متن خاطره: سلام.اسم من علي. در حال حاضر 30 سالمه. من دو تا خواهر دارم و يه برادر كه همگي از من بزرگتر هستن. ماجرايي كه ميخوام براتون تعريف كنم عين واقعيته كه براي من و دختر خواهر بزرگم اتفاق افتاد.خواهر بزرگ من 3 تا بچه داره 2 تا دختر و 1 پسر كه دختر بزرگه تقريبا همسن منه و بعدش پسر خواهرم هست كه در زمان اين ماجرا سرباز بود و دختر كوچيكه خواهرم 2 سال پيش كه اين اتفاق افتاد سال آخر دبيرستان بود و داشت ديپلم ميگرفت.اين ماجرا 2 سال پيش رخ داد يعني زماني كه من 26 سالم بود.جريان از اين قرار بود كه پسر خاله دامادمون قرار بود ساعت 5 صبح از مكه برگرده و دامادمون به اتفاق خواهرم و مهناز كه دختر بزرگه خواهرم هست ميخواستن شب رو برن خونه اين فاميلشون و صبح زود با بقيه برن فرودگاه و مريم دختر كوچيكه خواهرم كه اون سال داشت ديپلم ميگرفت نميتونست بره و پسر خواهرم كه سرباز بود و تشريف نداشت واسه همين خاطر به من گفتن كه برم خونشون كه مليحه شب تنها نباشه منم اطاعت كردم.شب كه رفتم خونشون مليحه تازه از حموم اومده بود بيرون و داشت موهاشو درست ميكرد منم رفتم نشستم پاي تلويزيون و با كانالهاي ماهواره بازي ميكردم كه ديدم مليحه برام چاي آورد يه پيرهن نازك تنش بود كه كرست مشكيش از زيرش كامل معلوم بود وقتي خم شد كه چاي رو بردارم چشمم افتاد به لاي پستوناش كه از بالاي پيرهنش يه خرده معلوم بود همين باعث شد كه كيرم حسابي بلند شه. بعد يواش يواش يه فكرايي به ذهنم خطوركرد پيش خودم گفتم چي ميشد كه مريم امشب مال من بود و من ميكردمش.با خودم گفتم بذار يه خرده رو مخش كار كنم ببينم مزه دهن خودش چيه.سر صحبت رو باهاش باز كردم و گفتم يه رفيق پيدا كردم كه خيلي چيز باحاليه ديدم يه كمي تعجب كرد چون من تا حالا درباره اين چيزا باهاش حرف نزده بودم پرسيد يعني چي باحاله؟ منم گفتم يعني اينكه همه جوره اهل عشق و حاله و هر كاري كه بخوام برام انجام ميده اونم گفت خوب معلومه شما پسرا از دخترا چي ميخواهيد گفتم خوب زندگي يعني همين كارا ديگه. گفت اگه يكي مثلا با من يا مهناز از اين كارا بكنه ناراحت نميشي؟ گفتم آره. گفت: پس چرا خودتون دنبال اين برنامه ها ميريد منم در جوابش گفتم اين دخترا خودشون ميخوان شما هم اگه خودتون دوست داشتيد بريد هر كاري خواستيد بكنيد به شرطي كه كسي مزاحمتون نشه اونم به شوخي و خنده گفت پس منم همين فردا ميرم 20 تا رفيق پيدا ميكنم. گفتم كه چي بشه؟ گفت: كه همين كارهايي كه شما ميكنيد منم بكنم به شوخي بهش گفتم حالا مگه بيل به كمر ما خورده كه تو دنبال دوست پسر بگردي يعني من نميتونم كار دوست پسرت و انجام بدم گفت دايي تو ديگه خيلي پر رو شدي آخه تو داييم هستي و بلند شد رفت وقتي برگشت ديدم بازم چاي آورد بهش گفتم بنشين كنارم گفت حالا نميشه بشينم اونطرف گفتم آخه من دوست دارم بشيني اينجا اونم گفت چشم و نشست. بهش گفتم مريم اين چه پيرهني هستش كه تنت كردي گفت مگه چشه؟ گفتم از بس كه نازكه حتي كرستت هم از زيرش معلومه با تعجب گفت چيه امشب خيلي ريز بين شدي با خنده بهش گفتم تازه خيلي چيزهاي ديگه هم ديدم كه بهت نگفتم.همينطور داشت منو نگاه ميكرد ازش پرسيدم هيچ ميدونستي بعضي از يهوديا ازدواج دايي و خواهرزاده رو مجاز ميدونن با تعجب گفت نه؟گفتم اگه اين قانون تو ايران بود چي ميشد؟گفت چي ميشد؟منم گفتم اونوقت ديگه منم ميتونستم با تو ازدواج كنم.گفت اين حرفا چيه ميزني نكنه ديوونه شدي ؟گفتم مگه ميشه يه تيكه به خوشكلي و خوش تيپي و خوش هيكلي تو رو ديد و ديوونه نشد؟اصلا به نظر تو اين درسته كه يه نفر از راه برسه كه هيچ شناختي ازش نداري بعد باهاش ازدواج كني اما با داييت كه كاملا ميشناسي ازدواج نكني؟گفت چشم مامانم روشن نميدونه داداشش تو چه فكرايي هست. فعلا كه ما تو ايرانيم و تو ايران هم نميشه از اين كارا كرد.گفتم قانوني بله اما غير قانوني چي؟گفت واقعا كه زده به سرت و بلند شد كه بره من دستشو گرفتم و كشيدم به طرف خودم و بهش گفتم بشين كه دستش خورد به كيرم كه در حال انفجار بود يه لحظه احساس كردم خوشش اومد چون مكث كرد منم از فرصت استفاده كردم و كشيدمش تو بغلم و دستمو گذاشتم رو كسش و از روي شلوار شروع كردم كسشو ماليدن.اولش ناز ميكرد كه تورو خدا نكن زشته گفتم اينا همه حرفه. زشت كيلو چنده وقتي كه هر دومون دوست داريم حال كنيم. ديگه چيزي نگفت فقط نفساي عميق ميكشيد خيلي داشت حال ميكرد دكمه هاي پيرهنش رو باز ميكردم كه گفت نه منم گفتم فقط يه حال كوچولو مطمئن باش خوشت مياد و پيرهنشو درآوردم يه كمي پستوناشو از زير كرست ماليدم خيلي خوشش اومد يكي از پستوناشو از زير كرستش آوردم بيرون و شروع كردم به خوردن و همزمان اون يكي پستونشو ميماليدم بعد رفتم زيپ شلوارشو باز كردم و شلوار تنگ و چسبونشو كشيدم پايين رنگ شرتش هم مشكي بود از روي شورت كمي كسشو ماليدم براش بعد بهش گفتم اجازه ميدي؟ گفت ميخواي چكار كني؟ گفتم ميخوام كستو بخورم. گفت: فقط نكني توش گفتم خيالت راحت و شورتشو كشيدم پايين . كس خيلي تميزي داشت يعني يه ذره مو داشت ولي نه اونقدر كه آدم بدش بياد شروع كردم به خوردن كسش . با زبونم چوچولش و بازي ميدادم بعد با انگشت ميكردم تو كسش اما نه زياد فقط به اندازهاي كه حال كنه. ديگه سرم رو داشت به كسش فشار ميداد انگشتمو همونجور كه از آب كسش خيس بود ماليدم به سوراخ كونش و با يه كمي فشار انگشتمو كردم تو كونش ديگه از بس كه بهش حال ميداد هيچ مقاومتي نميكرد يه خرده كه تو كونش انگشت كردم ديدم كه خودش گفت دايي منو بكن گفتم از جلو يا از عقب؟ خودش كيرمو گذاشت در كونش فهميدم منظورش چيه دستم هنوز از آب كسش خيس بود منم كيرمو با آب كس خودش يه خرده ليز كردم و گذاشتم در كونش . با وجودي كه كلي انگشتش كرده بودم اما بازم كونش تنگ بود براي همين كيرم نميرفت تو ولي اينقدر فشار دادم كه رفت ديگه نفسش بند اومده بود و همش التماس ميكرد كه در بيارم ميگفت نميدونستم كه ايتقدر درد داره بهش گفتم خودتو شل كن فقط اولش درد داره يواش يواش عادي ميشه انگار خودش هم اينو فهميده بود چون ديگه بي قراري نميكرد خلاصه من شروع كردم به تلمبه زدن تقريبا 5 دقيقه كردم كه خسته شدم گفتم بيا مدل و عوض كنيم به پشت روي زمين خوابيد منم لنگاشو دادم بالا و كيرمو گذاشتم در كونش وقتي كه داشتم ميكردم تو فقط يه آخ گفت و كيرم رفت تو گفتم اين دفعه چطور بود؟ گفت فقط اولش يه درد باحالي داشت الان خيلي خوبم منم همينجور كه ميكردمش شروع كردم به خوردن پستوناش و ازش لب ميگرفتم كه احساس كردم داره آبم مياد ولي بهش هيچي نگفتم چون پيش خودم فكر كردم شايد نذاره كه آبمو بريزم تو كونش بعد از چند تا ضربه محكم كه زدم آبم اومد و همه رو خالي كردم تو كونش باورم نميشد كه كمرم اينقدر دوام بياره. يه چيزي حدود نيم ساعت بدون اينكه چيزي استفاده كرده باشم داشتم باهاش حال ميكردم آخه هميشه براي يه همچين زماني كه ميخواستم حال كنم بايد كلي اسپري استفاده ميكردم. بعد ديگه كيرمو كشيدم بيرون و تو بغلش ولو شدم اينم بگم همون موقع كه داشتم كسشو ميخوردم اون يه دفعه ارضا شده بود بعد از چند دقيقه بلند شديم گفت مامان شام درست كرده ميخوري؟ منكه خيلي گرسنه شدم گفتم من از تو بدترم ميخواست لباس بپوشه گفتم شامو حال ميده بدون لباس بخوريم اونم همينطور لخت بلند شد غذا رو كشيد و شامو خورديم بعد از شام هم رفتيم تو تختخوابش و تا نصفه هاي شب كه خوابمون ببره دو بار ديگه باهاش حال كردم صبح كه از خواب بلند شدم ديدم صبحانه رو درست كرده بود و رفته بود مدرسه منم صبحانه خوردم و زدم بيرون و تا چند روز روم نميشد كه بهش زنگ بزنم يا برم خونشون
نوشته: علی
دروغ میگی مثل…
به همین راحتی راضی شد باهات سکس کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!
مطمئنی خواب ندیدی جلغی
یک جنده رو میخوای راضی کنی از این بیشتر طول میکشه
چرا کاری میکنین بهتون فهش بدن؟؟؟؟؟
فکر کنم بچه خواهرت کونی بوده ک انقدر سریع کیرتو جا کردی بعدشم گالیور جان العان30سالته 2سال پیش 26سالت بوده!¡صحیح¡¡
حتمی 2سال دیگه 35سالته کیرم تو دهن معلم ریاضیت
با اصل داستانت مخالفم .نخوندم و برات متاسفم حتی فکرشم عذاب اوره.
خاک بر سرت کنن!
دختر خودتم حتما ب داییش میده!
بدبخت بچه صیغه ای!
اول اینکه خاک تو سرت ک از خواهر زادتم نگذشتی تووووووف تو روووووت.
دوم چرا خواهر زادت یه بار اسمش ملیحه میشد یه بار مریم ؟؟؟؟؟؟؟؟
دایی بد
البته ادعا نکنید شرایطش پیش بیاد معلوم نیست چه تصمیمی بگیرین
X( خیلی بی شرف و بی ناموسی…کثافت تو باید حافظ ناموس خواهر زاده هات باشی نه بکنیشون.بخدا زن بگیری دیوث میشی.حالا ببین
Khak to sare harchi adame einjoriye
Akhe adam einghad ashghal?
Einghad avazi?
Koni dashti jagh mizadi khiyal pardazi ham kardi he:-?:))
همونجا كه گفتي فعلأ 30 سالته و دوسال پيش هم 26 سالت بوده فهميدم كه داري جهشي رشد ميكني! وديگه خوندنو ادامه ندادم چون سوادم لاغر ميشد! اگه همينطور جهشي پيش بري 10 سال ديگه ميشه 60 سالت اونوقت راحت ميتوني نوه ي خودتم بكني!!! من ديگه چيزي نميگم و واگذارت ميكنم به دوستان تا با برج ميلاد و دكل ايرانسل ازت پذيرايي بكنن! داستانتم تكراري بود…
ما نفمیدیم اسم دختر خاهرت مرضیه بود ملیحه بود مریم بود سکینه بود سوسن بود بابا چی بود خب لامصب یه اسم بگو.
من همون اولش رو خودنم دو خواهر دارم این میشه اونم اونم میره سربازی از مکه سر در اورد بعد فردوگاه هواپیما سقوط کرد خاله ت گایده شد مادرتم به خطا رفت بعد اصلأ نفهمیدم منصرف شدم بخونه کیر من تو کونت البته تو کون 4سال پیشت یعنی میشی 22سال کیرم تو 22سالگیت بی غیرت
خاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااک بر سرت
الدنگ
اولا کسشر بود
دوما تخمی تخیلی بود
ثانیا خوهرزاده مثه بچه آدمه،کیر پینوکیو از عقبو جلو توت.کله کییییییییییییییییییییییییییییری!!!
اوله داستان اسمه دختره رو چیزی جز مریم نگفتی…؟
مهناز و …
سام علیک و جمیعا… ادمین عاغا اینو نوشتننننننننننن
مادر جنده تر از خودت خودتی خاک تو سر بی ناموست کنن مادر جنده حتی فکر همچین کاری باید بری بمیری
کسکش عوضی چی شد از ملیحه به مریم رسیدی واقعا توهم داری یا توی خواب هستی برو بمیر حالا من بودم که مریم جونت یا ملیحه رو پاره میکردم و جرش دادم
چطوری هم سن تو بود و30ساله صبح رفت مدرسه؟مدرسه مادربزرگ ها
اولا خیلی چخان بدو کاملا دوروغ اگه این جور بود روزی ۱۰۰دفعه دایی ها و عمو ها باید دخترای فامیل رو میکردن اگه این جوری بود تمام دخترای فامیل جنده بودن اگر هم واقعی بود اول خاک تو سر خر بی غیرتت کنن بعد خاک تو سر اون جنده رو.
اول میگی ملیحه چای اورد.بعد میگی مریم امشب مال من باشه؟؟؟؟!!!
جفنگ،کس ندیده،کونی،آخه چقدر سوتی میدی،چقدر غلط املائی
خب کس کشا چرا وقتی درحد الاغ(دور از جون الاغ)سواد نوشتن ندارید میاید چرندیات مینویسید!!
اینم بگم که تو حرومزاده هستی وگر نه دختر خواهرتو نمیکردی لاشی
اولا که گه خوردی . دوما که دروغ یگی مثل سگ سوما سکس تنها جنبه جسمی نیست و بیشتر مغزیه . مغزها حریم سکس رو ناخود آگاه مشخص می کنن حتی توی حیوانات . افرادی که نسبت به همه کس حتی محارم خود سکسی فکر میکنن قطعا بیماری روانی دارن و قابل معالجه هم نیستند امیدوارم به زندان بیفتی و همون تو بمونی چون علاج نمیشی لااقل جامعه سالم بمونه
سکس با محارم از کثیفترین اعمال بشره.
البته این داستان کاملا زاییده ذهن بیمار و کثیف نویسنده نامحترم بود چون به قول یک ضرب المثل قدیمی دروغگو کم حافظه است!
خواهرزاده نویسنده کسمغز این داستان در ابتدا اسمش ملیحه بود بعد شد مریم! اسامی که هیچ شباهتی بهم ندارن که بشود احتمال اشتباه تایپی را در نظر گرفت!
ضمنا" نویسنده (مادر ج ن د ه) داستان گفت الان 30 سالشه و موضوع داستان مال دو سال پیشه یعنی زمانی که 26 سالش بوده!!! شاید به حساب (پ د ر ک و ن ی ه ا) و (مادر ج ن د ه ها) 26=2-30
در هر صورت سکس با محارم خیلی چندش آوره
کیر خر قبرسی تو اون سوراخی که تو ازش متولد شدی (کـُس م ا م ا ن جونت)
خدایییییی خسته نمیشید اینقد کس شعر تلاوت میکنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خيانت كار بدي است من خيانت بلد نيست بابا همه اين زنا و مردا كارشون خيانته ول كنيد اين حرفارو به عشقو حالتون برسيد عزيزان
من اخرش نفهمیدم دختر خواهرت اسمش مریم بود یاملیحه!!!؟؟ متاسفم
میگم با این غذاب وژدانی که داری یه بار کار دست خودت ندی ✋
بی سواد 2 سال پیش میشده 30 سالت؟ 30-2 میشه 26!!!