سلام
من سعید هستم و میخوام ماجرای جالبی که باعث شد من عاشق سکس ضربدری بشم، براتون تعریف کنم.
من و ساناز 27ساله و 24 تقریبا 3 ساله که ازدواج کردیم و از همدیگه خیلی راضی هستیم.
تنها یک ماه از ازدواج من و ساناز گذشته بود که من متوجه شدم ساناز قبل ازازدواج با من یک دوست پسر بنام رضا داشته که باهم همسایه بودن و اتفاقا من و رضا دوست و دوره دبیرستان همکلاسی بودیم . اولش خیلی ناراحت شدم ولی باگذشت زمان و اینکه خودم هم قبلا دوست دختر داشتم ،( البته من تا قبل از ازدواج اصلا تجربه سکس نداشتم فقط چند بارکس دوست دخترمو دستمالی کرده بودم ) جدی نگرفتم . منو رضا همچنان با هم دوست بودیم منم اصلا بروش نیاوردم که یه چیزایی ازش میدونم . تا اینکه یه روز ساناز بهم گفت که رضا با یکی از فامیلهای دورشون به اسم فریبا نامزد کرده . از اون به بعد خیالم راحت شد ودیگه اونارو زیر نظر نمیگرفتم . تقریبا هفته ای 3 یا 4 باربا سانازجونم سکس داشتیم وای چه سکسهایی همه روشهایی رو که از فیلمهای سوپر یاد گرفته بودمو روی سانازجونم اجرا میکردم . مثلا در حالی که کیرمو تا آخر تو کسش جا داده بودم با یه کیر مصنوعی که خودمون درستش کرده بودیم به سوراخ کونش حال میدادم ولی بازم سانازهمیشه تشنه سکس بود تا اینکه یه روزکارم زود تموم شد و منم زود رسیدم خونه دیدم از ساناز خبری نسیت . یکی دو جا زنگ زدم ولی پیداش نکردم بعد از حدود یک ساعت صدای درو شنیدم و فهمیدم خودشه . ساناز که انتظار دیدن منو نداشت خیلی جاخورد و حسابی دستپاچه شد منم اول علت دستپاچگی شو نفهمیدم . گفت که یه خورده خرید داشته و خیابونا شلوغه و… سریع رفت تو حموم و برگشت گفت العان ناهار حاضر میشه . کاملا از رفتار ساناز گیج شده بودم بهش گفتم تا ناهار تو حاضربشه یه دوش بگیرم . تو حموم شلوغ بود و رخت و لباسا تو رخت آویز زیاد بودن لباسهامو درآوردم و یه جوری میخواستم اونارو تورخت آویزجا بدم که احساس کردم دستم خیس شد . بله لباسهای زیر ساناز پر از آب کیر بود . سرم گیج رفتو حسابی بهم ریختم . هزارجورفکر از سرم گذشت . دیگه مطمئن شدم علت رفتار عجیب ساناز همین بوده ماتم برده بود دستو پام داشت میلرزید . یعنی کی با ساناز رابطه داره؟ خدایا بدبخت شدم ، حالا چیکارکنم؟ لبا سامو همونجور پوشیدمو سریع رفتم سراغ ساناز . منو که دید وحشت کرد رنگش پرید . فهمیده بود که لو رفته . یه کشیده آبدار زدمو دسته جارو برقی رو برداشتم که بهم التماس کرد گفتم خفه شو … فقط بگو با کی رابطه داری؟
اونم از ترس بدونه هیچ حرفی سرشو انداخت پائین با صدای وحشت زده گفت … رضا
دیگه نفهمیدم چی شد که دیدم دارم زنگ خونه رضا رو میزنم . در باز شد مادرش بود گفت سعید جان چی شده چرا بیقراری پسرم؟ اتفاقی افتاده ؟ حرف بزن دیگه! زبونم بند اومده بود گفتم با رضا کار دارم اونم سریع رضا رو صدا کرد . تا رضا بیاد یه لیوان آب سرد بهم داد گفت بشین رو تخت آب بخور . رضا اومد ببینه کیه با دیدن وضعیت داغون من اونم فهمید لو رفته رنگو روش پرید و خشکش زد . با خودم گفتم خدایا حالا چیکارکنم نگاهم افتاد به مادرش که هراسان منتظر بود ببینه چی شده . به یاد مادرهمیشه نگران خودم افتادم دلم براش سوخت . رضا هم دیگه کم مونده بود پیش مادرش سکته کنه . خودمو کنترل کردم یه خورده آروم شدم با خودم گفتم سعید العان وقتش نیست . همونجوری بدونه اینکه حرفی بزنم برگشتم خونه دیدم سانازنیست خودمو انداختم روتخت نمیدونم چند ساعت رو تخت بودم که صدای زنگ در سکوت خونه رو شکست پاشدم درو بازکردم با تعجب دیدم رضا ست. قیافش خیلی شرمنده نشون میداد بی اختیاریه سیلی محکم بهش زدم . میخواستم درو ببندم که رضا به زوراومد توافتاد به دستو پام.
سعید جان منو ببخش غلط کردم اگه جریانو پیش مادرم میگفتی سکته میکرد همش تقصیر من بود ساناز نمی اومد من مجبورش کردم به خدا تلافی میکنم و …
چند ماهی ازاین ماجرا گذشت منم به خاطر اینکه سانازو خیلی دوست داشتم واینکه فهمیدم مقصر اصلی رضا بوده سانازوترسونده اگه بهش یه بار کس نده یه چیزهایی رو به من میرسونه، بخشیدمش ولی دیگه باهاش سکس نداشتم و همین خیلی کلافش کرده بود. با رضا هم نه مثل اول ولی حرف میزدیم وهر باربه من میگفت که منو شرمنده کردی و من حتما جبران میکنم
دلم خیلی برای کردن سانازتنگ شده بود وقتی یاد کس تپل و داغش با سینه های گرد وزیباش می افتادم دیوونه میشدم خود ساناز هم میدونست چی میکشم . دو روز به روز تولدم مونده بود . ساناز اومد پیشم دراز کشید و بی مقدمه با دستش کیر پژمرده منو گرفت . زیاد عکس العمل نشون ندادم ولی کیرم بدجوری بلند شد منو حسابی ضایع کرد . ساناز هم از بی کیری داشت میمرد
ولی میگفت العان بهت کس نمیدم نگه داشتم واسه شب تولدت در ضمن مهمون هم داریم.
پس فردا ساعت هفت و نیم از سر کار رسیدم خونه یادم رفته بود که امشب شب تولده و مهمون هم داریم . خیلی عادی در رو باز کردم ساناز اومد ، چقدر لباس زیبایی پوشیده بود کیک و بندو بساط همه براه بودن خونه خیلی مرتب و ترو تمیز بود همه چیز برق میزد. احساس آرامش خوبی داشتم با دیدن کیک تولد به شوخی به ساناز گفتم پس کادوی تولدم کو؟؟؟ اونم با یه لبخند زیبا جواب داد کادو هم آماده است ولی باید یه قول مردانه بدی که کادوی تولدت رو رد نکنی آخه براش خیلی خیلی زحمت کشیدم! گفتم مگه میشه دست سانازم رو رد کنم!!!
ساعت حدودا 10 بود که زنگ خونه بصدا دراومد . رفتم درو بازکردم . از تعجب خشکم زد . رضا بود با یه دختر چادری کنارش : مهمون نمی خوای آقا سعید؟ چچچرا بفرمائید . حدس زدم دختره باید نامزدش باشه از ساناز پرسیدم گفت هفته پیش عروسی کردن.
خلاصه بعد از تعارف کردن اومدیم نشستیم دور هم رو مبلها رضا گفت اجازه هست راحت باشیم ؟ بله خواهش میکنم بعد بلند شد کتش رو درآورد زنش هم چادرش رو برداشتو داد به ساناز . واااااااااااااااااااااااااااااای زنش یه دخترزیبای قد بلند خوش هیکل وسفید … که روسری نداشت یه تاب قرمز تنگ که کمرش هم لخت بود با یه دامن خیلی کوتاه زرد به تن داشت نوک سینه هاش از زیر تاب معلوم بود. رضا گفت معرفی میکنم فریبا خانمم هستن! منم گفتم خوشبختم خانم . تشکر کرد و گفت رضا تعریف شمارو خیلی برام کرده . لباس پوشیدن ، طرز نشستن و آرایش بسیار زیبای فریبا یه جوری بود که ناخاسته کیرم بلند شد احساس کردم یه قطره هم آبش اومد . ساناز از آشپزخونه صدام زد ولی اگه پا میشدم همه جریان کیرمو میفهمیدن . چند ماه بود سکس نداشتم و حسابی حشری شده بودم .
رضا گفت با اجازه آقا سعید من برم آشپز خونه چایی بیارم . جاخوردم ولی تا حرفی بزنم پاشد رفت . فریبا از جاش بلند شد و اومد کنارم نشست از خجالت پاشدم رفتم به طرف آشپزخونه رضا سینی بدست داشت می اومد . با طعنه و یواش به سانازگفتم حتما کادوی تولدم یادم انداختن اون قضیه هست ! نه؟ ساناز اومد روبروم وایساد با لحن دلشینی گفت نه! کردن سوراخ کون فریبا کادوی تولد تو از طرف رضاست . کم مونده بود آبم بیاد گفتم چی؟ درست شنیدی ! برو که منتظرته سرمو که برگردوندم دیدم فریبا لخت مادرزاد نشسته روی صندلی بدن سفیدش داشت برق میزد . رضا گفت آقا سعید بیادیگه فریبا منتظرته ! گفته بودم که از خجالتت درمیام . بیا که امشب میخوام باهات بی حساب شم . فریبا هم گفت آقا سعید نکنه از من خوشت نمیاد ؟ آروم آروم رفتم جلوتر نشستم رو صندلی
فریبا هم از رو صندلی خودش بلند شد و رو زمین کونشو به طرف من قنبل کرد و گفت آقاسعید کادوی رضا رو رد نکن . ساناز اومد گفت سعید پاشو دیگه بده . بعد رفت یه کرم آورد سوراخ کون فریبارو که درست جلوی من بود چرب کرد دیگه طاقت نداشتم سریع شلوار و شورتمو دراوردم انگشتم آروم آروم دور سوراخ کون فریبا چرخوندم بعد یواش انگشت اشارمو فرو کردم تو کونش . از صدای آخ خ خ گفتن فریبا فهمیدم دردش اومد . داشتم تو آسمونا سیرمیکردم رضا به خاطر اینکه حشریترم بکنه گفت سعید جون من تا حالا فقط کس فریبا رو کردم . کونش تا حالا کیر ندیده سوراخ کونشو مخصوصه تو نگه داشتم . زود باش افتتاحش کن شاید از من راضی بشی درضمن هوای زنمو داشته باشیا یواش بکنش . کیرمو گرفتم تودستم انگار بزرگترو کلفت تر از همیشه شده بود گذاشتم در کونش که فریبا برگشتو گفت یه لحظه ببخشید بعد کیرمو گرفت تو دهنش . فقط کله کیرم تو دهنش جا میشد حسابی خیسش کردو دوباره به طرف من قنبل کرد. وای که چه کیفی کردم . رضا واقعا خوب جبران کرده بود کیرمو یواش فشار دادم تو کونش سر کیرم بزور رفت تو صدای فریبا بلندش اوخ خ خ … دیگه تو حال خودم نبودم . به یاد روزی افتادم که رضا کیرشو تو کس ساناز من کرده بود واینکه چقدر عذاب کشیده بودم . راست میگفت فریبا رو تا اون روز از کون نکرده بودن من هم تجربه نداشتم ولی از تنگ بودن سوراخش مشخص بود . فشار کیرمو بیشترکردم و همونطور ویکدفعه تا آخرفرو کردم تو کونش . فریبا از شدت درد یه جیغی کشید که ترسیدم همسایه ها متوجه بشن . یکم زیاده روی کرده بودم خلاصه بار دوم که فرو کردم آبم اومد آهی کشیدم و تمام ابی که چند ماه بیرون نرخیته بود تو سوراخ کون فریبا خالی شد . فریبا دیگه صداش در نمیومد منم 5 دقیقه ای تو همون حال بیحرکت حال میکردم . به خودم که اومدم دیدم رضا و ساناز بغل هم نشستن البته کیرش تا ته تو کس ساناز من بود . رضا گفت ببخشید که بی اجازه بود منم گفتم نوش جونت آقا رضا .
بعد از اون شب من از زبون خود رضا و ساناز شنیدم از موقعی که ساناز 9 سال و رضا 13 سال داشته با هم دیگه از کون سکس داشتن و من از همه جا بی خبربجز چند بار دستمالی کس خاطره سکسی نداشتم . فریبا هم چون بچه شهرستانیه و بخاطر محدودیتهای زیادیکه جا های کوچیک دارن تا موقع ازدواج اصلا دوست پسرحتی از طریق تلفن هم نداشته و کونش کا ملا آکبند دست من رسیده بود . برای جور کردن مراسم اون شب ، زن من با رضا چندین ماه مخ فریبا رو کار گرفته بودن تا راضیش کنن . ازاین ماجرا دو سالو نیم گذشته و ما تا حالا هفت بار با هم سکس ضربدری داشتیم .بیشترین حالو وقتی سانازو دوتایی میکنیم میبرم یه بار هم که رفته بودیم شمال دو تا هتل مجزا گرفتیم و با کلک زنهامونوبا هم دیگه عوض کردیم و تاصبح انواع روشهای تخصصی کس کردن با کون کردنو به همدیگه یاد دادیم . امیدوارم از ماجرای من خوشتون امده باشه . لطفا اگه حال کردین و آب کس یا کیرتون راه افتاده نظرتونو در باره سکس ضربدری برام بدین . متشکر میشم .
نوشته: سعید
yeki az taghdim kardan khaheresh minevise yeki az dadane zanesh.che khabare?inja kojast?ina kian?
كبود شدى جقى؛ يه لحظه ولش كن اون لامصبو يه نفس بگير دوباره ادامه بده
بزن بزن بزن
نفس بگير
بزن بزن بزن
دوباره نفس
بزن بزن نزن نزن بابات داره نگات ميكنه خاك بر سرت :-D
meslin ke az in be bad biaym kamentaro bekhonim behtare.laghala az taajob shakh dar nemiarim.
به نظر من این جقی اولین چیزیکه بعد از به دنیا اومدن خورده شیر مادرش نبوده آب کیر باباش بوده!!!نه بچه ها ?
آی اوی اوخ …آب کیرم داره میاد دهنت رو بگیر تا بریزم دهنت به سک سکه بیوفتی دیگر کسشعر نبافی…
فعلا کیرم رو بخور نظرم نمیدم.چون ارزش نداره.اعصابم خورد شد اصلا آب کیرم رو پس بده…
وقتی با سرعت ۱۲۰۰ مچ بر ثانیه جق میزنی بهتر از اینم نباید بشه!
. . .
رضا زنشو از جنده خونه گرفته بود؟
واااااااااای خداااااا آدم شاخ در میاره از توهمات اینا
من نمیدونم این رضا زن گرفته بود یا یه جنده شهرستونی!!
داستانت توهمی بیش نبود لطفا دیگه ننویس خوشحال میشم
در ضمن چجوری میشه که رضا تازه یه هفتست زن گرفته دختره هم که تا به حال حتی بی اف تلی هم نداشته بعد میگی سانازو رضا چندین ماه رو مخ طرف کار کردن تا راضیش کنن ؟؟توهمیه دروغگو
خاک بر سرت این فریبا که تو نوشتی جنده است, صددرصد شک نکن
آقا رضا جلقی چشمت زنتو میکنه یه جنده هم آورده تو باهاش حال کنی.
حقته بیغیرت دیوث کسکش جاکش کونی_ والبته نظر دوستان هم مهمه_ جلقی
كسكش ديوس از اينكه زنت به يكي ديگه كس داده خوشحالي بي ناموس اصلأ غيرتت كجا بود از اول داستانت خوشم اومد كه ساناز خانم جنده تو كتك زدي ولي آخر داستانت آخر بي غيرتيت بود واقعآ كه خيلي بي ناموسي
ببين بجون خودم مردم ازخنده،كونده واقعأ كسخولي؟
سن وسالت به تخمم،ولي عقلت مثل نوزاد ميمونه،واقعا كيرت تو مغزت بوده،كونگشادخان حداقل اسم طنز ميزاشتي روش كه امتياز بكيري.گاف نه كاف همون بكيري صحيح است.
بابات هم ضبدری کارمیکرد…مامانت به دوسته بابات میداد که تو به وجود اومدی.
سلام داداش شيره
آخه آدم تنها غريب بي كس فقير زشت چلاغ و…
بجز روز تولدش چيز ديگه نداره!
تازه چه دليلي بهتر از اين برا اول شدن بدون اسپم؟!
قبلا جون،جووون مينوشتم،يك دوست عزيز گفت اين مدل نظر دادن اسپم داره.شما تا اول مهر خوب سكان در دست داشتي،حالا كمتر وقت داري،خب من بايد مراقب باشم سوگلي،پروازي،بيل و… نيان اول شن! آريزونا هم بيشترين علت حسادت من به اول شدن.داستان خودش اول شدم خيلي حال داد!
فکر کنم اپیزود چهارم خیانت با این داستان تکمیل میشه. بعد از داستان پریچهر و من وآرش این بهترین نوع برخورد با قضیه خیانته. یعنی سر فرصت بگیری زن طرفتو بکنی و بی حساب بشی. اصلا چه کاریه که بخوای بزنی بکشیشون. تازه اینجوری یه کس جدید هم گیر آدم میاد. ولی خداییش ای ول مازیارخان فقط واحد جلق زدن رو نمیدونستیم که اونم اختراع کردی “مچ بر ثانیه” رو خوب اومدی… (؛
حالا مردونه چي تو كونت كرده بودي؟
مرام داشته باش جفتشون برا كادو تولدم بفرست،هروقت تونستي همون روز ، روزه ميلاد من.
براي روز ميلاد تن من نميخام پيرهن قرمز بپوشي،كافيه بشيني سرش بنوشي.
:)) :)) :)) :)) :)) :))
باحال بود … خندیدیم
Saeed jan!! Farda tavallode mane nemikhay behem kado bedi?!! Akhe shoghle to va un agha reza duste mohtaramet, faghat esmesh bade dar amadesh khube!!!
بد نَنِوشتی رو حساب اینکه داستان باشه نه خاطره… ولی چند جا خراب کردی…
مثلا رضا و فریبا ازدواج کردن بعد نه تورو دعوت کردن نه خبردار شدی؟ یا این ساناز. داشته ۲ ماه مخ فریبارو میزده حتما در کنارش به رضا هم کس می داده و شما نمی؟! فهمیدی
خیلی جالبه اول داستان زنتو بخاطر کس دادن به رفیقت می زنی ،آخر داستان " به خودم که اومدم دیدم رضا و ساناز بغل هم نشستن البته کیرش تا ته تو کس ساناز من بود . رضا گفت ببخشید که بی اجازه بود منم گفتم نوش جونت آقا رضا "
نوش جونت ؛ تازه آقا رضا
خیلی در تضاده تقریبا میشه گفت ذرت پرت کردی
شاهین جان خوشحالم که خوشت اومد. به هر حال چشم امید آقا به ماست که هر لحظه با یه اختراع یا ابتکار جدید کمکی به پیشرفت علم بکنیم و در بالاترین رتبه جهانی پیشرفت علمی باقی بمونیم!
:-D
اگه ميخواي مارو با سكس ضربدري آشنا كني بي زحمت يه شب ننه و آبجي و زنتو به ما قرض بده
به صورت پله اي،افقي،عمودي،ب م م،ك م م، منها،جمع،ضربدر و… خلاصه همه مدلي ميگائيمشون و باهاشون حال ميكنيم بعد هركي از ديدگاه خودش بياد داستان كردنشون و لذت بردنشو بنويسه تا تو خوشحال بشي و باكونت 3 دور قورباغه برقصي!
و باز هم مجلوقى دىگر حادثه آفرىد.
کىرت تو روغن داغ با توهمى که زدى, آخه عمه ننه مارو چى فرض گردى!
بیل چی گفتی؟
ما با این همه دانشمند و کسب رتبه اول پیشرفت علمی در جهان تو کفش موندیم!
اخطار به بيل
ديگه داري ازشيوه رزمي من سواستفاده ميكني.اين روش بكار نبردن علامات درجنگ نيمو11 بهترين كاربرد براي تضعيف روحيه دشمن داشت.قرارنشد آزمايشات نظامي رو با خودي انجام بديم.درصورت تكرار،از دسته شكسته خواهي شد.
حیف خاک که بگم خاک بر سرت حیف گه که بگم گه تو روحت
توهمی بیش نیست ولی اگه زبونم لال واقعی باشه باید بگم کثیف ترین مردی(بی غیرت) هستی که تو این کره ی خاکی وجود داره
دارم تلاشمو میکنم! اگه نشه حتما چند رده ای سقوط میکنیم. آغا واسمون دعا کن!
این درسته؟
((بابا پيشرفت علمى هسته اتم گشا مازيار جهانى، شاهين اپيزود دوم مخاطب پرور، عبدول رقابت اول نشو بيل اينجاست، آريزوناى جلق ستيز كامنت باحال بده، بچه شير اينكاره، سوگولى اين جورى درسته، پروازى بيدار اول بشو اگه من نبودم عبدول اينكاره نيست و تمامى آشنايان و بستگان درود))
کوسکش بی ناموس جلقی داستان تخمی تخیلی ننویس نه نه ت رو گاییدم،خواهر مادر کونی
اگه دستم بهت برسه آنچنان بکنمت که مثه غاز بگوزی
این داستان های دوستان در قالب داستان کوتاهه و یا به قول خودشون یک خاطره است! که اونم جزء داستان های کوتاه طبقه بندی میشه اما عزیزان من،داستان نوشتن قاعده و قانون داره این همه بیراه ننویسید خواهشاً.اگه خواستید یه کم در مورد داستان نویسی با هم تبادل نظر می کنیم.
khak too sare binamooset man age jaye to boodam aval kardo mikashtam too gardane refigham bad khodamo dar mizadam
ای خاک بر سرت کنن مرتیکه الدنگ , این کجاش ضربدری بود باحساب اینکه اون از 9 سالگی زن تورو میگاییده پس نه تنها ضربدری نبوده بلکه جذرش رو گرفته و برده زیر رادیکال و در عددمنفی ضرب کرده و داده دستت , اهای الاغ جون طبق محاسبات من تو باید 13 سال به صورت روزانه زن اونو بگایی تازه با هم بیحساب بشید ,
ولی واقعا با خوندن این داستانها از انسان بودن خودم شرم میکنم , میگن کلاغ به طور طبیعی حدود 250 سال زندگی میکنه ( تعجب نکنید واقعا عمرش طولانیه) ولی اگه بفهمه جفتش بهش خیانت کرده دق میکنه و میمیره , میفهمی یعنی چی ?
خاک تو کونت کنن که از کلاغ هم کمتری
تف به شرفت حیوون.حیف کلمه بی ناموس یا بی غیرت که به تو بگن.صد رحمت به خوک،اسم خوک بد در رفته…مگه میشه مرد اینقدر بی غیرت و پست و کثیف!!!تو ظاهرا مردی و در باطن حیوون هم نیستی…دادن لقب حیوون به تو ظلم در حق حیواناته…شما کثافتها معنی ازدواج رو در کس و کون میدونید،جالبه که میگی زنت رو دوست داشتی!!!به خاطر یه سوراخ کون اسم مرد و مردونگی رو به لجن کشیدی…خر کیر داره و صد در صد از تو مردتره بی همه چیز پست فطرت…
اقا مگه نمیگی شما سکس ضربدری میکنی یه عکس چهار نفره بگیرین دستتون تو شرت هم دیگه باشه بچه ها ببینین
ریدن به سایت با داستانای توهمی
خدایی تو یه چیزت شده اون وقت که اینو نوشتی نعشه که نبودی اخه به نطرت به این سرعت طرف میاد زنشو میده تو بکنی وقتی اون از قدیم زنتو کرده بعد گفتی به زور راضی کرده کردش ولی الان از 9 سالگی کس مخ دروغگو کم حافطه
ببین تولدمن آخر همین ماهه دقیقا سی ام اگه میخوای مث بقیه بهت فش ندم زن خودتو رضا رو بفرست در خونم تا یه ffm تپل داشته باشم
راستی بچه ها پراید گوجه ای جوانان هم پیدا میشه مدلش نهم نیست
باور کنین منم تولدم نزدیکه هدیه میخام.کون هم نشد به ممه راضیم…
مردای ایران وطن من یا اکثریت کونی شدن و یا مالیخولیایی شدن
كاش ينفر هم به فكر تولد من بود