سکس با خواهر زن بعد از...

1401/05/18

باسلام خدمت همه دوستان.میلاد هستم قبلا یه بار یه داستان اینجا گذاشتم.ولی بعد چند وقت اومدم زیرش کلی چرت وپرت خوندم که بعضی ازدوستان زحمتش کشیده بودن.لازمه واسه این عزیزان بگم اولا اگه احساس میکنی این داستانها دروغن چرا وقت میذاری میخونی؟ و اینکه اینجا که کتاب نیس سیر تا پیاز رو کامل توضیح بدن خوب یه مقدارش خلاصه میشه که از حوصله مخاطب خارج نشه.واینکه دوست عزیز اگه تو توعمرت ازاین اتفاقا واست نیفتاده دلیل نمیشه.یا خیلی چیزای دیگه.ببخشید ولی باید میگفتم اینارو اگه عزیزی حوصله نداره نخونه
برگردیم سر این داستان:یه مختصر از خونواده خودم و شرایط خواهر زنم بگم.من حدود دوسال پیش همسرم فوت کرد ویه پسر به اسم نیما دارم که بنا به شرایط پسرم فعلا تصمیم به ازدواج مجدد نگرفتم.ازاون طرفم یه خواهر زن دارم یه سال ازخودم کوچیکتر وحدود یک سال واندی ازهمسرش جدا شده و خونش تقریبا نزدیک ماس.و چون نیما ۷ساله ی من تنهاس خیلی هواشو داره.ایشون یه خانم بااندام معمولی وچهره معمولی داره،اوایل هیچ نظری بهش نداشتم تااینکه یه بار یه فیلم پورن خارجی دیدم هنرپیشه زن از نظر قیافه خیلی شبیه سارا (خواهرزنم)بود جوری که این فیلمو دوسه بار نگاه کردم.ازاون جریان به بعد نمیدونم چرا هروقت سارا رو میدیدم اون فیلمه یادم میفتاد و ناخداگاه حشری میشدم.البته اون موقع هم اون شوهر داشت هم همسر من زنده بود.ولی واقعا هرکاری کردم این داستان هروقت میدیدمش برام تازه میشد و نمیشد باکسی هم درمیون بذارم.فقط تو فکر خودم بود و بعدشم که نبود یادم میرفت تا دفعه بعد که ببینمش یادم بیفته. گذشت تا اینکه گذر زمان یواش یواش باعث شد تا برام کم رنگ بشه وتواین حدفاصل اون اتفاق واسه من افتاد و بعدشم اون جدا شد ولی همچنان خونه ما میومد ونیما رو میدید بیشتر وقتا میبردش بیرون یه وقتایی من شیفت شب بودم هم میبرد خونش و یه روز نیما بااون بود جوری که نیما دیگه خیلی بهش عادت کرده بود.بعد فوت همسرم واقعا من دیگه دنبال سکس نبودم شاید کسی تجربه کرده باشه ولی انگار دیگه هیچ حسی به زن نداشتم.گدشت تا اینکه یه روز خونه بودم وشب اون روز شیفت بودم که بعدازظهر سارا اومد خونه ما.(قبلش بگم باز نگین چرت وپرت میگه.سارا واقعا آدم موجهی بود خیلی سالم بودحداقلش من تواین چندسالی که میشناختم اینجوری بوده) اومدو بعداحوال پرسی بامن و یه خورده صحبت روزمره با نیما رفت اتاق نیما من مشغول گوشی بودم و توحال خودم که باز اون فیلمه یادم افتاد باور کنید انگار خدا هم خودش میخواد این اتفاق بیفته وگرنه بعد چند سال چرا باید یاداون میفتادم.منی که گفتم یه حس سردی به زن پیداکرده بودم.خلاصه افکار شیطانی بود که میومد تو ذهن من ولی هرجوری بود خودمو مشغول کردم باز یادم بره نشد یکی دوساعت بعد ساراونیمااومدن بیرون و نیما گفت بابا به خاله میگم بمونه پیش من میگه نه بریم خونه ما.نمیدونم چی شد ولی بدون هیچ فکر شومی گفتم خوب سارا بمون پیش نیما من شب شیفتم فردا هم جایی کار دارم دیر میام.اگه چیزی لازم داری از خونت بیار بمون.گفت نه چیزی لازم ندارم یه خورده منومن کرد بااسرار نیما گفت باشه.و رفت آشپزخونه واسه خودشون شام درست کنه.من از پذیرایی تودیدم بود هی میدیدمش باز فکر و فکر.از طرفی حشری شدم دوسداشتم مثل اون هنرپیشه باهاش سکس کنم بعد چند وقتی که سکس نداشتم از طرفی میترسیدم آبرو ریزی بشه و اصلا جراتشو نداشتم بهش بگم.ولی ازذهنمم خارج نمیشد. بعد کلی کلنجار با خودم نقشه کشیدم یواشکی و بدون اینکه بفهمه باهاش سکس کنم.پس به جایی عقلم رسید که باقرص خواب بخوابونمش و ترتیب کارو بدم هیجان زیادی داشتم تا بحال همچین چیزی برام پیش نیومده بود البته سکس غیر معمول زیاد داشتم ولی این فرق داشت.به همکارم پیام دادم برام مشکلی پیش اومده نمیتونم امشب شیفتمو برم وازش خواستم جام بره شیفت.اونم اوکی داد.منم با کلی بدبختی و برنامه ریزی دوتا شربت درست کردم کلی چرت وپرت طعم دهنده واینا جوری که مزه قرصو نفهمه ریختم توش و قرصم پودر کردم ریختم توش و با کلی زحمت دادم سارا و شربت خودم که چیزی نداشتو خوردم و گفتم من باید برم خداحافظی کردم رفتم بیرون چند ساعتی چرخیدم تا قرصه اثر کنه و نیما هم بخوابه فقط خداخدا میکردم تواتاق نیما نخوابه ولی از هیجان قلبم تودهنم بود رفتم خونه درو باز کردم رفتم بالا در واحد وآروم باز کردم رفتم تو دیدم خبری نیس چراغها خاموشه اتاق نیما رو مثل دزدا بازکردم دیدم نیما آروم خوابه و خدارو شکر سارا اونجا نیس فهمیدم رفته اتاق من رفتم اتاق آروم باز کردم دیدم چراغش روشنه و سارا رو تخت خوابه اول یه لحظه نگران شدم یه وقت اتفاقی نیفته یواش رفتم نزدیکش آروم صداش کردم دیدم جواب نمیده ریز تکونش دادم دیدم نه انگار مرده باشه ولی نفس میکشید نگرانی بیموردم رفت ولی همچنان ترس اینو داشتم یه وقت بیدار نشه آبروم بره.تواین فکرا بودم یه خورده به خودم جرات دادم دست به ساق و رون پاهاش کشدم.این لمس دست کافی بود که کیرم عین سنگ سفت وراست بشه و فکر بعدشو نکنم دلو به دریا زدمو گفتم هرچه باداباد توکل به خدا انشاله مشکلی پیش نمیاد.باهمون لباس بیرون منظورم شلوارو بلوز خوابیده بودروسریم سرش نبود موهاش باز رو بالش بود پس دیگه نباید فکر چیزیو میکردم بجز سکس بعد چندوقت باکلی بدبختی شلوارو شرتشو باهم کشیدم پایین وبالاخره کوسشو دیدم به پشت خوابوندم پاهاشو دادم بالا و حسابی کوسشو خوردم واااای داشتم دیونه میشدم اینقد چوچولشو مک زدم گفتم الان بیدار میشه بعد آروم بلیزشو دادم بالا وسینه ها رو از سوتینش دادم بیرون و یه خورده خوردم دیگه طاقت نداشتم باز پاهارو دادم بالا کیرمو درآوردم خیس خیس بود یه خورده مالیدم روکوسش و آروم هل دادم تو واااای که چقد این کوس تنگ بود باور کنید تا نصف کیرم بره توش یه دقیقه طول کشید.هی آروم عقب جلو میکردم تا بیشتر باز بشه و بیشتر بره تو که توهمین حالت دیدم آبم داره میاد کشیدم بیرون ریختم رو کوسش پاهاشو دادم پایین سریع دستمال آوردم آبمو ازرو کوسش خشک کردم و لبه تخت نشستم و خیلی سریع عذاب وجدان گرفتم.تو شوک بودم و فکریه چند دقیقه گذشت من دوباره برگشتم اندامشو نگاه کردم باز حشر اومد سراغم مجبور شدم عذاب وجدانو بیخیال شمو کارمو ادامه بدم چون خیلی زود آبم اومده بود گفتم من که کردم بذار کاملش کنم پس دوباره دست بکار شدمو کیرم سخ کردم و دوباره همون روشو ادامه دادم توهمون حالت اینقد عقب جلوکردم تاکل کیرمو فرستادم تو تلمبه یواش ادامه دادم خیلی محشر بود هم اینکه من بعد مدتها سکس داشتم هم اینکه اون خیلی تنگ بودبی نهایت حال داد.تنها عیبش این بود که نمیتونستم پوزیشن دیگه رو پیاده کنم واینکه سارا تو سکسم نبود چون خواب بود ومن انگار بایه مجسمه ولی واقعی داشتم سکس میکردم.ولی برام باز لذت بخش بود خلاصه توهمون حالت اینقد تلمبه زدم تا آبم دوباره اومدو خالی کردم بیرون سریع تمیز کردم لباساشو مرتب کردم و از اتاق زدم بیرون رفتم ماشینو سوار شدم رفتم سر کار و همکارمو یه قصه سرهم کردم که مشکلم حل شد اومدم تو برو اونم رفت و من تاصبح توفکر سکسی که کرده بودم درگیر بودم.اونشب تموم شد فرداش صبح جایی رفتم یه کار داشتم انجام دادم تا بیام خونه شد ساعت۳ اومدم دیدم اینا نیستن گفتم حتما رفتن بیرون غذا گذاشتم داغ شه تواین فاصله سماورو روشن کرده بودم یه چایی بخورم بعد ناهار بخورم آب جوش ریختم تولیوان یه نپتون انداختم توش بعدش اومدم نپتونو بندازم سطل آشغال دیدم وااای دستمال کاغدی های دیشب توشه تازه یادم افتاد دیشب که باعجله زدم بیرون دستمالا رو یادم رفت وردارم و موند رو تخت.بماند که اونروز چطوری گذشت.واینکه هیچ وقت سارا راجب اونشب چیزی بهم نگفت ولی از اون شب به بعد برخورد سارا بامن تغییر کرد دیگه خونه ما نیومد فقط تا دم در میومد ونیما رومیبرد ومیاورد دیگه بامن مثل ثابق نشد.اول داستان گفتم این چیزا رو با جزعیات بخوای کامل بنویسی میشه یه کتاب حدالامکان خلاصه کردم از طرفیم باز طولانی شد امیدوارم خستتون نکنه.

نوشته: میلاد


👍 45
👎 16
183201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

889108
2022-08-09 01:21:58 +0430 +0430

اخه کسکش ، خواهر زن از خواهر هم خواهرتره، چیجوری تونستی بکنیش؟ چیجوری؟ ولی اگر خالی بستی که داستانت قشنگ بود ، من خودم عاشق خواهرزنم هستم حاضرم بمیرم واسش ولی عمرا اینکارو سکس بکنم باهاش ، در کل شیرم دهنت

3 ❤️

889109
2022-08-09 01:22:24 +0430 +0430

اون توکل کردنت به خدا واسم جالب بود …


889115
2022-08-09 01:33:33 +0430 +0430

خیلی جقی هستی ناموسا

2 ❤️

889126
2022-08-09 01:50:40 +0430 +0430

احرکم عندالله برادر که توکل کردی

3 ❤️

889130
2022-08-09 01:57:44 +0430 +0430

نیازی نبود این همه خودتو اذییت کنی بهش درخواست میدادی صیغه ت بشه یا اره یا نه

2 ❤️

889138
2022-08-09 02:06:04 +0430 +0430

بعد اینکه اون جدا شد. و تو هم زنت مرد هیچکدوم سکس نداشتین،بعد وقتی کردیش خونریزی نداشت ؟بیشعور تو هنوز فهم اینو نداری بفهمی زنیم مدت طولانی سکس نداشت نباشه اگه سکس کنه خونریزی میکنه؟
خدا رو شکر که داستانت زاییده ذهن مریضن بود وگرنه اگه واقعیت داشت باید بخاطر این بی ابرویی از غصه میکردی احمق

0 ❤️

889141
2022-08-09 02:08:27 +0430 +0430

بعد اینکه اون جدا شد. و تو هم زنت مرد هیچکدوم سکس نداشتین،بعد وقتی کردیش خونریزی نداشت ؟بیشعور تو هنوز فهم اینو نداری بفهمی زنی که مدت طولانی سکس نداشت نباشه اگه سکس کنه خونریزی میکنه؟
خدا رو شکر که داستانت زاییده ذهن مریضن بود وگرنه اگه واقعیت داشت باید بخاطر این بی ابرویی از غصه می مردی احمق

0 ❤️

889186
2022-08-09 08:25:52 +0430 +0430

حالا خوبه میگی تو فکر سکس نبودی وگرنه دیگه چه کارهائی که نمیکردی

2 ❤️

889188
2022-08-09 08:29:03 +0430 +0430

اگه احساس میکنی این داستانها دروغن چرا وقت میذاری میخونی؟
مشکل همون وقت گذاشتنه هستش که وقتی آدم وقت میذاره واسه خوندن یه داستان قشنگ و جذاب اما در عوض با یه مشتی جفنگیات و کصشعر و تراواشات ذهنی یک فرد مجلوق و کص‌ندیده روبرو میشه، لاجرم آمپرها بالا میرن و طرف هیچ چاره دیگه‌ای نداره بجز اینکه بزنه به سیم آخر و اون فرد کودن (مثلا نویسنده) که به شعور و حوصله مخاطبش توهین کرده رو مورد عنایت و آبکشی قرار بده، لاجرم جواب «سلام» چیزی نیست بجز «علیک» . . . 😉👉☝️

0 ❤️

889212
2022-08-09 10:46:18 +0430 +0430

یه مشت جقی کونی کس ندیده میان خزعبلات ذهن ملجوقشون رو به بدترین شکل ممکن مینویسن بعد فکر نمیکنن یه بچه میاد میخونه نمی‌فهمه اینا زاییده ی توهمات میرن قرص میریزن تو غذای یکی یا طرف بیدار میشه به گا میرن یا طرف دیگه کلا بیدار نمیشه که هردو به گا میرن.

امیدوارم خواهرتونو رو سینه مادرتون تو بیداری بگایند که دیگه از این جفنگیات ننویسین

1 ❤️

889236
2022-08-09 13:29:50 +0430 +0430

فقط اون تیکه که گفتی توکل برخدا.عالی بود😁مگه کارخیرمیکردی.
کاش نمیکردی واحتمالا همون موقع سکس هم بیداربوده ولی زده به خواب

1 ❤️

889239
2022-08-09 13:40:49 +0430 +0430

من نمیدونم چه دارو یا قرص خوابی هست که ملتو باهاش میگان بعد هیچ ترسی هم ندارن طرف بیدار شه یا عوارض داشته باشه

3 ❤️

889252
2022-08-09 16:30:14 +0430 +0430

میگیم داستان واقعیه بی ناموس کاری که کردی فرقی با تجاوز نداره این قدر حروم زاده نباش نمک نشناس طرف بچتو هم نگه میداره اون وقت بهش قرص میدی و میکنیش

1 ❤️

889264
2022-08-09 17:20:14 +0430 +0430

با توجه به شرایطی که داشتی من مطمئنم اگه به خود سارا میگفتی باهات سکس می کرد و رابطه قشنگتری شکل می گرفت درضمن نباید مشخصات خودت و پسرت و سارا رو با این جزئیات توضیح بدی چون ممکنه شناخته بشی.

1 ❤️

889270
2022-08-09 19:21:35 +0430 +0430

منطقی بود به نظر ،چون در اینجور مواقع خواهر زن که فهمیده از آبی که روش ریخته و با دستمال پاک شده بخاطر اینکه حرمت بینشون از بین نره هرگز به رو نیاورده ،اگه می‌گفت که نویسنده داستان جری تر میشد که رابطه رو ادامه بده و خواهر زن دوست نداشته این اتفاق بیفته

1 ❤️

889303
2022-08-10 00:17:08 +0430 +0430

کُسخُل خان تو هنوز فرق قرص خواب و داروی بیهوشی رانمی دونی ، خود دکترها هم قرص خواب را با احتیاط تجویز می کنند. اونوقت توی مجلوق بی خاصیت توی جیک ثانیه تصمیم به سکس میگیری و فی الفور قرص را مثل نقل و نبات در چند طعم دهنده حل میکنی و بخورد طرف می دهی ومیری بیرون کُس چرخ می زنی برمی گردی می بینی طرف خوابه و پسرت هم مثل بچه حرف شنو رفته توی رختخواب خودش خوابیده . لابد خاله برایش اول قصه گفت و اونم خوابیده و بعد خاله رفته بیهوش افتاده تا جنابعالی کُس ندیده بیایی سراغش . برو جلقت و بزن و فکر و خیالات از سرت بیفتد.

1 ❤️

889306
2022-08-10 00:33:42 +0430 +0430

اشتباه کردی باید حتما با خودش قبل از اینکارها حرف میزدی اصلا ازدواج می‌کردید مشکلی نداشتید باهم

1 ❤️

889309
2022-08-10 00:46:22 +0430 +0430

قشنگ بود ، اما این که گفتی چون اون خاب بود بهت حال نمیداد رو قبول دارم ، انگار داری جق میزنی

0 ❤️

889347
2022-08-10 03:00:00 +0430 +0430

لعنتی خب مثل آدم بهش پیشنهاد میدادی و صیغه ش میکردی‌. مورد ازین بهتر؟

0 ❤️

889356
2022-08-10 04:00:19 +0430 +0430

من کاری با داستان ندارم فقط اونی که میگه زنی که بعد مدتها سکس نداشته باشه خونریزی میکنه🤣🤣🤣 حلالت داداش😁😁😁

1 ❤️

889404
2022-08-10 12:45:39 +0430 +0430

ببینم تو فامیل شما خانمها با روسری میخوابن ؟؟
بعدشم اون چای لیپتون هستش نه نپتون . نپتون یجور جارو بود

1 ❤️

889410
2022-08-10 13:38:10 +0430 +0430

اگر واقعی باشه .که البته بعید هم نیست.
خواهرزن بیدار بوده و بروی خودش نیاورده. (خواسته ابروریزی نکنه و هم لذت برده و تحمل کرده )امکان نداره زنی را توی خواب بکنی بیدار نشه.

1 ❤️

889454
2022-08-10 20:51:45 +0430 +0430

منم میخوام مال خواهرزنموببینم

0 ❤️

891542
2022-08-22 00:06:48 +0430 +0430

سابق درسته

0 ❤️

891596
2022-08-22 02:54:05 +0430 +0430

میلاد جان داستانت جالب بود یکم کلیشه ای بود ولی خوب نوشته بودی
امیدوارم زاییده ذهنت باشه
آخه بی معرفت جواب این همه خوبی رو اینطوری میدن

0 ❤️

891735
2022-08-23 02:48:31 +0430 +0430

یاد دوران بچگیم افتادم که تو خواب به پسر داییم لاپایی میزدم و یه وقتایی بیدار میشد و دوساعت التماسشو میکردم به کسی نگه
بنظرم واقعی بود

0 ❤️