سلام
اولین بارمه مینویسم
تازه با نامزدم آشنا شده بودم
دوتا خواهر داشت یکیش ازدواج کرده بود اسمش مینا و یکیش مطلقه بود اسمش شیما 27 سالش بود
از همون اوایل رفت و آمد شیما به دلم خیلی نشست و باهام گرم رفتار میکرد
با نامزدم مریم هروقت بیرون میرفتیم میمود اکثر اوقات.
یه دختر قدبلند حدود 170 وزن حدود 65سبزه و سینه هایی شاید 70
اولین بار که وسوسه شدم واسه شیما یه صب ساعت 9 رفتم خونه پدر خانمم فقط مادر خانم بیدار بود و شیما و مریم خواب بودن
نیم ساعت گذشته بود مادر خانمم تو آشپز خونه بود.دیدم شیما از اتاق خواب زد بیرون که بره دسشویی.یه سوتین و شلوارک کوتاه پاش بود و موهای مشکیش بهم ریخته بودن روش زوم کردم یه لحظه منو دید سریع برگشت تو اتاق.
مریم زیاد دختر گرم مزاجی نبود و نمیزاشت نیازای جنسیمونو برطرف کنیم میگفتم حتما بعد از ازدواج.حتی بوسیدنم دریغ میکرد.مریم خیلی خوشگله ولی بینهایت سرد.اما شیما خواهر زنم دختر خیلی خون گرمیه.خلاصه شیما گاهی اوقات پیام و جوک و این چیزا هم میفرستاد.اونم معلوم بود از من خوشش میاد.من شاغلم و تنها و مستقل زندکی میکنم و تمکن مالی دارم نسبتا. یه روز ظهر پیام داد که امشب بریم قهوه خونه من فک کردم سه تایی منظورشه گفتم باشه بعد گفت به مریم نگو. تعجب کردم ولی گفتم باشه نمیگم.خیلی فکرم مشغول بود و با خودم فک کردم بیارمش خونه قلیون بکشیم. بهش پیام دادم اونم قبول کرد.من یکم بخودم رسیدم حمام و اصلاح و میوه و قلیون و قهوه و… ردیف کردم .غروب اومد دیدم چه تیپی زده شیما خیلی خوشکل و خوش اندام و سکسی.اومد داخل بعد نیم ساعت قلیونم آماده کردم و شروع کردیم کشیدن.شروع کرد درد دل کردن که تو این یه سال جدایی خیلی اذیت شدم و دیگه آینده ای ندارم منم دلداریش میدادم دیدم خیلی ناراحته و گریه میکنه رفتم بغلش کردم ناخوداگاه اما کیرم سیخ بود و خیلی دوسداشتم باهاش سکس کنم.اونم معلوم بود دوس داره.خلاصه موهاشو نوازش میکردمو صورتشو و اشکاشو پاک میکردم.گفتم شیما اون پسره چطور دلشو اومد تو رو طلاق بده.خیلی خوشگلی تو.چشامون بهم خیره شده بود و ناخوداگاه لبامون بهم چسبید.مث دیوونه ها لبای همو میخوردیم و همزمان لباسای هم در میاوردیم زیر مانتوش سه سوتین بنفش و زیر شلوارش یه شورت بنفش بود اونم منو لخت کرد فقط شورتم مونده بود.گفت بریم اتاق خواب.خوب همذیگرو خوردیم.اصلا بدنش و کوس و کونش مو نداشت منم عاشق خوردن بدنم.تو حین خوردن ارضا شد و اونم برا من میخورد.زیاد نزاشتم بخوره.چون ارضا میشدم.چون سکس نداشتم.خوابید و پاهاشو باز کرد.بدون کاندوم کیرمو یکم به کوسش مالیدم و آروم کردم توش.باورم نمیشد دارم شیمایی رو میکنم که یکساله تو کفشم.چند مدل سکس کردیم و آبمو خالی کردم روی کوسش.واقعا بهترین سکس زنذکیم بود.و لذت بخشترینش.شاید نتونستم اونجوری که باید منتقلش کنم به شما.ببخشید اگه داستان براتون جذاب نبود.
نوشته: نیما
مشخصه تو کف خواهر زنتی اما از ترس اینکه باباش کونت بزاره صدات در نمیاد. اگر یک هزارم درصد این راسته کاری نداره نامزدیتو به هم بزن صبر کن مریم که با یکی دیگه عروسی کرد بعدش برو شیما رو بگیر لازم به خیانت و عوضی بازی هم نیست
ریدیا یعنی ریدی
داستانو انقدر خلاصه کردی که نگو.
به نام خدا من شیما رو کردم وسلام.
امیدوارم خوشتون اومده باشه.
نمیدونم خواهر زنای شما جن.دن یا خواهر زنای ما نده خلاصه که آلتم بع ماتحتت
نه خوب بود همینکه از شربت به قلیون رسیدیم خودش حرکت ستودنیی هست به هرحال اشتغال زایی داره
تمکن مالی تو کونت گوساله پلشت، یا زنت خواهر جنده است ، یا خواهر زنت جنده هست ، یا زنت خواهر جنده هست یا … انتر
با نامزدت هم ازدواج کنی و با خواهرش رابطه داشته باشی مطمعن باش بگا میری . جنس زن نمیدونم چیه عجیب و غریب تیزن و احساس میکنن . بارها بگا رفتما تجربه دارم داره میگم
با تمام وجودت این کامنت منو بخون،تصور و درکش کن،
یک:کیرم تو تمکن مالیت
دوم:خودت و مریم وشیما رو یک به یک گائیدم
سوم:تمکن مالیتو دوباره گائیدم.
چهارم:
لعنت به تو و امثال تو
پنجم:
تف
تو
روت.
یاد اون آخونده افتادم میگفت میخای جقو ترک کنی ده بیستا شورت بپوش که وقتی ب سالار رسیدی دستات خسته باشه:/لامصب سه تا سوتین؟؟؟؟؟هر سه تام بنفش؟؟؟؟
فکر می کنم چون بهش نرسیدی تو دلت مونده اومدی یک داستان بی سر و ته کوبیدی اینجا! تو که دنبالش بودی به جای اون سرد مزاج می رفتی شیما می گرفتی ثواب هم می بردی
کسکش مگه دنبالتن؟؟چخبرته انقد تند تند؟؟انگار میخوان کونش بزارن
سه تا سوتین بنفش داشت نذاشتی بخوره چون آبت میومد بعد چند مدل سکس کردی
در آخر بگم خیلی کسکشی بچه کونی تورو چه به زن گرفتن