سکس با مادر

1395/05/19

سلام
اولین برخوردم با مسایل سکسی 14 سالم بود
یکی از دوستام ی فیلم سکسی بم داد همیشه میدیدمش به کیرمم دس میزدم ولی اب نداشتم
ما ی خانواده 4 نفره ایم
من احمد متولد 74 داداشم حامد متولد 90 پدرم حمید متولد 50 و مامانم
خوشگل ترینو مهربون ترین زنیه که تا حالا دیدم
مثه سفید برفی میمونه
کم کم سرو کله اب پیداشد
اولین بار اردیبهشت 89 بود ابم بومد
ی گوشیم داشتم مدام فیلم مدیدمو جق میزدم
ی روز دی ماه بود ی فیلم سکسی دیدم ی زن حامله توش بود
یدفه یاد مامانم افتادم
رفتم تو حال دیدم داره فیلم میبینه
فهمیدم چه جواهری رو از دست دادم
مامانم چشاش سبزو هیکله مثه ماه میمونه
واسه اولین بار نظرم به ساقای پاشو شکم سکسی برامدش جلب شد
ی کم دیدش زدم رفتم حموم جق بزنم متوجه شدم از تو حموم جایی رو که نشسته از سوراخ کلید در میشه دید
نگا کردم بله
ی دامن ابی پاش بود من که نبودم تا بالای روناش بالا داده بود داشت روناشو میمالید
روناش از سفیدی به قرمزی میزد
اون شب دو دس جق زدم
فردا صب پا شدم دیدم رفته حموم رفتم از کلید در به دید زدن
کسش معلوم نبود ولی شکمو سینه های اناریش واسه اینکه من هر روز در حموم واسش کشیک بکشم کافی بود
بله دیگه کار هر روزم دید زدن بود
پدرم ارتشی بود بعد از ظهرام در ی مغازه قطعه فروشی بود واس همین اکثرا منو مامانم تنها بودیم
عاشق شکمش بودم وقتی میخواست بچشو دنیا بیاره دلخور بودم
27 فروردین 90 داداشم دنیا اومد تا ی مدت دیگه دید نمیزدم تا اینکه ی روز داشتم فیلم میدیدم مامانم اومد پیشم سینشو دراورد شیر دادن به بچه
باز شرو کردم
هر وقت میخواست شیر بده جلوش ظاهر میشدم
بضی وقتا یواشکی دستمو زیر شلوار میبردمو جق میزدم
بله ی روز اومد تو حال به حامد شیر بده رفتم روبروش گفت من برم تو اتاق شیر بدم
کلی بدو بیراه گفتم دیدی فهمید
خلاصه حالم خراب بودو میترسیدم اخه بابام خیلی غیرتی بود
بعد ده دیقه زنگ در خورد همسایمون بود گفت به مامانت بگو بیاد پیشم
مامانم رفت منم رفتم سراغ لباس زیراش
قفسشو باز کردم دیدم ای داد بی دا
ی خیار گنده توش بود
ور داشتمش دیدم بو ان میداد
فهمیدم که بله مامانه داشته از پشت با خیار حال میکرده
ی چن وقتی میرفتم خیار بخرم میشمردم
هر دفه یکی کم میشد
ی روز اخرای تابستون بود رفتم خیار اوردم طبق معمول یکیش کم شد مامانم رفت تو اتاق ده دیقه واسادم بعد رفتم
دستش پشتش زیر دامن بود شرو کرد به خاروندن پشتش ینی داشتم میخاروندم
گفتم بیا ی چیزی تو کامپیوتره نشونت بدم
گفت تو برو منم الان میام
فهمیدم هنوز توشه
رفتم سرمو گذاشتم رو روناش گفتم مامان من خیلی تنهام
شرو کرد به نوازش موهام
دیدم به بغل چرخید
متوجه شدم داره دستشو عقب جلو میکنه
ی نگا به صورتش کردم دیدم چشاشو بسته و دستشو کرده لای موهای من
شرو کردم به لیسیدن روناش هیچ کاری نکرد پا شدم دیدم داره النی اون دستشو عقب جلو میکنه
کاملا میدونس دارم میبینمش
شرو کردم به لیسیدن صورتش
ی لب ازش گرفتم احساس کردم ی روح اومد تو بدنم
یدفه زنگ در خورد مامانم مثه کسی که از خواب پاشه گفت عوضی برو درو باز کن
باز کردم بابام بود
فرداش رفتم مدرسه روز اول بود
میخواستم هر طور شده مامان بهارمو بکنم
رفتم خونه گفتم امروز بچه ها بم گفتن اونجات خیلی بزرگه
گفت خفه شو لدب
خیلی جدی گفت ی مدت سعی میکردم کیرمو نشونش بدم
ولی اصلا سوتی نمیداد
تا اینکه با ی دختر دوس شدمو بی خیال مامانم شدم
تا ی سال با دختره دوس بودم مامانمم فهمید
ی روز مامانم گفت میدونم دوس دختر داری جایی نری گیر بیافتی من فردا صب خونه نیستم دیگه مدام میاوردم خونه
حتی وقتی مامانمم بود
اذر ماه بود خونمون عوضض شد رفتیم ی جای دیگه
حمومو دسشوییش با ی در جدا میشدن
شیشه حمومش اینه بود
ی ففکر به ذهنم زد
اینه رو خش انداختم اونورش معلوم بود
شب مامانمو تو حموم دید زدم
از دوس دخترم جدا شده بودم عید 92 بود
مامانم رفت حموم رفتم دید بزنم دیدم نشسته روی خیار بزرگ بالا پایین میکنه
داشت خودشو واسه خیاره میکشت
چار دستو پا واساد به بغل نیم ساعت خودشو جر داد
تصمیممو گرفتم
اخلاق زنارو ام فهمیده بودم
اول خودمو کردم همونطور ک دوس داره واسش خرید میکردم همه جا میبردمش
شرو کردم سر رو پاهاش گذاشتن کم کم ساقاشو میمالیدم
اولا میگفت نکن زشته من میگفتم مگه مامانم نیستی
تیر ماه کار به جایی رسیده بود از پشت کیرمو میچسبوندم بهش
به اجبار بابام دفترچه پست کردم
افتادم مرداد 92 زده بودم به سیم اخر
از مامانم لب میگرفتم از پشت میگرفتمش
اونم چون میخواستم خدمت برم کاری نداشت
ی روز زدم به سیم اخر کیرمو دراوردم از پشت دامنشو دادم بالا گذاشتم لای پاهاش
دراز کشیده بود هر چی تقلا کرد فایده نداشت
زد زیر گریه ارضا شدم پشیمون شدم ابم کلا رو شرتش بود
گفت گمشو بیرون
ریملش پخش شده بود رو صورتش
پس فرداش بی خدافظی رفتم خدمت خطمو عوض کردم
بعد 6 ماه اومد ملاقاتم گفتم دیگه نمیخوام ببینمت
شمارمو از طریق داییم پیدا کرده بود
بم سال نورو تبریک گفت
جوابشو دادم گفت تورو خدا جوابمو بده
گفتم باشه
چرا خونه نمیای؟
خودت میدونی
منظورتو نمیفهمم
اگه بخوای خودتو به اون راه بزنی دیگه جواب نمیدم
باشه من کاملا فراموشش کردم
من نمیتونم دارم سعی میکنم باش کنار بیام ولی چون نمیتونم به کسی بگم به راه حل نمیرسم
ببین من درک میکنم تو جوونی
اخه تو مادرمی ولی من اینکارو کردم
از نظر من اشکال نداره ولی خوبه درس گرفتی
حسابی حشری شده بودم گفتم میدونی از چی میترسم؟
چی؟
دوباره اون احساس بم دست بده
نه انشالا نمیشه
اگه دوباره شد چی؟
بعد چن دیقه گفت خودمون ی جور حلش میکنیم
چطور؟من همین الانم اینجام عاشقت شدم مامان
منم عاشقتم تو بیا خونه من کاری میکنم حرصی نسبتت به من نداشته باشی
قول میدی
قول
فردا میام
دوس داری چه غذایی واست بپزم
اگه به خاطر منه هرچی فقط ی ارایش خوشگل کن
باشه منتظرتم
تو کونم عروسی بود ما اهل کوهدشت لرستانیم خدمتم اراک بود شب نشستم تو اتوبوس نصفه شب رسیدم
درو باز کرد بغلم کرد در جا لباشو کردم تو دهنم اونم از ترس اینکه قهر کنم بام همکاری کرد
لباشو دور کردو گفت بابات اینجاس
صب پا شدم بابام رفت سر کار صبونه خوردیم به مامانم گفتم من برم گفت بیا صحبت کنیم
گفت من دراز میکشم تو هر کار خواستی کن ولی بم دست نزن
گفتم پس لخت شو
گفت 3 دیقه دیگه بیا تو
دیدم کون به من خوابده لخت مادر زاد
کمی زدم دیدم فایده نداره
شرو کردم به خوردن بدنش اونم زد زیر گریه
گریش حشریم کرد گردنشو خوردم اروم شد کیرمو مالیدم به کسش همزمان دیگه صدا نفس نفساش بلند شد
شرو کرد لب گرفتن ازم کیرمو گداشتم در کسش گفت به خدا خودمو میکشم همینجوری حال کن حدود ی رب بدنشو خوردم نقطه ضعفشو میدونستم
شرو کرئم به خوردن لپ کونش حالش عوض شد
شرو کردم به لیسیدنو انگشت کردن کونش دیدم شرو کرد مالیدن کیرم
گذاشتم در کونش از قفسش ی نرم کننده دراورد زد به کونش گذاشتم درش خودش با دست فرستادش تو
شرو کردم به کوبیدن
سیر از کون کردمش ی قرص سیگنوفیل خورده بودم 3 بار تو کونش ارضا شدم
کارمون که تموم شد گفت دردت به جون بابات
فرداش رفتم خدمتم دیگه مثه دوس دخترم واسمم عکس سکسی میفزستاد
سری بد که رفتم مرخصی تا از در رفتم تو شرو کردیم به سکس میگفت من عاشق سکس عقبم ولی بابات بدش میاد
ازون موقع هر وقت مبتونیم سکس میکنیم
بعضیا میگن سکس محارم رابطه مادر فرزندی رو خراب میکنه ولی واقعا بهترم شدیم
بیرون مادر پسر تو خلوت زنو شوهریم
این داستان رابطه منو مامانم بود

نوشته: احمد


👍 12
👎 53
312945 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

551997
2016-08-09 20:57:01 +0430 +0430

عالی بود پسر گلم به مامان سلام برسون و یه تشکر ویژه ازش بکن. :)

0 ❤️

552003
2016-08-09 21:10:05 +0430 +0430

خاک تو سرت کسکش ؛ حتی داستانتو نخوندم فقط اومدم بگم تف به اسپرمی که تو ازش ساخته شدی حمال

امثال تو و شماها ریدین به هرچی اسم مادره

حتی اون لات و لوتای بیسواد قدیمش حرمت این کلمرو نگر میداشتن
**
بچه ها این دیوثو دیسلایکش کنین که دیگه ا این گه خوریای اضاف نکنه**


552005
2016-08-09 21:12:08 +0430 +0430

کوهدشت لرستان میشینین ؟ اونوقت مامانت خیار تو کونش میکنه با پسرشم لب‌بازی و کس و کون بازی؟
پس این مناطق محروم که میگن اونقدم محروم نیستن !!! امکانات رسیده بهشون !! باور کن الان سطح روابط توی خونواده شما از تورنتو کانادا هم زده جلو !! یعنی کلا از زمان جلوترین شما . احسنت به اون تخمی که تورو پس انداخته !!!

2 ❤️

552006
2016-08-09 21:13:19 +0430 +0430

بدبخت بی وجود تو میدونی مادر چیه
تو لر نیستی یه بی وجودی
مادر حرمت داره خوارکونی


552008
2016-08-09 21:18:46 +0430 +0430

بابا این گورخرارو چرا خدا شبیه ادم افریده؟

0 ❤️

552012
2016-08-09 21:38:59 +0430 +0430

خدایی کسخلی یا از فرط جق کسخل شدی؟
ننت جلوی تو خیار میکرد تو کونش درمیاورد؟
چرا کسشر مینویسید؟
تاریخ ها رو یه جور اعلام میکردی که معتضد(پیرمرد کسخل لاشیه که بعد از اخبار کسشر میگه)در مورد حوادث انقلاب ایران اعلام نمیکنه

0 ❤️

552013
2016-08-09 21:39:57 +0430 +0430

ارزش نداشت خالی بندی بود همش

0 ❤️

552024
2016-08-09 22:40:59 +0430 +0430

کسی با کسشعرای تو ب مادر خودش احساس شهوت پیدا نمیکنه جناب شیطان رجیم و دروغگوی کثیف

0 ❤️

552035
2016-08-10 05:24:47 +0430 +0430

با راست و دروغ داستانت کار ندارم
اما یه داستان باید جوری باشه که به دل بشینه…
متاسفانه مال تو حتی رو کیر هم نمینشینه…
آدم فکر میکنه بچه 5 ساله نوشته… اه اه

0 ❤️

552044
2016-08-10 06:55:09 +0430 +0430

واقعا خاک بر سرت تووووله ساک

0 ❤️

552056
2016-08-10 10:54:49 +0430 +0430

کیرم تو کون تو ننه ت

0 ❤️

552079
2016-08-10 15:46:49 +0430 +0430

بی غیرت تر از تو اونایین که داستانتو لایک میکنن

2 ❤️

552114
2016-08-11 03:24:43 +0430 +0430

بیشرف چرا لُرها و ارتشی هارو خراب میکنی؟حتما پسر حسن عباسی هستی؟

1 ❤️

552139
2016-08-11 11:24:04 +0430 +0430

اه نخونده دیسلایک معلومه چیه دیگه ننویسید ازینا از همه بدتر اینایی که لایک کردن ایییش

0 ❤️

552159
2016-08-11 15:49:55 +0430 +0430

پدسگ کس کش میخای تابوشکنی کنی حرومی ولی سگ تو کونت بعضیا هم پیدا میشن که از تو زرنگترن میفهمن پشت این داستانا یک روانشناس با هدف نشسته این کونی بازیارو نوشته تا اینکارا به مرور زمان عادی بشه

ولی حیف که اینجا همه چی مجازیه بخدا اگه رو در رو میومدی جوری لهت میکردم که قابل شناسایی نباشی پدسگ

2 ❤️

552168
2016-08-11 17:58:00 +0430 +0430

چقدر دیزلایک برای یه داستان!!! واقعا برای تفکر شما احساس تاسف میکنم

0 ❤️

552221
2016-08-12 02:38:39 +0430 +0430

احمد ٥ ساله از كوهدشت ! (dash)

0 ❤️

552238
2016-08-12 04:58:21 +0430 +0430

دیگه کسکشی بسته بچه کونی حیف اسم ادم که روتو حرومزاده باشه ?

0 ❤️

552248
2016-08-12 07:17:12 +0430 +0430

کسکش کوه دشتیا همه قصمشون شیرمادره فکر کنم کوه دشتیا کونت گذاشتن که انقدر کون سوزی داری روغن موتور میسوزونی 🙄

1 ❤️

552327
2016-08-12 20:29:11 +0430 +0430
NA

لر هایی رو که من میشناسم اینقد ناموس پرستن که این حرفا باهاشون سازگار نیس .ببین هرگوهی مثل تو همه جا هیتن ولی بخاطر شما تک و توک ها نمیایم کل ایران رو فحش بدیم. یه عده همش به رشتیا توهین میکنین یه عده به مشهدیا و غیره. ولی کاش یاد بگیریم توهین نکنیم. اما به تو یکی که دستی دستی مادرت رو خراب کردی فحش سازگاری نداره باید به فجیع ترین شکل ممکن شکنجت داد. لعنت به تو

1 ❤️

553243
2016-08-21 14:09:50 +0430 +0430

(dash)خخخخخ انقد کسخل؟

0 ❤️

575280
2017-01-21 11:25:34 +0330 +0330

دمت گرم ?

0 ❤️

743599
2019-01-25 14:41:27 +0330 +0330

همیشه وقتی کامنت فحش میدیدم از بچه ها ناراحت میشدم چرا فحش میدن دوس داره اینجور حال کنه با ما چه… اما تو بیشرف با وجودیکه میدونم دروغ و حقیقت نداره داستانت برمیگردی میگی مادرم زد زیر گریه بیشتر حشری شدمی! !!! ای ک ی رم تو سر دره کون پدر ک س کشت که ی کونی مریض و عقده ای تحویل جامعه داد.

0 ❤️

893033
2022-08-31 17:38:23 +0430 +0430

ببین حروم زاده من خدم بچه کوهدشتم کورد ایلامم کوهدشت بزرگ شدم من رو تو میگم بی وجودی چرا چون به ننه خدت رحم نکردی هالا این میگیم یه چی بین خدتون ولی ای کاش اسم کوهدشت نمیاوردی ما این همه زدیم اسم کوهدشت خراب نشه تو بدتر اینجا داری خرابش میکنی ببین الان هیچ فرقی نمیکنی تو الان چه گوهی خوردی ولی واسه کوهدشت بد میشه دی هونه چی نوش تونی اویلی نی بوشم سنت اقه نیه نفهمی

0 ❤️

943921
2023-08-24 01:10:01 +0330 +0330

احمد داداش اگه تونستی خصوصی پیام بده کارت دارم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها