سلام
اسم من كرمعلي ه 20 سالمه قدم كوتاهه وزنم 70 كيلو قيافه فوق العاده كيري و زشت با يه كير تقريبا بزرگ. ميخوام يكي از بهترين خاطرات عمرم رو براتون تعريف كنم.يه روز خبر دار شديم كه يكي از فاميل هايمان در روستاي كناري ما در اثر برخورد با تير برق به رحمت ايزدي پيوسته. من و خانوادم هم تصميم گرفتيم به مجلس عزاي نام برده برويم.بعد از تمام شدن مراسم مردم به خانه هايشان رفتند و من و خانوادم شب خونشون مونديم. ساعت خلاصه خوابمون برد و داشتم خواب ميديدم.كه يهو از خواب پا شدم كيرم شق شده بود كير نگو تنه درخت گردو آقا سگ به حالمون نيافته به ناچار به دسشويي رفتم و در حال جلق زدن فكر شومي به سرم زد.به سمت طويله رفتم در شو كه باز كردم ديدم واي كون در طويله و ما جلق ميزنيم يه الاغ داشتن سايز كون هلو (البته ناگفته نمونه الاغشون نر بود)نزديكش رفتم و انگشتم رو در كونش گذاشتم ديدم نه آقا ابنه تشريف دارن يكم كونش رو مالوندم دمش رو هوا كرد كير منم ديگه داشت ميتركيد يه تف غليظ از اعماق وجود زدم رو كيرم آروم گذاشتم در كونش داشتيم فيض ميبرديم يهو احساس كردم خره داره مشكوك نگاه ميكنه پيش خودم گفتم حتمأ داره از سكس لذت ميبره يدفه ديدم كونش داره سفت ميشه و كيرم داش به جاي سفتي ميخورد يكم در آوردم خره با فشار هرچي گوه و فضولات ده سال پيش جمع آوري كرده بود ريخت رو شرت و شروال من آقا انگار كيرم رو كرده بودن تو يه گوني تيغ داشتم از سوزش ميمردم خره يه لبخند موزيانه زد ديگه نزديك بود قش كنم كه يه ايده جالب به ذنم اومد شلنگ آب رو برداشتم كردم تو كونش آب رو تا آخرين فشار باز كردم و يه ده ثانيه اي توش بود كه خره يه زد حمله ناگهاني زد و همه آب رو به من پاشيد. سر تا پام گوه اسهالي شده بود. براي جبران رفتم يدونه چوب قطور و كلفت از زير زمين بر داشتم و خشك خشك تا دسته كردم تو كون خر يدفه همه جا سياه و سفيد شد…وقتي به هوش اومدم تو بيمارستان بودم ظاهرأ بعد از پاره كردن كون خر با جفتك منو جر داده بود. آقا ما مونديم و يه دنيا بي آبرويي آخه همه قضيه رو فهميده بودن.هيييييييي
خاطرات طالبوف با اندكي مبالغه.
کلا تعریفت از طنز با اونچیزی که تو ذهن عموم هست به نظرم تفاوتهای بسیار فاحشی داره! یا تو داری اشتباه میکنی یا ملت همه! به نظرت کدوم اشتباه میکنن؟!!!
سلام.اسم منم گرگعلیه.
خوشحال نشدم از اشناییت.
کون کنه این طنز بود یا تراژدی؟
هم دولت سوخت…هم سرتا پات گوه مالی شد و در آخر هم دک و دندت بگا رفت.
یاد یه اتفاق افتادم.
زنگ زدن به ما اقا بیا رفیقت بیمارستانه.ماهم بدو بدو تا بیمارستان.رسیدیم رفتیم تو اتاق
دیدم وای وای …بدبخت ترکیده.از زیر گردن تا بالای پنجه هاش تو گچ بود.پرسیدم چی شده؟ بدبخت حال نداشت حرف بزنه.
گفت:حاجی دعوا شد.دو سه نفر بودن.یکیشونم با چکش افتاد جونم.
ولی حاجی خارشونو گاییدم.تا میخوردن زدمشون.
لت وپار
اسهالی بود، ننویس . . . . . . . . . . . . . .
دستت درد نکنه که سعی کردی ما رو بخندونی ولی جالب نبود. دفعه بعدی تمیزتر بنویس که همه جا رو آب و فاضلاب گرفته.
گویند کـُس خر سه پله دارد
پلهی وسط سکسکه دارد
گر طالب کون خر شدی تو
کونِ نر نکن، ضایعه دارد
اصل داستان اینجوریه : سکس با خر خشن
از فرط حشر رفتی زیر نره خر خوابیدی و کدو ته کونت نذاشتی و خره تا خایه کرده تو جرت داده
حالا اومدی داستان گذاشتی که تو خره رو کردی تا ضایه اش کنی
چنان کردت که به پرت و پلا گویی افتادی
کیر اسب زورو تو کونت دیگه ننویس
خاک بر سر گی ت کنن.همون خره ریده به هیکلت دیگه لازم نیست ما بالات بشاشیم
وای خیلی جالب و حال بهم زن بود اشکم درومد انقد خندیدم موفق باشی کرمعلی چرکو جان :))
نويسنده ي اين داستان به خيالش ما نمي فهميم كه كجا رو نشونه گرفته! اين جور داستانا رو فقط يه نفر مي نويسه و منظور خاصي هم داره! اقا اين سري اينا خراي ما رو نشونه گرفتن! وا اسلاما، وا مسلمانا بدو بيا كه كه اسلام و ناموس به باد رفت، نويسنده ي منحرفِ بي غيرت، حالا ديگه از همه چي گذشتي به خر گير دادي و نشونت رو كردي تو خر؟ ما گول تو رو نمي خوريم چون مي دونيم تو داري شوخي شوخي مذهب ما رو مي كني. اي نويسنده ي مزدورِ استكبار جهان خواررررر بدان و اگاه باش كه مركب حضرتش خر بود و ما كلا به خر جماعت احترام خاصي مي ذاريم و گهگاهي هم پيدا مي شوند مخلصاني كه اصلا اصل قضيه را رها كرده و انقدر جلو رفتن كه خر پرستي مي كنند!
ما فکر میکردیم اوضاع خودمون خرابه نگو اینا به خرم رحم نمیکنن
خوبه باز طنز بود.اگه نمیگفتی اغراق بود به جای اون خره خودم میریدم رو هیکلت پفیوز قرمساق.کون ناشور خر چشم هدفت از نوشتن این داستان این بود که بچه ها بیان با فش هاشون برینن به هیکلت و حال کنی با ریدمان بقیه؟ای بابا
یک سری دوستان هم هستند زیاد شمال میرن .هر دفعه هم جوجه کباب می خورن .هر دفعه هم به همین شیوه با زن دوستشون یا محارمشون یا با یکی دیگه نصفه شب سکس دارن .یک دفعه ای بدون بر نامه ریزی نصفه شب کرمشون می گیره از اتاق خواب دختره مردم سر در میارن .
با تشکر از نویسنده .تشابه جالبی بود با دوستان داستان پرداز