سرباز اردبیلی

1393/09/26

سلام خاطره مربوط میشه به سال 88.توی یکی از شهرستان های کوچیک استان خراسان خدمت میکردم…من اونجا دژبان بودم و اون موقع 3 ماه بیشتر از خدمتم نمونده بود.کلا اعصابم کیری بود خیر سرم بالا خدمتی بودم و حسابی سربازا ازم حساب میبردن ولی حسی واسه اذیت و آزار سربازای زیر خدمتی نداشتم.فقط میخواستم سریع تر خدمتم تموم شه و برگردم خونمون که تو روستایی نزدیک همون شهرستان بود.

روز هفتم فروردین 88 بود که یه گروه 16 نفره سرباز از تهران و اردبیل فرستاده بودن قرارگاه ما.دم در دژبانی گیری بهشون ندادم تا برن افسر نگهبانی واسه معرفی که افسر نگهبان (یه تازه افسر شده تو سن 45 سالگی) مثل سگ پاچمو گرفت که چرا وسایلشون رو بازجویی نکردی.کس کش خیلی ضایم کرد.منم داد زدم همه وسایلاتون رو بریزید بیرون.چیزی نداشتن فقط یه بچه اردبیلی بود که گوشی آورده بود منم زودی گوشی رو گذاشتم تو جیبم تا هنوز افسر نگهبان نفهمیده و دوباره پاچمو نگرفته بعد به سربازه نگاه کردم بگم گوشیتو بعد میدم که ماتم برد.بس که این بشر خوشگل بود بدن ورزشکاری و فیس زیبا و لبای سکسی (تو لب دست آنجلینا جولی رو بسته بود.)گندم گون بود چشم و ابروی سیاه با موژه های بلند.خدایی چون بی حوصله بودم اصلا به هیچ کدومشون به دقت نگاه نکرده بودم بعد به بقیه نگاه کردم دیدم به چه چیزایی اومدن ولی بازم هیچ کدوم به خوشگلی این سربازه نبودن.فرستادمشون آسایشگاه که تو زیرزمین قرارگاه بود تا خستگی راه از تنشون دربیاد و استراحت کنن. که حسن یکی از سربازای قدیم که خودش زیرم بود و بچه قم بود نامردی نکرده بود و تی و جارو سطل آب داده بود که قرارگاه رو بشورن.وقتی رفتم داخل آسایشگاه فهمیدم این بلا رو سرشون آورده خیلی ناراحت شدم شروع کردم به فحش دادن حسن اونم گفت اگه بهشون رو بدیم سوارمون میشن و من دیگه محلش نذاشتم رفتم آشپزخونه واسشون چایی درست کردم.طفلی ها خیلی خسته به نظر میومدن.بعدش رفتم پیش افسر نگهبان ازش خواهش کردم شب پست نذارتشون اجازه بده استراحت کنن.که اونم به زور قبول کرد. وقتی اومدم پایین و اینو بهشون گفتم خیلی خوشحال شدن

ساعتای 11 شب رفتم پیش سربازه که دلم پیشش گیر کرده بود و دیدم خوابه یواش صداش زدم و گوشی رو گذاشتم دستش و گفتم قایمش کن تا جفتمون رو به گاییدن ندادی.اونم خندید و کلی تشکر کرد و دستم که هنوز تو دستش بود رو فشار داد.دلم لرزید.روز بعد اسمشو سوال کردم که گفت اسمش جلیل و بچه اردبیله لهجش خیلی شیرین بود و بهش گفتم میخای دژبان شی که گفت دردسر داره و منم اصرار نکردم و یکی دیگه از سربازای جدید رو بردم پیش خودم آخه 3 ماه دیگه خدمتم تموم میشد و دژبان لازم داشتن.جلیل هم رفت راننده یه قسمت از قرارگاه شد.هر روز که میگذشت حس جنسیم به جلیل بیشتر میشد وقتی که اسمم رو با لهجه ی شیرینش صدا میزد کلی حال میکردم همیشه مسلم جون صدام میزد.1 ماهی گذشت که خیلی شوخی میکردم باهاش همش انگلش میکردم.یه شب جمعه که اکثر بچه ها رفته بودن مرخصی من و 5 یا 6 نفر مونده بودیم قرارگاه بد جوری حشرم زده بود بالا رفتم آسایشگاه که دیدم هیچ کس جز جلیل اونجا نیست.جلیل دراز کشیده بود رو تختش که طبقه بالای یکی از تختا بود و ایستادم کنار تخت و یه انگلکی کردمش و گفتم بیداری جوجوی من ؟اونم گفت:خودم آره ولی جوجو نه.خندم گرفت از حاضر جوابیش ولی با پررویی دست کشیدم به کیرش که خواب بود و گفتم :بیدار میشه.یه کم دستمالیش کردم که دیدم به به داره راست میشه جلیل هم تو این مدت فهمیده بود تو نخشم و با پر رویی دستش رو دراز کرد پایین کیرمو فشارش داد و گفتم جلیل خیلی دوس دارم بخوریش که قبول نکرد و مثل بچه ها گفت اول تو باید کیرمو بخوری.منم یه اخمی بهش کردم و رفتم رو تختم.معلوم بود اونم حشری شده ولی من واسه اینکه پرستیژ بالا خدمتیم حفظ بشه بی تفاوت دراز کشیدم.که اومد منت کشی.منم انگار که خیلی ناراحت شدم رفتم طبقه بالا بعد نیم ساعت برگشتم دیدم هنوز بیداره و گفت باشه بیا اول من میخورم. منم خیلی عادی رفتم پیشش گفتم بکش پایین جا خورد گفت:چیکار کنم ؟منم دوباره تکرار کردم بکش پایین با اکراه کشید پایین و فکر کرد میخام بکنمش ولی وقتی تا زانو شلوارش رو کشید پایین و خواست برگرده از رونش گرفتم نذاشتم اینکارو بکنه و کیرشو کردم تو دهنم کیرش از کیر من کلفت تر بود و به راحتی تو دهنم جا نمیشد.چند باری که کیر کلفتش رو تو دهنم گذاشتم سرمو گرفت و شورع کرد به لب گرفتن و بعد گفت دیگه بسه نوبت منه واست بخورم.منم خودمو کشیدم بالا تر و جلیل شلوارمو کشید پایین و شروع کرد به خوردن خیلی آماتور بود دیگه نزدیک بود آبم بیاد که گفتم واسه امشب بسه خیلی جا خورد و اصرار کرد که ادامه بدیم ولی خواستم تنبیه شه که دیگه واسم ناز نکنه.بعد از ظهر فرداش که جمعه بود رفتم حموم که دیدم پشت سرم اومد و تا رفتم داخل خودشو انداخت داخل ولی بیشتر از ساک زدن پیش نرفتیم چون اگه کسی میفهمید مخصوصا حسن(آنتن) خیلی واسم بد میشد و من دوست نداشتم آخر خدمتی اضاف خدمت بخورم.بعد اون روز از هر فرصتی استفاده میکردیم تا همو با ساک زدن و مالوندن ارضا کنیم.تا اینکه خدمت من تموم شد اما بعد خدمتم چون روستامون به شهرستان محل خدمتم نزدیک بود اکثر مواقعی که بابا تو مغازه کارم نداشت میرفتم پیشش و 2 بار دعوتش کردم خونمون که تا صبح مشغول بودیم… اگه دوست داشتید بگید تا سکس تو خونمون که خیلی هاته رو واستون تعریف کنم.

نوشته: nimamin68


👍 0
👎 1
66511 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

447540
2014-12-17 07:50:24 +0330 +0330

بله/
خدمت سربازی از خیلیا مرد ساخت

0 ❤️

447541
2014-12-17 17:19:41 +0330 +0330
NA

بایدهردوتون کردکه نتونین راه برین

0 ❤️

447543
2014-12-17 18:01:20 +0330 +0330
NA

خوش به حالت سرباز بودی و تو سختی خدمت حالی هم بردی دمت گرم good

0 ❤️

447544
2014-12-18 10:27:19 +0330 +0330
NA

شرط میبندم اون تو رو گاییده…

0 ❤️

447545
2015-02-26 18:10:03 +0330 +0330

الله دان بی قرخ.بترس از خدا و عذاب جهنم

0 ❤️

540388
2016-05-09 20:18:02 +0430 +0430

فک نکنم بچه ترک بیاد بهت بده حتما اون تورو کرده شک نکن ?

0 ❤️

548465
2016-07-10 23:06:36 +0430 +0430

کون از اردبیل میخوام

0 ❤️

556796
2016-09-17 21:36:40 +0430 +0430

تا اونجایی که من اکثر کوسهای ایران و گشتم و کردم . اینو بهت بگم و بچه های شهوانی هم بدونن که بچه ترک میکنه . حالا چه گی باشه چه کوس چه کون.
.
.
.
افتاااادددددد ؟؟؟؟

0 ❤️

671860
2018-02-02 05:35:31 +0330 +0330
NA

خب این داستان هم تا حدودی خالی بندیه دوستان جایی که قرارگاه داره لوحه نگهبانی رو شخص منشی قرارگاه با هماهنگی فرمانده قرارگاه مشخص میکنه و افسر نگهبان حق نداره در امور چینش دخالت کنه و نمیتونه بدون هماهنگی با فرمانده قرارگاه و افسر جانشین لوحه رو تغییر بده اگر هم قرار بر تغییر باشه باید دلایل قانع کننده باشه و کلا سرباز جدید که میاد حق نداره تا تعیین تکلیف نشده و نیروی انسانی مجوز نداده استفاده کنه چون منع قانونی داره و خلاف قانونه دوستان د. نگارش فانتزی های ذهنی به قوانین دقت کنید

0 ❤️