سکس با نیلوفر

1391/09/02

تمامی اسم ها غیر واقعی می باشد .
اسم من سامانه و 18 سالمه این خاطره مربوط به 16 سالگیمه . من خیلی به زبان و کامپیوتر علاقه دارم چن جا هم میرم برا تدریس .ظاهرم هم بد نیس قدم 170 موهام خرمایی چشام عسلی هیکلم هم بد نیس ولی یه ذزه چاقم .
یه روز تو تابستون از کلاس که بر می گشتم دیدم یه میس رو گوشیم افتاده دیدم دختر عمومه بعد بش زنگ زدم گفتم چیکار داری گفت بیا خونمون لپ تاب رفیقم خرابه داره سکته می کنه منم رفتم خونشون دیدم فقط خودشه و رفیقش رفتم تو بعد از کلی حرف رفیقش رف لپ تابشو اورد منم درستش کردم .اول که رفتم همه حواسم به لپ تاب بود ولی موقع خدافظی نگام به سینه هاش افتاد که کاملا برجسته و باحال بود حتی وقتی داش تشکر می کردم نگام به سینه هاش بود که دختر عموم با پاش زد به پام منم خودمو جمع و جور کردم . خلاصه بعد از این که رفت من از دختر عموم پرسیدم این رفیقت کیه و از این حرفا اونم گفت اسمش نیلوفره و همسایه ماستو یه مدرسه میریمو …
اون روز گذشت
چند روز بعد داشتم از مدرسه برمیگشتم که دیدم دختره داره با چنتا از رفیقاش میاد منم انگار ندیدمش سرمو انداختم پایین که خودش اومد جلو سلام کرد و دست دادو خودشو معرفی کرد به خاطره اون روز تشکر کرد مونده بودم چی بگم که هیچی نگفتم وقتی رفتش منم از یه طرف دیگه رفتم اعصابم کیری بود که چرا شمارشو نگرفتم بعد به سرم زد که شمارمو نوشتم رو یه کاغذ و دویدم سمتش صداش کردم برگشت شماره رو بش دادم گفتم اگه کاری بود زنگ بزنین .
شب که شد ساعت 12 دیدم یه شماره ناشناس بم اس داده : اون روز به چی نیگا می کردی ؟؟؟
اولش محل نذاشتم بعد دیدم همینو دوباره فرستاد گفتم شما ؟ گفت من نیلوفرم همینو که گف برق از کیرم پرید بعد یکم خجالت کشیدم گفتم هیچی ! (اینو بگم که من خیلی پسر سر به راهی بودم تا اون موقع هم با کسی سکس نداشتم فقط گاهی اوقات که حشر میزد بالا جلق میزدم ) در جواب گف : عیب نداره بگو ! به کسی نمی گم
منم یه کم صمیمی تر شدم گفتم : به یه جف هلوی تازه ! اونم گفت: دوس داری مزشون کنی ؟ گفتم چرا که نه ! خلاصه کلی با هم لاس زدیم ساعت 1و خورده ای گفت فردا بت زنگ میزنم بات قرار بزارم بای . اینو که گفت تو کونم عروسی شد . شب خابم نبرد .فردای اون روز بهم زنگ زد و قرار گذاشت منم ساعت 5 رفتم سر قرار کلی با هم حرف زدیم فهمیدم اونم مثه من تاحالا سکس نداشته . ساعت 8 می خواست بره خونه که هوا تاریک بود گفت من میترسم منو میرسونی تا خونه . منم رسوندمش دم خونشون وقتی داشت میرفت سمت در من رفتم لپشو بوس کنم که دیدم لبشو گذاش رو لبم منم چون عاشق بوسه بودم یه ماچ حسابی کردمش بعد چسبوندمش به در دیدم لباشو برداشت گفت الان نه سامان یکی میادش منم چون دوس نداشتم تموم شه گفتم : پس کِی ؟ گف بت می گم منم یه بار دیگه ازش لب گرفتمو فرستادمش بالا . شب خوابم نمی برد همش تو فکر این بوسه بودم آخه این اولین بوسه ی عمرم بود مزه ی لباشو رو لبام حس می کردم . سه روز بعدش بهم زنگ زد گفت بابام رفته بندر ماموریت مامانمم رفته با خواهرم جهاز بخرن تا عصر نمی اد . منم تو کونم عروسی شد به سرعت برق رفتم آماده شدم برم خونشون
وقتی رسیدم زنگ زدم درو وا کرد رفتم وقتی رسیدم به درشون دیدم یه تاپ صورتی با شلوار چسبون پاشه گف بیا تو منم رفتم با اون تاپه سینه هاش زده بود بیرون داشتم میمردم رفتیم نشستیم برام چای آورد بعد که خوردیم گف بیا بریم اتاقم رفتم تو دیدم پره عکسای خودشه خدایی هم قیافش بد نبود (اون قدش 160 پوستش سفید هیکل عالی چشاش سبز و سینه هاشم بزرگه ) رفتم سر لپ تابش بازش کردم دیدم چنتا عکس سکسی رو دسکتاپشه سریع اومد درشو ببنده من نذاشتم بعد عکسا رو دیدم حشری شدم اونم حشری شده بود که یهو کمرشو گرفتم اوردمش سمت خودم بعد ازش لب گرفتم بعد بغلش کردم بردمش رو تختش حسابی ازش لب گرفتم (اینا رو از تو فیلم یاد گرفته بودم )بعد کیرم داش منفجر میشد که به نیلوفر گفتم درش بیار اونم درش آورد گرفت تو دستش منم تاپشو در آوردم سوتینم نپوشیده بود بعد کلی سینه هاشو مِک زدم اونم با کیرم ور میرفت که بلندش کردم شلوارشو در آوردم دیدم شرتش خیسه بعد شرتشم در آوردم دیدم یه کس تبل بدون مو اون زیر قایم کرده بود کسشو یه کم لیس زدم که دیدم داره آه آه میکنه بعد دمر خوابوندمش که بکنمش یه کم کرم زدم سر کیرم گذاشتم دم سوراخ تنگ کونش گفتم شل کن منم کردم توش که جیغ زد بعد بیشتر بش کرم زدم و کردمش تو که خیلی براش درد داشت منم ازش لب می گرفتم که صداش زیاد نیاد یه کم تلمبه زدم و بعد دیدم میگه درار بذا لا پام منم در آوردم که کسشو جر بدم ولی دیدم یه عمر بدبخت میشیم میره برا همین دوباره کردم تو کونش این بار خیلی دردش نمی اومد من خوابیده بودم اونم برام تلمبه میزد که احساس کردم داره آبم میاد که گفتم بخواب بعد پاچیدم رو سینش بعد بی حال افتادم روش یه کم با هم حرف زدیم و بعد رفتیم حموم هم دیگه رو شستیم و از اون به بعد منو نیلوفر با هم دوست شدیمو چند بارم با هم سکس داشتیم.
پایان …
امیدوارم لذت برده باشید

نوشته: Sam_kh


👍 0
👎 0
39389 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

344811
2012-11-23 00:13:50 +0330 +0330
NA

اي بابا ما … شديم

0 ❤️

344812
2012-11-23 00:49:34 +0330 +0330
NA

دنیا بر عکس شده قبلا اول دوست میشدن بعد…الان…بعد دوست میشن

0 ❤️

344813
2012-11-23 00:49:38 +0330 +0330
NA

پاچیدی رو سینش?
خیلی خلاصه بود؛
ولی درکل خسته نباشی؛

0 ❤️

344814
2012-11-23 06:07:33 +0330 +0330
NA

بعد عکسارودیدم بعد حشری شدم بعد کیرم منفجر شد بعد سینه هاشو مک زدم بعدکرم زدم ، بعدم یهو بیدار شدم.
ای کیرم بره تواول و آخرت. من موندم پلیس عنه که تو جوجه زپرتی جلاق این همه گو خوری کردی تو خیابون؟

0 ❤️

344815
2012-11-23 06:39:07 +0330 +0330
NA

جالب نبود داستانت
چقد راحت میرید خونه هم دیگه والا ما که…

0 ❤️

344816
2012-11-23 06:53:11 +0330 +0330

تمامش زائیده توهمات یه کله کیری حشری بود…هر زنی که ببینه تو کوچولو به سینه اش زل زدی چشاتو از کاسه در میاره…برو جیشت بکن تا چشات وا شه…دنیا اینطوری هم خر تو خر نیست…میدونم که نیلوفری هست ولی تو ،تو کف اون موندی…

0 ❤️

344817
2012-11-23 10:43:46 +0330 +0330
NA

ey kash 1ki ham injori be man kos miodad.hamash kos sher bod

0 ❤️

344818
2012-11-23 15:50:36 +0330 +0330
NA

پیر فرزانه منم کاملا باهات موافقم،نمی دونم این کوچولو ها چی پیش خودشون فکر میکنن،البته انقدر جقیدن که مغزی واسشون نمونده دیگه اصلا به این فکر نمی کنن که 4 نفر قبل از اونا هم حتما سکس داشته.

0 ❤️

344819
2012-11-23 18:12:08 +0330 +0330
NA

جغلی جغو سکسو بگو به گا بردین سایتو با این کس شعرا
همیشه یه پسری هست وارد به کامپیوتر، یه دختر تپل بدون علم به کامپیوتر و البته حشر/ یه اتاق خالی

0 ❤️

344820
2012-11-25 15:16:26 +0330 +0330
NA

اقا اولش که میگی اسما غیر واقعی لا مصب بگو داستان هم تخیلی به خدا کسی کاریت نداره همه میدونیم جق زدی نوشتی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها