سلام علی هستم ۳2 ساله بچه زنجان هستم و کارم لوازم آرایشی هستش و از ۱۰۰تا مشتری ۹۷تاش زن هستن و از این ۹۷درصد ۹۶درصدشون تازه عروس هستن که برای خرید میان مغازه من چون از همه چیز کامله وقتی کسی میاد برای خرید تمام وسایلو از من خرید میکنه خیلی دختر به پستم میخوره که حاظر هستن برای یه تخفیف دادن یه حالی بهت بدن اما اگر بخوام این کارو بکنم باید جم کنم برم اخر هفته ساعت ۱۰ شب بود که همه رفته بودن منم داشتم حساب کتاب میکردم دوتا خانم وارد مغازه شدن که من زیاد نگاه نکردم چند تا قیمت پرسیدن بدنه نگاه کنم جواب دادم که یه لحظه نگاهم برگشت دیدم یه دختری با قد ۱۷۰ سفید کمری باریک و کونی تاقچه ای و رونهایی برجسته
شاید دیده باشد بعضی ها قیافه ندارن اما هیکل خوشکلی دارن اینم از اون دسته بود قیافه جالبی نداشت اما خدا داده بود هیکل دست خودم نبود بلند شدم قیمت میدادم دورشون میچرخیدم فلان که فهمیدم برای خرید امدن دختره فهمید که من چشمم به هیکلشه بیشتر خود نمایی میکرد من یه شلوار پارچه ای تنگ پام بود کیرم راست شده بود اما حواسم نبود که چشمم به نگاه دختره افتاد دیدم داره شلوارمو نگاه میکنه سری خودمو جم کردم که مادرش نفهمه نگاهش کردم خنده ای کرد وقتی خواستن برن گفت میشه کارت مغازه بهم بدید دادم بهش گفت شماره خودته گفتم بله رفت من همش تو فکر کونش بودم شب گوشیم زنگ خورد جواب دادم دیدم خودشه اول شروع کرد از جنسا بپرسه اما من همش تو فکر هیکلش بودم که یک دفعه گفتم گوشی روی ایفن که نیست گفت نه گفتم ول کن قیمت پرسیدنو هرچی بخوای من به قیمت خرید بهت میدم اینو بگو کی ببینمت که گفت خیلی رکی ها من خواستم از راه دیگه وارد شم تو یه دفعه وارد شدی بعد کلی خنده فهمیدم خانم اسمش سمانه ۲۲ساله و تازه عقد کرده و اقا دامد زحمت باز کردن جلوشم کرده فرداش جمعه بود قرار شد من فردا فقط بخاطر سمانه بیام مغازه که گفت با مامانم میام گفتم اشکال نداره ما با بچه ها هر پنج شنبه میشینیم دور هم یا مشروب میخوریم خلاصه یه کاری میکنیم که ساعت ۹ بلند شدم گفتم میرم مغازه دختره میاد که بیشتر اشنا بشم باش بعد میام میخوابم رسیدم مغازه درو نصفه دادم بالا نشستم پشت میز نفهمیدم چطوری خوابم برد که بایه چیزی به دماقم خوردن بیدارشدم دیدم سمانه روبروم استاده جا خوردم که نزدیک بود بیفتم روزمین که دیتمو گرفت بلندشدم احوال پرسی گفتم مامان کجاست گفت بهش گفتم میرم چند جا قیمت بگیرم گفتم تنها امدی بله که گف کرکره زدم امد پایین گف برای چی گف راحت باشیم من اینقدر تو کفش بودم که حد نداشت امدم سمتش گفتم از کدوم جنسا میخوای تا برگشت من از پشت چسبیدم بهش واییییییئی چی بود گف چکار میکنی گف سمانه جان روزانه این همه دختر میاد اما مثل تو نیستن برش گردوندم با دستام لنبه هاشو گرفته بودم شروع کردم به لب گرفتن تا لب گرفتم انگاری دکمه شهوتشو زده باشم یه دفعه ۱۰۰درجه تعقیر کرد چنان با حرس لب میگرفت یه دفعه مانتوشو باز کرد یه تاپ مشکی که تا ناف لخت بودبا یه شلوار کشی حریر شیشه ای که خط کسش معلوم بود تاپشو در اوردم سینه های سفتی داشت خوابوندمش روی میز شروع کردم به خوردن سینه هاش که داشت چنگ میزد کمرمو امینطور که امدم پایین رسیدم به شلوارش و شلوارو کشیدم پایین شورتم پاش نبود یه کس سفید تپل تا دیدمش شروع کردم به خوردن چنان میخوردم که داشت جیق میزد دیگه یه دفعه بلند شد دست انداخت کمر بندمو باز کرد کیرمو در اورد یه نگاهی کرد یه اخ جون گفت کرد داخل دهنش چنان ساک میزد که بگم کس خواهر الکسیس تگزاس که اگر نشه نبودم ۱۰ بار ابم میومد یه ۵ دقیقه ای زد بعد بلند شد به کمر خوابید روی میز سر کیرمو گزاشتم در سولاخ کسش چقدر گرم بود یواش کردم داخل تنگ تنگ بود یواش یواش کردم داخل اما نمیتونشتم جلوی خودمو بگیرم تا کیرم تا اخر رفت داخل کشیدم بیرون شروع کردم تند تند زدن که داشت جیق میزد دیگه هرچی بیشتر ناله میکرد من بیشتر شهوتی میشدم اما همش تو فکر کونش بودم یه ۱۵ دقیقه ای زدم که داشت ابش میومد زدم زدم تا ابش امد با کسش ور رفتم که بی حال شد بعد گفت بیا نوبت تونه گفتم نه من از کون میخوام اول راذی نمیشد بعد قبول کرد که وقتی جلوم چهار دسته پاشد دیونه شدم سرکیرمو در سولاخش گذاشتم بیچاره حق داشت تا اون روز از کون نداده بود به زور تا کیرم رفت داخل بعد چند دقیقه یواش زدن که باز شد شروع کردم به کردن وقتی این لومبه ها که بدنم میخورد دیونه بار بود خلاصه بعد نیم ساعت ابم امد ریختمش داخل کونش
بعد جم جور که کردیم رفتیم یه شام خوردیم از اون روز به بعد تا یک ماه قبل عروسیش چند باری سکس داشتیم که دیگه عروسی که کرد ندیدمش
نوشته: ساسی
عامو دست و دلباز
9 صبح امد کردیش بعدش رفتین شام؟
کمتر بزن داداش
خوب شد راذی شد وگرنه نمیتوشتی🤣🤣🤣
کصکش از کی جنس میگیری؟
توهم تا کجا؟؟؟
داستان عینا تکراری بود. اون دفعه یارو جهیزیه فروشی داشت و دختره اومده بود جهاز بخره ازش! 🤣 اسکلی چیزی هستین داستان کپی میکنین؟
دقیقا از نحوه نوشتار معلومه که این داستان رو یه بچه دبستانی نوشته
آخه داستان سکسی نوشتن دیگه کپی کردن داره؟
اگر پول مولی چیزی میدن ما هم شروع کنیم نوشتن. والا…
آخه گوت آقا مگه مرض داری ؟ مگه ما باتو کاری داریم که میای چُرتمون رو میپرونی ؟ میخواستم غلط های کصنوشته ات رو لیست کنم بنویسم تا از روش صد بار بنویسی دیدم اونقدر زیاده که …ویرایش کردنش وقت کمتری میبره …اما چه کنم… پدر این کون گشادی بسوزه …اینه که از خیرش گذشتم …اینبار خواستی کصشعر تفت بدی ، اول به همکارات نشون بده اگه اسپری های خوشبو کننده های مغازه رو شافت نکردن اونوقت میتونی ارسال کنی…بگمونم تو فقط تو یه چیز خوش شانسی …اونم اینکه اگه کفش های گرون قیمت هم پات کنی بری مسجد هیچکس کفش هاتو رو نمیدزده …فقط توش میشاشن.
کیرم تو کس عمت راذی نمیشد؟ کونی بنویس اول داستانتو بعد وقتی میخونیش جقتوبزن ک تر نزنی تو ححا ما حالا ب اینشم کار ندارم ک چرا متاهل بود ولی با مادرش همش کسچرخ میزد و اینو هم کاری ندارم ک چرا ی زن متاهل باید ب همین راحتی و با یه دید زدن پا بده و ب اینم کار ندارم که کدوم جنده ای حاضره برا تخفیف ب تو حال بده در کل کیرم دهنت دیوونه بار بود ؟ ب ولله قسم که ده سالته؟ رفتید شام خوردید؟ هر ساندویچی هم بری دیگ شام خوردنت یکساعت طول میکشه نیم ساعتم که کردیش بعد مادرشم تو این یک ساعت و نیم منتظر مونده بود دختر جندش بره قیمت بپرسه؟ کیرم تو دماغ پدرت تا خایه
یه مشت بچه جقی کس ندیده نشستن جفنگ میگن ، آخه کونی روزی چند بار بچه های محل کردنت که مغزت انقدر معیوب شده
“خیلی دختر به پستم میخوره که حاظر هستن برای یه تخفیف دادن یه حالی بهت بدن اما اگر بخوام این کارو بکنم باید جم کنم برم .” احتمالاٌ منظورت از حالا دادن اینکه دخترها غیر از دهنت سر دودولت هم برینند.
ساسی سوسکه بابا بوتیک دار بابا مشتی جقی آخه اسگل یارو با ی بار دیدن اومد بهت داد اونم کسی که تازه عقد کرده جالبه کون نداده بود ولی اپن بود ساعت ۹ صبح جمعه اونم تو زنجان یارو تنها اومده بود خرید خر خودتی حاجی بعد ۹ شب رفتید شام خوردید چاقال مفلوک کیر علی سرتیپ خدا بیامرز تو کونت
تکراری بود ، ریدی سید
فکر کردی از لوازم آشپزخونه بری رو لوازم آرایشی
ما نمیفهمیم کپی زدی
حیف فحش که بخوام نثارت کنم تو از فحش خوردن هم کمتری
ساعت 9 صبح بلند شدی رفتی مغازه با کرکره ی نیمه باز تا شب خوابیدی؟ آخه نوشتی بعد سکس رفتیم بیرون شام خوردیم.
یا اینکه یادت رفت ساعت چند رفتی مغازه و چون داشتی گوه خوری میکردی بعدش رفتی یه شامم روش زدی که گوه ها بهت بچسبه، نوش جان آقای خالی بند
دقت کردید اینجا همه یا بنگاه معاملات دارند یا مغازه دارن یا نمایشگاه ماشین دارن یا تعمیرگاه؟
هیچکس نمیگه من همون شاگردم که اوسا کونم میزاره
من نمیفهمم ،چرا راست میکنید نمیفهمید ،والا من داره یه ذره تکون میخوره کیرم میفهمم
یا مُجَلِّقالاَجلاٰقِ والْجلوق…
بجای نوشتن(اونم حتما با یه دست نوشتی) همون جقتو بزنی بسه
حیف این شهوانی کپی رایت نداره 🤣🤣🤣
وگرنه هر اوسکلی راحت کپی نمیکرد 😅😅😅
میگم توی این مستی که بودی و اینا رو تعریف کردی احتمالا خاطرت زنت با دوست پسرش نبوده که جلو خودت داشته بهش میداده؟
دیدی کص گوفتی
طرف صّبح اومده مغازه
بعد شام رفتید بیرون
ننه و نامزدش ام بیخیال دختر۲۲ساله
شفانمیده ک🤣🤣🤣🤣
بخدا من تا تو کون میزارم دو دقیقه نمیشه ابم میاد تو چجوری وقتی داشت ابت میومد تا کردی تو کون بازم نیم ساعت زدی سلاطین میدونن هرچی تاخیری هم بزنی انقد طول نمیکشه
عقد کرده بود بعد اومد به تو داد?!مگه تگزاسه
یا تو از مریخ اومدی،یا ما خودمون تو جنده خونه ایم خبر نداریم