سکس با پری تو انبار شرکت

1393/03/15

اسم من نیماست .28 سالمه و توی یه شرکت تبلیغاتی کار می کنم غرب تهران . شرکت ما یه چاپخونه کوچیک هم توی زیر زمین داره .
من توی دفتر شرکت کار میکنم . طبقه سوم . تازه مسئول یکی از واحدها شده بودم و مثلا کلی کیا و بیا پیدا کرده بودم .
یه روز یک خانمی که تازه استخدام کرده بودند رو با یه نامه به واحد ما فرستاده بودند . اسمش پریوش بود . قد متوسطی داشت و پوست گندمی و هیکل روفرم و گوشتی . از این هیکلا که وقتی قدم بر میداره تا یه ربع تمام تنش مثل ژله میلرزه .
هیکل مالی داشت لامصب .
من اون روزها فقط به فکر کارم بودم و نمی خواستم دست از پا خطا کنم و موقعیتم رو به خطر بندازم ولی این دختره یه جوری بود که اصلا همه افکارم و برنامه هام به هم ریخت .
از اون روز به بعد فقط تو فکر این بودم که یه جوری مخ پریوش رو بزنم و یه سکس تپل داشته باشم باهاش . فردای اون روز از تو اتاقم شنیدم که دخترای شرکت ایشون رو پری (مخفف پریوش) صدا میکنند .
به خط داخلیش زنگ زدم و گفتم پری یه لحظه بیا .
اومد تو اتاقم و یا لبخند گفت با من کاری داشتید .
هم خوشش اومده بود و هم تعجب کرده بود . از قیافش معلوم بود .
چند روزی گذشت و من هم به بهانه های مختلف اون رو صدا میکردم و باهاش حرف میزدم . در مورد کار ولی با شوخی و خنده . تابلو بود که فهمیده که ازش خوشم اومده . معلوم بود که خودش هم بدش نمی یاد .
مانتو های کوتاه میپوشید و آرایش توپی هم میکرد . همه پسرای شرکت بدجوری واسش تیز کرده بودند . خب خداییش هم خوشگل بود و هم هیکلش بد جور کردنی بود . به سنش نمی یومد ولی کون و سینه های بزرگ و رسیده ای داشت .
دو هفته ای همین جوری گذشت و من مونده بودم تو کف این پریوش لعنتی . راه میرفت و دولا راست میشد و ما رو داشت میکشت .
تا اینکه یه روز یه نامه اومد که آقا شنبه سهامدار های شرکت می خوان بیان بازدید . خیلی هم سخت گیر بودن دیوسا .
به همه چیز سرک می کشیدن . رییس من رو صدا کرد و گفت : نیما یادت باشه بایگانی های بچه ها رو مرتب کنی چون حتما میرن سراغشون . منم گفتم چشم قربان
.
پنج شنبه بود و منم گفتم که همه کاراشون رو حسابی مرتب کنند و بعد برن خونه .
به یکی از همکارام گفتم : خانووم رضایی تقسیم وظایف کن واسه بچه ها تا همه چی مرتب بشه .
خودم هم رفتم مدارک اتاق خودم رو مرتب کنم تا این بازدید لعنتی به خیر بگذره .
یاد حرف رییسمون افتادم که گفته بود : بایگانی مهمه . خانووم رضایی گفت : یکی از بچه ها رو فرستادم تو انبار که زونکن ها رو مرتب کنه .
.
بلند شدم تا خودم هم یه سری به انبار بزنم . انبار توی زیر زمین شرکت بود . با آسانسور رفتم پایین و دیدم که چاپخونه تعطیله . یادم افتاد که پنج شنبه ها چاپخونه تعطیله و هیشکی پایین نیست . رفتم سمت انبار . در انبار رو باز کردم که دیدم به به .
پریوش خانووم دولا شده و داره زونکن ها رو مرتب میکنه . پشتش به در انبار بود و متوجه اومدن من نشد .
وااااااااااااااای عجب کونی داشت این دختر . . چون تابستون بود و هوا هم گرم بود یه شلوار نازک و پارچه ای پوشیده بود . دولا هم که شده بود . خط شرتش رو کاملا میشد دید . یه کس اون وسط قلمبه زده بود بیرون به قائده کف دست . لا مصب یه کون داشت که تا دیدم دست و پام شل شد .
یه دفعه همه چی از ذهنم رفت و فقط به خودم گفتم که آقا نیما الان اگه کردیش که هیچی . وگر نه دیگه همچین فرصتی پیش نمی یاد .
سر و صدا کردم و گفتم : پری خانووم خسته نباشی . یه دفعه هول شد و برگشت و رنگش عوض شد . با ناز گفت : مرسی
منم یه ذره اینور و اونور رو نگاه کردم و چند تا سوال درباره زونکن ها ازش پرسیدم و اون هم جواب داد . اون که حرف میزد من فقط به لبهای تپلش نگاه میکردم و تو فکر این بودم که کی میشه اونا رو بخورم .
پرسیدم زونکن های امسال رو کجا چیدی ؟ گفت : اونور انبار . الکی گفتم : ای بابا . مگه خانووم رضایی نگفت بهت که اونها باید این جلو باشند . هول کرد بیچاره گفت : نه به خدا . چشم الان میارمشون این جلو میچینم .
منم گفتم : نه بابا شما خسته شدی . من خودم هم کمکت میکنم . یه خورده تعارف کردیم و مشغول شدیم .
وشط کار همش دید میزدم و فکر میکردم که چکار کنم . بدجوری رفته بود تو مخم . دولا میشد و این سینه های گندش آویزون میشد . زبون من هم آویزون تر . چند بار هم مالیدم بهش . نمی دونم . شاید هم متوجه شد و به روی خودش نیاورد.
یه دفعه پشت قفسه ها پاش به یه کارتون گیر کرد و افتاد زمین . رفتم دستش و گرفتم بلندش کردم . بیچاره ضایع شده بود و ناراحت بود . منم گفتم اشکالی نداره . لباساش خاکی شده بود . شروع کردم با کمک خودش به تکوندن لباسهاش . اون جلوی مانتوش رو داشت تمیز میکرد منم زدم به سیم آخر و شروع کردم با دست روی کونش رو تمیز کردن . میزدم به کونش و اون کون گردش هم میلرزید . داشتم دیوانه میشدم که دیدم دیگه خودش رو تمیز نمیکنه و فقط داره منو نگاه میکنه و با خجالت لبخند میزنه . گفتم چرا میخندی ؟ گفت : هیچی همینجوری
بلند شدم وایسادم و صورتم جلوی صورتش بود . دیگه دست خودم نبود . بی اختیار رفتم جلوتر و لباش رو بوسیدم . رنگش پریده بود . نگران بودم که واکنش بدی نشون بده . دیدم سرش رو انداخت پایین و هیچی نگفت و لبخند همیشگیش رو لبش نشست .
فهمیدم که بلههههههههه . انگار دارم به آرزوم میرسم .
دوباره رفتم جلو و با پر رویی لبش رو بوسیدم و شروع کردم خوردن اون لبهای گوشتی و خوشمزش .
همراهی میکرد . یواش یواش دستمون رفت دور کمر همدیگه و شروع کردیم به عسق بازی .
چشمام و بشته بودم و داشتم حسابی حال میکردم که یهو صورتش رو کشید عقب . من ریدم به خودم . گفت : به وقت کسی نیاد . گفتم : نه بابا . ترسوندی منو
چند دقیقه ای لبش رو خوردم و حسابی مالیدمش . از روی مانتو هم لامصب داشت آبمو میاورد . رفتم دکمه های مانتوش رو باز کنم که دیدم خودش هم داره کمکم میکنه . خیلی حال کردم .
یه تی شرت یقه باز صورتی تنش بود . آروم زدمش بالا و وااااااااااای یه جفت سینه نپل نرم ژله ای . عجب منظره ای . سوتینش رو داد بالا و منم رفتم سراغ نوک قهوه ای سینه هاش . قاطی کرده بودم نمی دونستم کدوم رو بخورم . یکی رو میخوردم و اون یکی رو میمالیدم . تو دستم جا نمی شد لا مصب . خیلی نرم بود . با همه سینه هایی که تا حالا دیده بودم فرق داشت .
خیلی یواش و با صدای آروم و نازش ناله میکرد و آخ و اوخ میکرد .
گفتم: دوست داری .
گفت : آره خیلی . دارم دیوونه میشم .
گفتم : خب دیوونه شی چی میشه .
گفت : دیگه دیگه .
گفتم : یعنی چی دیگه دیگه .
گفت : گفت : میکشمت اینجا
گفتم : منم همینو می خوام
آروم آروم دکمه شلوارشو باز کردم و کشیدمش پایین و شروع کردم مالیدن کونش . واااای داشتم دیوونه میشدم .
از کنار شرت صورتی و باریکش دستم و کردم تو شرتش و مستقیم رفتم سراغ کسش .
عجب کس نرمی بود . خیسه خیس بود . خیلی شهوتی شده بود و هی میگفت : زود باش دیگه . کارت و شروع کن . دیر شد
گفتم : نگران نباش کسی نمی یاد . همه اون بالا مشغولند
گفت : به خاطر اون نمی گم که . دارم میمیرم …یالا
منم شلوارم رو کشیدم پایینو و حاج آقا رو بیرون آوردم .
کیر من زیاد بزرگ و کلفت نیست . اما کوچیک هم نیست . خوبه
یه خورده با دست کیرم رو مالیدم و آمادش کردم و دادم دستش . اون هم انگار منتظر همین بود . بدون اینکه من بگم نشست جلوی پام و یه دفه همشو کرد تو دهنش .
نه با دهنش تلمبه میزن و نه با دستش کاری میکرد . فقط تا ته کرده بود تو حلقش و آروم آروم میک میزد .
بابا این دختره خیلی حرفه ای بود . حتما تا حالا خیلی کیر خورده بود که اینقدر کارش رو بلد بود . فکر نمی کردم اینقدر شهوتی باشه . یواش یواش شروع کرد ساک زدن . من دیگه چشمام رو به زور باز نگه داشته بودم . تمام تنم بی حس شده بود . ساک زدنش رو دوست داشتم . با صدا ساک میزد . همین هم داشت منو دیوونه تر میکرد .
دیگه فرصت به لیس زدن کسش نرسید . بلندش کردم و بردم کنار دیوار و گفتم : دولا شو .
دولا شد و دستش رو گذاشت رو قفسه جلوییش. کمرش رو داد پایین و اون کون گوشتی و گندش رو داد بالا .
وااااااااای چه منظره ای بود . چنان سکسی وایساده بود که اگه میگفتن پریوش بازیگر پورن بوده اصلا تعجب نمی کردم .
کیر من دیگه تف لازم نداشت . انقدر ساک زده بود و اون رو تا ته حلقش فرو کرده بود که هنوز هم داشت آب دهنش از کیر من میچکید .
چسبیدم پشتش و کیرم رو لای شیار عمیق کونش میمالیدم
گفت : میدونی که من دخترم
گفتم :آره خب . چطور ؟؟
گفت : هیچی . فقط خواستم بگم که یه وقت هوس کس نکنی
گفتم : باشه عزیزم . نگران نباش
گفت: یالا دیگه . بکن توش که دارم میمیرم لعنتی
منم سر کیرم رو گذاشتم رو سوراخ قهوه ایش و آروم هل دادم توش
زیاد تنگ نبود . معلوم بود که قبلا زیاد از کون داده
دهنش و باز کرده بود و نفس نمی کشید
یه کم تند تر فشار دادم که گفت: آخ مامان .پاره شدم
منم زود درش آوردم
گفت : تو کارتو بکن و به حرفای من گوش نده
دوباره کردم توش و آروم هل دادم تو کونش . تا ته رفته بود توش . داغ و نرم بود . یه کم همونجوری وایسادم و بعد شروع کردم به کردن . عالی بود . دستم دور کمرش بود و تلمبه میزدم . خیلی نرم بود . تنش میلرزید . سینه هاش آویزون بود و تکون میخورد . یواش یواش دیگه دیوونه شده بود و دستش رو گذاشته بود رو تن منو .خودش رو به من میکوبید . آه و ناله میکرد و با ناز فقط میگفت : بکن …آآآآآآآآآه بکن اووووووووووووووف بکن تو کونم …پارم کن >>>>
گفتم : کون دادن رو دوست داری
نفس نفس میزد گفت : عاشقشم . عاشق کیرتم اوووووووووووف بکن …محکم تر بکن تو کونم .>>>>>>>>کیرتو دوست دارم آآآآآآه اندازه خودمه
محکمتر میکردم و با دستام سینه هاش و میمالیدم . سینه هاش گنده بودن و میلرزیدن …
جفتمون حسابی عرق کرده بودیم و نفس نفس میزدیم .
برش گردوندم و نشوندمش رو کارتن ها و رفتم لای پاهاش وایسادم. خودش پاهاش رو آورد بالا و کیر منو که داشت منفجر میشد یکم مالید و کرد تو کونش … .
همش گفت : بکن …محکم بکن …این حالت کون دادن رو دوست دارم …پارم کن کیر من
محکمتر میکردمش و لباش رو میخوردم . بوی تنش داشت دیوونم میکرد … چشماش قرمز شده بود و مست مست منو نگاه میکرد و زیر لب حرفای سکسی میزد
یه دفه منو محکم بغل کرد و کیرم رو محکم تو کونش فشار داد . تنش میلرزید . نفسش هم میلرزید
آب از کسش داشت میریخت رو کیرم . واااااااای این دختر دیوونه سکس بود .
شل شد و چشماش رو بست و همش زیر لب میگفت : وااااااااااااااای مرسی … مرسی … خالی شدم …عالی بود
دوباره شروع کردم تلمبه زدن و مالیدن سینه هاش
گفتم : پری دارم میام
با اون چشمای خمارش آروم گفت : جوووووووووووووون بده بخورمش عشقم
کشیدم بیرون و اون هم اومد پایین و نشست جلوم و کیرم رو کرد تو دهنش و شروع کرد ساک زدن .
یه خوردی کیر منو خورد تا آب من با فشار ریخت تو دهنش . حتی یه قطره هم بیرون نریخت . همشو تو دهنش جمع کرد و بعد هم قورت داد . با زبونش کیرم رو لیس میزد و میخندید .
من دیگه نا نداشتم حرف بزنم . خالیه خالی شده بودم … عالی بود .
گفتم : پری مرسی … تو واقعا محشری تو سکس
گفت : تو هم خیلی خوب بودی . من که حال کردم
بلندش کردم و بغلش کردم و گفتم : دیگه لباس بپوش تا کسی نیومده
لباسامون رو مرتب کردیم و اول من رفتم بالا و اون هم یه ربع بعد اومد
شنبه به خاطر زحماتش توی مرتب کردن بایگانی یه نامه به رییس نوشتم و واسش 100 هزار تومن تشویقی درخواست کردم .
بعد ها هم چند باری با هم سکس داشتیم .
شاید حالشو پیدا کردم و براتون نوشتم .
ولی تا امروز هم هنوز دختری مثل اون حشری و دیوونه ندیدم و نکردم
.
ببخشید اگه طولانی شد …
مرسی

نوشته: نیما


👍 3
👎 2
201886 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

421002
2014-06-05 10:15:19 +0430 +0430
NA

در این مملکت همه ریده اند،شما چطور؟؟؟
(s1982).gif

0 ❤️

421003
2014-06-05 10:51:31 +0430 +0430
NA

کس گفتندی نیما از آن زیر زمین بیا بیرون یک هوای به کله گرت بخورد جلق زدندی وداغ بودندی ونمیدانی چه گفتندی البته زیرزمین جای خوبیست برای مجلوقی همچون تو

0 ❤️

421005
2014-06-05 11:55:40 +0430 +0430
NA

خوب بود کیرم راست شد وهوس کردم

0 ❤️

421006
2014-06-05 13:24:36 +0430 +0430
NA

کارخونه دروغ سازی تو مغزت احداث شده؟

0 ❤️

421007
2014-06-05 13:29:16 +0430 +0430
NA

aaaaaaliiiiiii

0 ❤️

421008
2014-06-05 15:22:36 +0430 +0430

“چشمام و بشته بودم و داشتم حسابی حال میکردم که یهو صورتش رو کشید عقب”
که بشته بودی.داداش نکش اون کوفتی رو وقتی جق میزنی هم مث داستانت طولانی میشه biggrin

0 ❤️

421009
2014-06-05 15:58:34 +0430 +0430
NA

حتی یک کلمشم نخوندم فقط اومدم بهت فوش بدمو برم خخخخخخخ
اخه کیری پوفیوز دیوث
برینم تو دهنت قیفی تو دهنت که دروغ نگی کس کش هی به مامانت گفتم به من شبا کون نده فرار کن بچمون بی پدر میشه الان اومدم میخونم داستاناتو تعجب کردم جلقی بیا مامانتو برات اوکی کنم بگیر بکنش

0 ❤️

421010
2014-06-05 16:05:38 +0430 +0430

عالی بود دستت درد نکنه

0 ❤️

421011
2014-06-05 16:31:17 +0430 +0430

خخخخخخ. سلام مهدی هستم دخترا بیان اینم شمارم؛ تو دیگه حسابی ریدی اخوی! برو تو کار گاز انبری!!!

0 ❤️

421012
2014-06-05 18:33:06 +0430 +0430
NA

مرسی.زیبا نوشتی.اگه دروغ هم باشه دروغ قشنگی بود

0 ❤️

421013
2014-06-05 21:19:45 +0430 +0430
NA

پسرای کونی پی ام خصوصی بدن

0 ❤️

421014
2014-06-05 23:11:16 +0430 +0430
NA

azizam noooooooshe jooooooooonet

0 ❤️

421015
2014-06-06 00:43:39 +0430 +0430

خوب بود !!! خيلی بهتر از داستانهائی بود که شخصيت داستان با خواهرش و مادرش سکس ميکنه که حال آدم رو بد ميکنن. اين نوع داستان عالی بود!!!

0 ❤️

421016
2014-06-06 01:25:16 +0430 +0430
NA

چی بگم؟
چی میتونم بگم؟

0 ❤️

421017
2014-06-06 01:40:46 +0430 +0430

نمیدونم این چه کرمیه هرکی 1 فیلم سوپرمیبینه بعدش میاد از روی اون برا خودش داستان مینویسه.ننویس آقا ننویس… diablo

0 ❤️

421018
2014-06-06 01:45:00 +0430 +0430
NA

مرسی خوب بود.دفعه بعد قبل از نمایش غلط هاشو تصحیح کن

0 ❤️

421019
2014-06-06 05:02:16 +0430 +0430
NA

کیر تو افکار و نگارشت . پر از غلط املایی.
حد اقل واسه خواننده ها ارزش قایل شو خودت یه بار میخوندی تا بدون غلط بفرستیش .
در ضمن آخه کونیه جقی چجوری اون به دیوار چسبوندیش و از پشت توی کونش کرده بودی که وقتی ارضا شد بغلت کرد و …؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

421021
2014-06-06 07:07:27 +0430 +0430
NA

خوب بود عزیز.مرسی

0 ❤️

421022
2014-06-06 08:05:01 +0430 +0430

خوب بود. واقعی یا غیرواقعیش رو چیکار دارین؟!! یه عده کلا دستگاه دروغسنجن خودشون! اونم دستگاهی که قاط زده و همه چیز رو دروغ میسنجه! اصلا به فرض دروغ. تو چیکار داری راسته یا دروغ؟ ببین خوب نوشته شده یا نه. ببین میتونه کمی شهوتیت کنه یا نه. اگه تونست پس خوب بود و اگه نه، پس بد بوده. راست و دروغش هم اصلا و ابدا مهم نیست. امیدوارم که راست بوده باشه و نوش جونت…

0 ❤️

421024
2014-06-06 09:46:12 +0430 +0430
NA

منم فکر میکنم این تکراری بود cray2

0 ❤️

421025
2014-06-06 10:32:44 +0430 +0430
NA

خوب بود کیرم راست شدش و یه همچین سکسی خواست کیرم

0 ❤️

421027
2014-06-06 17:17:30 +0430 +0430
NA

عالی بود شبیه این اتفاق برای منم افتاد

0 ❤️

421028
2014-06-06 18:12:47 +0430 +0430
NA

سلام . شرمنده یه مقدار طولانیه ولی خواهش میکنم بخونید … من چند سالی هست که با این سایت آشنا هستم و هر از چندگاهی میام اینجا حالا یا برای خوندن داستان یا برای دیدن عکس یا … . خیلی وقته که میخوام نظر بدم ولی شیطون رو لعنت میکنم و میگم به من چه اصلا !!! ولی واقعا یه سری از کاربرای سایت از شور به در کردن … مثلا این مردک { lizard 1988 } کلاٌ 5 نیم خط نظر نوشته اونوقت کلمه << قائل >> رو نوشته << قایل >> بعد با کماله وقاحت از این بنده خدا که نزدیک به 50 خط نوشته و غلط املایی نداره و فقط غلط تایپی داره ایراد میگیره . حالا خوبه بهت فحش بدم حرومی ؟؟؟ آخه کس ننه تو که به اینایی که میان و داستان مینویسن میگی مجلوق پس خودت تویه این سایت چه گهی میخوری آخه ؟؟ اومدی راجع به پایان نامه دکترات داری تحقیق میکنی ؟؟؟ اومدی که نهی از منکر کنی ؟؟؟ اومدی که تجربیاته سکسیت رو در اختیاره بچه ها بذاری ؟؟ آخه کسکش پس اومدی چیکار کنی ؟؟؟ به غیر اینکه داستان بخونی یا عکس ببینی جلقتو بزنی دیگه !!! به خدا قسم اینایی که اینجوری توهین میکنن به کسانی که میان خاطره یا فانتزی مینویسن از فاصله 5 متری هم کس واقعی از نزدیک ندیدن چه رسد به سکس !!! من نمیگم که همه اینا حقیقته ولی دیگه قرار نیست که من فهمیدم این داستان فانتزیه ذهن نویسنده یا سکس با محارم هست و من از این موضوع بدم میاد طرف رو خراب کنم یا فحاشی کنم خیلی راحت میتونم نخونم . من خودم زیاد میام اینجا و از چندین داستان تجربه گرفتم و در ایجاد شرایط سکس با اشخاص بهم کمک کرده . واقعا افرادی از قبیله این حرومزاده که غلط املایی خودش رو نمیبینه ولی اشتباه تایپی دیگران رو فحاشی میکنه یا افرادی که به هر دلیله دیگری فحاشی میکنن و جو سایت رو متشنج میکنن نباید به هیچ عنوان توان ورود به سایت یا حداقل نظر دهی رو داشته باشن چون مطمئن هستم که این افراد سنی کمتر از 18 سال دارند یا در رابطه با دوستان و خانواده تحقیر شدن که میخوان به این روش تخمی به اصطلاح خودشون رو گنده کنند که بتونن مخ دخترای سایتو بزنن که نمیدونن به جاش مخ چاه مستراح رو میزنن و عین سنده میرن تو فاضلاب . دوستان من بیایید به جایه اینکه به همدیگه توهین کنیم تجربیاتمون رو در اختیاره هم بذاریم که حداقل اگر روزی یه بیگانه که به زبان فارسی آشنایی داره وارد سایت شد نگه ایرانیا افرادی بی شعور و بد دهن و بی فرهنگ هستن . من نمیخواستم منبر برم و نصیحت کنم فقط این صحبتا رو کردم به عنوان یه دوست کوچیکترتون که شاید یه مقدار فضای سایت دوستانه تر و مطالبش آموزنده تر باشه . مثلا خود بنده برام یک دردسر بزرگ راجع به همین موضوع سکس پیش اومد که بیگناه افتادم زندان و … . بیایید این تجربیات تلخ و شیرین رو در اختیاره هم بذاریم که از خوندنش بتونیم از زندگیمون لذت ببریم و اشتباه نکنیم . مخلص همه با فرهتگا و فهمیده ها .

0 ❤️

421030
2014-06-07 02:30:12 +0430 +0430
NA

salam bad nabud

0 ❤️

421031
2014-06-07 09:53:09 +0430 +0430

khoob bood ke

0 ❤️

421032
2014-06-09 07:05:27 +0430 +0430
NA

چه فازیه که همه میان زیر داستانا مینویسن دروغه؟ خیلیم احساس تیز بازی بهشون دست میده؟؟ خوب دروغ باشه! مگه مثلا فیلم سوپرها راسته؟ سایت هایی مثل شهوانی کار بردشون همینه دیگه به اشتراک گذاشتن هر چیز تحریک کننده و سکسی از عکس و فیلم تا اینکه آدم ها بیان فانتزی های جنسیشونو بنویسن. اینجا خیلی جای مناسبی برای جستجوی حقایق نیست والا!!

2 ❤️

421035
2014-06-11 06:41:13 +0430 +0430
NA

واقعا مزخرف بود یکی منو توجیح کنه زن چطوری ازضا ميشه و ميلرزه من كه زنم اينطوري نيست

0 ❤️

421036
2014-06-16 04:28:34 +0430 +0430
NA

منم با تينا موافقم.يعني چي همه دروغ ميگن فقط شما راست ميگين.

0 ❤️

421037
2014-06-20 18:45:28 +0430 +0430
NA

کسکش چرا دروغ مینویسی اونهم اینقدر طولانی؟از کون داد بعدشم ساک زد همشم خورد تا آخرین قطره؟عجب

0 ❤️

421038
2014-06-26 01:15:44 +0430 +0430
NA

دمتگرم …

0 ❤️

421039
2015-02-08 07:37:00 +0330 +0330
NA

با خوندن این داستان یاد یه چیزی افتادم biggrin .اوکی خب بود

0 ❤️

550636
2016-07-29 06:32:43 +0430 +0430

خخخخخخخ خب معلومه داشتی جق میزدی فانتزی از این جمله ات معلومه شاید حالشو پیدا کردم و براتون نوشتم .
ولی تا امروز هم هنوز دخ شیطون

0 ❤️