سکس با زن‌ پسردایی

1400/12/16

سلام
من سامی هستم که قبل خاطره دوتا از گی هایی که داشتم رو براتون تعریف کردم که حالا میخوام خاطره سکسم رو با زن پسر داییم رو براتون تعریف کنم
خودم ۲۵ سالمه قدم ۱۸۰ هست وزنم ۷۰ و قیافه معمولی دارم کیرمم ۱۶ سانته و یکم کلفته
زن پسر داییم هم که اسمش شیوا هست و ۲۳ سالشه قدش حدود ۱۶۵ و وزنشم حدود ۷۰
پسر داییم ۳ سال پیش ازدواج کرد و از همون اول تو کف زنش بودم چون واقعا خوشگل و سکسی بود
منم چون با پسرداییم که اسمش علی هست صمیمی بودم زیاد خونشون میرفتم و اکثرا فیفا میزدیم و تو این مدت با شیوا هم صمیمی شده بودم و پیش من راحت لباس میپوشید و موقع سلام و خدافظی هم باهم دست میدادیم
بعد یه سال که ازدواج کرده بودن رابطشون یکم سرد شده بود موقعی خونشون بودم راحت متوجه میشدم که زیاد باهم اوکی نیستن و علی هم چیزی نمیگفت
یه شب یه استوری گذاشته بودم درمورد عشق و عاشقی که شیوا ریپلی زد و گفت دوس دختر داری؟گفتم چطور؟گفت همینجوری ولی اگه ازدواج کردین سعی کن براش خوب باشی دخترا زیاد حساسن و دوس دارن بهشون توجه کنی وگرنه زود غمگین و افسرده میشن
منم گفتم شیوا چیزی شده؟حس میکنم زیاد رابطتون با علی خوب نیست و یه مدته یجوری شدین
انکار میکرد و میگفت نه چیزی نیست خوبیم باهمدیگه
منم زیاد پیگیر نشدم و خدافظی کردیم
فرداشبش حوصلم سر رفته بود گفتم برم خونشون با علی فیفا بزنم
زنگ خونشون زو زدم یه چند دقیقه ای طول کشید تا در رو باز کنن وقتی رفتم تو شیوا چشماش قرمز شده بود و معلوم بود گریه کرده و یه دوساعتی اونجا بودم و برگشتم خونه بعد حدود ساعت ۲ شب بود داشتم تو واتساپ با یکی از دوستام چت میکردم دیدم شیوا هم آنلاینه پیامش دادم گفتم نخوابیدی چرا دیروقته که گفت دارم با خواهرم حرف میزنم منم گفتم اگه متاهل بودم از ۱۱ میرفتم تو تخت خواب که گفت تخت خواب دونفرش خوبه گفتم چطور که گفت هیچی همینجوری
گفتم شیوا وقتی اومدم خونتون گریه کرده بودی از چشمات معلوم بود بهم بگو چیشده شاید بتونم کمکت کنم
اونم اول گفت فقط بین خودمون بمونه و کسی نفهمه منم قول دادم و گفت دو ماه میشه فهمیدم علی بهم خیانت کرده و با یه دختر رابطه داره و از اون موقع باهم اختلاف داریم و میگه دوسش دارم و رابطمو باهاش بهم نمیزنم منم زندگیم رو دوس دارم و نمیخوام بعد یه سال طلاق بگیرم و فامیلا بگن حتما خراب بوده که زود طلاقش دادن و الان ده روز بیشتره که علی تو هال میخوابه منم تو اتاق
اون‌شب تقریبا تا صبحش همینجوری تو واتساپ حرف زدیم و سعی کردم دلداریش بدم و دلم براش میسوخت و قسمم داد که به علی نگم
دیگه تقریبا هرشب باهم حرف میزدیم و میگفت وقتی باهات حرف میزنم آروم میشم و بیشتر از قبل صمیمی شده بودیم‌ یه روز زنگ‌ زد و یه آدرس داد گفت زود بیا وقتی رسیدم یه گوشه ایستاده بود نزدیک‌ یه کافی شاپ بوق زدم براش اومد سوار ش گفتم چیکار داشتی گفتی بیا گفت علی با دوس دخترش اومدن اینجا و منم تعقیبشون کردم ۵ دقیقه بعدش علی با دختره اومدن بیرون و سوار ماشین شدن‌ رفتن شیوا گفت برو دنباشون ببینیم کجا میرن از شهر خارج شدن فهمیدم میخواد ببرتش باغ باباش گفتم شیوا برگردیم گفت نه بریم همینجوری تا نزدیکیای باغ تعقیبش کردم و ایستادیم و بعد یهو شیوا زد زیر گریه دلم براش سوخت همینجوری تو ماشین بغلش کردم و سعی کردم آرومش کنم بعد گفت سامی من خیلی بدبختم ببین چی سرم اومده و منم چیزی نمیگفتم و گفت برگردیم و برش گردوندم خونه شبش پیام داد گفت یعنی من زشتم که علی داره بهم خیانت میکنه منم گفتم نه والا علی خیلی احمقه که با وجود زنی به این خوبی و خوشگلی داره خیانت میکنه و اگه من جای علی بودم هیچوقت زنی به این خوشگلی رو ناراحت میکنم گفت مرسی و چنتا استیکر گل و قلب فرستاد بعدش شب بخیر گفتیم و خوابیدیم فرداش پیام داد وقتی بازش کردم دیدم یه جک‌ سکسی فرستاده و کم کم راحت تر و صمیمی تر از قبل شده بود و میگفت با دوس دخترت چیکار میکنی و آخرین بار کی سکس کردین منم قشنگ تعریف میکردم براش بعد من گفتم آخرین سکس تو کی بود و گفت نمیدونم چن ماه گذشته و خیلیم دلم میخواد ولی دیگه به علی حسی ندارم و گفت چرا شب نمیای یکم بگیم و بخندیم با علی که تنها باشم دپرس میشم حداقل تو بیا از این حال درام منم شبش رفتم و وقتی رفتم تو دیدم لباسش یکم فرق داره با گذشته و بدنش قشنگ معلومه و وقتی دست دادیم دستمو یکم فشار داد منم فشار دادم و یکم لبخند زد و بعدش خیلی حرف زدیم و خندیدیم و علی هم وانمود میکرد رابطشون خوبه و نمیدونست که من از همه چی خبر دارم و این وسطا هم منو شیوا همش همو نگاه میکردیم و میخندیدیم و بعدش که برگشتم خونه شیوا پیام و گفت کاش همینجا میموندی و همینکه تو رفتی دوباره غمگین شدم وقتی پیشتم یه حال خوبی دارم و دقیقا حسی که به تو دارم همون حسیه که اولای ازدواجم به علی داشتم کاش تو جای علی شوهرم بودی اینو که گفت اولش جا خوردم و گفتم چی میگی شیوا گفت سامی بخدا اینو نمیگم که بخوام کارای علی رو تلافی کنم و هرچی میگم از ته دلمه و واقعا عاشقت شدم منم که از همون موقع ازدواجش با علی توکفش بودم و شروع کردیم به حرفای عاشقونه و تا صبحش حرف زدیم بعد فرداش ۱۲ بیدار شدم که پیام داده بود علی عصر با دوستاش میره بیرون تا نصفه شب برنمیگرده میتونی برا شام بیای پیشم و چنتا استیکر بوس فرستاده بود منم گفتم یه وقت خطری نباشه و گفت نه خیالت راحت وقتی میره بیرون تا نصفه شب نمیاد منم عصر رفتم حموم و قشنگ شیو کردم و اومدم بیرون و یه تیپ خفن زدم و پیام دادم الان بیام گفت آره بیا عشقم اینو که گفت کیرم سیخ شد و راه افتادم وقتی درو باز کرد رفتم تو و دیدمش دوباره کیرم سیخ شد یه تاب قرمز که قشنگ کلا سینه هاش معلوم بود با یه ساپورت مشکی تنش بود یه فتبارک الله گفتم که خندید و خواستم دست بدم بجاش اومد بغلم و بوی تنش آدم رو دیوونه میکرد و رفتیم نشستیم و مشغول حرفای عاشقونه شدیم و پاشد رفت چایی دم کنه وقتی برگشت اومد تو بغلم نشست و لبامون رفت توهم و همینجوری لبای همو میخوردیم و قشنگ مشخص بود خیلی حشریه و خیلی وقته سکس نداشته خیلی وحشیانه لبمو میخورد منم با دستام ممه هاشو میمالیدم و حدود ۵ دقیقه ای تو این حالت بودیم بعد رو کاناپه خوابوندمش خودمم رفتم روش و گردنشو میخوردم بعد تاپشو دراوردم و سوتینش رو باز کردم ممه هاش واقعا آدم رو دیوونه میکرد سیفد مثل برف بود با دهن رفتم سمتوشون و نوبتی میخوردمشون و شیوا هم آهش بلند شده بود مشخص بود خیلی داره حال میکنه
از سینه تا تا نافش رو بوسیدم و لیس زدم بعد ساپورت و شورتش رو باهم از پاش دراوردم و کص تپل و صورتیش خودنمایی میکرد و شیوا هم تازه شیو کرده بود سرمو بردم بین پاهاش اول یکم رون هاش رو بوسیدم بعد تا از زانو تا کصش رو لیسیدم و شیوا هی میگفت جووون بعد دهمنو گذاشتم رو کصش و زبونمو میکشیدم روش و ناله های شیوا هم بلند شده بود و منو بیشتر حشری میکرد و شکمشو آورده بود بالا و با دستاش سرمو به سمت کصش فشار میداد و یه دفه یه جیغ کشید و پاهاش شروع به لرزش کرد و ارضا شد و با ناله گفت عشقم کیرتو میخوام منم پاشدم لخت شدم فقط شورت پام بود که اومد جلو اول همینجوری رو شرت برام میخورد بعد شرمتو و درآورد و گفت فدای کیرت بشم عشقم و کیرمو گذاشت دهنش و خیلی با ولع میخورد برام رو ابرا بودم اگه بیشتر ادامه میداد آبم می اومد گفتم بسه دراز بکش و خودمم رفتم بین پاهاش اول یکم کیرمو مالیدم رو کصش و میگفت زود باش کیرتو بکن تو کصم میخوام تورو درون خودم حس کنم بعد قشنگ رفتم روش و لبامو گذاشتم رو لباش و با دستمم کیرمو تنظیم کردم و آروم هلش دادم تو همیکنه کیرم رفت تو کصش لبمو گاز گرفت گفتم آروم وحشی بعد یه جوووون کشدار گفت و منم تلمبه هام رو شروع کردم و ناله های شیوام به فریاد تبدیل شده بود و میگفت منو بگا عشقم منو بگا همیشه منو بگا اینارو که گفت حشری تر شدم و محکم تر تلمبه میزدم و بعد کیرمو درآوردم و دراز کشیدم و شیوا دوباره برام ساک زد و اومد نشست رو کیرم و خودش بالا پایین میکرد و منم با دستاهم ممه هاشو میمالیدم و گفتم داگی شو اونم یه چشم گفت و داگی شد منم رفتم پشتشو کیرمو کردم تو کصش و با دستام کمرشو گرفته بودم و محکم تلمبه میزدم که یجوری شده بود که رو شکم خوابید و منم همچنان داشتم تلمبه میزدم که داشت آبم می اومد و کیرمو در آوردم و آبمو ریختم رو کمرش و کنارش دراز کشیدم و گفتم شیوا جونم خوب بود؟گفت بهترین سکسی بود که تا حالا داشتم و یهو گفت وای چایی دم کرده بودم یادم رفت بیارم که دوتامون خندیدیم و پاشدیم رفتیم حموم و اونجام یکم لبای همو خوردیم و اومدیم بیرون و شام خوردیم یه نیم ساعت تو بغل هم حرف زدیم و میگفت دیگه من مال توام و فقط تو رو دارم و منم قربون صدقش میرفتم و بعد موقع خدافظیم بجای دست دادن لبای همو بوسیدیم و همدیگه رو بغل کردیم و رفتم
از اون موقع تا الان هفته ای دوبار سکس میکنیم
ببخشید اگه طولانی شد چون میخواستم کامل با جزئیات تعریف کنم
اگه دوس داشتین سکس های دیگه ای که باهم داشتیم رو براتون تعریف میکنم

نوشته: سامی


👍 62
👎 19
131501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

862634
2022-03-07 01:11:36 +0330 +0330

کاش منم یکی رو داشتم که میتونستم راحت بکنمش

3 ❤️

862644
2022-03-07 01:26:05 +0330 +0330

یخورده دیگه میخورد میومد ولی یه عالمه کردی نبودم😂😂😂

3 ❤️

862650
2022-03-07 01:35:29 +0330 +0330

عالی موفق باشی

1 ❤️

862657
2022-03-07 01:43:52 +0330 +0330

وقتی ساک میزد داشت آبت میومد ولی بعدش بیست تا پوزیشن عوض کردی تا آبت اومد؟!!!

3 ❤️

862671
2022-03-07 02:01:01 +0330 +0330

تناقض:
پسر داییم ۳ سال پیش ازدواج کرد
نمیخوام بعد یه سال طلاق بگیرم و فامیلا بگن حتما خراب بوده که زود طلاقش دادن
دو ماه میشه فهمیدم علی بهم خیانت کرده و با یه دختر رابطه داره و از اون موقع باهم اختلاف داریم
الان ده روز بیشتره که علی تو هال میخوابه منم تو اتاق


862679
2022-03-07 02:50:56 +0330 +0330

رواندرمانگر کی بودی تو سامی؟ |-;

1 ❤️

862690
2022-03-07 03:52:41 +0330 +0330

سامی جون کم فیلم بالای ۱۸ نگاه کن پسر جون برات خوب نیست راستی داشت ساک میزد داشتی میومدی بعد یک ضرب نیم ساعت کردی بابا عمو جانی ی فیلم بیست دقیقه رو تو سه روز ضبط میکنه جوجو جون کم بزن

0 ❤️

862697
2022-03-07 04:38:05 +0330 +0330

اگه داستانه که باز میگی هفته ای دوبار سکس میکنیم ،چیه؟
اگه خاطره است که اینهمه تناقض و خالیبندی رو چطوری باور کنیم؟
بابا به شعورمون دیگه توهین نکنید، ما یه سر اومدیم کیرمون راست شه چک کنیم هنوز کار میکنه یا نه🤣🤣🤣🤣

3 ❤️

862712
2022-03-07 07:01:25 +0330 +0330

دقیقا همچین اتفاقی واسه منم افتاده البته بدون اینهمه خالی بندی هات

0 ❤️

862714
2022-03-07 07:18:45 +0330 +0330

تو از کون دادنات بگی بهتره

1 ❤️

862724
2022-03-07 09:12:47 +0330 +0330

خیلی قشنگ بود مرسی

0 ❤️

862733
2022-03-07 10:09:16 +0330 +0330

قشنگ معلومه هدف ایجاد افکار سمی هست نه داستان واقعی
پر از کوس شعر و تناقض

0 ❤️

862735
2022-03-07 10:21:18 +0330 +0330

سلام.
یه خواهشی دارم میشه داستانها رو از خیانت ننویسی؟ باعث ترویج بیشترش میشه

1 ❤️

862760
2022-03-07 13:12:17 +0330 +0330

واقعاً حوصلم نمیکشه چیزی بهت بگم از بس کصتانت تخمی بود

1 ❤️

862778
2022-03-07 15:00:42 +0330 +0330

داستان روان و منطقی است
اگر تخیلی نیست
پیشنهاد من اینه که پسردایی محترم رو در جریان بذارید
احتمال زیاد بدش نیاد

0 ❤️

862795
2022-03-07 18:26:00 +0330 +0330

فانتزی ها داره خطرناک میشه.خیانت و زن شوهردار ترویج بی اخلاقی هستش

0 ❤️

862820
2022-03-07 23:06:27 +0330 +0330

سامی جون، بصورت اتفاقی چند خط بیشتر نخوندم ولی تو اینقدر عقب افتاده ای که فقط دست دادن با یک دختر را چند بار تو چهار تا خط را تکرار کرده ای؟. سامی جون تو یک جقی بیشتر نیستی که برات بزرگترین آرزو، دست دادن با یک دختر هست و و تموم اینها که نشخوار کردی مزخرفاتی بیش نبود. پاشو . بیدار شو از خواب

0 ❤️

862880
2022-03-08 02:48:01 +0330 +0330

جاوش راحت اباس میپوشیده و دست میداده ؟ بد بخت خوب میخولستی با اوردنگی بزنه در کونت ؟ بچه کونی . ته لباس سکسی برات تاپ قرمز و شلواد تنگه اخه گدا زاده. لباس جنده ها

0 ❤️

862890
2022-03-08 03:35:41 +0330 +0330

احسنت به این زن که میترسید اگر طلاق بگیره مردم بگن خرابه
شما هم که اولش فرمودید گی تشریف دارید
حالا بیا و حال ما بدبخت بیچاره ها را ببین که بین یه کونی و یه جنده (ببخشید خراب) گیر کردیم

0 ❤️

862910
2022-03-08 06:36:26 +0330 +0330

عالی بود داداش نوش جونت باشه من حسودی نکردم بهت و با تمام وجود برای دوتاتون آرزوی خوشبختی میکنم.اخه منم مشابهه همین رابطه رو داشتم سالها پیش.بخدا درکت میکنم و میدونم چه لذتی داره.الهی همیشه با هم خوش باشین.دنیا زود میگذره …قدر تک تک لحظه های با هم بودن رو بدونین❤🧡💛💚💙💜❤🧡💛💚💙💜👌👌👌

0 ❤️

862918
2022-03-08 07:17:19 +0330 +0330

کم کص بگو گواد.

0 ❤️

863176
2022-03-10 01:32:42 +0330 +0330

😂😂😂😂😂😂

0 ❤️

863627
2022-03-12 09:55:05 +0330 +0330

من موافق خیانت نیستم.ولی اگه طرفت خودش بخواد و شوهرش بهش توجهی نداره فکر نمیکنم مشکلی باشه.قلم خوبی داری

0 ❤️

863750
2022-03-13 01:47:46 +0330 +0330

نوش جونت

0 ❤️