سلام
این ماجرا بر میگرده به حدود ۲ ماه قبل
اسمم محسن، ۳۶ سالمه و یک خواهر زن دارم به اسم میترا که ۳۶ سالشه و بچه داره
من از همون روز خواستگاری ک برای بار اول میترا رو دیدمش، مهرش رفت توی دلم. البته اون موقع هم متاهل بود اما بچه نداشت.
خلاصه توی ۷،۸ سالی ک از ازدواجم گذاشته بود، یکسره توی این فکر بودم ک یه جوری بکنمش. اما به خاطر آبروم جرعت نمیکردم پا پیش بزارم. البته اونم اینطوری نبود که بخواد پا بده یا حتی یه علامتی بده.
عاشق کون گرد و قلنبه و بزرگش بودم. قدش ۱۵۷ بود و با سینه های ۹۰ و با یک کون خوش فرم و ناز و هیکل یه کم توپولی هم داره.
منم قد ۱۸۵ و هیکل درشتی دارم اما باجناقم خیلی لاغر و ظریفه.
همیشه توی ذهنم با خودم میگفتم حتما میترا به اینکه سکس با یک مرد درشت هیکل رو تجربه کنه علاقه داره و هز این نظر به خواهرش حسودی میکنه.
خلاصه توی این مدت دنبال یه راهی برای بدست اوردن میترا بودم تا اینکه یک روز ماشینم خراب شد و میخواستیم بریم خونه ی مادر خانومم مهمونی. خانومم با تاکسی صبح رفت اونجا ک کمک مامانش کنه و منم گفتم ظهر از سر کار میام اونجا.
برادر خانومم زنگ زد بهم که من ظهر میام دنبالت که چون ماشین نداری راحت باشی. منم قبول کردم.
وقتی ظهر اومد دنبالم دیدم میترا و پسرش که ۸ سالشه، توی ماشین نشستن. چون پسرش مدرسه داشت مجبور بود منتظر بمونه تا از مدرسه بیاد. باجناقم هم که از ادارش مستقیم میومد خونه ی مادر خانومم برای همین رفته برادرخانومم رفته بود دنبالش.
میترا جلو نشسته بود و تا دید من اومدم، به رسم احترام اومد پایین ک من بشینم جلو. تا اومد پایین، پسرش از عقب پرید صندلی جلو و اصرهر و اشک که من میخوام جلو بشینم و …
منم گفتم گناه داره بچه بزار جلو بشینه. بعد کلی اصرار قبول کردن و من رفتم صندلی عقب بشینم. وقتی نشستم یه فکری به سرم زد، تا نشستم روی صندلی عقب، دستم رو گذاشتم روی محل نشستن نفر کناری. میترا هم واقعا ندید دستم اونجاست و نشست روی دستم. یه لحظه جا خورد. اما من به روی خودم نیاوردم. خوشبختانه ماشین برادر خانومم ام وی ام ۱۱۰ بود و بدون اینکه تابلو بشه، دستم رو نمیخواست خیلی دراز کنم.
مشخص بود میترا حسابی شکه شده و خجالت کشیده اما از روی خجالت چیزی نمیتونست بگه. منم که خودم رو زده بودم به کوچه علی چپ.
اینقدر کونش نرم بود که باورم نمیشد! کیرم هم بلند شده بود حسابی و کاملا تابلو بود و میترا با گوشه ی چشمش به شلوارم نگاه میکرد. پس از چند دقیقه، به خودم جرعت دادم و کونش رو که دستم زیرش بود رو به صورت خیلی آهسته مالیدم. میترا هم خودش رو یه تکون داد که بگه دستت رو هز زیرم بردار، اما این کارش باعث شد دستم رو راحت تنظیم کنم ک بتونم بهتر کونش رو بمالم.
تا تونستم کونش و چاک کونش رو میمالیدم. کم کم متوجه شدم که خود میترا هم خوشش اومده و یه جورایی داره همکاری هم میکنه. توی اوج لذت بودم ک رسیدیم در خونه ی مادر خانومم. و مجبور شدیم که هز ماشین پایین بیایم. وقتی از ماشین اومدیم پایین، میترا خیلی یواش تا از کنارش رد شدم گفت،“خیلیی بیشعوری”.
ترسیدم گفتم نکنه به زنم بگه. تا آخر مهمونی استرس اینو داشتم ک نکنه به زنم بگه، همش حواسم به این بود که ببینم رفتار و لحن زنم باهام عوض میشه یا نگه، چون اگه میشد میفهمیدم ک گفته. خوشبختانه چیزی نگفته بود.
شب برگشتیم خونه و گفتم اگه بخوام ادامه ندم از دستم پریده. میدونستم ک شبها باجناقم زود میخوابه و اونم تا آخر شب توی اینستاگرام و اینترنته. بهش به بهانه ی معذرت خواهی پیام دادم ک ببخشید که اینطوری شد و عمدی نبود و از این کسشعرها. اونم گفت اشکال نداره پیش میاد.خلاصه بهش شب بخیر گفتم و یک استیکر گل رز فرستادم. اونم در جواب یک استیکر قلب فرستاد.
تا صبح داشتم فکر میکردم ک چطوری میتونم مخش رو بزنم
فردا صبح گفتم الان بهترین موقعیته. میدونستم که صبح زود باجناقم میره اداره و پسرش هم میره مدرسه خودش خونه تنهاست. رفتم یه شاخه گل رز خریدم و رفتم در خونشون زنگ زدم. با تعجب سلام کرد و گفت بفرمایید بالا.
رفتم بالا و دیدم در بازه، رفتم داخل و یالله گفتم و دیدم که گفت ببخشید لباس مناسب تنم نبود و الان میام خدمتتون. منم دیدم بهترین موقع هست و سریع رفتم در اتاقشون. دیدمش ک میخواست جلوی آبنه رژ لب بزنه. یک تیشرت تنش بود با یک دامن روی زانو. هیچ وقت اینطوری ندیده بودمش و همیشه حجاب داشت پیشم.
تا منو دید، گفت ای وای! منم سریع گفتم اشکال نداره فقط خواست از نزدیک ازتون معذرت خواهی کنم و گل رو گرفتم سمتش. اونم هول شده بود و تشکر کرد و گفت نیازی نبود دیشب که گفتم اشکال نداره. توی همین موقع هم داشت دنبال یک شال و روسری میگشت تا سرش کنه. منم گفتم ای بابا نمیخواد دنبال روسری بگردین، حالا که دیدمتون مگه یک مو چیه. اون خندید و گفت آره دیگه حالا که دیدید. گفت پس بفرمایید بشینید حتما صبحونه هم نخوردید و یه چایی بزارم. منم بعد از یه تعارف الکی قبول کردم و گفتم به شرط اینکه شما هم با من صبحونه بخوری و اونم قبول کرد.
موقع نشستن روی صندلی به شوخی گفتم خوبه دیگه اینجا دستم نمیتونه بره اون زیر. اونم خندید و گفت دیگه پیش میاد. گفتم حالا ناراحت ک نشدی. گفت نه اصلا. گفتم یه چیزی بگم ناراحت نمیشی؟ گفت نه بگو. گفتم ماشالله خیلی پشتتون نرم و باحاله. خندید و گفت چیه مثه اینکه خوشت اومده. گفتم خب معلومه همچین چیزی باید خوشم بیاد. اونم گفت مشخص بود از اونجاتون.
وقتی داشتم سر صحبت رو باز میکردم، کیرم دوباره بزرگ شد و میترا متوجه شده بود و گفت الانم ک بزرگ شد! دیگه روم بازتر شده بود، گفتم به احترام کونتون بلند شده. جفتمون خندیدیم و منم آروم دست رو از روی دامنش گذاشتم روی رون پاش. هیچی نگفت و مشخص بود خجالت کشیده.
منم شروع به مالیدن رون پاش کردم. دستم رو کم کم بردم زیر دامش، اولش یه مقاومت کرد و دستم رو گرفت اما در نهایت اجازه داد. رون پاهاش هم سکسی بود و لذت بخش.
با دست دیگم زیپم رو باز کردم و دستش رو گرفتم گذاشتم روی کیرم. اولش هیچ عکس العملی نکرد اما کم کم و خیلی آهسته شروع به مالیدن کیرم کرد.
بعد چند لحظه خودم رو بهش نزدیک کردم و لبم رو گذاشتم روی لبش. اونم شروع به همکاری کرد و شروع به خوردن لب هاش کردم.
در همین حال، دستم رو بردم زیر تیشرتش و شروعدبه مالیدن سینهاش کردم، خوشبختانه سوتین تنش نبود و راحت بودن. سینه هاش حسابی سفت شده بودن و توک سینش زده بود بیرون. سریع لباسش رو در اوردم و شروع کردم به خوردن سینه هاش، کم کم صداش در اومده بود و ناله میکرد. دستم رو بردم لای کون و کسش. کوسشخیس خیس بود. کلا لختش کردم و بغلش کردم و در حالی ک لب میگرفتیم، بردمش توی اتاق روی تخت.
انداختمش روی تخت و لای پاهاش رو باز کردم. ووسش کاملا بی مد بود، شروع کردم با ولع به خوردنش. یک بار سوراخ کونش رو دیدم که صورتی میزد. زبونم رو کردم توی سوراخ کونش. یه آه بلند کشید و گفت نکن کثیفه گفتم اشکال نداره عاشق کونتم. اتفاقا سوراخ کونش اصلا کثیف نبود و مشخص بود خیلی روی تمیزی سوراخ کونش حساسه و برق میزد از تمیزی.
با خوردن کونش دیوانش کرده بود و فقط میگفت بکنم، کیرت رو میخوام.
منم سریع سر کیرم رو گرفتم و گراشتم روی سوراخ کوسش. به یک فشار از بس خیس بود رفت توش. یه آه بلند کشید و گفت بکن. منم شروع کردم به تلمه بزدن. خیلی زود ارضا شد و گفتم حالا باید بکنم توی کونت. اصلا قبول نمیکرد و میگفت تا حالا کون ندادم و … منم گفتم خوردمش نرم شده راحت میره خوش. خلاصه قمبل کرد و با کلی مشقت تونستم سرش رو بکنم توی کونش. یه داد زد که سوختم اما به روی خودم نیوردم د بیشتر فشار دادم و تا ته فرستادمش توش. اونم فقط داد میزد و فحش میداد. یه چند لحظه ای کیرم رو توی کونش نگه داشتم ک عادت کنه. بعد شروع کردم به آهسته تلنبه زدم. اما اون هنوز داشت فحشم میداد. بعد چند لحظه ای دیدم داره لذت میبره. منم تلنبه ها رو شدیدتر کردم. میترا هم فقط داد میزد بکن و جرم بده. منم بیشتر تحریک میشدم و محکم تر میکردمش تا اینکه آبم زو کامل توی کونش خالی کردم.
از حال رفتم و یک طرف افتادم. میترا هم اومد روم توی بغلم و شروع کرد به لب گرفتن.
بعد از چند دقیقه گفت چقدر دوست داشتم با یک مرد قوی هیکل سکس کنم و شوهرم ک استخونیه و اصلا مثه تو حال نمیده.
خلاصه از اون روز ازم قول گرفت که حداقل هفته ای یک بار سکس کنیم. منم از خدا خواسته قبول کردم.
امیدوارم که از این ماجرا خوشتون اومده باشه
نوشته: محسن
تا تونستم کونش و چاک کونش رو میمالیدم. کم کم متوجه شدم که خود میترا هم خوشش اومده و یه جورایی داره همکاری هم میکنه. توی اوج لذت بودم ک…
جمله بندی کیری و کلیشه ای از همه جای این داستان مشخص بود که این یک تکه اشبود…
داستانها را نه بخونید ونه تخت تاثیرشون قرار بگیرید.
باجناقتو بگو بیاد شهوانی دوستان وساطت کنن کمتر اذیتت کنه.
هیچ میدونی باعث میشی زندگی یک زوج بچهدار خراب بشه
هیچ میدونی چقدر توی روحیه بچه اون زن و باجناقت تاثیر میذاره
هیچ میدونی که همه اینا به تخمم هم نیست
هیچ میدونی چرا؟؟چون داستانت کلا کصشر هستش و واقعیت نداره
زنتو و خودتو و مادرزنتو و پدر زنتو و باجناقتو و بچشو با روغن زیتون گ. اییدم
خب عمومحسن که اینطور…
راستی عکس العمل رو میکنن؟!
یعنی ما یه عمر اشتباهی فکر میکردیم نشونش میدن؟
بد زمونه ای شده
ولی لایکو زدم عشق کنی
خدایی یبار خودت از اول بخوان ببین باورت میشه؟
تو راست میگی اما کیر همون باجناقت تو کوس مادر آدم دروغگو
ای لاشی ها چقدر همه خواهر زن دوست دارید ، خوب منم دوسش دارم ولی نه واسه سکس، بدبختی اینجاست که منم عاشق کتگوری آنالم
کیرخر تو کس مادر ادم دروغگو
مرتیکهچاقال ناموسن مارو چی فرض کردی کسکش زن جنده
بهر حال خواهرزن نون زیرکبابه و خوردنش از موجب واجباته.
یه کمی بیشتر قسمتهای سکسی شو تعریف میکردی
آقای قوی هیکلِ درشت اندام نکنیمون یه دیقه تا یه کامنت بذاریم و بریم.
(((((ووسش کاملا بی مد بود،)))یعنی چی؟؟؟
بنظر من باید دهن ادمین روپر از آب کیر کرد،تا هر چرت و پرت تخمی رو نذاره تو سایت.
اول صبح قبل از صبحونه لب گرفتی دهنش بوی سگ مرده نمیداد؟؟
امیدوارم اونم مثله زنت رو قولش مونده باشه،وگرنه ۱_۰ عقبی😂
نه بابا این بدبخت داره راستشو میگه ولی صبح از خواب بیدار شده و دیده اینها همش خواب بوده و نشسته تند تند خوابشو نوشته برای همینه به جای از هز مینویسته خخخخخخ 😂 😂 😂 😂 😂
کیرم تو کونت بیناموس حرومزاده تو از بد ازدواج هم ب خانومت خیانت کردی هم یه زن شوهر دارو گاییی و این بیناموسی محضه حروم لقمگیه حروم نطفگیه کونی ننویس دیگ گاییدمت
خداوندمتعال نصیب ماهم برگرداند ازاین خواهر زن های خوب
اینکه یک روز ماشینم خراب شد و میخواستیم بریم خونه ی مادر خانومم مهمونی. خانومم با تاکسی صبح رفت اونجا ک کمک مامانش کنه و منم گفتم ظهر از سر کار میام اونجا.
برادر خانومم زنگ زد بهم که من ظهر میام دنبالت که چون ماشین نداری راحت باشی. منم قبول کردم.
وقتی ظهر اومد دنبالم دیدم میترا و پسرش که ۸ سالشه، توی ماشین نشستن. چون پسرش مدرسه داشت مجبور بود منتظر بمونه تا از مدرسه بیاد. باجناقم هم که از ادارش مستقیم میومد خونه ی مادر خانومم برای همین رفته برادرخانومم رفته بود دنبالش.
كس شعر مينويسي درست بنويس
اینکه گاهی برخی از ما مردها دوست دارند الکی بگویند فلانی و کردیم و همین دهان به دهان میچرخد و ممکن هست روزی یک احمقی که آن زن را هم میشناسد سعی کند بهر ترتیب که شده آن زن را تهدید کند برای سکس که همین مزاحمت درست کند و یا اینکه با آبروی این زن بازی کند ، بنظرم حتی اگر شما با چشم خودتان دیدید که زنی با شخصی رابطه دارد ، مزاحم نشوید که خیال کنید چون با کسی که دیدید رابطه داشته پس حتما باید با شما هم باشد این که فکر کنید طرف دیگه جنده هست و بشما هم باید بدهد و اگر نخواد با شما سکس کنه تهدید میکنید ولی این را در نظر بگیرید همانطور که شما ممکنه از کسی خوشتون بیاد و سکس کنید و از یکی هم ازش خوشتان نمیاد که باهاش باشید بنابراین یک زن هم مانند شما ممکنه از یکی خوشش میاد دوست داشته باهاش باشه ولی جنده نیست که با شما هم اصرار دارید باید باشه و اگر قبول نکرد میروید با ابرویش بازی میکنید . واقعا نمیدونم چی بگم در این مورد .
حرف درست رو خواهرزنت گفت : " خیلی بیشعوری" اونقدر بیشعوری که بجای جلق زدن یک دور این کسشعرهایت رو نخوندی که ببینی چندتا غلط داری . یافکر کردی چون کون خواهر زنه رو لیس زدی گه خوری هم باید بکنی . برو دادا ببین باجناقت با زنت چند چندن
تو اگه بکن بودی،دورت سیم خاردار نمیبستی.
ابول
هیچ زنی به این مفتی به خواهرش خیانت نمیکنه.
چه تفاهمی منم هیکلی هستم و باجناقم لاغر ومعتاده هرویین میکشه تا جایی که من اطلاع دارم و از زنم شنیدم چند سالی میشه سکس ندارن چپن هرویین قدرت نعوظ مرد رو خیلی کاهش میده منم توکف سکس با خواهرزنم هستم اما میترسم به خانومم بگه
بهت قول میدم که یه جقی هستی که نهایتاً ۵۵ کیلو وزن داری…
مرد قوی هیکل…خخخخ…گوه خوریا
ما چند ساله تو کف خواهر زنیم،هنوز تخم نداریم کاری کنیم
تو رفتی نشستی صندلی عقب ماشین برادر زنت،خواهرشو مالوندی و فرداشم رفتی خونشون کردیش…ریدی بچه جون… فعلاً همون در تخیلاتت سولاخ کونشو لیس بزن تا بعداً ببینی چی میشه…
شبت بخیر جقول
اولا همه عرضه و جراتت فقط تصادفی دستت رفته زیرش و شده سوژه کراش به خواهرزنت وبقیش چاخان معلومه تو عرضشو نداری یه نگاه بهش بکنی چه برسه به کردنش .دوم اگه راست راست هم باشه از ادمای لاغر بترس مخصوصا باجناقت کیرشون دوبرابر مال تو میشه مسلما زنتو ازراه بدر کرده وقبل اینکه زن تو بشه مالیاتشو به باجناق جون داده می گی نه زنتو بیار تامعاینش کنم
با این وضعيت تو ایران همه چی امکان داره. نمیشه گفت الکی میگه. شاید هم راست میگه.
ووسش کاملا بی مد بود
تخیلاتت مزخرفه
فکرت مزخرفه
اعتقادت مزخرفه
وجودت مزخرفه
اصل داستان: توی مهمونی، به خواهرزنش چشمک میزنه، یاجناقش میفهمه، میکِشنش خونه، به اتّفاق یازده برادر، سیزده پسرعمو و ده پسردائی، شوهران عمه، شوهران خاله، دائیها و عموها، جوری گشادش میکنن که تا سه ماه نمیتونسته بشینه.
تمام امویامهای نو و دستدوم حوالهت بادا ابله بیسواد الدنگ شاشو!
حرومزاده پیش داداشش دستتو کردی یدفعه توکونش بی پدر مادر دروغگو
اره من میدونم این داستان واقعی هستش ولی نمیدونم چرا ادامه این رو ننوشته ولی به هر حال من خودم واستون میگم
ادامه این اینجوری هستش که شب که ایشون تو ماشین برادرزنش داشت هیزی میکرد خانومش میخواسته بره خرید که از قضا همون لحظه باجناقش وارد خونه میشه و به اصرار زنش با اون میره خرید و باجناقش هم مخ زن اینو میزنه و صبح وقتی ایشون داشت واسه خواهر زنش گل میبرد باجناقش هم واسه خانوم ایشون یه چند تا زیر لباس که دیروز خانومش ازش خوشش اومده بود میبره و بعد اینکه خانوم ایشون رو میکنه خانومش میگه خیلی دوست داشتم با یه مرد لاغر تر سکس داشته باشم😉😉
دمت گرم نوش جانت سکس با خواهر زن به نظر من یکی از بهترین سکسا هست
جمله آخرشو دقت کنید
ازش قول گرفته!!!
دقت کنید…زنه قول گرفته که مرده بره بکنتش…
یعنی جنده پولی هم چنین نمیکنه !!!
از ابتدای داستانت تا انتهای انتهاش والبته دهنت ریدم
ادمین شرمنده،به دلیل کیفیت پایین این داستان پیشنهاد میکنم حذفش کنید.
کاش بابات اونشب خواب میفتاد تا کائنات با توی جقیِ قُرُّمدَنگِ دو سر قافِ بچه قاشقی آشنا نمیشد.
اینهمه من کون کس کردم هنوز پیش نیامده طرف رو حتی بعد نیم ساعت که از کون میکنم بگه باز شد حالا محکم تر! کسانی کون کردن البته زن و دختر منطورمه یکساعت هم بکنی باز طرف درد میکشه و همش میگه تمام بشه نمیدونم اینا شما میکنین و بعد چند لحظه بعد از کون لذت میبرع کیا هستن از کجا آمدن
مادرتوگاییدم چاقال چاخان