سکس با زن دایی عزیزم سمیه

1400/12/09

باسلام خدمت دوستای گل.داستانی که میخام تعریف کنم براتون ۲اسفند سال ۱۴۰۰ برام اتفاق افتاد.اسم من ساموئل ۳۰ساله و شرکت پیمانکاری دارم.از ازدواج دایی من تقریبا ۱۵سالی میگذره و الان صاحب دختر است.و زندایی من که اسمش سمیه قدی تقریبا ۱۷۰داره صورت سبزه داره ۳۵سالش وبدنش عالیه.مادرم با زنداییم رابطه خوبی که از اول داشت باعث شده بود زنداییم علاقه شدیدی به ما داشته باشه و همیشه زنگ پیام بهم میزد و از حالم خبردار میشد.دایی من که راننده ماشین سنگین واکثرا تو جادس وزیاد نمیشه دیدش ازانجایی که زنداییم اهل خرید کردن خوش گذرونی اکثرا تو شهر واینم بگم که خودش کارمند.داستان ما ازجایی شروع شد که داییم نبودش وزنداییم طرفای غروب توشهر بود وخرید کرده بود بامن تماس گرفت گفت اگه وقت داری بیا دنبالم من برسون منم چون واقعا عاشق زنداییم هستم باجون دل پذیرفتم رفتم.گاهی اوقات ازم سوال میکرد چندتا دوست دختر داری کی زن میگیری اینجور سوال ها و من همیشه طفره میرفتم باخنده جواب میدادم وقتی رسیدیم کمکش کردم وسیله ها بردم بالا گفت بشین چایی درست کنم بخوریم دخترداییم رفته بود خونه مادربزرگش که با دختر خاله هاش بازی کنه.تقریبا نیم ساعتی طول کشید تاچایی اماده شد و دوتا لیوان اورد وکنارم نشست باهم مشغول خوردن بودیم که مادرم تماس گرفت کی میایی میخاییم شام بخوریم منم گفتم شام میرم بیرون بادوستام نمیام خونه،زنداییم گفت نامرد کجا میخای بری بمون تاچیزی درست کنم باهم بخوریم منم تنهام‌گفتم نه مزاحم نمیشم اینجور تعارف ها ولی واقعا هلاک بودم هزارشب اونجا بخابم وبهم گفت فردا امتحان داره باید بخونه توام براخودت مشغول باش تلوزیون ببین یا گوشی بازی کن منم قبول کردم رفت مشغول پختن شام شد منم واقعا شهوتی شده بودم واینم بگم که فیتیش خاصی از چندسال قبل روی پاهای زنداییم داشتم که وقتی جوراباش دراورد شق درد گرفته بودم و زیر چشمی نگاه به پاهاش میکردم وقتی شام تمام شد بهش گفتم ظرف من میشورم تو برو بشین امتحانت بخون اونم قبول کرد رفت داخل اتاق خابش شروع کرد درس خوندن منم داخل اینستا تاب میخوردم.بعد یکساعت زنداییم صداکرد گفت صندلی از اشپزخونه بیارمیخام بالا کمدم کتاب بیارم پایین منم رفتم اوردم توهمین حین تلفنم زنگ خورد برگشتم توهال تاجواب بدم بعد اتمام تلفن برگشتم تو اتاق تاکمک زنداییم کنم دیدم رفته رو انگشتای پاهاش وداره دنبال کتاب میگرده کونش زیر دامن قمبل کرده وقتی کف پاهاش دیدم باکون خوش فرمش اتش شهوت هزار برابر شد رفتم توفکرکه اره امشب بهترین موقعیت وقتی کتاب پیداکرد داشت درکمد میبست اروم صورتم گذاشتم رو کون نرمش بوس کردم که یدفعه شکه زده شد گفت معلوم چکارمیکنی دیونه خجالت بکش من که واقعا تا اوج شهوت بودم گفتم من چندسال دنبال موقعیتم شروع کردم مخش زدن تا رام شد گفت داییت که نیست بهم رسیدگی نمیکنه منم سرد شدم دیگه هرطور بود راضیش کردم خنده اوردم رو لبش گفت بزار برق هال خاموش کنم بیام وقتی رفت اومد همونجوری سرپا چسبوندمش به دیوار شروع کردم لباش خوردم چنان میخوردم که میگفت وحشی اروم زخم کردی همینجوری گردنش گوشاش لیس میزدم دستم کرده بودم توشورتش کسش میمالیدم که خیس شده بود اونم کیرم از روشلوار میمالید میگفت اوففف چه کیری داری لباس سوتینش در اوردم شروع کردم خوردن سینه هاش گاز گرفتن نوک سینه هاش داشت از حال میرفت گفت بزار لخت شم گفتم خودم انجام میدم واست رفتم زیر روبه دیوارش کردم رفتم زیر دامنش اروم شورتش کشیدم پایین چه کون خوشگلی داشت لمبه های کونش بوس کردم زبون بردم داخل شروع کردم کون خوشگلش خوردن که زنداییم داشت ازحال میرفت با دستش سرم فشار میداد روکونش قربون صدقم میرفت چنددقیقه ای گذشت که لباسش دراوردم انداختمش روتخت شروع کردم کسش خوردن خودش سینه هاش میمالید گفت دارم دیونه میشم سریع کیرت بزار توکسم منم قصد داشتم باهاش حال میومدم وقتی کسش خوردم رفتم سراغ پاهاش انگشتای پاش کردم تودهنم
دیدم شروع کرد پاهاش لرزیدارضا گفت کثافط دیونتم عاشقتم تاحالا داییت اینکار نکرده بود منم بدتر شهوتم میرفت بالا حسابی پاهاش کف پاهاش خوردازجاش بلندشدم باولع کمربندم بازکرد شلوارشورتم کشید پایین گفت وایییی چقد گنده کلفت همش کرد تودهنش شروع کردخورد بادستاش تخمام میمالید حسابی به کیرم داشت حال میداد چنان سرکیرم مک میزد که حس میکردم الان ابم میاد درازکشید روتخت گفت بیا سریع روم رفتم روتخت لباش خوردم سینه هاش مالیدم باکیرم کسش میمالیدم توچشاش نگاه کردم خنده ریزی کرد گفت عاشقتم کیرم کردم توکسش خیلی تنگ بود اهی کشید گفت وایییییی منم شروع کردم تلمبه زدن خوردن سینه هاش گاهی اوقات همونجوری ک تلمبه میزدم پاهای خوشگل خوش فرمش میکردم تودهنم همزمان میخوردم که خودش عاشق اینکارشده بوداستقبال میکرد حین سکس ازش خاستم ازکون بهش حال بدم قبول نکرد گفت فقط جلو دوست دارم منم دیگه اصرار نکردم چنددیقه گذشت چهاردست پاشد گفت بیا پشت بکن توکسم منم کاری ک خاست کردم کیرم کردم توکسش موهاش ازپشت تودستم بود دائم بهم میگفت امشب جرم دادی عوضی ازم تعریف میکردمن که واقعا عرق داشت از سرصورتم میریخت پایین میخاستم زمان وایسه تابتونم باجون دل زنداییم حال بیارم چنددیقه ای گذشت رو تخت دراز کشیدم تف زدم به کیرم زنداییم کسش مالید نشست روکیرم سینه هاش میکردتودهنم میگفت بخورشون منم انقد مک زده بودم گازشون گرفته بودم ک کبود شده بودن زنداییم دودفعه ارضاشده بود حال خوبی داشت واقعا خنده از رولبش نمیفتاد منم نزدیک ارضا شدنم بود بهش گفتم دسمال کجا داری میخام ابم بریزم توش گفت بریز توکسم منم قبول نمیکردم میگفتم نه زنداییم میخندید میگفت بچه میخام گفتم کارمخصوص دایی نه من حین تلمبه زدن سرعت بیشتر کردم دیگه ثانیه های ارضا شدنم بود ک بلند شدم سرپا وایسادم
زنداییم باپاهاش کیرم میمالید میگفت ی کوچولو دیگ انگشتای پام بخور خوردم کشوندمش لبه تخت کیرم کردم تودهنش ساک میزد برام بادست میمالید ک ابم اومد سرکیرم سفت گرفتم گفتم دسمال کجاس گفت بریز روصورتم همین حرفا ک زد کیرم ول کردم ابم پاشید رو لپش یکم روی موهاش گفت وای چه داغ خندید منم دیگ از حال میرفتم تقریبا دوساعت سکس کرده بودیم کیرم کرد تودهنش برام خوردش تمیزش کردرفت بادسمال صورتش تمیز کرداومد پیشم خابید دستش گذاشت روکیرم لبام خورد یکم گفت چندسالی بود اینجوری حال نکرده بودم.دوساعتی دراز کشیده بودیم کف پاهاش میمالید بهم گفت وقتی پاهام خوردی حسی خوبی داشتم بلندشد گفت میخام برم حموم منم پتوکشیده بودم روی خودم شورت سوتینش بو میکردم یدفعه صدام کرد گفت حوله از کمد بیار یادم رفته بلندشدم با بیحالی رفتم حوله بدم بهش دستم گرفت گفت اینجاهم میخام باید بهم حال بدی منم قبول نمیکردم ولی التماس خواهش راضیم کرد شروع کردکیرم خوردن تادوباره سیخ شد اب بست گفت میشه اول دوباره بیایی پشت شروع کنی لیس زدن چون خیلی حال بهم میداد قبول کردم همونجوری ک زانوزده بودم میخوردمش ازپشت دست میکشیدم روپاهاش حسابی امادش کردم ایندفعه شامپو ریختم روکونش انگشتام کردم توکونش بهش گفتم میخام ازکون بهم حال بدی اونم خودش لوس کرد گفت باشه چنددیقه ای گذشت گفت خوبه بزارش توش منم گذاشتم دیدم صداجیغش دراومد گفت تاته بکن تو دارم جرمیخورم چه حالی داشتم میکردم کیرم تاکردم توکونش قمبل کرد گفت مال تو بکن تاسیربشی منم رحم نکردم انقد کردمش زنداییم باکسش بازی میکرد ربعدساعت گذشت شروع کرد روناش لرزیدن گفت ارضا شدم نمیتونم سرماوایسام بزار بخابم کف حموم درازکشید کف حموم منم دوباره افتادم روش انقد تلمبه زدم ک خودم ارضا شدم ریختم توکونش وقتی کارم تموم شد نشستیم روبه روی هم تکیه دادیم به دیواربهم میخندیدم زنداییم پاهاش گذاشته بود روکیرم خنده های ریزی میکردبرام.این سکس من با زندایی سمیه که شب عالی بود.وتاصبح لخت تو بغل هم خابیدیم.ممنون که تااینجا داستان اومدید

نوشته: ساموئل


👍 13
👎 24
152801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

861373
2022-02-28 00:51:25 +0330 +0330

من که کامل نخوندم، ولی همه‌ی این مزخرفات با چندتا دوست‌دختر داری شروع میشه و با شوهرم بهم نمی‌رسه، ادامه پیدا می‌کنه، ولی تهش اونی نیست که نوشته میشه.
دائی قهرمان داستان، به بهونه‌ای می‌کِشدش خونه‌شون و اونجا با تقی سگ‌دست، حسن دنده، نصرت قالپاق، عزّت آژیر، یدُل تایر و صفدر فرمون، جوری گشادش می‌کنن که تا زن می‌دیده، عرعر می‌کرده.
کامیون دائی‌ت، کامل حواله‌ت بادا ابله بی‌سواد چاخان!

7 ❤️

861374
2022-02-28 00:52:58 +0330 +0330

بد نبود

2 ❤️

861389
2022-02-28 01:30:56 +0330 +0330

قشنگ معلوم یه کودک ۸ ساله این داستانونوشته ریدی وسط داستان نویسی و جمله بندی

0 ❤️

861425
2022-02-28 03:12:55 +0330 +0330

ساموئل خواجه کیان از کوره دهات دور دورها بابا پیمانکار گاو و الاغ بیسواد ی نهضت برو مشتی جقی

0 ❤️

861432
2022-02-28 03:38:52 +0330 +0330

بد نبود
ولی ایکاش دوبار میخوندی خودت که ما مجبور نباشیم با این همه غلط بخونیم

0 ❤️

861443
2022-02-28 08:53:58 +0330 +0330

همون اول اسمتو خوندم دیگ نخوندم
اومدم بگم کص ننت ساموئل

1 ❤️

861447
2022-02-28 09:43:10 +0330 +0330

۱۲ اسفند بی ناموس الان ۹اسفند

0 ❤️

861463
2022-02-28 13:40:28 +0330 +0330

دقت کردید همه داییا اینجا راننده کامیونن

2 ❤️

861486
2022-02-28 17:11:09 +0330 +0330

عالی بود

1 ❤️

861504
2022-02-28 20:32:32 +0330 +0330

@mnr1858 بیچاره ۲ اسفند نوشته

0 ❤️

861508
2022-02-28 22:15:13 +0330 +0330

قهرمان داستانهای تکراری نمیدونم چرا خاله و زنداییها و خواهر زنا تو داستانها همه شوهراشون نمیرسن و شما میرید میکنید

1 ❤️

861512
2022-02-28 22:27:52 +0330 +0330

شامپو کون طرف رو میسوزونه

0 ❤️

861520
2022-02-28 23:39:26 +0330 +0330

ننه ات زنگ میزنه زودی بیا واسه شام ، اونوقت نصفه شبی نگرونت نیست که با رفقات کجایی؟

0 ❤️

861557
2022-03-01 02:27:41 +0330 +0330

جانی سینز تو فیلم سوپر خیلی بکنه ۴۰ دیقه آبش میاد تو ۲ساعت میکردی آبت نیومد

0 ❤️

861563
2022-03-01 03:03:34 +0330 +0330

قشنگ معلومه داییت کونت گذاشته از رو حرصت اینجوری نوشتی

0 ❤️

861668
2022-03-02 00:44:58 +0330 +0330

کصکش خالی بند…
اگه تو واقعاً کمرت اینقد سفته،چرا نمیری فیلم پورن بازی کنی؟
راستشو بگو…چی میزنی؟
کونی،شامپو زدی به کونش و کردیش؟کونش نسوخت؟؟حتماً کونش روکش چرم داره،مثل مغز تو که پر از تاپاله اس…
جقی کونکش خائن

0 ❤️

862064
2022-03-04 01:44:41 +0330 +0330

یه جورایی شبیه داستان منه

0 ❤️

869291
2022-04-17 14:38:05 +0430 +0430

خوشم آمد از داستان اما دوروغ بود خلاقیتش جالب بود اما نظزرم منفیه

0 ❤️