عشق بازی با نامزدم

1395/01/18

سلام دوستان این خاطره ک میخوام براتون تعریف کنم برمیگره ب زمانی ک دبیرستانم تموم شده بوده میخواستم برم سربازی،بریم سر اصل مطلب. من داخل شهر زندگی میکردم ولی علاقه زیادی ب روستای پدری داشتم و همیشه تعطیلات تابستون و عید ها میرفتم ده،و اکثر فامیلامون اونجا بودن،ک من بیشتر خونه عمه ی زن عمو م میرفتم،ی روز افتابی ک وسط های تعطیلات عید بود ، دختر همسایه عمه ک فامیل هم هست(زهرا ک از بچگی هم بازی ودوستش داشتم)امده بود اونجا،من ک از باغ داشتم میومدم دم در هم دیگرو بعد یسال دیدیم ،دختر خجالتی وقتی میخندید ادمو دیونه میکرد مخصوصا بااون چشمای قهوایش،سلام کردم
سرش انداخت پایین با ی لبخند سلام کرد میخواست زود بره ک گفتم وایسا کارت دارم،وسایلی ک دستم بود گذاشتم انباری دستامو شستم ،گفت چ کارم داری ،گفتم از بچگی ازت خوشم میوم خیلی دوست دارم(از قبل مامانم باخانوادش حرف زده بود جواب درست وحسابی نمیدادم)با ی حالت غمناک گفتم خیلی دلم برات تنگ شده ،گفتم تو منو دوست داری هیچی نگفت فقط خندید و میخواست بره ک دستشو گرفتم سرشو ب علامت اره تکون داد رفت،بعد از دو سه روز از خونشو بیرن نیومده بودو من نگران ک از دستش بدم
دم غروب ک امد خونه و منو عمه عودت کردن برا شام،خیلی تحویل گرفتن واحترام بعد از ی شام مفصل درمورد منو ایند حرف زدیم،ک عمه م خیلی کمکم کرد،بعد خواستم بریم زهرا از اتاق اومد برون برامون جایی اورد،یواش بهش گفتم ظهر بیا کارت دارم ،از شانس من صبح عمه و چن تا از همسایه ها جمع شده بودن خونه همسایه روبرویی ک زیرزمین داشتن میرفتن و نون میپختن،من تو خواب وبداری بودم ک یکی داشت صدام میزنه دیدم زهرا گفت بلندشو ظهره ،بعدبلند شودم یچیز خوردم گفت چکارم داشتی بردمش داخل اتاق چشماشو بستم ی دست بند نقره با نگین های قرمز بستم ب دستش چشماشو باز کرد ی لحظه چشماش برق زد ب ر
و خودش نیورد گفت این چیه ازین لوس بازیا دستاشو گرفتم گفتم دوست دارم ،خندید دستاشو بوسیدم ،گفتم وایسا یکم حرف بزنیم نشوندمش روپام حرفم،میزدیم من دستم تو موهاش بود بوی خاصی داشت هواسم ب حرفاش نبود ،گفت هواست کجاست خیره شدم تو چشماش لباشو میخواستم اروم بوسش کردم ی حس ارامش خاصی بهم دس داده بود ،دوباره لب گرفتیم نفسم بالا نمیومد اولین باری بود ک با یدختر بودم خیلی خوب بود بدون اراده دستم رفت سمت سینش سینه هاشو میمالوندم،خودشو ازم جدا کرد گفت اگه کسی بیاد ابرو مون میره گفتم نگران نباش زود تموم میشه بعد خوابوندمش لختش کردم لختش کردم فقط میخواستم ارزاش
کنم لب میگرفتم و سنه هاشو میخوردم خیلی خوب بود دستمو گذاشتم رو کسش خیلی داغ بود یکم از رو شلوارش مالوندمش شلوارشو دراوردم کسش سفید و بدون مو میترسیدم بدم بیاد دلوزدم ب دریا یکم بوش کردم بوی خاصی داشت تاحالا همچین بوی بو نکرده بودم خیلی خوشم امده بود براش خوردمش تا ارزا شد ،خیلی بیحال شده بود دراز کشیدم کنارش امدم بغلم لب گرفتیم پیراهنو در اورد گردنمو سینم لیس میزد خیلی خوب بود ،از رو شلوار کیرمو میمالید بعد درش اورد بلد نبود ساک بزنه ازیت میکرد چاردسوپاش کردم یکم کسو کونشو خوردم دست کردم تو کونش یکم عقب جلو کردو تا باز شد یواش سر کیرمو کردم تو ی جیق
زد گفت یواش تر درش اوردم یکم دیگه براش خوردم ک شهوتش بیشتر بشه یکم تف زدم بکیرم و تا نصفه کردم توش باز جیق میزد گفتم ساکت یکم صبر کردم تا جا واز کنه تا اخر کردم تو یکم ک عقب جلو کردم داشت ابم میومد ک ریختمش توش اوفتادم کنارش دیگه حال نداشتم بعد بیدارشد نبودش منم لباسم و پوشیدم و حالا من تازه از سربازی امدم میخوایم عقد بکنیم
نوشته: حامد


👍 0
👎 4
42471 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

536333
2016-04-06 20:21:50 +0430 +0430

عجیبه!

0 ❤️

536334
2016-04-06 20:30:03 +0430 +0430
NA

کسشر محض بود خدایی

1 ❤️

536336
2016-04-06 20:33:14 +0430 +0430
NA

دختر خجالتی بود اون موقع تو ک.ر.د.ی.ش
ر.ی.د.ی. با اینوشتنت
دیگه اینجا نبینمت
چخه چخه

1 ❤️

536344
2016-04-06 21:14:06 +0430 +0430
NA

یه کلام ریدی

0 ❤️

536346
2016-04-06 21:18:57 +0430 +0430

وا چرا اینجوری تموم شد ؟؟؟ واقعا سوپرایز شدم با تموم شدن داستانت …اولش خیلی خوب بود حیف شد

0 ❤️

536358
2016-04-06 21:54:03 +0430 +0430
NA

oh my god 🙄

0 ❤️

536359
2016-04-06 21:54:47 +0430 +0430

اون تسبیح من کو نه اون جواب نمیده پنج تیر پرون فقط ?

0 ❤️

536372
2016-04-07 00:19:41 +0430 +0430
NA

نمیدونم فوش عمت بدم یا خالت درکل امیدوارم دوستان از خجالتت در بیان خخ

0 ❤️

536377
2016-04-07 01:14:21 +0430 +0430

حالا خوبه خجالتی بود !!!

0 ❤️

536389
2016-04-07 03:58:07 +0430 +0430

دختر روستایی اینقد پایه!!!مجلوق

0 ❤️

536397
2016-04-07 05:04:37 +0430 +0430

ريدي به عشق بازي هر چي نامزده، آخه ارضا رو اين طوري مي نويسن: ارزا. شما اول برو يه كم مدرسه بعدش سربازيت رو هم سر وقتش ميري.

0 ❤️

536426
2016-04-07 09:06:09 +0430 +0430
NA

گلم ارضا نه ارزا

0 ❤️

536445
2016-04-07 13:49:31 +0430 +0430

حدیث گفتی

0 ❤️

536451
2016-04-07 14:32:41 +0430 +0430

این دختره چه جوری خجالتی بوده،، از چی خجالت میکشیده،، گندت بزنه با این نوشتنت.

0 ❤️

536455
2016-04-07 15:03:25 +0430 +0430

ارزاش دوساعت دارم میخونم این چیه لامصب (dash)

0 ❤️

536524
2016-04-07 21:47:11 +0430 +0430
NA

تو سربازى کردن کونت

0 ❤️

536559
2016-04-08 05:21:41 +0430 +0430

افرین که بالاخره ارزاش کردی :-D

0 ❤️

536597
2016-04-08 12:50:35 +0430 +0430

نوش جانت عزیزم ، فحش نمیدم بت چون بهرحال زنتو کردی و مث بقیه نپریدی رو ننه و خاله و محارمت ،
اما
از لحجه ی فضایی داستانت و خروسی گاییدن زن خجالتیت (مثلا ) کامل مشخصه روستایی هستی پسرم ;)

0 ❤️

536628
2016-04-08 18:24:24 +0430 +0430

چیییییییییییییییییییی میگیییییییییییی؟؟؟؟؟؟!!!
پرده دختر بدبخت رو زدی مثل سگ کردیش بعد میگی
عشق بازی با نامزدم
یا شایدم رفتی دهاتتون یه دختررو دیدی رفتی تو طویله جق زدی
از لهجه کیریت معلومه مال پشت کوهی
یا شایدم میرزا قلی تو طویله کونت گذاشته

0 ❤️

536865
2016-04-10 19:59:24 +0430 +0430
NA

عه داداش تویی نمیدونستم نامزد داری وگرنه تو خدمت نمیکردمت:-(

0 ❤️