سکسی که نافرجام ماند

1401/03/04

سلام اول اینکه همه اسما مستعاره
داستانم خدایی عین واقعیته لطفا فوش ندین
پیشاپیش معذرت میخوام بابت اینکه طولانیه و کاملا سکسی نیست
غلط املاییامم زیاده به بزرگی خودتون ببخشید
من ارسلانم این خاطره مال 19 سالگیم هست(الان 24سالمه) از اولی که دانشگاه قبول شدم همش تو کف این بودم که کص بکنم همش دنبال یه کیس مناسب بودم اخه تا قبل دانشگاه همش دنبال درس بودم بالاخره ترم دو با یه دختر خوب اوکی شدم گه اسمش مینا بود یک سالی ازم بزرگتر بود اولاش اصلا نمیزاشت بهش دست بزم بعد چن وقت دستشو گرفتم و اینا یک ماهی شد تا تونستم ازش لب بگیرم یه پارک خلوت پیدا کرده بودم هر روز غروبا میرفتیم اونجا که کمتر کسی میومد به کلی لب بازی هیچ کدوممون هم بلد نبودیم فقط لبایه همو میخوردیم من از همون اوایل ترم دو ماشین خریده بودم هر روز میرفتیم بیرون کارمون شده بود همین همش ما بین لب گرفتنام دست میکردم ممه هایه نه چندان بزرگشو تو دست میگرفتم کمتر موقعی میشد باهام اومده باشه بیرونو سوتین بسته باشه و باهاش شوخی میکردم این پرتقالا رو میخوام ببینم نمیذاشت ولی بالاخره یه روز با ماشین رفتم دنبالش بردمش یه جایه خلوت راضیش کردم تا حالا ممه ندیده بودم وقتی دیدم ممه هاشو فقط دوست داشتم بوخورمشون یه لحظه با هاش چش تو چش شدم زدزیر خنده خیلی صحنه قشنگی بود گفت مرض چته سریع ازش لب گرفتم دیگه ماهر شده بودیم دهنمو گذاشتم رو ممش و شروع کردم به خوردن نیگاش کردم دیدم داره چپ چپ نگاه میکنه با لهن بچگونه گفتم میمی میخوامو هی میگفت زود میمیتو بخور تا بریم کلی خوردم بعد اینقد بد خورده بودمش یه خورده کبود شده بود رفتیم یه دور زدیم شام خوردیم رسوندمش خوابگاهشون دو سه روزی کارمون همین بود بیرون شهر میترسید بیاد یه روز بردمش یه پارک خوب بیرون شهر رفتم یه گوشه گوشش که هیشکی نمیومد گذاشتمش تو بغلم ازش لب گرفتم ممه هاشو مالیدم کیرم سیخ شده بود داشت میترکید دیدین موقعی که پامیشه میشه تکونش داد.
تکونش دادم بلند شد وایساد با یه لحنی که ترسیده بود این چیه چیه دیگه اونجا بود که روم باز شد گفتم بیا نشوندمش کنار خودم گفتم چشاتو ببند نترس بست منم عادت دارم باشلوار اسلش همیشه میرم بیرون، شلوارو شورتمو گرفتم بالا دستشو بردم تو زدم به کیرم یهو کشید بیرون گفت بیشعور تا یه رب کلا قهر بود به بد بختی اشتی کردیم یه چن باری رفتیمو اومدیم همین جا تا بالاخره گرفتش تو دستش اونم از رو شلوار هی میگفت چقد کلفته گفتم نترس همش شورتو شلواره یادم رفته بود بگم کیرم حدودا 17 سانته دورشو اندازه گرفتم شد محیط دورش به قول اونا که ریاضی بلدن🤦‍♂️14 سانت خلاصه اینا گذشت هی این پارک هی اون پارک زیادمیرفتیم اون پارک اولیه گفتم بعد چن مدت دیگه خیلی راحت شده بودیم با هم اینا همش دو سه ماه شد بیشتر وقتا یه جا خلوت پیدا میکردم میرفتم رو صندلی شاگرد صندلیو میکشیدم عقب میخوابوندم اونمو مینداختم رومو ممه هاشو میخوردم یا اونو میفرستادم زیر کیف میکرد وزن من روش میبود ولی به رو خودش نمیاورد یه روز یه کوچه باغ پیدا کردم تو شهر بود اون رفت زیر ازش لب گرفتم اروم دکنه هایه مانتوشو باز کردم گفت چیکارمیکنی گفتم نترس عین قبلا شروع کردم با ولع زیاد خوردن و با نوک ممه هایه خوشکلش بازی کردن من رفتم زیر میخواسم ممه هاشو بوخورم باز دوتا دستشو گذاشت رو صندلیا ممه هاش بالا سرم اویزون بود کلی خوردم ممه هاشو دیدم چشاش خیلی خماره کیرم داشت میپوکید تو شلوارم خوابوندمش رویه خودم کلی گردنشو خوردم گوش هاشو خوردم اروم اروم دستمو بردم کونشو مالیدم بعد همیجور داشتم میرفتم وسط پاش که با یه لحن بد دعوام کرد که نکن منم یه لب گرفتم گفتم همین یه بار با کلی حرف زدن قبول کرد که بمالمش منم دیدم قبول کرد یکم باز از رو شلوار مالوندمش همینجور که ازش لب میگرفتم دستمو کردم زیر مانتوش کل کمرشو میمالوندمو لب میگرفتم از بالایه کمرش دستمو اوردم پایین پایین اروم کردم تو شلوارش هیچی نگفت ولو شده بود روم منم باز شروع کردم خوردن گردنش دوتا دستمو کردم تو شلوارش و دوتا لنبشو میمالوندم اروم دستمو کردم وسط کونش اروم اروم رفتم سراغ کصش میدونستم پرده داره فقط یه ذرع مالوندمش خیس خیس بودتو همین حالو هوا بودم میخواستم شلوارشو در بیارم برا اولین بار کص ببینم کص بخورم(هنوز نه کص از نزدیک دیدم نه خوردم🤕)که دیدم یه ماشبن کنارم وایساد شیشه هام خیلی دودی بود تا اومد سمت ماشین عین فر فره خودمو از زیرش در اوردم رفتم پشت فرمون اونم با دستایه لرزون دکمه هاشو بست ما رو دیده بود تو ماشین صدا دوستاش زد که بیان من حرکت کردم یکیشون پرید جلو ماشین رفتم که زیرش کنم ترسید پرید کنار با ماشین جلومو گرفتن شروع کرد با ته کلت زد تو شیشه بغلیا هیچی نشد زد تو شیشه عقب ماشینم کلا شکست ریخت پایین کیرم هنوز سیخ بود از ماشین اومدم پایین گفت این چیه با کون کلت زد سر کیرم لاشی(بعد ها که پرسیدم مینا اونشب ارضا شده بود) کس ننشون مامور یگان امداد بود هردومون حالمون خراب بود خدا کنه کسی تجربش نکنه اونجا که درس میخونم یگان امداد فقط ماشینو با پسر میبرع دخترو رد میکنه بره پی کارش دیگه بماند بد بختیایی که کشیدم برا ازاد کردن ماشین و گم شدن مینا از ترس تو شهر و به بد بختی بعد یه هفته باهام باز اوکی شد و یه بار از رو شلوار ابم اومد
دیگه بعد از اون با هیشکی دوست نشدم امیدوارم هرجا هست حالش خوب باشه
سعی کنیم به کسی که یه چیزی مینویسه فوش ندیم

نوشته: ارسلان


👍 3
👎 6
10001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

875919
2022-05-25 04:28:31 +0430 +0430

تجربه پدر موفقیته، دوباره شروع کن. موفق میشی. 👏👏😊

0 ❤️

876302
2022-05-27 09:01:44 +0430 +0430

ای گوز

0 ❤️