سکس با شوهر عزیزم

1393/09/04

تو اشپزخونه بودم که غلامرضا ازسرکاراومدخیلی خسته بودمستقیمااومدتواشپزخونه وبه غذا ناخونک زد،زدم رودستش وبهش گفتم برودستاتوبشورکه ازپشت بغلم کرد…من33سالمه ورضا42سالشه 2تاپسر5و7ساله داریم،رابطه منو رضاچندان گرم نیس رضا اهل خیانت نیس ولی طبعش موذیه وجوداین خصلتش توخونه باعث میشه درمقابلش گاردبگیرم …
-ولم کن بایدناهارواماده کنم
-بهاره خیلی بداخلاق شدیا تنش گرم بودواحساس کردم بدجورهوس کرده،خودشوسفت بهم چسبونده بودوسفتیه کیرشو روی کونم حس میکردم وخودشو هی به من میمالوند،کسم خیس شده بود وبدنم مورمورمیشد رضا بدن گوشتیموحشری میکرد،همون کف اشپزخونه خابوندم وسریع لختم کرد وشروع کردنوک سینه هاموگازگرفتن،رضالباساشودراوردودر اشپزخونه روقفل کرد،کیرقهوه ای رنگش سیخ شده بودوتخمای بزرگش مثله همیشه اویزون بودن،کله کیرش مثله یه گردوی بزرگ بودباسوراخی بازکه دلم میخاست سره گرده کیرشو توی دهنم بچرخونم.بدنه گوشتیمو از رو زمین بلندکردمو کیرشو سفت گرفتم ،کلشو مک زدمو پیشآبشو مکیدم،رضا2تاانگشتشوگذاش رو سوراخ کسمومیمالوندکسم هی اب میدادوداغ میشدکس گوشتیوپهنموگرفت توی دستش وگوشتشومیمالوند.
-رضاپاشوبزن توش رضامنوبه پهلوخوابوندو کیرشو کرد تو سوراخ خیس کسم،کسم نبض دار شده بود،رضادرحالیکه پشت سرم بوداهسته تلمبه میزدکسم داشت از شهوت میپوکید
-محکم بزن،محکم،محکم،تاته بکن
-دارم میکنمت عزیزم اووووف بعداز10دقیقه که تواون حالت بودیم رضاپاموباز کردوروبه کمر خوابوندمومحکم میکردتوکسم نفسم داش میگرف که بهم گفت پاشو ورومیزناهارخوری خوابوندم بدنم پرازعرق شده بودپاهاموتاته بازکردمو دوباره اماده کیرخوردن بودم که رضاباکیرسفتش چندضربه روی کسم زد،کسم ازشهوت زیاددردمیگرفت که بهش گفتم یالابکن دیگه ،رضا هم کیرشو فرو کرد داخلو سه سرعته میزد،اهسته،متوسط تند،با همه ی سرعتاش لذت میبردم
-اخ وای کسم،کسم پاره شد،اخ کسم داره میپوکه
-شقه،دوسش داری?کردنمو دوس داری? یوهو چشامو باز کردمو صورته رضا رو دیدم که پرعرق شده بودوچشاش مثه خون قرمز شده فهمیدم خیلی بخودش فشار میاره که ابش نیادولی من محکمتروبیشترمیخواستم سرش داد زدم رضاسفتر بزن با اینکه بهش فشار اومده بود میخواست خودشو کنترل کنه ک ابش نیاد ولی ضربه ها رو محکمترو تندتر کرد،داشتم میلرزیدم،ارگاسم های چندگانه بدنمو میلرزوندو ناتوانو بی حال ترم میکرد
-بزن،محکم بزن، کسم جرخورد بزن باسه،چهار تا ضربه ی محکمه اخر،لرزشه عمیقی از کسم شروع شدو همه ی بدنمو کامل فرا گرفت ،دیگه صدام قط شدو بیهوش دراز کشیده بودمو بدون هیچ حسی فقط کسمو در اختیار رضا گذاشته بودم تا خودشو ارضا کنه،رضا 7-8تا ضربه ی محکم زدواحساس کردم کیرش شل شدفهمیدم اونم ارضاشده باخستگی خوابیدکنارمودرحالیکه نگران ابه توکسم ودرست شدنه بچه ی سوم بودم لپموبوسیدوبه علامت رضایت لبخند میزد. اگرخوشتون اومدبگیدبازم براتون بنویسم اگه نه رفع زحمت کنم.بوس بوس

نوشته: حلقه


👍 3
👎 1
120994 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

445089
2014-11-25 18:10:59 +0330 +0330

خوب بود ادامه بده!!جالب بود

1 ❤️

445090
2014-11-25 18:12:24 +0330 +0330

ولی اون سه سرعته رو خوب اومدی؛ترکیدم از خنده!!

0 ❤️

445091
2014-11-25 19:22:53 +0330 +0330
NA

نظرمیدم ثبت نمیشه…خواستم مطمئن شم ببینم اونروز ناهارت نسوخت.؟

0 ❤️

445093
2014-11-25 23:48:28 +0330 +0330
NA

خوب بود عزیزم فقط می دونی منم چطوری می تونم داستانمو بفرستم می گه نوشته توی کادر رو بنویس اما هیچ نوشته ای درکارنیست؟!!!

0 ❤️

445094
2014-11-26 00:29:56 +0330 +0330

bad nabud miduni? khub bud

0 ❤️

445095
2014-11-26 01:38:54 +0330 +0330
NA

بدک نبود ، مشخصه خیلی حشری هستی ، جلق زیاد میزنی ، معلومه که تشنه کیر هستی ولی گیرت نمیاد تا حالا فقط کون دادی تا حالا کسی از کس تو رونکرده از نوشته هات مشخصه اصلا تو تا حالا کس ندادی و کست پلمه ، خب تو که دوست داری داستان بنویسی از داستانای کون دادنت بنویس اونطور واقعیت ها رو نوشتی و داستانت جذابتر میشه diablo

0 ❤️

445096
2014-11-26 02:35:49 +0330 +0330
NA

ممنون حداقل کیرم بلند شد خوندم داستانتو جگر

0 ❤️

445097
2014-11-26 03:38:01 +0330 +0330
NA

حالا که نوشته دیگه اینقدر سرکوفتش نزنید بد نبود ولی بی مقدمه بود فکر کنم رضا یکی بهش حال داده ولی دستشو تو پوست گردو گذاشته اونوقت اومده تلافیشو سر تو خالی کرده aggressive i-m_so_happy

0 ❤️

445098
2014-11-26 06:09:34 +0330 +0330
NA

خوش مان آمد بازم بنویس give_rose

0 ❤️

445099
2014-11-26 06:13:08 +0330 +0330
NA

خوش مان آمد بازم بنویس good
کیرم حال اومد

0 ❤️

445101
2014-11-26 08:18:57 +0330 +0330
NA

جالبه ملت رو میارن به داستانایی که خیالی نباشه از بس فحش دادین شماها
حالا واسه اینکه یکم واقعی تر بشه به اینم فحش بدین

0 ❤️

445102
2014-11-26 09:53:41 +0330 +0330
NA

خوب بود. حداقل كس شعر نبود.

0 ❤️

445104
2014-11-26 13:20:04 +0330 +0330
NA

من موندم این مردایی ک میان اینجا یا تو داستانها هستن واقعی هستید عایا؟؟بعد از 10 دقیقه تازه پوزیشن عوض کردید؟؟خودشو کنترل کرد ک نیاد و نمیومد؟؟والا ما ک هر چی از مردا دیدیم زیر 3 دقیقه بود.یکی از دلایل مهمی ک رو ب هم جنس خودم آوردم همین بود!!مرد تا جایی ک من دیدم فقط خودشو ارضا میکنه و حتی اگه بخواد هم نمیتونه…

0 ❤️

445105
2014-11-26 17:34:53 +0330 +0330
NA

همین که مثل بقیه خودتو به هرکسی که از ذهنت میگذره الکی نچسبوندی خیلی عالی بود good

1 ❤️

445106
2014-11-26 17:57:49 +0330 +0330
NA

هفتم از اینکه ای زارت سه زمانه bomb

0 ❤️

445107
2014-11-27 05:02:34 +0330 +0330

در کل خوب بود ممنون زحمت کشیدین جهت نوشتنش

0 ❤️

445108
2014-11-27 15:18:52 +0330 +0330
NA

قضیه اولشم سوتی داده که خوشش نمیومد ولی کسشداشت جر میخورد خخخ

0 ❤️

445109
2014-12-04 15:04:13 +0330 +0330
NA

احترام میذارم مرسی

0 ❤️

445111
2014-12-18 02:27:41 +0330 +0330

بازم داستان های تکراری اه اه بابا داستان جدید بزارید

0 ❤️

445112
2014-12-18 02:28:54 +0330 +0330

بابا داستان خوب بزارید اینا چیه همش تکراریه

0 ❤️

445113
2015-01-18 13:44:58 +0330 +0330
NA

گروهان، خیلی خوب

0 ❤️

548813
2016-07-13 21:38:43 +0430 +0430
NA

ادامه بده حداقل تفکرات ی ذهن جقی نیس

0 ❤️