سام و سارا (۱)

1401/04/16

این فقط یک داستانه و برای سرگرمی شماست و چهار پارت داره پس لطفا دنبال سوژه جق نباشید و محترمانه نظر بدید
آخرای سال تحصیلی بود و من داشتم کم کم برای امتحانای آخر ترم خودمو آماده میکردم و خوب درسارو حفظ بودم و یاد داشتم،دخترعموم کلاس شیشم بود و به دلیل کرونا مدارسشون مجازی بود هیچی یاد نداشت و بعضی از امتحاناشون مثل ریاضی و علومو باید حضوری میدادن و چون هیچی بلد نبود از من خواستن برم بهش این آخرای ترم سریع ریاضی رو یاد بدم که حداقل بتونه نمره قبولی بگیره منم چون شب زنده دار بودم و شب تا ظهر بیدار بودم و بعد مدرسه میخوابیدم نمیخواستم قبول کنم که اصرار زیاد از طرف خونواده عموم و خونواده خودم منو مجبور کرد قبول کنم.
چون سه سال از من پایینتر بود و کتاباشون سبکتر و کمتر بود امتحاناشون زودتر برگذار میشد و من باید قبل امتحانای خودم میرفتم بهش درس میدادم.
برای درس دادن بهش باید از اندیشه میرفتم صفادشت،روز اول رفتم و چون راه دور بود نمیشد برگردم و شب همونجا میموندم ولی چون خیلی خونواده مذهبین خوشم نیومد بمونم و زن عموم همش به بهانه‌های مختلف میومد تو اتاق . مزاحم میشد و عموم هم پسرعمومو فرستاد تو اتاق که ازش خوشم نمیاد.
فرداش بازم یکم باهاش ریاضی کار کردم و وقتی که داشتم برمیگشتم همش میگفتن بمون چون میدونستن من اگه الان برم امشب برنمیگردم،منم درس و امتحانای خودمو بهونه کردم و جیم شدم.شب زنگ زدن و گفتن نمیای منم گفتم درسای خودمم مونده و باید به اوناهم برسم پس شما سارا رو بیارید اینجا،اوناهم اومدن و تو اون دوساعتی که بودن من فصل دوم رو تموم کردم ولی چون امتحانش سه روز بعد بود زیاد وقت نداشت و مجبور شد شب بمونه خونه ما منم تو همون شب تا نصف شب باهاش تا نصف کتاب رو کار کردم که دیدم گیج شده و داره از خواب تلو تلو میخوره و همه خواب بودن و نشد بره تو اتاق خواهرم منم گذاشتم رو تخت من بخوابه و خودم همونجا رو زمین خوابیدم.
چشام گرم گرفته بود که متوجه شدم پشت سرم یک نور کمی افتاده رو دیوار،یواش یواش جوری که سارا متوجه نشه برگشتم و دیدم سرش تو گوشیه و با لبخندی که مشخصه کنترلش کرده داره به یکی پیام میده.کنجکاو بودم که بدونم اینموقع شب که گیج خواب بود چرا بیدار شده و داره با کی چت میکنه،تو همین گیر و دار بودم که دیدم با عجله بلند شد رفت دستشویی و گوشیشو باز گذاشت گوشه تخت منم رفتم ببینم قضیه چیه که دیدم داره با دخترعمش که دخترعمه خودمم میشه پیام بازی میکنه و چتاشون راجب من بود که میگفت امشب تنها با من تو اتاق خوابیده و اینکه از هیکلم خوشش میاد تعریف کرد و خرکیف بود،صدای در دستشویی اومد منم سریع برگشتم سر جام و اومد یکم دیگه چت کرد و گوشیو خاموش کرد و کذاشت کنار
دو دقیقه از خاموش کردن گوشیش نگذشته بود که به فکرم زد پیرهنمو دربیارم و با تیشرت بخوابم که یواشکی بدنمو ببینه و حشری بشه(تقریبا شیش ماهه دارم میرم باشگاه و بدنم عضله‌سازه و سریع عضله هام زده بالا ولی خیلی نیست)بلند شدم و پیرهنمو در آوردم اونم خودشو زده بود به خواب،جوری که عضله‌های پشت بازوم و کمرم بهتر دیده شه پیرهنمو آویزون کردم و تیشرت برداشتم و پوشیدم اونم داشت یواشکی بهم نگاه میکرد و نمیفهمید که میدونم بیداره
تیشرتمو که عوض کردم برگشتم بخوابم و جفت دستامو گذاشتم زیر سرم که جلوبازوم مشخص باشه،بعد چند دقیقه دیدم نور فلش گوشی پخش شد او اتاق،ازم عکس گرفته و یادش رفته فلش دوربینو خاموش کنه،منم مثلا از خواب پریدم بلند شدم و خودمو زدم به اون راه که مثلا خواب بد دیدم اونم وانمود کرد که با صدای یهویی من از خواب بیدار شده و اومد کنارم نشست و شونمو تکون میداد و میگفت سام خوبی؟ سام! سام! سام!
پیشونیم خیس عرق شده بود انگار واقعا خواب ترسناک دیده بودم،به خودم اومدم و اونم با تعجب زیادی بهم خیره شده بود،بهش گفتم چیزی نیست خواب ترسناک دیدم پیشونیمو دست زد گفت یکم تب داری و عرق کردی پیشونیتو خشک کن بعد بخواب که سرما نخوری،منم همینکارو کردم
هرکاری میکردم خوابم نمیبرد اینقد که ذهنم درگیر بود،بلند شدم نشستم و به دیوار تکیه دادم که دیدم ساراهم اومد کنارم نشست

-چرا نخوابیدی؟
+خواب ترسناک دیدم نمیتونم بخوابم،تو چرا نخوابیدی؟
-منم ترسیدم دیگه نمیتونم بخوابم
+تو چرا ترسیدی؟
-سام،راستش من خیلی میترسم اینجاهم
تاریکه
+خب؟
-میشه امشب کنارت بخوابم؟ لطفا
+اوکی،بخواب مشکلی نیست

تو جای من دراز کشید منم گفت بخواب منم دراز کشیدم و بازومو بغل گرفت و گفت خیلی میترسم منم برگشتم سمتش و بغل گرفتمش و تو همون حالت خوابیدیم
تشنه بودم،از خواب بلند شدم برم آب بخورم که با تکون خوردنای من اونم بیدار شد

-کجا میری؟
+آب بخورم

  • تنها میترسم
    +الان میام
    -منم باهات میام منم تشنم

رفتیم تو آشپزخونه من آب خوردم میخواستم لیوانمو آب بکشم بزارم خشک شه که از دستم گرفت و با لیوان من آب خورد

+خب یک لیوان تمیز برمیداشتی
-مگه دهن تو کثیفه بیب؟
+نه
-پس مشکلی نداره خب

برگشتیم و اینبار پشت به من خوابید منم بغلش کردم و خوابیدم

ادامه دارد…

نوشته: سام


👍 5
👎 8
17501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

883543
2022-07-07 02:28:02 +0430 +0430

یکم تو این قسمت سینه هاشو میمالوندی و اون واست ساک میزد جذاب میشد ، امیدوارم دختر عموت رو تو ادامه داستان از کون بکنی وگرنه خودم شیرم رو میکنم تو کونت ،

3 ❤️

883555
2022-07-07 03:27:48 +0430 +0430

خوب بود ادامه بده ولی بیشتر بنویس

0 ❤️

883802
2022-07-08 14:37:52 +0430 +0430

با دختر ۱۱ ساله؟؟!!

0 ❤️

883905
2022-07-09 02:20:49 +0430 +0430

اون شیشم بود یعنی ۱۱ ساله تو هم سه سال بزرگتر بودی یعنی ۱۴ ساله تو این سن بدنسازی میرفتی تازه هیکلت گنده هم شده بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

884056
2022-07-09 17:30:43 +0430 +0430

چرا فک کردی برای سرگرم کردن ما شروع به نویسندگی کنی؟

0 ❤️