سکس با بیوه 47 ساله چادری

1393/08/21

سلام من با این سایت چند وقته که اشنا شدم و داستان بعضی از دوستانو خوندم.چیزی که من دارم واستون مینویسم خاطره هست یعنی واقعیته.منم فکر نمیکردم روزی به این راحتی سکس کنم.هر جای داستان ایهام داشت بگین تا توضیح بدم.البته هم فیلم دارم از همین سکس هم عکس از این خانم که اگه بخواین میزارم اینا رو نوشتم که الکی فحش ندین.بریم سر اصل داستان

این خاطره برای دو ماه پیش هست یعنی تابستان 93.من تقریبا 25 سالمه و شغلم بازاریابی یک شرکت معتبر اهل مازندرانم.اوایل ماه رمضان بود اون روز باید میرفتم فریدونکنار از شهر ما تا اونجا 1 ساعت راهه .با ماشین خطی راه افتادم رسیدم فریدونکنار باید یک کورس تاکسی بگیرم تا برسم اول مسیرم که ویزیت رو شروع کنم.نشستم تا ماشین پر بشه که این خانم که اسمشو میزارم زری سوار شد کنارم.قیافه خاصی نداشت قد متوسط و هیکل متوسط.چادری هم بود که بعدا که باهاش اشنا شدم سوال کردم چرا چادر میزاری گفت پسر کوچکش که 20 سالشه بهش گیر میده چادر بزاره تو این پنج دقیقه ای که کنارم بود حس کردم خودشو جفت من کرده منم خودمو بهش چسبوندم دیدم خودشو کنار نکشید کرایه خودمو دادم و ارنج دستمو گزاشتم رو سینش دیدم کاری نمیکنه ولی هرچی نگاش میکردم نگاش جلو بود کارتمو در اوردم دستم بود دیدم نگاه نمیکنه دیگه باید پیاده میشدم گزاشتم رو صندلی دیدم سریع گرفت.تو فکر بودم که واقعا کس بود یا نه اخه سن و سالی داشت.یک ربع شد که اس ام اس امد از یه خط ایرانسل بود فکر نمیکردم که به این زودی اس بده نوشت من همین خانمی هستم که شماره دادی زنگ زدم گفت سر کار میرم اشپز یه اشپزخونه بود از سنش سوال کردمو چندتا سوال دیگه.متولد 46 بود شوهرش ده ساله سکته کرد و مرد چهار تا بچه داشت که دو تا مجرد بودن.یک هفته با هم تلفنی اس میدادیم و حرف میزدیم دیدم بد تو کفه.یه روز که بهش زنگ زدم گفتم سه روز دیگه میام شهرت میتونی ظهر ساعت یک تا سه بیای با هم باشیم گفت اره گفتم یه خونه اجاره میکنم با هم دو ساعتی راحت باشیم که گفت مشکلی نداره فقط کیرت کلفت نباشه کون نمیدم و ابتو هم نمیخورم.موندم چی میگه.اون روز رفتم فریدونکنار صبح یه سوییت ساعتی گرفتم به کیر و تخمم خوب اسپری بی حسی زدم ساعت یک رفتم دنبالش رفتیم خونه گفت صیغه بخونیم گناه نکنیم صیغه رو خودش خوند.اول یکم صحبت کردیم میگفت تو این ده سال که شوهرش فوت کرد.مانتو شو در اورد زیرش فقط سوتین داشت اولین چیزی که توجهمو به خودش جلب کرد سینه هاش بود کوچک خوش فرم ایستاده.شلوارشو در اوردم منم لخت شدم بهش گفتم کیرم چطوره گفت خوبه نه کلفته نه کوچیکه.گفتم میخوری گفت اره .بی شرف چه خوب میخورد اینکاره بود شرتشو در اوردم کسش کوچک و جمع و جور بود فقط دو تا پوست تقریبا دو سانتی از دو طرف سوراخ کسش اویزون بود رفتم کاندوم بزارم گفت کاندوم خوشم نمیاد دراز کشید رو زمین کیرم گزاشتم رو کسش رفت تو نه گشاد بود نه خیلی تنگ درسته ده سال سکس نداشت ولی چهار تا بچه زاییده بود اون هم طبیعی.شروع کردم تلمبه زدن پنج دقیقه ای کردم بعد چند دقیقه ای کیرمو خورد حالتمونو عوض کردیم از پشت گزاشتم تو کسش باز تلمبه زدم انواع مدل کردمش روی مبل ایستاده .اخر هم رو زمین درازش دادم گزاشتم تو کسش سرعتمو بردم بالا اینقدر کردمش که ناله هاش در امد البته از هوس نه درد.ابم داشت میومد کیرمو در اوردم ریختم روی سینه هاش خیس عرق شده بودم دیگه نا نداشتم چون سکس 45 دقیقه طول کشیده بود نشستم رو مبل دیدم امد زیر پاهام نشست با کیرم ور میره گفتم مگه سیر نشدی گفت خوب بود ولی بازم بخوای بکنی مشکلی ندارم گفتم دیگه کیرم بلند نمیشه گفت اون با من.ده دقیقه ای خورد کیرم بلند شد نیم ساعت دیگه کردمش ولی ابم نیومد کردمش تا اون بیشتر حال کنه.یه دوش گرفتیم و تو حموم هم چند دقیقه کیرمو خورد و امدیم بیرون تو این دو ماه چهار بار باهاش سکس داشتم ولی زن تو این سن و سال اخر شهوت و تجربه هست.الان که دارم این داستانو مینویسم قراره دو روز دیگه برم اونجا یه سکس دیگه داشته باشیم.هرجای نوشته هام ایراد داشت شرمنده اگه جایی ایهام داشت بگین تا توضیح بدم

نوشته: ناشناس


👍 8
👎 1
154482 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

443828
2014-11-12 14:15:13 +0330 +0330
NA

چه جلب راحت
منم ویزیتوری کردم اما از خبرا نبود اتفاقا این شهری هم که گفتی
رفتم
اگه میتونی ماهم معرفی کن
خخخخخخخخخ
تو ویزیتوریتم کمکت میکنم
ددددددد

0 ❤️

443829
2014-11-12 14:24:23 +0330 +0330

خوب بود …

0 ❤️

443830
2014-11-12 14:40:01 +0330 +0330

بده ما هم بکنیم من هن از مازندران خطه لیتکوه-امل ام

1 ❤️

443831
2014-11-12 15:59:25 +0330 +0330
NA

ده سال کیر نخورده بعد اس میده کلفت نباشه کون نمیدم ابت و نمیخورم. دادش جنده کار بلده

0 ❤️

443832
2014-11-12 16:08:18 +0330 +0330
NA

ajabbbbbbbbbbbb

0 ❤️

443835
2014-11-13 03:58:32 +0330 +0330
NA

املی اسفناج خور هه هه هه
بده ما هم بکنیم

0 ❤️

443836
2014-11-13 04:38:32 +0330 +0330
NA

زمانبندی داستانت درست بود و به نظر واقعی میاد ولی یه نکته که ایهام داشت گفتی ده ساله شوهرش سکته کرده و سکس نداشته اینجاش یکم عجیبه که با این وضعیت یدفه بیاد به تو پا بده من میگم طرف اینکاره بود

0 ❤️

443839
2014-11-14 03:06:21 +0330 +0330
NA

اگه سکس با سن پایین یا چند کیره میخواد بگو ما هم بکنیمش خصوصی پیام بده دادش

0 ❤️

443840
2015-02-07 18:47:04 +0330 +0330
NA

داستان تخمی بود

0 ❤️

637048
2017-06-30 19:30:01 +0430 +0430

حاجی ار بیوه به اندازه کند نوشش باد
“ورنه اندیشه ی این کار فراموشش باد”

کیست این مرد که از بیوه سپاهی دارد
چادر بیوه زنان بر علم دوشش باد!

یک نفر گفت: نماینده ی این شهر است او
بهترین بیوه ی این شهر در آغوشش باد

برو ای بیوه ی چل ساله که تا حاجی ما
حلقه ی بندگی زلف تو در گوشش باد

بیوه یی رد شد و حرفی نزد و حاجی گفت :
جان فدای شکرین پسته ی خاموشش باد

احمقی گفت که: حاجی چو پیمبرزاده است
"آفرین بر نظر پاک و خطاپوشش باد "

دوست دارم که شود حاجی ما چون گربه
هرچه بیوه است در اطراف جهان موشش باد

#جانعلی_خاوند

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها