سرباز و پلیس

1400/11/22

چند سال پیش قصد سفر به یکی از شهرهای ایران داشتم. البته ضروری نبود. ‌بیشتر تفریح بود.
از خونه زدم بیرون. ساعت ۹ صبح.
پیش به سوی به سمت ایستگاه قطار .
رفتم سوار مترو شدم . تهران که رسیدم . رفتم ایستگاه متروی میدان شوش پیاده شدم.
یه ماشین گرفتم تا ایستگاه قطار.
رفتم و نشستم داخل سالن ایستگاه. دیدم یه سرباز ارتش اومد و با کوله پشتی نشست کنارم .
بی مقدمه شروع کرد به صحبت .
اصل و نسب و خاطرات خدمت و سوابق و همه رو گفت .
تعجب کردم.
گفتم برم دستشویی شاید ولم کنه. دیدم اونم اونم . وای خدا چه کنم.
دیدم کیرش راست شده ‌و معلومه. فهمیدم هوس کرده منو بکنه.
زود دستشویی کردم . اومدم بیرون. کنار در دستشویی منتظر موندم تا اومد.
گفتم کدوم مسیر و مقصد میری؟. گفت فلان.
هم مسیر بودیم اما هم مقصد نه.
خلاصه باهاش حرف زدم چند دقیقه.
رفتیم بعدش یه رانی خوردیم .
صبر کردیم وقت حرکت قطار ما شد.
از بلندگو صدا زد مسافرین سوار قطار شوید.
رفتیم. سوار شدیم
اما شماره بلیط ما توی یه کوپه نبود.
با مسافرین جا به جا کردیم و افتادیم پیش هم.
دو حشری کنار هم. اما بدبختی جا نداشتیم.
فکری به سرم زد. دستشویی.
اما باید سالن خلوت میشد. شبم نبود.
هرکاری کردم دیدم نمیشه. به سرباز گفتم بیا کارت دارم . بردمش کنار دستشویی و بهش گفتم: ایستگاه بعد پیاده شیم بریم بکن و بعدش دوباره برو خونه.
قبول کرد.
همونجا وا ایستادیم. قطار توقف کرد و پیاده شدیم.
گفت کجا بریم؟. گفتم جا نداری؟. گفت نه. گفتم بریم حموم . گفت گیر ندن؟. گفتم نه.
رفتیم. حموم هم با زحمت پیدا کردیم. از شانس کیری صاحب حموم اجازه نداد باهم بریم تو نمره.
داشتیم ول می چرخیدیم که یکی صدام زد.
دیدم یه پلیس .
گفتم بله . گفت کجا میخوای بری؟. گفتم کار دارم.
خلاصه سین جیم کرد. دیدم دستش تو صورتم کشید و گفت فهمیدی که.
فهمیدم میخواست بکنه .
گفتم خونه داری ؟. گفت ن پ؟.
گفتم بریم. من و سرباز و پلیس رفتیم .
البته شاید باور نکنید با ماشین گشت رفتیم. اما تنها خودش بود تو ماشین ‌ . سرباز کنارش نبود.
میترسیدم تله باشه.
خلاصه رفتیم و در باز کرد و رفتیم داخل.
دیدم کفش چند نفر دم در اتاقه. فهمیدم چند نفر داخلن. سرباز دقت نکرد . من فهمیدم.
خلاصه رفتیم داخل و دیدم چند اتاق هست . نشستیم رو هال.
پلیس اومد و بی مقدمه گفت لخت شید. گفتم من فقط مفعولم. گفت هر دو لخت شین.
لخت شدیم. دیدم اومد و گفت بخورین. دوتامونم بهش ساک زدیم.
بعدش رفت و کرم از روی اوپن آورد و زد به کیرش. گفت نوبت کدومتونه. گفتم من‌ .
اومد تو همون حال ایستاده ، بدون اینکه بذاره برم دستشویی تمیز کنم کیرش کرد تو کونم.
تلمبه زد و با آه و ناله چند دقیقه ای آبش اومد و در آورد ریخت رو باسنم.
شلوارم پوشیدم . با تعجب دیدم سه پلیس از یکی از اتاقها اومدن بیرون .
ترسیدم . اما دیدم لباس در آوردن .
من نمی دونستم سرباز دو طرفه است . فکر میکردم فول تاپه.
دیدم اومدن من و سرباز کیراشون ساک زدیم ‌ .
بعدش هر سه شون یک یک من و سرباز رو کردن.

بعدش لباس پوشیدم و رفتم دست شویی . سرباز هم بعد من رفت.
پلیس ها هم لباس پوشیدن.
دیدم اونا یه جوری دارن می ترسن.
از سرباز نمی ترسیدن. از من می ترسیدن برم دردسر درست کنم واسه شون.
سرهنگ اومد و گفت موضوع همینجا می مونه ها. گفتم نترس سرهنگ دهنم قفله.
خلاصه بعدش یکیشون من و سرباز رو سوار ماشین گشت کرد و رسوند دم ایستگاه قطار.
این بار من سوار قطار به سمت تهران شدم و برگشتم ‌ .
سرباز رفت به مسیر قیلیش.

نوشته: سالار


👍 0
👎 19
20801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

858514
2022-02-11 01:22:26 +0330 +0330

😳 😕

1 ❤️

858517
2022-02-11 01:25:15 +0330 +0330

خواهش میکنم بگو که این داستانت تخیلی بود

3 ❤️

858529
2022-02-11 01:39:45 +0330 +0330

سالار؟ط کی از تو شورت شادمهر عقیلی در اومدی و افتادی تو شهوانی و کص نوشتی؟!
یاخدا یا جد امامزاده بیژن یا جد امامزاده پوریا این چه کوفتی بود؟!

0 ❤️

858540
2022-02-11 01:55:11 +0330 +0330

ببین اصلا تو کتم نمیره این داستان شر و ورت فقط یه تیکه رو ببین
از خونه زدم بیرون. ساعت ۹ صبح.
پیش به سوی به سمت ایستگاه قطار .
رفتم سوار مترو شدم . تهران که رسیدم . رفتم ایستگاه متروی میدان شوش پیاده شدم.
یه ماشین گرفتم تا ایستگاه قطار.

رفتی سمت ایستگاه سوار مترو شدی رسیدی تهران رفتی شوش ماشین گرفتی تا ایستگاه خیلی کص شره یعنی بگم تو کرج بودی خب کرج راه آهن داره یک دو اینکه راه آهن خودش ایستگاه داره نترس سرهنگ فقط بیا پائین بچه … شر نگو

2 ❤️

858547
2022-02-11 02:10:29 +0330 +0330

خدایی خودت داستانتو بخونی به خودت فحش نمیدی؟؟؟

1 ❤️

858557
2022-02-11 02:37:28 +0330 +0330

کسشر محض

0 ❤️

858574
2022-02-11 03:21:05 +0330 +0330

چرا کوسشعر مینویسی کونی کیرم دهنت ننویس کیرم تو کونت 👎

1 ❤️

858609
2022-02-11 11:01:49 +0330 +0330

همش منتظر حمله سپاه بودم!! 😁

2 ❤️

858616
2022-02-11 12:27:15 +0330 +0330

چرند

0 ❤️

858664
2022-02-12 00:39:42 +0330 +0330

فرض کن یکی دیگه این داستانو نوشته و خودت داری این داستان رو میخونی،هرچی فحش نثار نویسنده کردی دوبله سوبله سهم مغز کیریت،

1 ❤️

858668
2022-02-12 00:44:22 +0330 +0330

رو جق داستان ننویسید

1 ❤️