سلام فرمانده

1401/05/05

سلام دوستان

این داستان یه داستان واقعیه و من فقط اسما رو عوض کردم
اسم من زینب هستش 19 سالمه و اسم مامانم هم زهرا.

خاطره ای که میخام براتون تعریف کنم برمیگرده به چندماه قبل که یک سرود خیلی زیبا به اسم سلام فرمانده که در وصف امام زمان بود خیلی فراگیر شده بود و موجب شادی قبل آقام سید علی شد. 😍 😍 😍 😍

مدتی از منتشر شدن سرود گذشته بود که یه روز وقتی مامانم داشت با یکی از فامیلای ضد انقلاب و معاندمون بحث میکرد و میگفت استادیوم جای خوبی واسه خانوما نیست و خوبه که ممنوع کردن،

یهو از طرف فرمانده بسیج محله مون یه پیام واسه مامانم اومد که قراره فرداش توی استادیوم آزادی یه جشن برگزار شه که بریم سرود سلام فرمانده رو توش بخونیم و دل آقا رو شاد کنیم

راستش مامانم مسئول واحد فرهنگیه و منم تو همون واحد کمکش می کنم
مامانم گفت به همه خانوما پیام بدم و بگم فردا بیان بریم استادیوم ولی خب ممکن بود خیابونا شلوغ شه چون همه مردم به عشق فرمانده سیدعلی میومدن استادیوم پس ما هم تصمیم گرفتیم با هم حرکت نکنیم و اونجا همو ببینیم

قرار شد همه دم گیت 4 بمونن تا ساعت 3 بریم تو

برنامه رو چیندیم و همه خانومای بسیجی هم اعلام حضور کردن و گفتن میان.

صبح روز موعود فرا رسید و ما هم با شوق از خواب بیدار شدیم که بریم دینمون رو به آقا امیرالمومنین ادا کنیم تا شاید بتونیم تو بهشت یکی از حوری های ایشون باشیم یا حداقل بهمون توفیق بدن که تو همین دنیا یکی از حوریای آقام سید علی باشیم. ما مسیرمون طوری بود که باید با مترو میرفتیم. حاضر شدیم و با هم رفتیم توی ایستگاه مترو. ایستگاه مترو خیلی شلوغ بود و مامانم بهم گفت کنارش باشم که تو شلوغی همو گم نکنیم. ولی خب من نمیخاستم پیش مامانم باشم. دلم هوس یکم شیطونی کرده بود.مترو که داشت نزدیکش میشد یهو خیلی طبیعی از مادرم دور شدم و خودمو بین جمعیت گم کردم تا مامانم منو نبینه مترو که رسید دویدم توی کوپه ی مردانه. اتفاقا خیلی از دخترا هم توی همون کوپه بودن چون جا به اندازه کافی نبود البته بیشتر که دقت کردم دیدم زنونه هم شلوغه اما خلوت تره. شاید اوناهم مث من میخاستن شیطونی کنن

تو این شلوغی اتوبوس همینطور بیشتر به هم میچسبیدیم که ناگهان حس کردم یه نفر خودشو از پشت چسبوند بهم. اولش فکر کردم اتفاقیه و سعی کردم بهش نخورم ولی از اونطرف ته دلم میخاستم خودمو بچسبونم بهش. اما خب روم نمیشد و منتظر موندم تا اتوبوس شلوغتر شه و خوشبختانه زود این اتفاق افتاد و حین این شلوغی چسبیدم بهش

وقتی خوردم بهش کیرشو محکم چسبوند به کونم. مشخص بود کیرش سفت سفت شده و اونم از اون موقع تو فکر کون من بود. راستش من کونم نسبتا بزرگ و خیلی خوش فرمه احتمالا به مامانم رفتم البته خب پدرمم همینطوره

یکم سخت بود که کونمو خوب بمالم به کیرش با اینکه کون من بزرگ بود ولی اونم شکمش بزرگ بود. کیرشم مشخص بود خیلی بزرگ بود ولی چون تو شلوار بود جلو نمیومد ولی اگه زیپ اون شلوار سبز خوشگلش رو باز میکرد کیرش خیلی راحت تو کونم فرو میرفت.کیرشو به کونم میمالوندو تو اون شلوغی هیشکی متوجه نشد خیلی عادی بود چون همه به هم چسبیده بودن شاید حتی بقیه هم داشتن همو میمالیدن. کونمو بیشتر مالیدم به کیرش
دستمو بردم زیر چادرم و آروم چاک کونمو واسش باز کردم اونم کیرشو گذاشت لای چاک کونم. نبض کیرشو با کونم حس میکردم. کاملا با نبض قلبم یکی شده بود. کصم خیس خیس شده بود و داشتم کصمو با دستم میمالوندم دیگه خیلی حشری شدم و تصمیم گرفتم که بچرخم تا کیرشو راحت بمالونه به کسم.چرخیدم و به صورتش نگاه کردم

یه مرد جاافتاده حدودا 45 ساله قد متوسط و ریش سفید و تیغ تیغ. سرش کچل بود و یه شکم گنده داشت که منو خیلی حشری میکرد.
خودم و چسبوندم به شکمش و یکم به پشت خم شدم تا بتونم کسمو به کیرش بمالم
سرشو آورد نزدیک گوشم و گفت: اسمت چیه خوشگل خانوم؟ با یه حس حشری که سرتا پای وجودمو فرا گرفته بود و اصن نمیتونستم صحبت کنم گفتم: زینب. اونم گفت: منم هادیم. کونت خیلی حشریم کرد امیدوارم کستم به همون خوبی باشه منم گفتم: نگران نباش کسم واست قابل تصور نیس بس که خوردنیه کلوچس

اومد ادامه بده که دستمو گذاشتم رو لباشو گفتم لازم نیس چیزی بگی فقط بیا کیف کنیم.کصمو خوب مالیدم به کیرش
کیرش سفت ترین چیزی بود که تو عمرم دیده بودمهرچقدر کون و کس من نرم بود کیر اون سفت بود. اصن اینا واسه هم ساخته شده بودن. در حال مالیدن بودم که فهمیدم 4 تا ایستگاه تا مقصد مونده و باید برم سر اصل مطلبهمون طور که کیرشو میمالید به کسم چادرمو آروم آوردم 2 طرفمون تا چیزی دیده نشه.هادی هنوز نفهمیده بود میخام چیکار کنم که آروم بهش گفتم کیرتو بده ببینمش
اولش شوکه شد. بهم گفت اینجا متروعه نمیشه میبینن گفتم نگران نباش هیچکس نمیبینه بیا کیرتو بمال به کسم و آبتو بریز توم تا نسل بچه شیعه های انقلابی زیاد بشه گفت مطمئنی؟ منم گفتم آره در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست بیا تا به رهبرمون و امت اسلامی خدمت کنیم
گفت باشه من صیغه رو میخونم و بعدم کیرمو نشونت میدم جیگرصیغه رو خوند و یه شکلات از جیبش درآورد و بعنوان مهریه بهم داد و منم قبلت رو گفتم و بهش گفتم بیا از تو دو طرف چادرو با دستت بگیر گفت چرا؟ گفتم آخه میخام خودم زیپتو باز کنم و کیر کلفتتو بگیرم تو دستم عشقم چادرو گرفت و منم زیپشو باز کردم و کیرشو گرفتم تو دستم داغ بود و پر رگ و بلند و کلفت. اصن میخاستم همونجا کیرشو بزارم تو دهنم حیف که تو مترو بودیم شروع کردم به مالیدن کیرش

کیرش به زور تو دستم جا میشد خیلی کلفت بودم همین طور که وایساده بودم آروم از دهنم تف ریختم کف و دستم و دوباره شروع کردم به مالیدن کیرش ولی خب بازم اونقد خوب نبود تا اینکه یه فکری به سرم زد. دستمو کردم تو شرتمو مالیدم به کسم و با آب کسم شروع کردم براش مالیدم
کیرش حسابی حال اومده بود قرمز شده بود که بهم گفت حالا کستو نشونم بده میخام کیرمو بمالم بهش . شلوارمو یکم دادم پایین و کصم دیده میشد. سفید و تپل. کیرشو مالید به کسم و فرو کرد لای پام کیرش اونقدر بلند بود که حتی با شکم به اون گندگی بازم راحت به کسم میرسید و به کسم حال میداد. جفتمون شروع کردیم به جلو و عقب کردن خودمون. جفتمون اونقدر داغ بودیم که نمیخاستیم بی حرکت بمونیم. اونقدر کیرشو لای پاهای تپلم تکون داد که آبش اومد و آبشو با قدرت پاشید لای پام یکمشم ریخت روی چادرم. دستمو کشیدم لای پام و آب کیرشو جمع کردم و کردم تو دهنم. خیلی خوشمزه بود. مترو داشت میرسید به ایستگاه و شلوارمو کشیدم بالا که پیاده شم و برم استادیوم که به فرمانده سلام بدم. هادی هم از شلوارش و پیرنش و تیپش مشخص بود که مث خودم بسیجیه و اومده به فرمانده سلام بده

شلوارمو دادم بالا و دستمو دوباره به کیر هادی کشیدم و شلوار اون رو هم دادم بالا و چادرمو ازش گرفتم. به ایستگاه رسیدیم و همونطور که دستش روی کونم بود از مترو پیاده شدیم

پ.ن: امیدوارم از نوشته بنده لذت برده باشید. قسمت دوم این داستانم تو راهه و شاید سوم هم داشته باشه(3 قطعی نیست)
امیدوارم عزیزان عرزشی هم لذت کافی رو برده باشن و کسشون خوب خیس شده باشه

این داستان قرار بود زودتر منتشر شه اول قرار بود کمیک بشه ولی خب متاسفانه طراحمون به دلایلی کارو کنسل کرد و این شکلی منتشر شد.
ولی خب اگر کسی نقاشی با سیستم حتی در حد ابتدایی(منظورم پینت نیست) بلده و مایل به ساخت کمیکه به اکانت من تو همین سایت شهوانی پیام بده

مخلص شما دن پرنئونه

نوشته: Don Porneone


👍 9
👎 36
62201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

887195
2022-07-27 01:27:56 +0430 +0430

چرا نزده طنز؟
یادت باشه زن میخونه مرد میگه قبلتو

1 ❤️

887204
2022-07-27 02:03:21 +0430 +0430

از اونجا که معلومه نویسنده پسره عرض میکنم داداش اول جق بزن بعد بنویس اصلأ حواست هست که سوار مترو شدی بعد از اتوبوس سر درآوردی؟
عموجون از بس جق زدی مغزت پوکیده😂😂😂😂

4 ❤️

887207
2022-07-27 02:07:47 +0430 +0430

راستی داداش یادم رفت بگم داستانت به اندازه اخبار صدا و سیمای میلی قابل پذیرش و قبول بود و معلومه که غیر از واقعیت چیز دیگه ای توش نبود.منم یا زرافه دارم که غواصی می‌کنه(این به تلافی داستانت)

2 ❤️

887210
2022-07-27 02:17:59 +0430 +0430

کثخل . اولش مترو بود یهو شد اتوبوس

1 ❤️

887236
2022-07-27 03:35:57 +0430 +0430

اینجاهم ول کن این اسم نیستید

من هر وقت این اسمو میشنوم
یاد اون کلیپه میفتم
ک یارو ، رو کیرش لب و دهن کشیده و
وقتی میگه سلام فرمانده
یهو کیرش میاد تو تصویر

بخاطر اسمش اصلا داستانو نخوندم

0 ❤️

887248
2022-07-27 04:29:50 +0430 +0430

کیرم تو خودتو سد علی گدا،مرده های جفتتونو گاییدم،اجدادتونو گاییدم،فقط همون پاراگراف اولو خوندم

2 ❤️

887253
2022-07-27 05:04:02 +0430 +0430

تبریک میگم تو یه چپ چس واقعی هستی
اولین باره که یه چپ چس واقعی میبینم

0 ❤️

887255
2022-07-27 06:36:41 +0430 +0430

کونی بازی هم سیاسی شد
از روبرو دیگه جواب نمیده از پهلو گاییدمت با این داستان کیری

0 ❤️

887256
2022-07-27 06:48:43 +0430 +0430

من ساقی هستم ولی اینو گردن نمیگیرم

0 ❤️

887262
2022-07-27 07:21:19 +0430 +0430

دوستان داستان طنز و فکاهی است اینقدر جدی نگیرید. خیلی خندیدم، به نظرم خوب بود. منتظرم ببینم سر مامان زهرا چه آمد.

1 ❤️

887287
2022-07-27 10:35:54 +0430 +0430

زن منم ببرید در راه انقلاب 😂😂

1 ❤️

887288
2022-07-27 10:37:55 +0430 +0430

این کسشعرا رو از کجا میاری

مثلا میخوای مذهبی ها رو خراب نشون بدی

کدوم دختر بچه ای بدون اجازه پدر میتونه صیغه بخونه

1 ❤️

887302
2022-07-27 14:00:10 +0430 +0430

مترو شلوغ بود
یهو اتوبوس شد
بعد تو شلوغی چسبیده بود بهت
یهو برگشتی چادر رو نگه داشت تو اون شلوغه
بعد گذاشت لاپات عقب جلو هم کرد
بقیه هم دیدن شما رو کارید فاصله گرفتید
احتمالا ننت هم ته اتوبوس ببخش مترو داشته ب یکی دیگه میمالیده خودشو

0 ❤️

887305
2022-07-27 14:45:21 +0430 +0430

از وقتی که گوزیدن در شهوانی آزاد شده گوزوها راحت دارن میگوزن تو شهوانی

0 ❤️

887314
2022-07-27 16:03:26 +0430 +0430

بابا بدبخت یه داستان جوک تعریف کرد واقعیت نداشت.کیرم تو دهنش خخخخ

0 ❤️

887322
2022-07-27 17:25:31 +0430 +0430

تا اونجا که سوار مترو بودی منتطرشدی اتوبوس پربشه خوندم کیرم تو اول اخرت جقی کونی
از شیرخوار تا کیرخوار اون سیدعلیتم گاییدم کیر همه شهوانیا تو قبر خمینی

0 ❤️

887329
2022-07-27 20:11:37 +0430 +0430

توی مترو اشنا شدین صیغه خوندین مهریه گرفتی سکس کردین ارضا شدین منی اقا روخوردی اونوقت توی ازدهام جمعیت که به هم چسبیدن کسی متوجه نشد؟ادم ارتباط نمیتونه بگیره اولشم که گفتی واقعی هست اما اصلا نتونستی اون واقعه رو به متن دربیاری وجذابش کنی.ریدی به خاطره

0 ❤️

887332
2022-07-27 21:56:35 +0430 +0430

دمت گرم من که از اول تا آخرش فقط خندیدم بازم ازاین طنز ها تو شهوانی هست ؟

2 ❤️

887335
2022-07-27 22:24:10 +0430 +0430

کسشعر زیاد تفت دادی مترو اتوبوس قاطی کردی تا نصفه بیشتر نخوندم خیلی پیاز داغش زیاد کردی

0 ❤️

887341
2022-07-27 23:52:34 +0430 +0430

تو چه جور جنده خانم بسیجی هستی که نمیدونی صیغه زوجتک نفسی فی المدة … رو تو باید بخونی و اون کسکشخان باید بگه قبلت التزویج.
بچه ت زنا زاده بدنیا میاد دیگه نمیتونی حوری آقاتون سید علی بشی

0 ❤️

887367
2022-07-28 02:43:41 +0430 +0430

فقط جالبه موضوع داخل متروس بعد سر از اتوبوس درمیاره نیازه ادامه بدم یا به اندازه کافی ریدم توت

0 ❤️

887368
2022-07-28 02:49:27 +0430 +0430

لعنتی تو چه طوری مترو ریختی تو اتوبوسا
چرا قیمه ها رو میریزی تو ماستا

0 ❤️

887383
2022-07-28 05:17:35 +0430 +0430

درسته من گیم ولی صیغه رو مرد نمیخونه اصلا متنش به زن میخوره
زوجتک نفسی فی مدت المعلوم علی مهر المعلوم خودمو به مزدوج در مدت تعیین شده با مهره تعیین شده
دفعه بعد به هادی جون سلام برسون بگو اون باید قبول کنه مهریه بده اصل صیغه برای اینه بزن در رو نباشه مرد و آسیب جسمی و روحی به زن وارد نکنه نه اینکه خودش صیغه بخون و مهریه هم بده 🤣😑داستان زیبایی بود خوشبحالت هادی دوست داشتنی بنظر میاد

0 ❤️

887391
2022-07-28 07:56:33 +0430 +0430

ار مترو رفتی اتوبوس ???

0 ❤️

887396
2022-07-28 08:50:29 +0430 +0430

دیگه چیزی دیگه ای پیدا نکردین به سرود هم بند کردین خب یکم خلاقیتتو بیشتر میکردی این دیگه خیلی مسخره بود 👎 😂 😂 😂

0 ❤️

887405
2022-07-28 10:13:20 +0430 +0430

طرفداراش ی عده اوبی وهرزه ان ک اینطوری حرومزاده ب دنیا امدن

0 ❤️

887430
2022-07-28 15:40:18 +0430 +0430

کصکشا حالا یه سوتی مترو و اتوبوس دادیم گاییدین ما رو دیگه

قشنگ مشخصه یه نفر این سوتیو دیده بقیه همه دارن ریپلای همونو تکرار میکنن

1 ❤️

887433
2022-07-28 16:07:05 +0430 +0430

داستان طنز جالبی بود
فقط موندم یعنی دوستان نفهمیدن که دارن فحش میدن!

1 ❤️

887445
2022-07-28 23:07:40 +0430 +0430

راست میگن چادری ها بیشترمیخارن وزیرچادرهزارویک کوس میدن

1 ❤️

887447
2022-07-29 00:28:41 +0430 +0430

مزخرف وتمام دروغ خواننده رو احمق فرض کرده یا خودش احمق وناشیه

0 ❤️

887516
2022-07-29 11:42:15 +0430 +0430

خاک تو سر عضویت کنند ، حمال این چیه تف دادی
داستان نوشتی یا استنداپ

0 ❤️

887520
2022-07-29 12:02:42 +0430 +0430

سرود خیلی زیبا به اسم سلام فرمانده که در وصف امام زمان بود خیلی فراگیر شده بود و موجب شادی قبل آقام سید علی شد. 😍 😍 😍 😍

🤦🏻‍♀️قبل آقاتون دقیقا کجای آقاتون میشه، که باید شادش کنید

راستش مامانم مسئول واحد فرهنگیه و منم تو همون واحد کمکش می کنم
مامانم گفت به همه خانوما پیام بدم و بگم فردا بیان بریم استادیوم ولی خب ممکن بود خیابونا شلوغ شه چون همه مردم به عشق فرمانده سیدعلی میومدن استادیوم پس ما هم تصمیم گرفتیم با هم حرکت نکنیم و اونجا همو ببینیم

🤦🏻‍♀️من فکر کردم مامانت میخواد بگه زی زی استادیوم خالیه بیسیم بزن خواهرا بیان بریم بقصد قربت نیت کنیم یه کس دسته جمعی شادی روح آقا بدیم تا بشه توشه برا آخرتمون

0 ❤️

887526
2022-07-29 14:16:50 +0430 +0430

کونی دیگه ننویس این کسشعر ها توی هیچ تخیلی نمیگنجه

0 ❤️

891757
2022-08-23 06:50:17 +0430 +0430

کیرم تو این داستانت
به قول خودت آبروی هرچی عرزشی که بود بردی

0 ❤️

935217
2023-06-28 18:37:26 +0330 +0330

اقای خایه مال بالاخره مترو سوار شدی یا اتوبوس خبر مرگت ؟

0 ❤️

941197
2023-08-07 22:11:07 +0330 +0330

سلام دن پرنونه
ساقی ات کیه جنس ناجور بهت داده قاط زدی توی مترو حتی طنز هم اگه باشه هم گوش شون دراز بود و کور این همه کار کردی هیشکی ام ندید نه اتوبوس این وسط چیکار میکرد .کمتر بزن همیشه بزن که البت نزن چون مغزت گوزیده گلم .

0 ❤️