سکس با پسر خاله حشری

1400/07/13

سلام اقا این داستان درباره گی هستش اگع دوس ندارین خواهشان نخونین هر کیم فوش بده به مادرش
من سنم ۱۹ وزنم ۸۵قدم ۱۷۸ و اسمم پژمان و مشخصات پسر خالم سنش۱۶وزنش ۷۰قدش ۱۶۹ و اسمش محمد حسن
داستان سکس من و محمد حسناز ۵سال پیشع شروع شد اون موقع من کلاس هشتم تموم کردم اون کلاس ششم تموم کرده بود منم دنبال کار بودم تا تابستان سرم مشغول باشه که بابای محمد حسن تو کار مس بود به بابام زنگ زده بود گفت پژمان دست خالی بیاد با محمد حسن پیش من کار کنه منم از خدام بود با اشنا کار کنم اقا روز اول رفتیم بابای محمد حسن گفت شما دو تا با هم مس بشورین نصف نصف منم قبول کردم چاره نبود رفتیم کار کنیم من دیدم محمد حسن همش میره دستشویی یا بازیگوشی میکنه من خیلی عصبی شدم هیچی نمیتونستم بگم چند روز اینطوری کار کردم دیگ میخواستم برم بگم اول رفتم به محمد حسن گفتم تو کار نمیکنی همش بازیگوشی میکنی میرم به بابات بگم دیدم محمد حسن گفت نگو گفتم برا من چه سودی همش من کار مبکنم پولو تو میبری محمد حسن گفت جبران میکنم منم که عصبی بودم نرفتم به باباش بگم رفتم خونه دیدم پیام اومد سلام شماره ناشناس بودم
*گفتم سلام شما
_گفت شریکت
*گفتم شریک؟
_گفت منم محمد حسن
*گفتم اهان چیع
_گفت چقد عصبانی
*گفتم کار نمیکنی که
_گفت میخام جبران کنم
*گفتم چجوری
_گف یه فیلم دان کردم فردا میارم ببین خدافظی کرد
منم تا شب فک کردم چی میخاد نشون بده تا خوابم برد صب رفتنی کار فیلم نشون داد فیلمه سکسی بود منم اون موقع تازه بلوغ شده بودم اصلا به محمد حسن حس نداشتم به محمد حسن نگا کردم دیدم کونشو بهم نشون میده اقا منم که نتونستم جلو خودمو بگیرم من کار میکردم به جای اون بهش گفتم کی با هم سکس کنیم گفت پنج شنبه مامانم میخاد بره خونه ابجیم خونه تنهاس منم گفتم بابات چی گفت میریم خونه یه فکری میکنیم اون روز من ناهار نیوردم و محمد حسنم نیورد غذا هارو محمد حسن جمع میکرد باباش خیلی دعواش کرد گفتم اشکال نداره بریم خونه ما باباش گف نه خونه غذا داریم رفتیم خونه غذا رو خوردیم نشستیم رو مبل و فیلم سکسی میدیدیم کیرم به حالت اماده باش شد بود فقط میخاستم بابای محمد حسن اونجا نبود یدفعه به فکرم خورد که به محمد حسن گفتم بریم کامپیوتر بازی اونم قبول کرد رفتیم بازی کردیم محمد حسن از اونجا باباشو میپایید که خوابش برد منم گفتم درو ببند محمد حسنم درو بست اول بهش گفتم بخور اون گف نه از اینجا جیش میکنی گفتم بخور زیادی حرف نزن چشاشو بست خورد ۲دقیقه خورد گفتم برگرد بزارم کونت محمد حسن برگش یه تف زدم به کیرم یه تف به دم کونش خواستم بکنم تو نمیرف خیلی تنگ بود گفتم چیکا کنم گفتم ایندفعه لاپایی بزارم باباش نفهمه اقا لاپایی گذاشتم انقد حال داد تا ۱۴ سالگی اینجور حال نکردم این بود داستان من اگع خواستین داستان کردن کونش تو خونم رو بنویس

نوشته: پژمان


👍 3
👎 25
52301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

835850
2021-10-05 00:29:58 +0330 +0330

پژی جون تو از کی شروع کردن به کون دادن اونو بگو مشتریت زیاد شه

2 ❤️

835851
2021-10-05 00:30:35 +0330 +0330

هی بالا پایین کردم دلم نکشید بخونم !

1 ❤️

835924
2021-10-05 08:20:18 +0330 +0330

پژمان پژمان ریدی اب هم نیست

0 ❤️

835928
2021-10-05 09:30:25 +0330 +0330

بچه بيا پاايين سرمون درد گرفت كصشر نگوووو…

0 ❤️

835933
2021-10-05 09:43:49 +0330 +0330

دیوث تا14سالگیت مگه قرار بوده با چیزی بجز شیرخشک و حل نکردن پیک نوروزیت حال کنی؟

0 ❤️

835976
2021-10-05 16:21:40 +0330 +0330

یا شماها خیلی زود بلوغ میشین یا ما خنگیم🤣🤣🤣

0 ❤️

836107
2021-10-06 14:20:56 +0330 +0330

کیر قاطر چلاق تو قد و وزنت بچه آخه مگه اینجا مرکز کنترل خانواده س که مشخصات بدن تخمیتو به اشتراک میذاری تخم سگ!دیس

0 ❤️

836171
2021-10-07 01:29:43 +0330 +0330

خونه تنهاست واویلا😂😂😂😂

0 ❤️