سفر شمال با یادگاری خواهرم

1400/04/05

خواهرم بلاخره تصمیمش رو گرفت و از ایران به ترکيه مهاجرت‌ کرد .
خيلی ها ازین تصمیم خبر نداشتن . چند هفته بعد از رفتنش دوست پسر سابقش به من زنگ زد و سراغش رو گرفت. گفت شماره شما رو از یه دوست مشترک گرفتم و خودش رو معرفی کرد . حامد هستم و … .
بهش گفتم از ایران رفته و شمارش رو هم عوض کرده . دلیلش رو پرسید و حدود ده دقیقه حرف زدیم و کلی ناراحت شد . با ناراحتی خداحافظی کرد و عذر خواهی کرد و قطع کرد .
شب به آجیم در موردش گفتم . گفت حامد دوست پسرش بود و ازون مایه دارها .عکسشو برام فرستاد . پسره خوشتیپ و خوشکلی بود .
دو روز بعد دوباره حامد پیام داد و گفت میشه شمارش رو بهم بدید ، منم گفتم نه . رفته اونجا که زندگی جدیدی شروع کنه و در مورد شما بهش گفتم .گفت که رابطه قدیمی بوده و تمام شده . شمارم رو نده بهش .
حامد کلی اصرار کرد که تنهام و دلم براش تنگ شده و … . ولی هر کاری کرد بهش شمارش رو ندادم . گفت میشه از نزدیک ببینمتون . گفتم چرا ؟ گفت یه چیزی پیشم داره باید بهتون بدم . بهش گفتم خبرت میکنم .
شب به خواهرم پیام دادم و گفتم چیزی پیشش داری ؟ میخواد بهم بده پیشش نمونه . گفت نه . چیزی ندارم و حتما الکی میگه و میخواد شماره منو بگیره . همون شب به حامد پیام دادم که خواهرم چیزی پیشت نداره . گفت اگه نداشت که نمیگفتم . شاید نخواسته ولی شما فردا ساعت ۸ شب کافه دلمو بیا و ازم بگیرش .
فردا ساعت ۸ رسبدم کافه . خلوت بود . دیدمش ولی بروی خودم نیاوردم . اومد جلو و گفت آنی خانوم . گفتم بله . خودشو معرفی کرد و نشستیم .
سفارش داد و یه بسته گذاشت جلوم . گفت اینو خونه باز کن . مال خواهرتونه . نیم ساعتی نشستیم و کلی حرف زدیم .
رفتم خونه و بازش کردم . خدای من چی میدیدم . توش شرت بود . یه شرت توری سیاه با تورهای بنفش . گیج شده بودم. پیام دادم به خواهرم . که این چیه عکسشو فرستادم . کلی خنده فرستاد و گفت اینو خونشون جا گذاشته بودم . گفتم چکارش کنم . گفت برا خودت . یبار پوشیدمش . بازم کلی شکلک خنده فرستاد‌ .
حامد پیام داد دوباره ، دیدیش ؟ گفتم بله . گفت اینو جا گذاشته بود . یکی از بهترین شبهای زندگیم بود . شرتی بود که واسه مهمونی پوشیده بود ‌ . صبح لباس معمولی پوشید و اینو جا گذاشت . امشب مست کردم و دلم دوباره میخوادش . گفتم بهش دیگه تمام شده و فراموشش کن . گفت خیلی شبیه شما بود . حتی بوی ادکلن تون هم شبیه بود . میشه باهم باشیم و …
جواب منفی دادم و تا نصفه شب اصرار و خواهش ادامه داشت ‌.
راستش بدمم نمیومد ازش و داشتم خسته میشدم که بهش گفتم باش .
کلی خوشحال شد ، ذوق کرد و کف و هورا فرستاد .
رابطمون شروع شد ولی در حد تلفن و واتس اپ بود ‌ ، یکی دو باری هم واسش عکس فرستادم البته عکسهای عادی .
گذشت حدود یه هفته که خوردیم به تعطیلات خرداد ماه .
گفت میرم تهران تو برنامت چیه ؟ گفتم میام ، خیلی وقته خونه مادرم سر نزدم . بلیط گرفتیم و رفتیم تهران .
خونه مادرم رفتم و روز بعدش بهشون گفتم میرم با دوستام شمال . بعد تعطیلات بر میگردم . هماهنگ کردیم و ویلای دوستش رو گرفت و رفتیم .
ولی من یه سورپرایز واسش داشتم .
شب توی ویلا مست کردیم و کم کم لب گرفتن و نوازش مو و … شروع شد .
بهش گفتم برات سورپرایز دارم . گفت چی . رفتم توی اتاق لباس عوض کردم . شرت خواهرمو پوشیدم با یه تاپ . تا منو دید انگار بهشت رو بهش داده بودن . از خود بی خود شد و روی مبل افتاد به جونم . لبام و خورد لپم رو گاز گرفت . گردنمو خورد . سینه هامو میچلوند . رفت پایین و شرت و بو میکشید و لیس میزد . لبش رو زد کنار و شروع کردن خوردنش . اینقدر خورد که ضعف کرده بودم و میلرزیدم . کیرشو درآورد و کرد تو . محکم میکرد و فشارم میداد توی مبل . گفت تعریفت رو از دوستام شنیدم . بهم گفتن خوب چیزی هستی . خیلی بهتر از خواهرتی و اینقدر گفت و گفت تا آبش اومد . ریخت روی شکمم . اون شب یبار دیگه منو با شورت خواهرم کرد .
فرداش کاری پیش اومد و مجبور شدیم برگردیم . منم شرت خواهرمو دوباره بهش دادم . گفتم بمونه پیشت یادگاری .
ازون روز تا حالا یبار دیگه توی اهواز باهم سکس کردیم و شد یکی از بهترین دوستام .
شب خوبی داشته باشید .


اینم عکس خواهرم

نوشته: آنی جووون


👍 29
👎 9
163901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

817107
2021-06-26 00:55:40 +0430 +0430

0 ❤️

817126
2021-06-26 01:22:28 +0430 +0430

در حد پیامک بود ولی لایک اولو دادم بهت

0 ❤️

817142
2021-06-26 02:04:41 +0430 +0430

عجب پسره زرنگی ؛
خوب هر دو تاتون رو گول زده ؛
چقدر راحتید شماها ؛
اما توضیحاتت در مورد خودتون کم بود یا بهتر بگم اصلا نبود ؛
سرو ته داستان رو هم خیلی زود جمع کردی ؛
موفق باشی

2 ❤️

817160
2021-06-26 07:15:22 +0430 +0430

.

0 ❤️

817168
2021-06-26 08:32:39 +0430 +0430

یاد اینایی افتادم که به بهونه درددل میرن پیش رفیقای دوس دخترشون همونجا مخ طرفو میزنن و باهاش اوکی میشن😂

اینجا شده برازرس
برو عموجون کمتر بکص

1 ❤️

817178
2021-06-26 10:22:06 +0430 +0430

خیلی شیری بود، ببین عکس خودت کو؟ چرا عکس خواهرت رو گذاشتی؟ نکنه پسری؟ بعدش هم تو رو کرد و شد یکی از بهترین دوستات؟ یا بهترین بکنت؟

0 ❤️

817226
2021-06-26 15:00:49 +0430 +0430

چشات روشن

0 ❤️

817253
2021-06-26 22:28:15 +0430 +0430

یعنی این کسخل ها و کس مغزها چه اعتماد به نفسی دارند که این مدل چرندیات و کسشعر جات را می نویسند و انتظار جایزه نوبل دارند که بعد بکنن توی کُس و کونشان

0 ❤️

817310
2021-06-27 02:18:58 +0430 +0430

یه اسکلی که یه عکس با یه قلب میزاره که ما فکر کنیم واقعیه؟

0 ❤️

817360
2021-06-27 11:03:18 +0430 +0430

مسخره و بی مزه بود…😂دعوا رو شرت تور توری بود

0 ❤️

817409
2021-06-27 23:06:05 +0430 +0430

ملت چقدر شانس دارن

0 ❤️

817412
2021-06-27 23:13:56 +0430 +0430

بهتر بود عکس شرته خواهرتو میزاشتی تا عکس خودشو

0 ❤️

817414
2021-06-27 23:47:28 +0430 +0430

خيلي خواركسه اي پس

0 ❤️

817491
2021-06-28 01:55:53 +0430 +0430

گیت می بردا میسلیمون

1 ❤️

818220
2021-07-02 13:07:51 +0430 +0430

خوش بحال هر کسی الان باخواهرته حتماً خودتم نابی

0 ❤️

821486
2021-07-21 07:26:05 +0430 +0430

داداش بیخیال ما شو جون ما!

0 ❤️

829505
2021-09-01 20:48:26 +0430 +0430

چرا ازین دخترا به پست ما نمیخوره ؟!

0 ❤️