سکس با عاطفه و زهرا

1401/03/13

سلام این خاطره که تعریف میکنم با کسی هست که حدود ده سال پیش دوس دخترم بود و بعد از چند سال دوباره باهاش اوکی شدم. و اخرین سکسم هم برای سه سال پیش هست.
اول یکم از قبلتر میگم براتون ، حدود ده سال پیش دقیق یادم نیست دوران دبیرستان و پشت کنکوری بودیم که برای خوندن درس میرفتیم کتابخونه . البته بیشتر برای کسکلک بازی بود ولی گاهی کمی هم درس میخوندیم .
تو همین هیرو بیر کنار کتابخونه کلاسهای کامپیوتر هم برگزار میشد که من ثبت نام کردم و دوره ای سی دی ال میگذروندم اونجا . کلاس قبل از ما کلاس دخترونه بود و ما موقعی که میخواستیم بریم بیرون منتظر میموندیم که کلاس خانوما تموم بشه بیان بیرون بعد ما وارد بشیم .
بین اون دخترا که بیرون میومدن یه دختری بود که ازش خوشم میومد و با کلی کسکلک بازی تونستم مخشو بزنم . اسمش نگار بود و خیلی دختر خوشگلی بود به مدتی باهم بودیم که کات کردیم .
یه روز دیدم یه شماره ای به من زنگ زد دختر بود و گفت بیا باهم دوست بشیم . اقا کلی صحبت که کی شماره منو داده گفت که اره من از تو خوشم میومد وقتی نگار باهات کات کرد شمارتو ازش گرفتم که باهات دوست بشم. چند روزی باهاش اس ام اسی صحبت کردم و اسمش هم عاطفه بود و رفتیم سر قرار . اولش که دیدم زیاد ازش خوشم نیومد بخاطر همین تو دلم گفتم منکه ازش خوشم نیومد ببرمش پارکی جایی یکم بمالونمش.
رفتیم یه پارکی و یه جای خلوت نشستیم و موقع صحبت کشوندمش سمت خودم و تو بغلم گرفتمش. همینطوری حرف زدن از هر در سخنی یه دست انداختم دور گردنش و با گردن و لاله گوشش یکم ور رفتم . دیدم وا داده و چشماش خمار شده. یکمی هم مالوندمش و دست رو پاهاش و سینه هاش کشیدم . و شروع کردیم یواش یواش لب بازی کردن .
ما تو حال خودمون بودیم که چنتا معتاد و چندتا لات دعواشون شد و برو بیا راه انداختن و پاشدیم اومدیم .
بعد از اولین دیدار نمیخواستم دیگه باهاش ادامه بدم چون از قیافه اش زیاد خوشم نیومده بود . ولی گفتم بزار یکم رابطه رو ادامه بدم شاید تونستم بکنمش.
تو همون دوران جوونی من همون ۱۸ سالگی گواهینامه مو گرفتم و ماشین بابامو برمیداشتم میرفتم بیرون . حدود دو سه ماهی باهم دوست بودیم که تو این دو سه ماه چند بار با ماشین دنبالش رفته بودم و تو ماشین هم برنامه مالوندن و لب بازی به راه بود . یبار موقعیت خونه خالی جور شد که بلاخره اواردمش خونه و میخواستم از پشت بکنم که هرکاری کردم تو نرفت و در نهایت به همون لاپایی راضی شدم و یه لاپایی زدم .
اقا بعد از اینکه سکسمون تموم شد بهش گفتم لباس بپوش برو سر کوچه با ماشین میام دنبالت میرسونمت . اون بنده خدا هم رفت سر کوچه . منم رفتم سوارش کردم و بدون اینکه کلمه ای حرف بزنم بردم پیاده اش کردم و دیگه جوابشو ندادم .
یعنی نامردی ترین کاری که تو عمرم کردم این بود .
خلاصه چند ماه بعد عاطفه که بهش میگفتیم عاطی زنگ بهم و یکم حرف زدیم و من ازش معذرت خواهی کردم و گفتم کارم اشتباه بود . اونم گفت منو هنوز دوست داره . خلاصه دوباره یه مدت مثلا دو سه ماه باهاش دوس بودم و دوباره عین همون برنامه های قبلی رو داشتیم تا دوباره کات کردیم . تو این بین عاطی یه دختر خاله داشت بنام زهرا که هر موقع کات میکردیم زهرا میومد با من حرف میزد که برگرد با عاطی دوست شو اون دوستت داره و … و یواش یواش یه رابطه غیر حضوری که پشت تلفن و اس ام اس بود بین منو زهرا شکل گرفت . البته موضوع صحبتهای بین منو زهرا دلیل اینکه چرا من با زهرا کات کردم بود و تو همین حرفا بهش گفتم که عاطی نمیتونه سکس کنه و نمیزاره من توش فرو کنم و میگه درد میکشه و … البته اوایل

ش با ابهام و شرمانه حرف میزدیم ولی همین حرفا بین منو زهرا همش تکرار میشد رومون به روی هم باز شد و حرف کیر و کس کشیده شد وسط و بیشتر حرفای بین منو زهرا بجای اینکه در مورد اشتی دادن منو عاطی باشه لاس زدن بود . و در مورد روابط زنا شویی و نحوه ی سکس حرف میزدیم و حسابی از لاس زدن لذت میبردیم.
مثلا به زهرا میگفتم تو جای عاطی بودی چیکار میکردی اگه سر کیرمو میزاشتم رو سوراخ کونت و فشار میدادم دردت میومد، زهرا هم میگفت من از اینکه کیرتو فشار بدی رو سوراخم لذت میبردم .
و همینطوری صحبت دعوای عاطی و من سر سکس شده بود بهونه لاس زدن منو زهرا.
دیگه لاس زدن بین منو زهرا تقریبا یه ماهی تلفنی گذشته بود که جفتمون میخواستیم همدیگه رو ببینیم و جر بدیم که موقعیت هم جور شد و با زهرا من بهترین سکس اون موقعمو تجربه کردم . البته با زهرا هم قول و قرارمون این بود که فقط سکس کنیم و هیچ رابطه عاشقانه ای بینمون نباشه .
اینو هم بگم انقدر منو عاطی کات کردیم و اشتی کردیم که امارش از دستم در رفته و خلاصه چند سالی هم میشه که گذشته و خاطرات کامل و دقیق یادم نیست ولی اینطوری بگم که عاطی روحشم خبر نداشت که من دخترخاله اش زهرا رو گاییدم و فکر میکرد من اصلا زهرا رو ندیدم بخاطر همین تو یکی از قرارمون که عاطی میخواست با زهرا بیاد بهم گفت توام یکی ازدوستاتو بیار.
اقا ماهم یکی از دوستامون بنام علیرضا رو برداشتیم با خودمون بردیم
و علیرضا و زهرا همدیگه رو دیدن و من و زهرا هم تظاهر میکردیم اولین باره همو دیدیم و اقا این دوتا هم باهم دوست شدن.
علیرضا پدرش رو از دست داده بود و تک پسر هم بود و ارثیه ی خوبی هم بهش رسیده بود که مادر علیرضا استینا رو بالا زد و رفت این زهرا که دوس دختر علیرضا بود براش گرفت و ازدواج کردن .
تو همون سن ۲۲-۲۳ سالگی بود .
منم که هی با عاطی بگیر نگیر داشتم و هی کات هی اشتی بودیم ولی علیرضا تو کمتر از یکسال زهرا رو گرفت و یواش یواش رابطشون رو هم با من کم کردن .
منم دوس دختر دیگه گرفته بودم که خیلی دوسش داشتم و کلا دور همه ی دخترا رو خط زدم و فقط دنبال دوس دختر خودم بودم . تو همین حین شنیدم عاطی هم با یکی بنام نیما عقد کرده. منم پیگیر نبودم
و چون تو بازار کار میکردم دیگه سرگرم کار و کاسبی شده بود و دنبال کسکلک بازی نبودم.
یه روز دیدم یکی زنگ زد گفت من عاطیم . یکم باهاش خوش و بش کردم و قطع کردم . دوباره این چند وقت زنگ میزد میگفتم بابا شوهرت شک میکنه بیخیال من شو .
این ولی هی زنگ میزد و حرف میزد از خودشو زندگیش میگفت . و میگفت نیما مثل خروسه . نیما منو درک نمیکنه . نیما منو خوب نمیکنه. اوایلش زیاد جدی نمیگرفتم ولی همین حرفا باعث شده بود مثلا من حکم مشاور گرفته بودم و در مورد سکسشون حرف میزدیم و کلی لاس تلفنی میزدیم.
یه روز سر کاسبی بودم دیدم یه یارو زنگ زد به من دادو بیداد پشت تلفن که من کونتو پاره میکنم و ال میکنم و بل میکنم من شوهر عاطیم .
اقا من گفتم این کس پاره اخرش ما رو بگا میده . خط عاطی و شوهرشو بلاک کردم .
چون شوهرشم میدونستم بچه مثبته ازش نمیترسیدم و کاری هم نکرده بودم تمام زنگا رو عاطی زده بود به من و من هیچ زنگی نزده بودم به عاطی.
این داستان گذشت و من بعد چند سال غیبت رفتم سربازی و برگشتم و اون دوس دختر خودمم که خیلی دوسش داشتم باهام کات کرد و ضربه کیری خوردم و چند ماه تو کف بودم با هیچ دختری نبودم . یه روز دیدم یه شماره ای به من تصویری زنگ میزنه منم خونه تو اتاق خودم تنها بودم. جواب دادم ببینم کیه دیدم عاطیه با یه شماره جدید . خلاصه عاطی تاپ پوشیده بود و سر و سین

ه رو ریخته بود بیرون و یکم خوش و بش کردیم و گفت تو به این خط زنگ نزن شماره ی زهراس.
گفتم باشه . خلاصه هراز گاهی عاطی میرفت خونه دختر خالش به من زنگ میزد و باهم تلفنی لاس میزدیم ولی اصلا حالم خوب نبود هربار قطع میکردم میگفتم دیگه جوابشو نمیدم زن متاهله و … ولی باز شیطون گولم میزد.
یه شب دیدم تو تلگرام یکی پیام داد و گفت من زهرام و حرف میزدیم با زهرا که میگفت اره بهترین سکس زندگیم باتو بوده و نیما و عاطی باهم مشکل جدی دارن و ازین حرفا. یه مدت اینطوری شده بود که تو تلگرام با زهرا سکس چت میکردم تو واتس اپ با عاطی.
یه روز عاطی الا و بلا گفت بیا منو بکن . منم تو کف بودم قشنگ یه سال بود دستم به جنس مخالف نخورده بود گفتم باشه . خلاصه عاطی هماهنگ کرد رفتم یه دل سیر عاطی رو کردم .
ولی واقعا بعد ازینکه با زن متاهل سکس کرده بودم حالم از خودم بهم میخورد. چند وقتی گذشت زهرا گیر داد که بیا منو هم بکن چرا عاطی رو کردی منو نکردی .
دیدم اگه زیاد حرف بزنم باهاش اینم منو گول میزنه و لاس زدنمون به سکس ختم میشه جفتشونو بلاک کردم و کلا خط موبایلمو بعد پونزده سال عوض کردم که از دست جفتشون خلاص شم .
دیگه هم بعد از اون هیچ خبری از اون دوتا ندارم و توبه کردم که دیگه تا وقتی ازدواج کنم دست به جنس مخالف نزنم . امیدوارم که توبه ام قبول بشه و تا الانم که سه سال گذشته توبه مو نشکستم.
امیدوارم از خوندن این خاطره لذت برده باشید

نوشته: mamadi


👍 1
👎 14
69501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

877374
2022-06-03 01:03:12 +0430 +0430

خسته نباشی تکراری

0 ❤️

877378
2022-06-03 01:10:42 +0430 +0430

فانتزی های یک کودک ۱۴ ساله.
امتحاناتون تموم شده میاید شهوانی؟
گوشیاتونو بدید باباهاتون درستونو بخونید اینجا براتون نمره نریدن.

2 ❤️

877392
2022-06-03 01:44:27 +0430 +0430

خیلی داستان مخاطب پسندی بوده که الان هم تو اومدی کوی کردی، جقی کمتر جق بزن تا چشات ببینه که این داستان هنوز دو روز نیست اپلود شده

0 ❤️

877410
2022-06-03 02:28:02 +0430 +0430

خطتت رو بفروش به من

0 ❤️

877412
2022-06-03 02:29:17 +0430 +0430

ولک این همه همه رو گاییدی یهو یه سال رنگ کست ندیدی😂😂😂
فکر کنم بریدیش😁😁😁

1 ❤️

877419
2022-06-03 02:55:01 +0430 +0430

تکراری بود که

0 ❤️

877504
2022-06-03 18:15:13 +0430 +0430

همین که توبه کردی خوبه وگرنه باز کلی عاطفی زری و…میکردی بابا بکن

0 ❤️

879208
2022-06-13 08:03:48 +0430 +0430

خاک تو سرت با این کسو شعر گفتنت

0 ❤️