سکس با کسی که خیلی دوستش داشتم ولی بعدش پشیمون شدم

1400/06/22

سلام دوستان من مبین هستم این داستان مال 2سال پیشه که 15سالم بود من قیافه خیلی خوشگلی دارم و اندامم خوبه بور و بی مو هستم اون موقع نهم بودم یعنی سوم راهنمایی من از بچگی روی یکی از همکلاسیام کراش داشتم باور کنید از کلاس اول دوست داشتم تو بغلش باشم پسره خیلی خوشگلی بود و زرنگ کلاسم بود من همیشه عصرا میرفتم پیش خونشون فوتبال بازی میکردم همیشه تو فکرم بود واقعا داغون شده بودم،یه روز گفتم باید باهاش سکس کنم ولی روم نمیشد بگم آبروم میرفت گفتم بزار چند روزی بدنمو جلوش نمایان کنم بعد یه سوتی جلوش بدم که به عنوان آتو ازم بگیره که بهم بگه یا به همه میگم با باید بزاری بکنمت خلاصه فکر کردم فکر کردم یه فکر خیلی خوبی به ذهنم رسید اون همیشه یواشکی با خودش گوشی میاورد و من هم اینو میدونستم و یه روز جلو دستشویی بود داشت دستاشو میشست که من رفتم داخل دستشویی مدرسه یکم مشکوک بهش نگا کردم که کنجکاو شه اره مثل اینکه داستانم گرفت و اومد یواشکی فیلم گرفت که دارم جق میزنم بعد دوروز رفته بودم فوتبال بازی کنم یه شرت قرمز پوشیده بودم کونمو هی به رخش میکشیدم خیلی حشری شده بود تو بازی بهم میچسبید بعد اخر بازی گفت یا میای بکنمت یا فیلم جقتو پخش میکنم منم انگار اون لحظه پشیمون شدم نمیدونم شاید این حسو تجربه کردید مجبور شدم رفتم خونشون کیرشو دراورد گفت بخور واقعا دیگه دوست نداشتم اینکارو کنم چون تا الان سکسی نداشتم خیلی ناراحت بودم هی تو دلم میگفتم خاک تو سرت چرا اینکارو میکنی ولی دیگه مجبور شدم واسش ساک زدم که گفت بخواب میخام بکنمت گفتم نه واست ساک میزنم بهم گفت یا میخوابی بکنمت یا فیلمت فردا پخش میشه منم دوست داشتم تجربه کنم ولی از آبروم میترسیدم که فردا پسر فردا بره بگه فلانیو کردم واقعا تا الان الانم میترسم و بعد منم خوابیدم خیلی تنگ بودم اونم بلد نبود قشنگ بکنه محکم یه دفعه کرد داخل جیغم درومد ولم نمیکرد داشتم گریه میکردم زیرش خیلی حرومزاده بود نمیزاشت نفس بکشم مجبور شدم آروم بشم یه 5دیقه ای منو کرد بعد آبش اومد ریخت داخلم کیرشو دراورد یکم لبمو خورد گفت برو دیگه آبمم ریختم تو کونت فیلمم ازت گرفتم قسمش دادم اینا به کسی نگه ولی هر روز میگفت بیا بکنمت واقعا دیگه دوست نداشتم حتی یک بار خواستم خودکشی کنم ولی ول کن نبود بعد که بهش ندادم و باهاش قهر کردم رفت پخشش کرد که بعد اون یکی دو نفر به زور منو کردن اگه خواستین داستان اونارو هم میگم بعد دیگه بابام فهمید تا الان الانم روم نمیشه قشنگ تو روش نگاش کنم و از اون شهر دور شدیم واقعا آبروم رفت هنوزم که هنوزه میترسم توروخدا زود اعتماد نکنید اگه هم میدین به غرببه بدین

ممنونم که داستانمو خوندین خدانگهدار.

نوشته: مبین


👍 1
👎 12
19001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

831902
2021-09-13 01:02:28 +0430 +0430

داداش گلم کون باقالی تو اگه دوست نداشتی بهش بدی همون بار اول که دادی بعدش میرفتی به بابای نداشتت میگفتی ن اینکه هر روز میرفتی بدی پس خوده کونیتم خوشت میومده

0 ❤️

832051
2021-09-13 22:30:03 +0430 +0430

هعی کاش همش فانتزیای ی جقی باشه نه واقعیت::)

0 ❤️

832066
2021-09-14 00:05:34 +0430 +0430

میبن جون اگه بمن ندی
این داستانتو میبرم پخش میکنما
پس بدو بیا خصوصی که کارت دارم
ولی من بلدم (یجوری میکنمت که اصلا دردت نیاد)

1 ❤️

832251
2021-09-14 16:57:29 +0430 +0430

تا اونجا خوندم گفتی ۱۵ سالم بود برو کونتو بده بابا جون😂

0 ❤️