت منو ورانداز می کرد …خانم می تونم یه مطلبیو بهتون بگم …بفرمایید …راستش از بس دوره زمونه عوض شده و خانما اکثرا بدونه حجاب و با شرایط بدی میان بیرون و جامعه ما الان خیلی اوضاعش داغونه …از اینکه یه خانم چادری و پوشیده رو می بینم احساس خوشحالی می کنم …باور کنید چادر بیشتر به خانما میاد …وشما که ببخشید اینو میگم حتی بدونه ارایش هم خیلی خوب به چشم میاین …اون مرد کم کم داشت حرفای بدونه ربط و بدونه دلیل بهم میزد …چرا باید این حرفارو بهم بزنه …راستش می خاستم سریع مغازهشو ترک کنم ولی ناخوداگاه خواستم اخر حرفاشو بشنوم چون یه جورایی از تعریف و تمجیدش خوشم اومده بود …الان هر خانمی قبل از بیرون اومدن دو ساعت جلو اینه میشینه و ارایش می کنه و اونم با اون لباسای ناجور و تنگ که داره جامعه رو روز بروز بدتر می کنه ولی شما یه نمونه واقعی از یه خانم زیبا و ساده و بدونه ارایش هستین واقعا باید به خودتون ببالید که هم با حجاب هستین و هم زیبا …ببخشین شما مجردین …اغا انگار شما خیلی زیاده روی می کنین …من فقط یه مشتری هستم و شما حق ندارین این جوری باهام حرف بزنین …ولی خانم من بی ادبی نکردم و یه واقیتو فقط گفتم …ولی اگه ناراحت شدین من ازتون عذر خواهی می کنم …برای ادای بهتر عذر خواهیم دوس دارم یه کادوبهتون بدم اگه ناراحت نمیشین …اوه اوه تو دلم اشوب شده بود …چی بهش بگم … ولی اغا …چرا…نه لطفا نه نگید …خواهش می کنم برام افتخاره که یه کادو ناقابل به یه خانم زیبا و پوشیده بدم …ولی اغا …زحمت به خودتون ندین من می خام برم …خواستم قبل از اوردن کادوش سریع مغازه شو ترک کنم که موقع جمع و جور کردن چادرم یهو دو تیکه عتیقه رو به زمین انداختم .از بدشانسیم دو کالاش شکستنی و گرون قیمت بودند …اوه اوه ترسیده بودم وفقط مات و مبهوت کف مغازه شده بودم …اون مرد که بهادر اسمش بود …برگشت و اونم منو نگاه می کرد …خانم میدونی اینارو که شکستی چه ارزشی داره …نه اغا …ببخشین بخدا یه اتفاق ساده بود …ولی اونا که از خودشون نمیفتن …درسته …خب حالا اتفاق افتاده …شما بگین من تاوانشو میدم …ولی فکر نکنم بتونین بدین …مگه قیمتشون چنده …بالای بیست تومن …منظورتون هزاره و یا میلیون …خانم زیبا میلیونه …وای وای این داره خیلی زیاد میگه واقعا قیمت واقعیش اگه سالم میبود زیر دو میلیون نهایتش میشد ولی این پیرمرد دیگه داشت سواستفاده می کرد و می خواست ازم امتیاز بگیره …واقعا هم اگه دو میلیون تومن هم می گفت منو توان پرداختشو نداشتم …همین دو روز قبل بود که وام بانکی شوهرم سه قسطش عقب افتاده بود و از بانک به خونه مون زنگ زده بودند واگه این ماجرارو به علی تلفنی می گفتم …اصلا به کتش نمی رفت و قبولش نمی کرد …خدایا چیکار کنم توش مونده بودم …خب خانم پولشو دارین …ولی خیلی زیاده …ببین خانم این قیمتشه اگه دارین نقد پرداخت کنین وگرنه به 110 زنگ میزنم که بیاد این قضیه رو تو کلانتری حل کنه …با اسم مامور و نیروی انتضامی لرز و ترس بهم غلبه کرد من تا حالا پام به اونجا ها نخورده بود و تازه اگه مامور میومد ابروم میرفت . .هم باید تاوانشو می دادم …اغا لطفا پای مامورو نیاریید…شما بگید من چیکار کنم …من این پولو ندارم …می تونی چک بدی و نصفشم نقد بدی …اصلا نه چک دارم و نقدشو …لطفا اغا گذشت کنید …بخدا حتی نمی تونم یه میلونشو هم بدم …خب خانوم خودت بگو چیکار کنیم …گذشت کنید فرض کن من دخترتم …اگه دختر من باشی باز هم ازت نمی گذرم …کارت شناسایتو بده …تو کیفم همیشه کارت ملیم بود و اونو بهش دادم …مهری خانم …این کارت پیش من میمونه تا تاوانت تموم بشه …خب اغا کی کارتو بهم پس میدی …مهری خانم رک وپوست کنده …بهت بگم تو پول نداری …درسته …اره …بجاش باید مدتی باهام باشی …در واقعاز الان صیغه غیر رسمی من هستی …فهمیدی …ولی …ولی نداره بیا دنبالم …اغا تورو خدا من شوهردارم …والان مادرم منتظرمه …لطفا بزارید برم …اگه مقاومت کنی به 110 زنگ میزنم …حرف نباشه …ببین مهری اگه زن خوبی باشی و بهم حال خوبی بدی زودتر از دستم راحت میشی …اون مچ دستمو گرفت و منو برد انتهای مغازه اش که یه اتاق درش قرار داشت …تو اتاق همه چی بود یه تخت یه نفره …اون منو رو تشک پرت کرد و درو روم بست …انگار رفته بود که در مغازشو ببنده تا به من برسه …بهادر وقتی برگشت که فقط یه زیر شلواری پاش بود …بدونه معطلی چادرمو گرفت و منو بغل کرد …اوخ جون باورم نمیشه که دارم یه زن جوون با حجابو می کنم …دستاش همه جامو می گرفت …برای اولین بار بود که دست یه نامحرم بهم می خورد من حتی قبل از ازدواجم هم دوست پسر نداشتم و اصلا اهل این حرفا نبودم ولی الان دو دست یه مرد بیگانه داشت نقاط ممنوعه بدنمو لمس می کرد فقط داشتم گریه می کردم …گاهی بهش التماس می کردم …کم کم داشت لختم می کرد و یه دقیقه نشد که فقط شورتم مونده بود که اونم با یه تکون از پام بیرون کشید … مهری …بجای گریه بیا شلوارمو بکش پایین …زودباش …ببین مهری دیگه تو صیغه خودمی و این گریه ها فایده ای نداره بهتره کاری کنی هم به من خوش بگذره و هم به خودت …اون دستمو بزور گرفت و با زور خودش شلوارشو دراورد و کیر اویزون و نیمه سفتشو بهم نشون داد …موهامو با دستش گرفت و دهنمو نزدیک کیرش برد …بخورش …من حتی کیر شوهرمو هم نمی خوردم و از این کارا بلد نبودم …بهادر بزور و با خشونت کیرشو تو دهنم کرد و تا اونجایی که تونست اونو فرو کرد .عاقم گرفته بود …مزه کیرش تلخ و شور بود و ناشی از تمیز نبودنش داشت …چیکار کنم باید تحمل می کردم دیگه داشتم بالا میاوردم و حالم بهم میخورد …اغا من دارم بالا میارم تورو خدا بسه نمی تونم اینو بخورم …خیلی خب دراز بکش …اون منو به پشت خابوند و پاهامو به شونه هام رسوند و کیرشو با یه تکون شدید تو کوسم فرو کرد …وای وای خدایا بهم مرگ بده این چه بلایی هست که داره سرمن میاد …اون روم افتاده بود و با یه دستش پاهامو نگه داشته بود و دست دیگشو تو سوراخم برده بود و تا یه بند انگشتشو فرو کرده بود منی که تا حالا حتی انگشت خودم هم تو کونم نرفته بود حالا اونم از دست داده بودم …تکوناش شدید تر شده بود و در نهایت همه ابشو تو کوسم ریخت و بعدش لباشو رو لبم گرفت و برای لحظاتی اونو برام مکید …مهری جون امروز کوستو کردم …لباستو بپوش و برو به کارت برس وقبل از بر گشتن به خونه ات بیا اینجا چون میخام باز بکنمت …یه وقت به فکر نیفتی که بری و بر نگردی چون هم کارتت پیشمه و هم ادرس خونت و هم شماره موبایل شوهرت …تو کیفت برت داشتم …اگه بر نگردی ابروتو میبرم و ازت هم شکایت می کنم …

ادامه…

نوشته: یاوران


👍 8
👎 22
38803 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

688709
2018-05-20 21:20:01 +0430 +0430

این قدر فضای جامعه کیریه کسی که بهش تجاوز میشه میترسه جایی مطرح کنه، یک مشت بچه کونی هم از این جریان سواستفاده میکنند و دست به تجاوز میزنن

0 ❤️

688715
2018-05-20 21:29:37 +0430 +0430

تا اونجاییش خوندم که گفتی وزنم هفتاد کیلوهه و خوش اندامم. ???

2 ❤️

688723
2018-05-20 21:40:12 +0430 +0430

اگه ادامشم به همین چرتیه نه نده… داستانت اگه واقعی باشه برو شکایت کن بهت تجاوز کرده چنان کون یارو میزارن که لنگاش سیخ وایسه نه که باز بری بهش بدی

2 ❤️

688731
2018-05-20 22:03:00 +0430 +0430

1- خوداحافظی؟؟ چقد ادبیات پیشرفت کرده…
2- تو کوچه و خیابون که رد میشی همه ی اهل محل میگن زیبا؟؟(زیبا به ما یه سری بزن ، زیبا چیزم خیلی میخوادت، زیبا چیزم در انتظار چیزته و …)
3- عجب موضوع کسشعری…میدونی در برابر این هجمه از کسشعر زبان قاصره
4- فک کنم ترجمه ی یه متنی چیزی بود…آثار ترجمه تو داستان واضحه
5- یاوران اون دفعه هم داستان هوایی شدن زنم رو نوشتی که به اونم میخورد ترجمه باشه و این دفعه هم این خزعبلات…بقیشو بنویسی خاندانتو به باد میدم
6- بی پدر چه ربطی به چادر داشت؟؟ کسکشا میخواین فرهنگ حجابو ریشه کن کنین؟؟ فک کردین ما خریم؟؟

0 ❤️

688734
2018-05-20 22:10:02 +0430 +0430

من ک اخرش نفهمیدم زیر چادرت چی میگذشت ک رفتی دادی :)

2 ❤️

688736
2018-05-20 22:13:59 +0430 +0430

میخاسی بگی چادر خوبه؟ کیر خر تو چادر و اسلام

3 ❤️

688746
2018-05-20 22:38:58 +0430 +0430
NA

خیلی داستان مزخرفی بود

0 ❤️

688762
2018-05-20 23:43:35 +0430 +0430

خداوکیلی واقعیه؟!اگه واقعیه آدرسشو بذار اینجا تا بریم سروقتش کاریش کنیم که تشخیص ندن چی گاییدش…واقعا باید به خودمون ببالیم در سطح جهان با این کصکش بازیایی که جماعت یادگرفتن… یارو تا بگوزه ذرتی حتما بکننش ای کیر تو مرام و شرف نداشتش… چی بسرمون اومد!!اون زمان یارو لات عرق خور هر جنایتی میکرد هر زنی میومد رد بشه سرشونو مینداختن پایین و ساکت میشدن میگفتن ناموس مردم داره رد میشه جیکشون در نمیومد الان زنه از هرجا رد شه میریزن سرش که تا کص ندی نمیشه رد شی!!!واقعا تف به شرفتون با این روزگاری که به سر ایران و ایرانی آوردین

0 ❤️

688770
2018-05-21 00:01:27 +0430 +0430

شما زیاد جدی نگیر ک مردم کوچه خیابون بهت میگن زیبا!!اینا عادتشون به همه میگن خوشگله زیبا ماشالله…

0 ❤️

688778
2018-05-21 00:22:55 +0430 +0430

یکی آب بیاره جیگرم آتیش گرفت واسه این دوشیزه مذکره منزجره

1 ❤️

688808
2018-05-21 05:51:42 +0430 +0430

یکم غم انگیزه

0 ❤️

688811
2018-05-21 06:00:35 +0430 +0430

چه درد ناک منو یاد خودم‌انداختی

2 ❤️

688822
2018-05-21 07:38:06 +0430 +0430

حدس ميزنم دروغ باشه
اما اگه راست باشه ميتوني ايندفعه كه بهش دادي هم بگي كارت ملي منو پس بده و هرچقدرم پول خواستي ميتوني بگي بهت بده اگرهم نداد بگو زنگ بزن ١١٠ انرتو نزني من ميزنم ميگم اومده بودم مغازه جنساشو ببينم يهو منو زوركي برد اتاق پشتي وبهم تجاوز كرد
اگرهم خواستي بهم پيام بده من كمكت ميكنم وبدون اينكه كسي ياشوهرت بفهمه نسخه اش را واست ميپيچم

0 ❤️

688838
2018-05-21 09:22:01 +0430 +0430
NA

مزخرفی بیش نبود

0 ❤️

688856
2018-05-21 10:34:41 +0430 +0430

تف به زمان زمانه چی برسرایران ایرانی اومده زن مردمو میگیرن به زورمیکنن اگه راسته ادرسش بگومن که میگم دروغه تودست پاچلفتی نمبتونستی خودت به 110زنگ بزنی که داره بهت تجاوزمیکنه توهم کوست میخارید پس

0 ❤️

688858
2018-05-21 10:37:38 +0430 +0430

دیگه ننویس. . . . . . . . . . .
کونی پسر بگو رفتی به یه پیرمرد وارد به امور کون کنی کون دادی و بس…همون چادر مشکی و گل گلی تو کونت… اون پیرمرده که کردت با تمام عتیقه هاش تو کونت…تمام قطارهای تمام خط های مترو تو کونت…تمام تونل های مترو چه سرپوشیده چه رو باز تو کونت…تمام ریل های مترو شهری و حومه تو کونت…دیگه خسته شدم…چیزی یادم نمیاد که حواله اون کون پارت کنم که اونم تو کونت. . . . .

0 ❤️

688861
2018-05-21 10:43:37 +0430 +0430

کص ننت جنده

0 ❤️

688865
2018-05-21 11:10:05 +0430 +0430
NA

همون اول بهش میدادی بیشتر خوش میگذشت در کل خوب بود

0 ❤️

688871
2018-05-21 11:31:37 +0430 +0430

از من بر تو ای نیاوران
آلت دوستان خوری تا شوی بهروان

0 ❤️

688877
2018-05-21 12:07:35 +0430 +0430

خیانت کار

0 ❤️

688884
2018-05-21 12:26:09 +0430 +0430

کس و شر محض

0 ❤️

688892
2018-05-21 13:05:11 +0430 +0430

ادامه بده ببینیم تهش چی میشه

0 ❤️

688898
2018-05-21 13:51:48 +0430 +0430

امیدوارم واقعی نباشه
با این وجود ادامه ندی بهتره!!

0 ❤️

688902
2018-05-21 14:22:59 +0430 +0430

از متوسط به خوب بود

البته سوژه اش خيلي قديمي و كپي بود ، اما تونسته بودي يكمي شخصيت پردازي و مكان ارايي كني

تو نوشتن داستان سكسي حواست باشه ، مقدمه و داستان سازي خيلي مهمه ، اما قدرت نويسنده تو صحنه هاي اروتيكه

داستان سكسي كه چهار پنمجمش حواشي باشه و بسرعت از صحنه هاي سكسي عبور كنه ، داستان قوي نيست

من لايك مي دم فعلا

0 ❤️

688907
2018-05-21 14:40:23 +0430 +0430

این کلک عتیقه فروشاست واسه زمین زدن ناموس مردم
اون عتیقه هایی هم که شکسته تقلبی بوده خودشون برنامه ریزی میکنن که بیافته

0 ❤️

688935
2018-05-21 16:56:40 +0430 +0430

زیر چادر افکار کثیف شما میگذره ? ? ?

0 ❤️

688958
2018-05-21 20:18:27 +0430 +0430
NA

والا اگه راست میگی زنگ بزن برات گوشاش میبرم برات هدیه میارم فقط خواهشاً اگه دروغه نگو چون حالم بهم میخوره از این جامعه

0 ❤️

689012
2018-05-22 03:20:01 +0430 +0430

شما دخترا چرامیترسین به کسی بگین بهتون تجاوزشده لعنت به هرچی پیرخرفت اینطوریه

0 ❤️

689015
2018-05-22 04:34:45 +0430 +0430

هرشهری کوس خانه نیازداردتاازدست چشمهای هرزه درامان باشد

0 ❤️

689042
2018-05-22 08:10:59 +0430 +0430

ریدندی گلابی

0 ❤️

689065
2018-05-22 11:24:37 +0430 +0430
NA

واقعا بعضی ها چقدر ساده ان، حالا میفهمم که یارو سرش به تنش نمی ارزه ، چطور ملیارد از مردم به جیب میزنه،
اخه این داستان مشخصه که حتی نیم درصدش به واقعیت نمیخوره، الان کامنت ها رو بخونین بیشترش راه حل داده که چکار کن و چکار نکن ووووو
یعنی مغز باید خیلی نخودی باشه که این داستان ساختگی رو باور کنه.
اگه کرده یه زن که تا حالا به کسی نداده باشه اینقدر راحته ، و ریختن اب توی کسسس زن شوهر دار اونم طرف مغازه دار باشه و کاسب ، غیر ممکنه.ولی با این حال دستت درد نکنه که زحمت کشیدی

1 ❤️

689069
2018-05-22 11:30:08 +0430 +0430
NA

شاشیدم توی نرم افزار کنترلی سایت شهوانی اظهار نظر کردم پیغام اومده به کجا چنین شتابان…کص کش بعد از یه هفته تازه الان پیام خاستم ارسال کنم ، چه شتابانی چه کشکی چه پشمی
بعضی وقتا هم الکی مینویسه دوست یابی ممنوع در مجموع کار ایرانی باید یه جاش بلنگه

0 ❤️

689103
2018-05-22 18:06:28 +0430 +0430

کیررم زیر چادرت جنده خانوم
به همین راحتی رفتی تو مغازه یارو کص دادی
کیررر تو شرف نداشتت

0 ❤️

721320
2018-10-02 13:36:00 +0330 +0330

ادامه۰۰۰۰؟؟؟؟؟ کسخل مریض کم بزن بابا این جنسای صنعتی واسه بارداری خوب نیستا حالا ازما گفتن بود

0 ❤️