سکس با خواهر زنم و دخترش (۱)

1400/06/26

سلام
اسم من مجتبی است و 33 سال دارم از افغانستان شهر کابل هستم داستان مربوطه سال 89 الی 91 است قبل از دوره نامزدی و دوره نامزدی ام
دستان طولانی است کوشش می کنم در چندین مرحله بنویسم چون چند مرحله دارد اول از خودم بگویم جهره معمولی دارم و قدم حدود 175 است و وزنم هم آن زمان در حدود 75 بود و وزرش زیبایی اندام میرفتم و تاز دانشگاه ام تمام شده بود داستان از جای شروع شد که که من اگر بگویم از بسیار سن کم با سکس اشنا بودم و با دختران فامیل و کوچه و در زمان مهاجرت با هم کلاسی هایم لاس میزدم و سکس داشتم و با سکس کاملاً اشنا بودم و هستم و انواع مختلف سکس را تجربه نموده بود تا این سن
میایم سر اصل داستان من خانمم از فامیلهای بسیار نزدیکم هستند خواهرزنم مثلاً اسمش را می گذارم ناجیه که از من بزرگتر قبل از ازدواجم با این خواهرزنم در یک کوچه زندگی میکردیم که دو دختر داشت یکی طفل بوداو یکی هم که نامش با شبنم میگذارم در حدود 15 سال سن داشت که ما با هم همسایه شدیم من با اینها زیاد رفت و امد میکردم و همیشه دروازه خانه ایشان به روی باز بود و من سال اول دانشگاه بودم که این شبنم اندام سکسی داشت و تپل مپل بود اندامی کون بسیار مقول داشت من عاشق کون اون شده بودم و همیشه چون در خانه ایشان میرفتم بسیار با من صمیمی بود و در خانه هم لباس پنجابی نازکم بتن میرد طوریکه بنش معلوم می شد و حتی در بسیار موارد می آمد در آغوشم می نشست و با هم اواز می خواندیم …ولی من همیشه وقت در آعوش بود کیرم برایش سیخ میشد خوب بعد از گذشت چهار سال شبنم جوان شود خانم شد که هر پسر محله میخواست او را داشته باشد و حتی فامیلها و پسرای عمویش … خلاص مال بود مگر نفع من این بود که با من خیلی صمیم شده و همیش لباس باز می پوشید و که از یخن لباسش می شد سینه اس را دید زد و حتی چون ادم ترسو بود در شبانه هم که دستشویی میرفت در را باز می گذاشت چون دستشوی طرف راه رو کوچه بود چندی بار که بالا شدم متوجه شدم و اون در رو می بست و من کونش را چندین بار دیدم گذشته از این دوبار در حمام را باز مانده بود و وقت من خواستم در حمام دستم را بشورم سکس دیدمش که البته خودش متوجه نشد و دو بار هم وقت در خانه لباس عوض می کرد من چون زیاد رفت آمد در فامیل ایشان داشتم کاملاً عضو خانوده شده بودم و هر وقت که برای خرید لباس هم میرفت کوشش میکرد ممرا با خودش ببرد چون هم ذوق لباسم خوب بود هم کوشش میکردم به خاطر خودم هم که شده لباس سکسی برایش بخرم و اون هم لباس سکسی دوست داشت و همیشه با فامیل به سر لباس دعوا راه می انداخت و خرید لباس برای اون باعث شده که من هم در چریان پروف لباس کی از در و یا وقت خودش میخواست نظرم را بگیرد در باز می کرد دیدش بزنم … خوب بلاخره در همین جریان من مخ خاله اشم را زدم و با خاله اش دوست شدم و او از این ماجرا بوی برده بود و گفت که خودت با خاله ام دوست شدی…و من هم گفتم که ابرو ریزی نکنی و من می خواهم با خاله ات ازدواج کنم و اوین بار بود که پیشنهاد دوستی برایش دادم که باهم دوست و رازدار هم می باشیم…و این مورد بیشتر اورا به من نزدیک کردو و از طرف اینکه با خاله خود دوست بود من بعداً با خاله اش نامزد شدم و این مورد بیشتر به من او نزدیک کرد و رازدار خاله اش هم بود …خوب روز به روز لباس پوشیدنش با شرایط افغانستان بازطر می شد و از این قبل حرف ها یک روز در جریان جارو خانه متوجه شدم که میخواهد سینه هایش که از یخنش معلوم می شود از من پنهان کند و همینطور قسمت از شکمش و من در این جریان گفتم بیا که روی خط بیارمش و باید دیگر با این سکس کنم و برایش گفتم میخواهم در مودی با تو صحبت کنم گفت بفرمام گفتم من دوست خود هستم گفت بلی گفتم دوست داری لباس سکسی بپوشی گفت بلی گفتم پس چرا خود را اذیت می کنی و وقت قسمت از اندامت از لباس معلوم می شود چرا از من پنهان می کنی گفت بدست و کسی دیگر متوجه نشود من گفتم وقت دوستاری سکسی بپوشی پس بپوش و به دنبال حرف مردم نباشد گفتم تازه من که همه جسم خودت را دیده ام و قضاییا از کفلیتش و لباس نازک و بدنمایش و دیدن کونش در دست شوئی … این حرفا و حتا در حمال و حتی د رجریان تبدیل لباس … دیدم هنگ کرد و من به خاطریکه از دستش ندهم از بابت این مورد معذرت خواستم و گفتم که اتفاقی بود و هیچ وقت این موارد را نه به کسی دیگر تعرف کردم نه به خودت فقط حالا که خودت اینطور رفتار کردی برایت گفتم که نباید از دیدند جسمت توسط من اذیت کنی خود را اسرار به معذرت خواهی کردم گفت نه فرق نمی کند و حتی بعداً این مورد را به خانمم هم تعریف کرده بود و به او هم گفته بود که مجتبی بسیار خوبس میتوانست من را اذیت کند و نکرده با وجود که مرا لخت دیده … با این حرف دیگر روی ما با هم باز شده بود و راحت در مورد طرز لباس پوشیدن یگان مورد سکس با هم حرف میزدم و اون از سک دختران عموم ، زن عمو و دختر عمه اش با دیگران که برایم قصه می کرد… من هم که اون لباس باز می پوشد دیگر در مورد پوشش اذیتش می کردم و می گفتم ایجا و اونجایت معلوم می شود و اون هم می گفت که خوب تو که دید …در همین جریا یک روز در یک محف رفته بودیم وقت برگشت از محفل وقت از موتر پیدا شد لباس خود را جمع کرد متوجه شدم که زیر پیراهن درازش چیزی نپوشیده و وقت در مقابلم را میرفت به خانمم نشان دادم و اون برایم گفت که حتی شرت هم نپوشیده و باز هم روز اینده این مورد را برایش یاد کردم که حتی شورت هم زیر پیراهن نپوشیده بودی و اون گفت تو کجا دیدی من گفتم وقت پیاده شدن از موتر کوس معلوم شد … او باز هم خندید گفت نوش جانت که تنها تو مرا همیشه در این حالت ها می بینی…یک روز دیگر هم وقت برای محفلی امده می شد و من از عق آمدم دیدم که لباس پنجانی کوتا تنش است ولی تنبال یا همان سلوارش را نپ.شید تا حالا و من دست به پاهای بلوریش کشیدم و گفتم که باز هم این پاهایت را لخت دیدم و برایش گفتم دیگر لباس پوشیدن در مقابل من بس است… و بعدا هم یک بار دیگر هم اتفاق نداشتن شرط حتی زیر لباس اتفاق افتاد… بلاخره برایش گفتم که میخواهم من تو و خانمم راز دار هم باشیم و تو دوست درج یک ما باشی حتی می خواهم از ما و خاله ات فلم و عکس یادگاری بیگیری گفت چطور عکس یادگاری گفتم در جریان عشق بازی …حتی با لباس زیریکه خودت برای خاله ات خریده بودی که گفت اون برایت گفت که آن لباس زیر را من خریده ام گفتم ما هیچیز از هم دیگر پنهان نمی کنیم و من گفتم اگر تو و خاله ات راضی شوید دوست دارم اولین شب عروسیم را هم تو فلمبرداری کنیم و از من و خاله ات در جریان سکس اولین شب عروسی فلم بگیر که گفتم آی اینقدر نزدیک و آزادی …گفتم من که خودت را دوست دارم و من و خاله ات تورا دوست خود میدانیم و حرف پنهان بین ما نیست. روز بروز لباس پوشیدنش در خانه در مقابل من آزاد می شد و حتی در لباس خواب نیمه سکسی پیش می گشت و دامن تا زانو می پوشید و چون تنها مادرش و خواهرش در جریان روز خانه بودند مشکل نداشت باز در مقابل پدر و برادر پنهان کاری می کرد خوب وقت خرید لباس می رفت دیگر اول اون میرفت در اتاق پروف و لباسشرا در می آورد و بعداً با کست و سوتین ایشتاده می شد و بعدا من لباس جدید برایش میدادم که پروف کند در همین جریان از من خواست که برای از بند های کمر که رقاصه های عرب در جریان رقص بلی دانس می پوشند بیارم بسیار خوب بلی دانس می نمود و من برایش آوردم و گفتم باید در مقابلم برقصی و همین کار را کرد و با یک تیشرت بندار و یک برجست امد و در من و مادر رقص می کرد و من ایستاده شدم و در مقابل مادرش تیشرتش را کمی از شکمش بالا کردم ت شکمش نمایان شود و هم کمی برجست را پائین اوردم تا سر کوسش و گفتم حالا برقص چون قبلاً هم لباس اینطور که دامن تا زانو و قسمت های از شکمش از تیشرت معلوم باشد می پوشید مادرش هم عکس العمل نداشت بعداً وقت مادرش رفت که برادر کوچکش را از مدرسه به خانه بیاورد من گفتم باید برجست را هم دربیاری و هم تی شرتت را و باید با کرست و شورت و این بند در مقابل برقصی و این کار را کرد و من هم با او آغاز به رقص کردم و در جریان رقص بلی دانس کونش را همیش به کیر با طرز بلی دانس حرکت می داد . بلاخره در همین جریان اتفاق دیگر که افتاد این بود که خواهر زنم برای یک از محاف دوستان نزدیک امده شده بود و دامن کوتاهی تا قسمت رون هایشپوشیده بود البته در بالا هم کرتی داشت کرتی و دامن و پاهایش لچ بود و با کفش پاشنه بلند بسیار سکسی شده بود و باید بگویم خواهرزنم در جریان جنگ ها داخلی افغانستان در سن خرد ازدواج کرده بود و در حدود 40 سال سند داشت و اندام توپ و سکسی داشت تا این روز زیاد با او درگیر نشده بودم و چون نظرم به دخترش بود و فقط بعد از نامزدی با من همیش روبوسی میکرد و من در جریان روبسی از کنج لب یگان بوسه می گرفتم و بس اما این روز چیزی دیگر شده بود و برایم گفت چطور است که اینطور بروم محفل در حالیکه نمی رفت نظر به شرایط افغانستان اما از پرشید و من گفتم بسیار سکسی شده و اول باید بگویم همین حالا دلم را بردی و اگر محفل بروی با این وضع تمام مردای محفل را خراب می کنی و او هم رفت و برجست نازک پوشید و رفت محفل فردای اون روز هنوز شبنم که سال اخر مدرسه اش بود از مدرسه نیامده بود که مرا زنگ زد و به خانه خواست وقت رفتم دیدم همان دامن را با یک تیشرت یا بلوز بکویم که فقط دو بند نازک داشت و نصف سینه اش معلوم می شد پوشیده بود و خبری از کرتی نیود و برایم گفت چطور بود دیروز خرابت کرده بود امورز چه حال داری من هم فهمیدم چه خبری و رفتم گرفتمش و ازش لب گرفتم و آهسته آهسته به گردنو سیه ها وبعداً کشیدن دامن و چوشیدن کوس که همیشه دوست دارم که اب کوس را بخورم خلاصه اون هم برایم کیرم را سک زد چون بلد بود حتما ً به شوهرش این کار را میک کرد و یا در فلم دیده بود خلاصه از کوس کون خوب توپ کردمش و البته باید بگویم شوهرش از کون کرده بودیش حتی این را خانمم هم برایم قصه کرده بود که ناجیه را شوهرش از کون کرده و من برایش گفتم که گناه دارد… و میدانستم باز است و از کون و کوس کردم و بعداً برایش گفتم که یک خواهش ازت دارم می خواهم دخترت را هم بکنم و می بینی که دخترت در مقابل من ازاد لباس می پوشد و باید رازی اش کنی و او هم وعده همکاری داد و خودش هم گفت که دخترم تنها لباس آزاد و سکسی را در مقابل خودت می پوشد نه فردی دیگر و باید بتوانی ترتیبش را بتی
در جریا همین سکسی بازی هایم با شبنم دیگر هروز قبل از آمدن شبنم از مدرسه ناجیه مادرش را میکردم و این شده بود کار هروز من و در این جریان یک روز شبنم برایم گفت که تو همه قسمت از بدنم مرا دیدی ولی من هیچ جای خودت را ندیدام کفتم درست است میخواهی کجا را ببینی گفت تو که تمامش را دیدی و من هم میخواهم تمام جسمت را ببینم و من هم قبول کردم گفتم به یک شرط فردا وقت از مدرسه آمدی و مادرست و خواهر خوردت خواب رفتن و تا که نوبت رفتن پشت برادرت خردت می رسد من و تو میریم حمام و با هم حمام میکنیم و تو جسم مرا ببین و من هم جسم ترا تا روی ما با هم باز شود و دیگر که خودت باید جز رازدارای سکس من و خاله ات باشی باید از حالا حرف بین ما نباشد و قبل کرد فردا وقت رفتم حمام دیدم خودش را سکس کرد و بعداً من خود را سکس کردم و او وقت کیرم را دید کیرم را در دست گرفت و برایم شستش و سر خود را نزدیک کردو روی شانه ام کذاشت و آهسته پائین رفت و کیرم را در دهنش گرفت و وقت من این را دیدم گفتم این را از کجا یاد گرفتی گفت با دخترا ها عمو و عمه ام فل سکس زیاد دیده ام …و بعدا بلند شد و کونش را طرفم کردم و مالش دادم و زیر دوش همدیگر را بغل کردیم و شستیم و من سینه لبش را گفرتم و با دستم سینه هایش را نوازش می کردم و با با لب هم مصروف لبانش بودم و بعدً از عقب لای پایش گذاشتم که دیده اهی کشید و لرزید و ارضا شد و باز هم نوازش کردم و تا چند لحظه که ادامه دادم باز حشری شد و برایش گفتم میخواهم در کونت بگذارم به خاطریکه کوست را باید تا شب عروسی نگهداری و اون گفت که درد نمی کند گفتم نه اماده میکنمش بعدا کیرم را وارد می کنم وقت کونش را لیس زدم و بعداً با شامپو لیز شد و آهسته آهسته انگشتم را وارد کردم و بعدا هم انگشت دوممم و بعداً هم با دسته برس دندان کونش را آهسته آهسته باز کردم تا دیدم که خوبرت باز شد بازهم دسته برس موی را وارد کردم که نسبتاً کلفتر بود که بهتر باز شود و بعدا کب خوب بازش ردم و در این جریان چند بار ارضا شد و دیگر تاب نداشت روی حمام خوابوندمش و کیرم را فرستادم تو کونش و کمی تنگ بود دردش گرفت و همونجا ماند تا خوب که جای گرفت آهسته آهسته واردش کردم تا بلاخره کاملاً رفته بو البته کیرم متوسط است نه بزرگ است نه کوج معمولی است مگر در جریان سکس با هرکی بودم راضی شده است.

بلاخره بعد از تقریباً یک ربع تلمبه زدن را شروع کردم دیگر اخ و اوخ نمی کرد و آه شهوت بود صدای شهوتی و خوب تلمبه زدم و لاخره بعد از چند دقیقه آبم آمد و ریختم تو کونش و داغ بود گف سوختم گفتم بزرا که فایده دارد یکی کونت را نرم می کند و دیگر اینکه همیشه تحریکت می کند که کون بتی و من هروز میخواهم بام را در کونت تازه کنم و با هم لب بازی کردیم و دوش گرفتیم و لباس هام را پوشیدم و رفت در اتاقش و من هم رافتم خانه که کمی خستگی رفع کنم البته باید اضافه کنم در کائید کمری خوبی دارم چون از بسیار سن کم با سکس و خود ارضایی آشنا بودم میتوانستم هم خود را نگهدارم و زو د انزال نشوم و هم میتوانستم چندیم بار متواتر با یکی سکس کنم به خصوص بعد از اینکه یک بار انزال شوم به این زودی ها دیگر انزال نمی شوم و از این بابت هرکی بار دوم زیرم خوابیده دیگر به تقلا افتاده که بس دیگر بد کردم که بارد دوم خواستم… خوب بعداً داستان اینکه چزور مادر و دخترا را یکجا کردم و اینکه با دختران عموم دختر عمه و خانم عمو و دوستان مدرسه اش سکس کردم و سکس های بعدی من و شبنم و سک های ما دوتا با دیگران به صورت ضربدری بریتان در داستان های بعدی می فرستم احتماً خسته شداید معذرت را بپذیرید که طولانی شد چون کوشش کردم طابق تمام واقعیت بیانش کنم.

ادامه...

نوشته: مجتبی


👍 3
👎 21
213501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

832695
2021-09-17 01:17:45 +0430 +0430

به چه زبانی نوشتی دیوث، مغزم گوزید

5 ❤️

832698
2021-09-17 01:21:33 +0430 +0430

یا گوشکوب برقی ادرکنی !!!

5 ❤️

832699
2021-09-17 01:21:58 +0430 +0430

میگم طالبان را هم میکردی امروز کشورت آزاد بود!! 😁


832704
2021-09-17 01:43:02 +0430 +0430

همین بی ظرفیت بازی رو در آوردین که طالبان توی کون تون گذاشت … الان کجایی چه گوهی می خوری !!! حتمآ در حال جق زدن … خدا رو شکر که طالبان افغانستان رو گرفت وگرنه تو تمام زن های افغان رو می کردی …

7 ❤️

832712
2021-09-17 01:57:35 +0430 +0430

سکس کردنو ولش وجدانان تو یه خط دو تا جمله بندی خوب و بدون غلط نوشته بودی الان سلطان کص کردن بودی 😐😅

3 ❤️

832715
2021-09-17 01:59:52 +0430 +0430

چقد افغان زیاد شده

2 ❤️

832716
2021-09-17 01:59:55 +0430 +0430

بل کل افغانی مینوشتی بهتر نبود دی ولاکه ده طالبان ترو تو کونان بکنند ول رگباریونه و تو ادم شدنیون ول شهید کص کنیونه شوی امید چابی کن خدت 😂😂🦹

1 ❤️

832734
2021-09-17 02:41:40 +0430 +0430

ریدم تو تایپت ۲ خط بیشتر نخوندم حس زبان چینی بهم دست داد

1 ❤️

832739
2021-09-17 03:12:32 +0430 +0430

بدبخت سکس سکسع دیگه اینجوری ک تو نوشتی و تاکید بر افغانی بودن داری معلومه نژاد پرستی بیش نیستی .ک قابل توجه همتون چاقال عراقی ها و اعراب از بدو تاته تاریخ تو کونمون کردن و میکنن تو وامثالت ب هم زبانانون گیر میدید

0 ❤️

832743
2021-09-17 04:25:18 +0430 +0430

حالا که از دست طالبان فلنگ رو بستی نکنی مارو شیطون قندولک

0 ❤️

832746
2021-09-17 05:16:59 +0430 +0430

اقای چلنگر کجایی؟

0 ❤️

832757
2021-09-17 06:55:37 +0430 +0430

چی میگه این کسی میفهمه آیا

0 ❤️

832760
2021-09-17 07:04:37 +0430 +0430

کاری به راست و دروغ بودن متنش ندارم اما کلا از سبک نوشتاری که با لهجه افغان نوشته شده بود خوشم اومد. به نظر اصیل میومد و این فی نفسه خوبه. یعنی نویسنده افغان نخواسته خودش رو وادار کنه که به سبک فارسی ایرانی امروز بنویسه. درسته که خوندن و فهمیدن متنش رو کمی دشوار کرده اما در کل، این سبک از نوشتن نیز بخشی از هویت ایرانی است که به دلیل مرزبندی ها و کشور سازیهای انگلیسی در قرون گذشته، کمی با گویش و نگارش امروز ما متفاوت است.

2 ❤️

832764
2021-09-17 07:27:13 +0430 +0430

سرم درد گرفت

0 ❤️

832776
2021-09-17 08:55:01 +0430 +0430

خیلی زر زر نفتی بود تهش هم که همه انواع داستانها رو داری

1 ❤️

832789
2021-09-17 10:12:49 +0430 +0430

سطحی جدید در توهم

0 ❤️

832793
2021-09-17 10:23:24 +0430 +0430

کوسخول طالبان میاد با کوشش کونت میگذارد ها

0 ❤️

832805
2021-09-17 11:20:38 +0430 +0430

خوب بود دوست عزیز اما این جوری میگی‌ که همه خانواده و فامیل خودت و جنده معرفی میکنید که دروغ هست و آدم و به شک میانداری که عامدانه چنین کاری و انجام میدی . ضمن اینکه هیچ دانشگاه رفته ای تا این اندازه دروغ و غلط و اشتباهات کلامی و نوشتاری ندارند. تو کم سن و سال هستی و لطف کن دیگه چنین کاری انجام نده ، با این جور داستان ها به مردم خودت خیانت میکنی من ایرانی هستم ناراحت شدم از رفتاری که کردی ، وای به اینکه هموطنانت یشتر ناراحت میشوند . در کل شما با چنین کاری که خیلی هم زشت هست داری به نژاد و ملت خودت دشمنی می‌کنی . باور کن کار زشت و بی ارزشی هست . کمی فکر کنی متوجه حرفم میشی . یا حق

2 ❤️

832809
2021-09-17 12:32:31 +0430 +0430

مخم گوزید:
اما این روز چیزی دیگر شده بود و برایم گفت چطور است که اینطور بروم محفل در حالیکه نمی رفت نظر به شرایط افغانستان اما از پرشید و من گفتم بسیار سکسی شده
یکی بیاد ترجمه کنه تو رو خدا. من هرچی خودم فکر میکنم برداشت میکنم 😁

0 ❤️

832817
2021-09-17 13:27:53 +0430 +0430

کیرم تودهنت ادمین این کش شعرا چیه میای اینجا اپلود میکنی 🤮 حال همه رو بهم زدی

0 ❤️

832824
2021-09-17 14:22:29 +0430 +0430

داستان رونخوندم چون زبونش انگار ناآشنا بود… ولی فقط اون چهار نفر دوچرخ هواپیما فکر نمیکردن که چرخ ها بسته میشه؟!وای طالبان الآن کاری رو تو کردی باهاتون می‌کنه

0 ❤️

832855
2021-09-17 20:05:48 +0430 +0430

نژاد پرستانه بود دوست نداشتم

0 ❤️

832857
2021-09-17 21:09:04 +0430 +0430

تو گه خوردی افغانی ها از این کارا نمیکنن لاشی که

0 ❤️

832864
2021-09-17 22:24:13 +0430 +0430

مال خودمون رو نمیخونیم حالا کوشش کنیم افغانی بخونیم

0 ❤️

832876
2021-09-17 23:55:31 +0430 +0430

ادمین اینجا افعانستانه داستان افعانی به اشتراک میزاری ؟اوسکول شدی یا خودتو زدی به اوسکلی یا مارو اوسکل فرض کردی ؟

0 ❤️

832948
2021-09-18 12:20:58 +0430 +0430

خسته نباشی. در مورد خود قصه نظری ندارم ولی کاش تو املا بیشتر دقت میکردی خیلی غلط داشتی و اینکه برای ما در مورد لباسها هم توضیح بیشتری میدادی چون اسامی که برای لباس ها به کار بردی برای من ایرانی آشنا نیست و متوجه منظورت از لباس سکسی نمیشم. این خوبه که به گویش افغانی مینویسی ولی خیلی مهمه که بی غلط باشه و با توضیح برای اونایی که با همه کلمه ها و اصطلاحات شما اشنا نیستن.

0 ❤️

832987
2021-09-18 17:43:29 +0430 +0430

ناموسا یه سوال منو جواب بده میومد تو بغلت میشس اواز میخوند!؟؟؟
این خار کسه شوهر نداشت!؟؟ بچش نمی دید این طالبان چرا کونت نمیزاره

0 ❤️

833061
2021-09-19 02:57:01 +0430 +0430

طالبان هم آمد كونت گذاشتن كند

0 ❤️

833065
2021-09-19 03:31:48 +0430 +0430

به این می گن طاایفهٔ عصمت و طهارت

0 ❤️

833103
2021-09-19 11:43:07 +0430 +0430

به زبان سومری نوشتی یا قبیله سرخپوستا؟؟🤣🤣🤣 افغانی کصکش

0 ❤️

833113
2021-09-19 12:47:33 +0430 +0430

کیرم تو زبونت

0 ❤️

877733
2022-06-05 01:11:03 +0430 +0430

ذهنت و گاییدم ، چند سطر که خوندم لحجه ی افغانی پیدا کردم و مخم گوزید ، الهی کص ننت بگوره دیوث

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها