سکس با ریحانه

1391/12/11

سلام من احسان هستم و الان 23 سالمه . داستانی که میخوام واستون تعریف کنم بر میگرده به زمانی که ترم 4 دانشگاه بودم و 21 سالم بود.
نمی خوام از خودم تعریف کنم که وای چقدر من خوشتیپم و اوووووف همه دخترا دنبالمن! واسه همین از ریحانه تعریف می کنم . یه دختر 23 ساله ، قد بلند ، توپر، سینه های سفت و گنده.خلاصه اندامش عالی بود.
بریم سر اصل مطلب :
من یه خونه دانشجویی داشتم اون زمان که به دلایلی که ترم یک و دو از دست هم خونه ای ها کیر می خوردم تنها خونه گرفتم(البته اسمش تنهایی بود وگرنه امکان نداشت خونه من خالی باشه.همیشه چند تا از بچه ها پیشم بودن) فقط مزیت این خونه این بود که هرکاری که می خواستم می کردم و کسی بم گیر نمی داد( منظور هم خونه ای های خشک مقدس).
یه دوستی داشتم که خیلی با هم صمیمی بودیم و همه کونده بازی هامون با هم بود. یه روز داستان دوست دختر جدیدشو که تازه مخشو زده بود واسم تعریف کرد.یه دختر 16 ساله که بعدا وقتی دیدمش کونم به معنای واقعی جر خورد از خوشگلی این دختر.
این 2 تا یه ماهی که با هم بودن من به مصطفی گفتم که دیگه وقتشه یکی واسه من از کناره نرگس تور کنی.(آخه ما دوتا هر موقع با یکی دوست می شدیم بعد از اینکه خوب میخمونو میکوبیدیم واسه اون یکی هم پیدا می کردیم).
یه روز مصطفی زنگ زد:
من : الو
مصطفی: سلام کونی
من: سلام جنده ، ها چی میگی؟
مصطفی: بیداری
من: پ ن پ خوابم این پیغام گیره داره بات زر میزنه!
مصطفی : پاشو کس کش منو نرگس با دوستش نیم ساعت دیگه میایم اونجا
من: شغال الان باید بگی ، تو که وضعیت خونه رو میدونی! مثه آشغال دونی شده
مصطفی : به من چه کیری، تو دوست دختر میخای خودتم خونه رو تمیز کن
من : ای بمیری
مصطفی : بای
من: مرگ،خدافظ
مثه برق گرفته ها بلند شدم از جام.وااااااااااااای . وضعیت خونه دانشجویی رو که امیدوارم بدونید.خدا نصیب هیشکی نکنه.هر جا رو نگا میکردم فیلتر سیگار. رو کابینت ها جا سوزن انداختن نبود اینقد ظرف کثیف داشتیم.
نفهمیدم چطوری زمان گذشت که یهو موبایلم زنگ خورد.
اوه مصطفی !
من:الو
مصطفی: در خونه رو باز بذار
من : بازه
مصطفی : اوکی ما 2 دقیقه دیگه خونه ایم
من : اوکی بای
از خونه پریدم بیرون که کوچه رو چک کنم.ساعت نزدیک 12 بود واسه همین کسی تو کوچه نبود. که دیدم مصطفی داره میاد. 2 تا دخترم با فاصله ازش دارن دنبالش میان. رفتم تو خونه . مصطفی اومد تو.
مصطفی : سلام عمه جنده
من : سلام کیری ، چطوری؟
مصطفی : خوبم تو خوبی؟
من: آره با این کارای تو!
که یهو متوجه شدم دخترا اومدن تو.
چشمام برق زد وقتی ریحانه رو دیدم.سلام و احوالپرسی و کس شعر و …
این اولین دیدار بود و من تونستم مخ ریحانه خانومو که با پای خودش اومده بود به خونه گرگ رو بزنم.( چقدم که من زحمت کشیدم)
4 بار باهاش سکس کردم.3 باربا لاپایی و خوردن و خلاصه الکی تموم شد(آخه کونش واقعا تنگ بود و کیر منم گنده.واسه همین از کون نمیداد بهم) واسه همین ارزش تعریف کردن نداره.
دفعه سوم من و ریحانه تو اتاق سکس می کردیم و مصطفی و نرگس تو حموم بودن.بعد از اینکه کارمون تموم شد ریحانه گفت دیرم شده باید برم. ریحانه که رفت مصطفی از حموم اومد بیرون.
من خطاب به مصطفی : نه خسته پهلوون
مصطفی یواش گفت:( آخه لا پا زدنم خستگی داره.حیف اینهمه کس لیسی که واسه این انتر می کنم)
من: مگه کون نمیده؟
مصطفی: میده بابا ولی کیره من نمیره توش.میترسم پاره شه.سوراخ کونش اندازه کونه سوزنه.انگشت نمیره توش
نرگس اومد بیرون، لباساشو تنش کرده بود.سلام سلام سلام
من: سلام نرگس خانوم.خسته نباشین
نرگس: مرسی داداشی تو هم خسته نباشی.ریحانه کو پس؟
من: کار داشت رفت
نرگس با یه لحن جالبو هیجانی: احسان یه سوال بپرسم؟
من : بپرس
نرگس: ریحانه رو از کسم میکنی؟
من در حالی که مخم داره منفجر میشه از این حرف: چی؟
نرگس : بگو دیگه.دوس دارم بدونم چه حالی میشه وقتی تو کسش میکنی.آخه از خودش روم نمیشه بپرسم
من : مگه پرده نداره! به من گفته دختره منم فقط لا پایی میزنم . همین
نرگس : مصطفی بهش نگفتی؟؟؟؟
من : چیو؟
مصطفی : نه نگفتم فک کردم خود ریحانه گفته بهش
من : چیو؟ میشه به منم بگی داستان چیه ؟
نرگس: بهت میگم ولی قول بده ریحانه رو تنها نذاری.اون عاشقت شده و میخاد باهات بمونه.قول میدی؟
من : آره بگو
نرگس: ریحانه زن داداشمه . داداشم رفته یه زنه دیگه گرفته و الان حدود 6 ماهه که با ریحانه نخوابیده. اون روز که واسه اولین بار اومیدم خونه تو قرار بود من با یکی از دوستام بیام ولی دوستم ترسید بیاد.منم به ریحانه گفتم اونم دید من از تو تعریف میکنم قبول کرد بیاد.

این حرفا داشت دیوونم می کرد. شب ریحانه که زنگ زد بعد از کلی بدو بیراه بش گفتن قطع کردم.
یه هفته بهم اس میداد که من عاشقت شدمو دوست دارمو دارم طلاق میگیرم از شوهرمو از این کس شعرا ولی من جواب نمیدادم. آخه شدیدن با کردن زن شوهر دار مخالفم.
یه شب با یکی از دوستای قدیمی به یاد قدیما 2 تا ترامادول رفتیم بالا و منم که فکم گرم میشه وقتی ترا میزنم شروع کردم به تعریف کردن ماجرای ریحانه.اونم گفت : دیوس،خوب 6 ماهه کیر نخورده . بابا ثواب میکنی بکنیش.کس ننه شوهره. برو حد اقل واسه یه بارم شده کسشو جر بده بعد ولش کن.
یهو کیرم راست شد و یه تک انداختم رو گوشی ریحانه.به 2 دقیقه نرسید گوشیم زنگ خورد.داشت گریه میکرد و خوشحال بود که من حد اقل یه تک بش زدم.منم که راس کرده بودم بکنمش واسه فردا قرار گذاشتم.

من : بیا فردا راجع به این موضوع رو در رو حرف بزنیم
ریحانه: باشه عزیزم . هر موقع تو بگی من میام
من : 8 صبح
ریحانه : باشه گلم .کجا؟
من : بیا خونه خودم
ریحانه : اوکی عشقم.بووووووووس
یکم دیگه کس شعر گفتیمو بای دادیم
“ساعت 8 صبح”
من و محسن هنوز بیدار بودیمو داشتیم فیلم نگا میکردیم که گوشیم زنگ خورد. ریحانه بود و گفت 5 دقیقه دیگه خونست.
سریع حاضر شدمو 2 تا کاندوم از محسن گرفتم پریدم بیرون از خونه.
ریحانه رو سر کوچه دیدم .بردمش خونه دوستم. کسی خونشون نبود آخه دانشجو مشهد بودنو آخر هفته ها میرفتن.منم از خونه شون کلید داشتم که به گل و ماهی هاشون برسم.
از همون اول به نقشه شیطانیم فک میکردم.رفتیم تو نشستیم رو مبل.
یه ربع حرف زدیمو خلاصه بهش گفتم باید بهم میگفتی که شوهر داریو از این کس شعرا که مثلا ناراحتم ازش.
دیدم زد زیر گریه که اگه بت میگفتم تنهام میذاشتی . من عاشقتم احسان.نمیخام از دستت بدم.(ای کیر تو این شانس حالا تریپ لاوو چیکا کنم)
کنارم رو مبل بود(سمت چپم).دستمو انداختم دوره گردنش.با دست راستم اشکاشو پاک کردم و لپشو بوسیدم.منم دوست دارم عزیزم.یه چند دقیقه ای به کس لیسی سپری شد. گفتم نمی خای عشقتو بوس کنی؟
لباشو گذاشت رو لبام. اووووووووووم تند تند لبامو میخورد.منتظر همین حرفم بود.زبونمو میک میزد.داشت دیوونم میکرد.هیچ وقت اینطوری لب نمی گرفت.خیلی حال میداد.دستمو گذاشتم رو سینش میمالیدم.همینطوری لب میگرفتیم از هم.خیلی حشری شده بودم.یهو گفت احسان جونم من باید برم دکتر.لبمو بردم کنار گوشش آروم گفتم خودم دکترت میشم.گفت بخدا دیرم میشه.گفتم خوب همین کاراتو میکنی دیگه من ناراحت میشم.دوس داری منو اینجوری ول کنی بری؟دوس داری من برم پی جنده بازی؟ ها؟ خوب تو که منو ارضا نکنی من باید چیکار کنم؟
گفت احسان؟چته بابا.نمیرم اصن.خودم ارضات میکنم نفسم.
(خنده شیطانی روی لبای من نقش بست) دوباره لباشو گذاشت رو لبامو شروع کردیم به خوردن لبای همدیگه.گفتم اینجوری حال نمیده بذا یه جا پهن کنم بخوابیم رو زمین.
رفتم یه تشک آوردم دیدم لخت شده و فقط یه شرت مشکی که خط کس نازش از روش دیده می شد تنشه.
تشکو پهن کردم اون خوابید منم لخت لخت شدمو خوابیدم روش.سینه هاشو سفت گرفتم تو دستمو شروع کردم به لیسیدن سینه هاش.اوووووم اووووم وای نوکه سینه هاش برجسته شده بود.داشت اه و اوف میکرد.نوکه سینشو گاز میزدم و اونم حال میکردو کمرمو میمالوند
شکمشو لیس زدم اومدم پایین زبونمو تو نافش میچرخوندم.سینه هاشو میمالوندو ااااااااههههههههه و اوووووووف میکردو همش قربون صدقم میرفت. شرتش خیس خیس بود.راستش تا اون موقع کس نخورده بودم. (چند دفعه قبلم اون ساک میزد ولی من کسشو نمیخوردم اونم اعتراضی نمیکرد).شرتشو در آوردم دیدم کسشو تمیز کرده . خیلی خیس بود.لبمو بردم نزدیک که بخورمش ولی چون تا حالا نخورده بودم دل دل میکردم.میترسیدم بد مزه باشه و حالم بد شه.یهو دیدم ریحانه سرمو فشار داد رو کسشو با یه لحن فوق العاده حشری گفت احسااااااااان بخورش دیگه دارم میمیرم.منم شروع کردم به لیس زدن کس نازش.اوووووم اوووم .زیاد خوب نبود ولی چون دیدم اون داره حال میکنه منم نخواستم کم بیارمو همینجوری کسشو لیس میزدم.اونم فقط اه و اوه میکرد و سینه هاشو میمالوند.لبای کسشو با انگشتام باز کردمو زبونمو فرو میکردم تو کسش.داشت دیوونه میشد.همش اه و ناله میکرد.کسش خیلی خیس بود و راستش دیگه حالم داشت بد میشد.
از لای پاش بلند شدم نشستم رو مبل گفتم حالا نوبته توئه.اومد جلوم چهار دستو پا نشست . کیرمو گرفت تو دستش و شروع کرد به جلق زدن واسم.بعد کیرمو گذاشت تو دهنشو عقب جلو میکرد.با دست دیگش تخمامو میمالوند. به چشمام زل زده بودو تند تند واسم ساک میزد.سر کیرمو میک میزد .اووووووف عاشق این کارم.کیرمو داده بود بالا و میمالوند و همزمان تخمامو میخورد.تخمامو میکرد تو دهنشو میکشون میزد.اوووف داشت دیوونم میکرد با این کارش.دو زانو نشست و سینه هاشو دو دستی گرفت و کیرمو گذاشت لای سینه هاش .سینه هاشو بالا پایین میکرد . منم فقط حال میکردم.
اوووووف که چه حالی میداد.گفتم بسه بخواب میخام بکنم تو کست. یه کاندوم در آوردم گفتم بیا واسم بکش.گفت بلد نیستم!!!
خودم کاندومو کشیدمو رفتم لای پاش .پاهاشو داد بالا منم سر کیرمو فرو کردم تو کس خیسش.یه آهیییییییییی گفت که حشر منو چند برابر کرد.کسش واقعا تنگ بود.پاهاشو دو دستی گرفتمو تا ته فرو کردم.جووووووون داغه داغ بود.داشت میمرد از خوشی.شروع کردم به تلنبه زدن.صداش حشری ترم میکرد.اه جووووون اوووووف تند تر عزیزم.اههههه اههههه کسم مال توئه فقط جوووووووون
یه ده دقیقه اینجوری کردمش بعد گفتم حالا تو بیا بشین روش.نشستم رو مبل و اونم اومد نشست رو کیرم.ووووووووووووی سینه هاشو فشار میداد به صورتم .رو کیرم قر میداد.بعد تند تند خودش بالا پایین میشد .منم کونه گنشدو میمالوندم.دیگه داشت نفس نفس میزد که یهو دیدم لرزیدو بیحال شدو دیگه بالا پایین نمیشه.لباشو بوسیدمو با خنده گفتم اومد؟ گفت آره عشقم .
اگه یادتون باشه گفتم شب قبل ترامادول خورده بودم واسه همین اگه میخواستم واستم تا حالش بیاد سر جاش کیرم میخوابیدو دیگه بلند نمیشد(دوستانی که ترا میزنن واسه سکس میدونن).
گفتم حالا به شکم بخواب رو زمین.رفتم رو پاهاش نشستم و کیرمو میکشیدم لای درز کونش.اونم بی حال افتاده بودو حتی نای نفس کشیدن نداشت.سر کیرمو گذاشتم رو سوراخ کونشو فشار دادم .یهو صداش در اومد: اههههههههههه احسان درد داره. خیلی تنگ بود حوصله انگشت کردنم نداشتم.هر کار کردم نرفت تو(البته رفتن که میره ولی مادر طرف گاییده میشه واسه همین بیخیال کون شدم)
گفتم قنبل کن از عقب بذارم تو کست.چهار دستو پا شدو کمرشو داد پایین.کونشو دادعقب.کس قلمبش از لا پاش زد بیرون.کمرشو گرفتمو کیرمو تا ته فرو کردم تو کسش.تند تند میکردمش.دوباره داشت اه و ناله میکرد.موهاشو از پشت گرفتم و وحشیانه میکردمش.دیگه داشت جیغ می کشید .به کونش سیلی میزدم و تند تند تلمبه میزدم. بعد یه ربع خانوم دوباره آبش اومد. چند دقیقه بعد از اینکه آبش اومد حس کردم آب منم داره میاد.سریع کشیدم بیرونو کاندومو در آوردم. آبم با فشار ریخت رو کمرش. کونشو داد پایینو همونجوری دراز کشید.منم کمرشو تمیز کردمو و رفتم دستشویی.وقتی اومدم دیدم داره شورتشو پاش میکنه.
گفت خیلی دوستت دارم احسانم.
منم دوست دارم عزیزم(حس نفرت از خودم و از اون تو وجودم بود!!!)
یه هفته بعد باهاش تموم کردم…
1-دفعه اولمه که دارم مینویسم . اگه خوشتون نیومد همینجا عذر میخام ازتون .فقط بگین تا دیگه ننویسم.
2- داستان نبود ، خاطره بود،یعنی کاملا واقعی بود.

نوشته: احسان


👍 0
👎 0
76655 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

365212
2013-03-02 02:11:42 +0330 +0330
NA

مردم چه استعدادي دارن؟! تو خونه ميشينن،كس از راه ميرسه،عاشقشونم ميشه،ميده ميره

0 ❤️

365213
2013-03-02 03:13:15 +0330 +0330
NA

آخه کونی توکه دانشجو تو یه شهر دیگه ای اونوقت چطور به تو کلید یه خونه رو میدن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :? :? :? :B :B
احتمالا اون کلید خونه ای بوده که مادرت توش کسب درامد داشته، برای یادگاری بهت دادن :)) =)) =)) =))
دوما آخه کس کش خود من تاحالا بالایه بیست تا کس کردم بماند دوست دخترام که حدودا سه یا چهارتا میشن کونی با اولین نگاه به کس آدم درجا می فهمه پرده داره یا نه، کیر توش رفته یا نه
=P~ =P~ =P~ =P~
کمتر خالی ببند

0 ❤️

365215
2013-03-02 05:11:24 +0330 +0330
NA

الان ینی شما خیلی فوش بلدی دیگه؟ :B اون دوستتون که فرمودید باهم کونده بازی در میارید زیاد کونت گذاشته مغزت گوزیده …
/:) برو جلقتو بزن دوست عزیز بهتره خیال پردازیه

0 ❤️

365216
2013-03-02 06:47:36 +0330 +0330
NA

لااااشی

0 ❤️

365217
2013-03-02 08:52:28 +0330 +0330
NA

یعنی تو خوب بودی و دختره بد بود؟؟
داستان نبود ، خاطره بود،یعنی کاملا واقعی بود؟؟
من کاملا باور کردم :D

0 ❤️

365218
2013-03-02 10:38:32 +0330 +0330
NA

من کشته این ادمام که ادعا دارن با زن شوهر دار کاری ندارن ولی بری خوب نگاه کنی فقط زن شوهر دار تور میکنن نا کسا

0 ❤️

365220
2013-03-02 20:53:23 +0330 +0330
NA

ﮐﯿﺮﯼ بود

0 ❤️

365221
2013-03-03 02:35:39 +0330 +0330
NA

کاملا چرت بود
ولی خوب به کسش حال دادی ;-)

0 ❤️

365223
2013-03-03 02:39:42 +0330 +0330
NA

کاملا چرت بود
ولی خوب به کسش حال دادی ;-)

0 ❤️

365225
2013-03-05 12:56:41 +0330 +0330
NA

داستان تخمى تخيلى بودبى شرف 2ساعت منوگذاشتى سرکاربااين کس شعرت. سويى!!!

0 ❤️