سعادت آباد

1397/10/19

ساعتمو نگاه کردم ساعت ۹:۴۵ بود هنوز یک ربع وقت داشتم برسم. بلوار پاکنژاد را پیاده می رفتم بالا به سمت محل کارم. هندزفری تو گوشم بود داشتم آهنگ گوش میدادم من تو شهروند کار می کردم کارم تبلیغ فروش چند مدل کیک خامه ای بود. به محض اینکه رسیدم مشغول انجام کارم شدم. اون موقع ۱۸ سالم بود سال ۹۲ بود و اولین کارم بود خیلی خوشحال بودم همیشه کلی خوشتیپ می کردم و می رفتم سر کار. تا اون موقع دوست دختر نداشتم با چند نفر تلفنی تو چت حرف زدم اما رابطه جدی تا حالا نداشته بودم تا اون روز.

ساعت ۶ عصر بود من همچنان مشغول به انجام کارم بودم به مشتری ها از کیکام تست میدادم براشون توضیح می‌دادم. دیدم یه دختری همسن خودم اومد جلو ازم تست میخواد یه نگاه از سر تا پا بهش کردم قدش حدود ۱۶۵ بود اضافه وزن داشت ولی قیافه خیلی خیلی معمولی ولی با یک شیطنت خاصی نگاه می کرد تا حالا همچین گاهی رو خودم حس کرده بودم چیزی رو که می خواست بهش دادم و مشغول صحبت با مشتری دیگه شدم اما زیر چشمی حواسم بهش بود.چند تا تست دیگه ازم خواست هر بار هم من براش توضیح می دادم خیلی جدی و معمولی باهاش حرف میزدم اما اون هر بار لخند می زد و بعضی اوقات زیر زیر می خندید من اصلا توجه زیادی بهش نکردم چون هم محیط کارم بود می ترسیدم و هم ظاهرش به دلم ننشسته بود دختره هم بعد از چند دقیقه رفت. اون شب بعد از اینکه رفتم خونه تو فکرش بودم تا حالا هیچ دختری رو در رو اینقدر با شیطنت بهم نزدیک نشده بود. دو دل بودم از یه طرف می گفتم کاش باهاش بیشتر صحبت می‌کردم و شمارمو می دادم، از یه طرف می گفتم حیف من که بخوام با این دوست شم.تا حالا دوست دختری نداشتم تا اون موقع.قد و هیکل و تیپ و قیافم خوب بود اما خیلی خجالتی بودم با خودم گفتم ولش کن بالاخره با یکی دوست میشم مهم نیست. مدتی گذشت همه چی رو روال بود تا اینکه بعد از تقریبا ۱ هفته دوباره اونو دیدم. این بار ساعت ۲ ظهر بود خلوت ترین تایم فروشگاه. بازم همون لبخند شیطنت سلام کرد نزدیک شد ولی این دفه من با خوشرویی و لبخند جواب سلامشو دادم. فروشگاه خیلی خلوت بود و من هم با خودم گفته بودم اگر یک بار دیگه ببینمش شماره میدم بهش یکم جرعتم بیشتر بود. باز طبق معمول شروع کردم چند تا تست بهش دادن، هر تستی هم که می دادم بهش لبخند میزدم. منتظر یک موقعیت بودم که بهش بگم شمارتو بده. دلو زدم به دریا،گفتم:شما خیلی از اینا دوست داریا! تستش خیلی کمه یه دونشو بخر که با خیال راحت بشینی بخوری! بهم گفت از دست شما که می خورم یه مزه دیگه ای میده! پشمام ریخت اصلا انتظار همچین حرفی نداشتم! بهش گفتم میخوای برات یه دونه بخرم بریم بیرون باهم بشینیم بخوریم گفت دوس دارم, گفتم پس باید یک ساعت دو ساعت صبر کنی کارم تموم شه که بتونم باهات بیام بعد دوباره برگردم, جمله دوم و گفت بیشتر پشمام ریخت گفت شمارتو بده! گوشیمو در آوردم هول شده بودم! گفتم تو بده من سیو می کنم. شمارشو گرفتم خیلی خوشحال بودم.

اون شب تا صبح به کارهایی که با هم میکنیم و جایی که باهم میریم فکر میکردم کلی خیالپردازی کردم قرار گذاشته بودیم فردا صبحش هم دیگر ببینیم، قرارمون رو توی پارک پرواز گذاشتیم ساعت ۹ صبح اونجا بودیم گفت اسمش فرشته است خونشون تو شهرک پاسارگاده، یه سال از من کوچیکتر بود، تو پارک نشسته بودیم با هم حرف میزدیم تکیه داده بود تو بغل من خیلی حس خوبی داشتم همینجوری که تو بغلم بود آروم شونشو نوازش میکردم. یه لباس یقه باز پوشیده بود منم سعی می کردم گردنشو لمس کنم همینجوری که حرف می زدیم دستمو نزدیکتر کردم به گردنش تا اون موقع بیشترین ارتباط بود که با یه دختر داشتم. اینجوری که داشتم میمالیدم بغل گردنشو، بهم گفت اخیش چقدر کیف میده! منم همون طور که می مالیدم یکم شروع کردم سمت پایین‌تر مالیدن که یک کوچولو دستم بره سمت سینه هاش. بهم یه جمله گفت انگار آب سرد ریخته بودن روم. گفت دستت تا کجا میره؟ اولش فکر کردم ناراحت شده و میخواد منو پس بزنه اما دیدم داره لبخند میزنه و تو چشاش پر از ذوقه. منم دستمو بردم پایین تر تا رسیدم به سینهاش. یکم نازشون کردم، ولی سریع درآوردم خیلی هیجان انگیز بود برام! یکم بیشتر حرف زدیم،و من بعدش خداحافظی کردم برگشتم سر کار مرخصی ساعتی گرفته بودم و دیرم شده بود. اون شب خیلی به دختر فکر کردم خیلی برام عجیب بود که چقدر راحت گذاشت به سینه هاش دست بزنم مطمئن بودم قبلا سکس کرده. برای اینکه یه جوری بکشونمش خونه یه نقشه کشیدم. دو سه روز بعد یه دستبند خریدم نقره. عکسشو برایش فرستادم گفتم این هدیه را برای تو خریدم و دفعه بعد که دیدمت میدم بهت. خیلی خوشحال شد گفت که ببینیم همو گفتم پنجشنبه

پنجشنبه که دیدمش گفتم دستبندو خونه دوستم جا گذاشتم. اولش یکم ناراحت شد ولی گفتم با هم میریم ورش میداریم. گفت نه من نمیتونم بیام من زود باید برگردم،اومدم فقط دستبند ازت بگیرم.بهم برخورد،گفتم اشکالی نداره فردا باهم میریم بر میداریم گفت باشه.از قبل با دوستم هماهنگ کرده بودم.چند سال از من بزرگتر بود و سمت سرسبز خونه مجردی داشت. با خودم گفتم من به کس عمم بخندم این دستبندو بدم بهت! فرداش رفتم دنبال فرشته دوستم خونه رو خالی کرده بود از قبل و کلیدش دستم بود. تو راه که بودیم به دوستم اس ام اس دادم که بهم زنگ بزنه. زنگ زد و من خودمو زدم به ناراحتی ولی هیچی نگفتم. وقتی که رسیدیم گفتم بریم بالا،یه قلیون بکشیم. وقتی اومدیم بالا گفت دستبندم کو؟ گفتم عزیزم تو ماشین بهم زنگ زد دوستم. بهم گفت دوست دخترش اومده خونشون دستبند رو دیده گفت تو اینو برای کی خریدی اونم ترسیده گفته برای تو! ولی معذرت خواهی کرد گفت پولشو میریزم برات، برا همین ناراحت شدم یه دونه بهترشو برات میخرم عزیزم. یهو عصبانی شد گفت شما پسرا عوضی هستین همش با وعده های دستبندو این جور چیزا ما دخترا رو می کشونید خونه باهامون کارهای بد می کنید. من اگه میدونستم این همه راه نمیومدم. یهو عصبانی شدم با مشت کوبیدم رومیز. گفتم پس گمشو برو بیرون، من عوضیم دیگه؟ ریختتو نمیخوام ببینم. واقعاً عصبانی شده بودم، اما نمی خواستم بره. ماتش برد منو اونجوری دید. گفت عصبانی نشو بیا بشین کنارم باهم حرف بزنیم.با اخم و عصبانیت نشستم. بهش گفتم من که برات میخرم دوباره،اونوقت تو بهم میگی عوضی؟ گفت معذرت می خوام،عصبانی شدم خوب،دستبند خوشگلو گرونمو دزدیده دوستت. گفتم خوشگلترشو میخرم دیگه. خودشو لوس کرد گفت باید جبران کنی. بهش گفتم باشه، بغلش کردم شروع کردم به ناز کردنش و بوسیدنش.کیرم راست شده بود داشت میترکید سایزش ۱۷ سانت بیشتر نیست اما کلفته. همینجور که داشتم بوسش میکردم گفتم عزیزم بریم رو تخت راحت تریماا.گفت باشه،داشتم بال در میاوردم! اصلا فکرشو نمیکردم انقدر راحت وا بده! رفت خوابید رو تخت منم پیرهنمو در آوردم خوابیدم کنارش شروع کردم لباشو خوردن همزمان هم سینشو میمالیدم. بهترین حس عمرم بود رو ابرا بودم گفتم بلیزتو در بیار که راحت برات بمالم، هم بلیز و هم شلوارشو درآورد، منم همینطورکه داشتم لب میگرفتم شلوار و شورتمو دراوردم،خوابیدم روش شروع کردم سینه هاشو میک زدن.چشاشو بسته بودو نفس نفس میزد.سینه هاش بوی خوبی نمیداد که بعدا فهمیدم به خاطر اضافه وزنشه.همینجوری که سینه هاشو لیس میزدم پایین کیرمو فشار میدادم به کسش از روی شورت.داشتم میمردم از شهوت،فرشته گفت شورتمو دربیار.گفتم نه!گفت چرا؟گفتم من دوست ندارم با کسی که پرده داره سکس کنم. (داشتم زر میزدم،از خدام بود!میخواستم ببینم پرده داره یا نه)،گفت من خودم با خیار پردمو زدم!تو دلم گفتم اره از این خیار تو شورتیا! از کشوی پاتختی بغل تخت یه کاندوم برداشتم و بازش کردم. پنج دقیقه طول کشید تا بتونم درست بذارمش، ۱ دونه کاندوم هم پاره کردم،بلد نبودم چجوری باید استفاده کنم! بعد از این که کاندوم گذاشتم خوابیدم روش و اروم کیرمو فرو کردم تو کسش.تاحالا همچین حسی نداشتم،حس کردم کیرمو کردم تو کوره،گرمای زیادش خیلی لذت بخش بود.یکی دوبار عقب جلو کردم تو کسش بعد شروع کردم همزمان گردنشو خوردن و سینشو مالیدن،سرعتمم بردم بالا تند تند میکردم تو کسش و در میاوردم،منو محکم با دستاش بغل کرده بود و صدای اه اهش خونرو برداشته بود.منم حشری تر شده بودم و محکم تر تلمبه میزدم،بعد چند دقیقه پاشدیم رفتیم تو اشپز خونه،خمش کردم رو اوپن و از پشت شروع کردم محکم کردن،با دستامم سینه هاشو فشار میدادم،حسم عالی بود،یکم بعد خوابوندمش رو زمین و خودم خوابیدم روش و شروع کردم به تلمبه زدن‌،۱۴،۱۵دقیقه ای از سکسمون میگذشت که احساس کردم ابم داره میاد.اندوم داشتم گفتم همون تو خالی میکنم.تو تماااام مدت فرشته یه کلمه هم حرف نمیزد.وقتی ابم داشت میومد سرعتمو بیشتر کردم و اون لحظه زبونمو کردم تو دهنش چرخوندن.ابم که اومد بهش گفتم تو هم ارضا شدی؟گفت اره عزیزم،لبخند زدمو پاشدم.اومدم کاندومو در بیارم که دیدم پارست!دنیا سیاه شد یه لحظه!به رو خودم نیاوردم.یه بستنی خوردیم همونجا حاضر شدیم و اومدیم بیرون. من به بهونه قرص سردرد رفتن داروخانه ماجرا رو توضیح دادم. مسئول داروخانه گفت یه اورژانسی بخر بهش بده تا ۷۲ ساعت پیشگیری می کند. یه قرصی بهم داد به اسم لونژیل. یکم بعد براش رانی خریدم. و به بهانه اینکه باز کنم رانیو، قرص انداختن توش و دادم بخوره. بعد آشغالشو گرفتم چکش کردم دیدم خورده. خیالم راحت شد. بعد رسوندمش خونه و خودم هم برگشتم خونمون. اولین سکس عمرم بود،حس عالیی داشتم،اعتماد به نفسم چند برابر شده بود.شبش داشتم فکر میکردم کاری که ۳،۴سال رویا پردازی میکردم راجبش چقدر راحت و شیرینه.با همین فکرا خوابم برد.منو فرشته بازم سکس داشتیم با هم که در آینده براتون مینویسم.

نوشته: Sourena.vip


👍 4
👎 10
32061 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

740557
2019-01-10 00:04:46 +0330 +0330

بابا نقشه کش نقشت منو کشت، انگار میخواد بانک بزنه، دختره خودش پاداده چراغ سبز داده دیگه نقشه کشیدنو فیلم بازی کردنت چیبود،

1 ❤️

740558
2019-01-10 00:08:10 +0330 +0330

خود صاحب کارخونه رانی هم نمیتونه توی رانی را چک کنه
تو از کجا فهمیدی قرص توی رانی حل شده؟

2 ❤️

740561
2019-01-10 00:20:24 +0330 +0330

درضمن ایکاش اسم قرص را ننوشته بودی چون ممکن است در اثر ناآگاهی و استفاده غلط برای خانمهایی که این مطلب را می خوانند مشکلات ایجاد کند
که من مهمترین شو می‌نویسم
پس از مصرف این قرص با دوز 0/75 میلی گرم تا دوازده ساعت و با دوز 1/5میلی گرم تا بیست و چهار ساعت بهیچ عنوان سیگار نکشید چون خطر لخته شدن خون و سکته مغزی وجود دارد. بخصوص برای خانمهای بالای 35سال

1 ❤️

740562
2019-01-10 00:56:32 +0330 +0330

**دیوث
گاهی شرمنده میشم که جوانان وطن را اینقدر نامرد و کسکش میبینم. واقعا عقب مونده هستیم. از خودم به عنوان مرد خجالت میکشم. آخه دیوث یک دختر را میبینی فقط و فقط فکر کردنش به سرت میزنه؟ یعنی چیزی به اسم دوستی و رفاقت و مرام و محبت و مردانگی در تو وجود نداره؟ فکرش را بکن توی خیابون داری راه میری و یک آقایی سر صحبت را باز کنه و فکرش این باشه که چطوری گولت بزنه و کونت بذاره؟ جالب میشه نه؟
شاشیدم تو مرام و مسلک تخمیت. اولین بار بود که سکس میکردی ولی نیم ساعت تلمبه زدی؟ به مدیر فروشگاه کون دادی؟

تمام فکر و ذکرت کون زن هاست
ولیکن این خیالت توی رویاست
کنار نون و کیک و هر خوراکی
بدان که جایگاهت روی تخماست

ها کوکا**

5 ❤️

740577
2019-01-10 06:27:03 +0330 +0330

کسخل پلشت
تا جایی که من میدونم ریز ریز میخندن ، نه زیر زیر کسخل
بعدشم کلندوم پاره شده برو یه آزمایش HIV بده
این توصیفاتی که تو این دختره کردی یه جنده تمام عیاره
ممکنه ایدز داشته باشه و تو هم به امید خدا بگا داده باشه

1 ❤️

740587
2019-01-10 07:22:48 +0330 +0330

من اولین سکسم هر چی خودمو کنترل کردم بیشتر از 2دقیقه نشد به خاطر استرس و ذوق مرگ شدن بابت اولین کسی که دارم میکنم تو رستمی اونقدر تلمبه زدی :)

2 ❤️

740589
2019-01-10 07:59:40 +0330 +0330

راضی کردن دختر از راه نقشه کشیدن و دوزوکلک به انجام سکس ،
بنظر من فرقی با [تجاوز]نداره.
باورکنید بچه ها لذتی که درسکس صادقانه وعاشقانه وجود داره در خود بهشتم نیست،
بیایید حداقل لاشی نباشیم.
ارادت ومتانت،باسپاس.

6 ❤️

740603
2019-01-10 08:58:42 +0330 +0330

مسیحی جان ،حرفت چقد به دلم نشست، زنده باشی.

2 ❤️

740630
2019-01-10 11:57:37 +0330 +0330
NA

این داستان از نگارشش مشخصه که واقعیه فقط یه جا رو دروغ گفتی و اونم اینکه دستبند رو بهش ندادی
خود منم یه سکس اینجوری تو 18 سالگی داشتم ولی بخاطر فحش دادن بعضی جقیا نمینویسمش چون اتفاقات عجیب غریب توش زیاده!!

2 ❤️

740688
2019-01-10 21:04:57 +0330 +0330
NA

كلن نظر منو ميخوايد،نظر ديگه نديد!!!نويسنده ي علافه ك بيست و چاري اينجاس ك نظرات بخونه و هي دونه ب دونه توضيح بده و توضيح بده!!!
دختره جنده بوده،دزد بوده،فلان و فلان بوده !!!قبول

ولي تو هم خيلي باكلاستر و با شخصيت تر نبودي!!پسري ك تو پارك سكس ميكنه يعني اخر لاشي و داغون و بچه ته دروازه غاره ديگه!!!

1 ❤️

740767
2019-01-11 01:49:13 +0330 +0330
NA

دختره از این جنده پولیا بود ظاهرا

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها