سفیدبرفی

1400/12/11

سلام، داستانی که می نویسم برای تقریبا ده سال پیش هست که من ۲۵ ساله بودم. من خب قد بلند (۱۹۰) و اندام ورزیده ای دارم هر چند ورزش خاصی جز فوتبال اونم سالنی ندارم.
یه بوتیک پوشاک زنانه داشتم و خب خیلی شیک و به روز. فروشنده خانم هم داشتم که خب گاهی مرخصی می گرفت یا بخاطر مریضی گاهی نمیومد و خودم میرفتم در مغازه (شغل دومم بود)
یه روز عصری دیدم یه خانومی تقریبا همسن خودم وارد شد و با جنس ها ور رفت تا بوتیک خلوت شه. زیبا و چادری بود و منم تو فکر کاسبی. یه چند تا سوال راجع به جنس ها پرسید دیدم همش میخنده و شوخی می کنه. منم خب دوست دختر و دوست زن داشتم و متوجه منظورش شدم. باهاش همراهی کردم و چند تا بلوز پوشید و خواست منم نظر بدم و اونجا بود که با لباس باز و بدون روسری دیدمش.
بدن فوق العاده سفید و ورزیده ای داشت. سینه سایز هفتاد و جمع و حور و باسن متوسط.
خلاصه یه بلوز برداشت و هر کاری کردم که کادو قبولش کنه، پولش رو گذاشت روی میز و گفت حالا با هم آشنا بشیم و من از اوناش نیستم و فلان و … خلاصه شماره شو گرفتم و بهش همونجا تک زدم شماره ام براش بیفته. سرکار میرفت ولی نمیدونم کجا فقط عصرها که بر می گشت چند باری دیده بودمش اونم وقت هایی که فروشنده ام نبود و خودم در مغازه بودم.
چند باری با هم تلفنی صحبت کردیم و خنده هاش رو دوس داشتم همش می خندید ولی اهل آمار و آرایش و تیپ هفت اصلا نبود.
یه روز باهاش قرار گذاشتم رفتیم بیرون و غذا خوردیم و گپ زدیم. برگشتنی تو ماشین دستش رو گرفتم و نوازش می مردم و اونم همراهی می‌کرد.
رسوندمش محل شون و خداحافظی کرد، گفتم همین؟ گفت چی پس؟ گفتم بوسه خداحافظی. خندید و اومد جلو چشمهاش رو بست منم لبش رو بوسیدم بازم خندید. خواست بره گفتم تو نمیخوای ببوسی؟ اومد جلو و خواست لپ ام ببوسه من فوری لبام رو اوردم جلو و بوسید. کشیدنش سمت خودم و لبش رو گرفتم اونم همراهی کرد و حسابی سیراب لب شدیم. گفت خوبه؟ راضی شدی؟ گفتم محشری و رفت.
خیلی بهم چسبید بوسه اش و رفتارش و بخصوص چشم‌هایم مشکی اش با مژه های بلندی که تازه برام شیرین و دلچسب تر شده بود.
چند باری به همین منوال گذشت و پیام ها و تماس ها به سمت حرفهای سکسی و کرم مزاجی و اینا رفت که دیدم بعله خانم دوست داره بیشتر پیش بریم.
بهش یه بار گفتم بریم خونه راحت تر باشیم و بتونم اندام قشنگت رو ببینم که خیلی راحت گفت باشه، گفت بهت اطمینان دارم و میام.
احساس کردم که خب رابطه داشته قبلا ولی خب نه زیاد و با هر کس.
بهر صورت مقدمات رو چیدم و خونه رو خالی و مهیا کردم و قرار گذاشتیم و پیتزایی گرفتیم و رفتیم خونه.
چادر و مانتو رو در آورد، یه پیراهن سفید ساتن و شلوار جین پوشیده بود و دکمه های بالای پیراهنش هم باز بود .
غذا رو خوردیم و روی کاناپه نشستیم. کشیدمش تو بغلم و دوباره لب بازی و گردن و گوش ها و لبش رو حسابی خوردم و اونم فقط آه می گفت، خیلی دختر داغی بود.
همزمان سینه های سفت کوچولوشو میمالیدم و دکمه هاش رو باز کردم و رفتم سراغ سینه هاش . سینه ها رو بوسیدم و آروم شروع کردم به خوردن و میک زدن. رو هوا بود و می گفت کبود نکنی. انقدر مالیدن و خوردم که دیگه صداش بلند شده بود. لب و گردن و سینه ها و شکم بلورین شو حسابی خوردم و اونم همکاری می‌کرد ولی خب کمی محکم میک میزد که بعدا لبهام پوسته دادن.
پاشد نشست جلوی پام و دکمه شلوارم رو باز کرد و منم سریع درش اوردم. یکم با کیرم بازی کرد و جند تا بوس خوشگل کرد و گذاشت دهنش. جوری ساک میزد که آه منم بلند شد. از پایین تا بالا لیس میزد و میبوسید و گاهی با جشن‌های خوشگلش نگاهم می‌کرد و می خندید. من که نگاهش میکردم سرش رو بین دستهاش به نشانه خجالت یا شاید ناز و عشوه قایم میکرد.
ده دقیقه ای خورد و آوردمش بالا روی پام نشوندی و لب گرفتیم. دست بردم به شلوارش که گفت نه! الان نه، آمادگی اش رو ندارم.
هنگ کردم یه لحظه ! گفتم موقع عادتت هست؟ گفت نه نرسیدم شیو کنم و از این حرفها. بوسیدمش خوابوندمش روی کاناپه و گفتم داری دیگه ناراحتم می کنی. من و تو دیگه این حرفها رو نداریم و از این به بعد تو هر حالتی مال همیم. نگذاشتم جواب بده و شلوارش رو در اوردم.
رون‌های پاش مثل برف سفید بود و برقش چشمها رو میزد از بس سفید بود.
سرم رو بردم و داخل رون‌هاش رو بوسیدم و بوسیدم و شرتش رو که مشکی توری و حسابی خیس بود رو دراوردم . تلفیق رنگ مشکی شرت و سفیدی رون‌هاش دیوانه کننده بود.
کس جمع و حور و کلوچه ای و دخترانه اش رو بوسیدم چند بار هم قسمت بالای کسش که کمی مو داشت رو بوسیدم که خجالتش بابت موهای کسش بریزه.
آروم زبونم رو روی دهانه ی کسش کشیدم و کم کم کمی داخل شیار کسش رو زبون کشیدم. مثل فنر بالا پایین می پرید از داغی و خیس خیس بود.
بازم زبون کشیدم و با دستم کمی بازش کردم و زبونم رو توی کسش کمی داخل کردم و چرخوندم. چوچولش رو زبون که زدم رفت رو هوا و با پاهاش سرم رو به کسش فشار میداد. بعد شروع کردم به میک زدن چوچولش و اونم می پیچید به خودش و می گفت: آره، آره خوبه و آه می کشید و سرم رو به سمت کسش فشار میداد. حسابی خوردم خلاصه و یهو پاهش رو قلاب کرد دور گردنم و فشار داد به کسش و جونش رو از روی کاناپه بلند کرد و جند لحظه ای نگه داشت و بعد گذاشت رو کاناپه و پاهاش شل شد. چه ارضا شدنی، کیف کردم.

چند دقیقه ای بغلم کرد و نفس نفس میزد یهو بلند شد گفت نوبت توئه که راحت شی.
نشست جلوم و دوباره شروع کرد به ساک زدن. منم نمیدونم چرا ولی کیرم سنگ شده بود و آبم نمیومد. چند دقیقه ای خورد و دید نمیشه و پرسید چرا نمیاد آبت؟ منم گفتم نمیدونم ولی خب من با خوردن آبم نمیاد و باید سکس کنم( الکی، شانس داشتم اونروز که ارضا نمی شدم)
گفتم اجازه میدی عزیزم از کون بکنم؟ گفت نه و نمیشه و همینطوری ارضات می کنم و بالاخره گفتم قول میدم فقط کمی درش بمالم و بازی کنم و مطمئنم اونطوری زود آبم میاد. قبول کرد و گفت میخوام تو هم ارضا بشی عزیزم. ( البته فکر کنم خب قبلا امتحان کرده بود توی رابطه قبلیش ولی نه زیاد)
چهار دست و پا زانو زو پشت به من و قنبل سفید چشم نوازش رو به سمت من آماده کرد. سوراخ تنگ و کوچولو و خوش رنگی داشت که هوش از سرم برد.
کمی آب دهن زدم و مالیدن دم سوراخ جونش و بازی کردم و لای شیار کونش می کشیدم کیرم رو. گفتم بکنم تو؟ گفت درد داره. گفتم فقط شرش بره تو آبم اومده. کمی من و من کرد و گفت باشه فقط یواش.
کرم دست و صورت رو ردمکمی مالیدن دم سوراخ کونش و به گیر خودم. کیرم رو دم سوراخ مالیدم و کونش رو با دستم باز کردم و آروم کمی سرش رو هل دادم تو. آخ بلندی گفت ولی جابجا نشد فقط کونش رو کشید و کمی جمع کرد.
نمیخواستم اذیت شه، گفتم اذیت شدی؟ نمی کنم. گفت تو کاری نداشته باش و انجامش بده.
دوباره کمی کیرم رو دم سوراخ کشیدم و کمی کردم توش. سعی میکرد تحمل کنه و منم دوباره بیشتر فشار دادم که سرش کامل رفت توش.
کمی عقب جلو کردم و هیچی نمی گفت و فقط آه آه می کرد و لبهاش رو گاز می گرفت. کمی بیشتر تو کردم و عقب جلو کردم تا نصفه.
خلاصه همینطور کم و کم و کم تا آخر کردم توش و دیگه به عکس العملهاش کاری نداشتم چون داغ داغ بودم.
چند دقیقه ای تلمبه زدم و دولا شدم سینه های خوشگل و خوش فرم و کوچولوش رو گرفتم تو دست و تا بیخ زدم توش.
موهای مشکی اش رو روی کمر سفید مثل برفش پهن کردم و تلمبه های آخر و موقع ارضا شدن کشیدم بیرون ریختم روی باسن و کمرش( چون وقت نشد بپرسم بریزم توش یا نه)
همونطور چسبیدم بهش و سینه هاش رو مالیدم و کمرش رو میبوسیدم و تشکر کردم ازش.
با دستمال آبم رو پاک کردم و همونطور خیس عرق چند دقیقه تو بغل هم دراز کشیدیم و به هم نگاه میکردیم. نوازش کردم بازم تشکر کردم.
گفت دوس داشتی؟ راحت شدی؟
منم که واقعا لذت برده بودم احساس برام رو بهش انتقال دادم و گفتم دوست داشتنی ترین هستی برام و حسابی چسبید نفس.

جمع و جور کردیم و رسوندم محل شون و شب پیام داد سینه ام رو کبود کردی و باید لباس یقه اسکی بپوشم و گفت که درد داره و نمیتونه بشینه. منم کلی قربون صدقه اش رفتم و معذرت و تشکر و …

خلاصه پنج شش ماهی با هم بودیم و کلی گردش و تفریح و کادو و عشقم حال داشتیم با هم.
بعد یه چند وقت گوشیش خاموش بود و خبری ازش نبود که فروشندمون که طی این چند ماه رابطه مون رو فهمیده بود به من گفت که با پسرعموش نامزد شده و اومدن یبار خانوادگی بوتیک مون خرید.
ببخشید طولانی شد اولین داستانم بود. اگر خوشتون اومد بازم از سکس هام بخصوص با فروشندمون و خب رابطه های دیگه ام براتون بنویسم. داغ باشید و شاد…

نوشته: سامی


👍 25
👎 10
41901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

861693
2022-03-02 01:52:34 +0330 +0330

سلام
شب بخیر
چه اعتماد نفسی داری.
با اینهمه چرندیات
اشتباهت نگارشی
و
سوتی هات
در نهایت
نظر سنجی میکنی،
واسه نوشتن.
یه لطف در حق خوانندها
و
از اون بزرگتر در حق خودت بکن،
ننویس جونم.

💅💅💅💅💅💅💅

7 ❤️

861702
2022-03-02 02:14:32 +0330 +0330

وقدر غلط املایی ، چقدر گوه خوردی جقی زود انزال نمیشد موقع نوشتن نزنی ، یک دستی سخته تایپ کردن …خدایی بیا و دیگه ننویس ، بزار ما از دوری قلم و نگارش تو بمیریم

2 ❤️

861708
2022-03-02 02:42:37 +0330 +0330

غلط املایی زیاد داشت.
بعدشم دو سه خط آخرش رو نمینوشتی بهتر بود. داستان خودش ریده بود. اون چند خط آخرم زد خار داستانتو گایید:
اگر خوشتون اومد بازم از سکس هام بخصوص با فروشندمون و خب رابطه های دیگه ام براتون بنویسم.

3 ❤️

861728
2022-03-02 04:19:51 +0330 +0330

ایول خوب بود ولی دختر خانومایی ک میاین رابطه برقرار میکنید دل طرف گرفتار میکنید یه دفعه نزارید برید با ملایمت خوبی تموم کنید ن ک تلفن جواب ندید خاموش کنید بلاک کنید زشته انسان بودنم آرزوست

3 ❤️

861970
2022-03-03 15:16:03 +0330 +0330

و گاهی با جشن‌های خوشگلش
چی فکر میکنین داستان مینویسین فقط خدا می‌دونه عمو‌نوروز بزنه ب کمرت

2 ❤️

862146
2022-03-04 15:00:46 +0330 +0330

فروشندت که فهمید باید جورش میکشید😂😂😂

0 ❤️

862167
2022-03-04 20:20:08 +0330 +0330

خوب بود ولی حیف غلط املایی زیاد داشتی

0 ❤️