سکس بعد از چند سال انتظار

1397/10/29

سلام دوستان گرامی من بچه جنوبم چن ساله داستانای اینجارو میخونم گفتم منم یکی از اتفاقای خوب زندگیمو بنویسم براتون. من 25سالمه از 20سالگی با یکی زن های روستامون دوست شدم تو عروسی پسر عمم دیدمش که بعد از نگاهای خیره رو لبخند که همه رابطه ها همینجوری شروع میشه شروع کردیم

چن روزی گذشت اومد خونمون اخه روستا هستیمو همه یه جورایی قوم و خیش به حساب میایم به بهانه اهنگ پیشواز یه کد اهنگ پیشواز براش گذاشتم رو خطش با شماره خودم زنگ زدم گوش دادیم اهنگو جوری که کسی اصلا متوجه هم نشد که شماره ردو بدل شده این وسط خلاصه شب شدو پیام داد که دستت درد نکنه و ماهم گفتیم خواهش میکنم دیگه پیام بازیا شروع شد این خانوم ماجرای ما که اسمشو میزاریم مریم شبا تا ساعت 2پیام میدادیم به همو باهم کل کل میکردیم روزها هم تو کوچه و مغازه و این حرفا همو میدیدیم همینجور یه سالی پیش رفتیم در حد دوست معمولی جزئیات زیاده ولی مجبورم کوتاهش کنم خونشون از خونمون زیاد دور نبود یه بار داشتم رد میشدم که دیدم دارن تو خونشون کار میکنن منم رفتم تو به شوهرش سلام کردمو وایسادم کمکشون بچه های روستا میدونن که هرکی کار میکنه همه کمکش میکنن اون روزم کلی با مریم خانوم رابطیه ی چشمی داشتیم وگاهی وقتا که چیزی میخواستیم بدیم به هم مثلا لیوان ابو اینا دستمون میخورد به همو کیف میکردیم ناهارو دعوت شدم همونجا خلاصه موقع ناهار همش چشمم به اون بود بخدا اونقد رابطمون قوی بود که وقتی چشم تو چشم میشدیم سخت میتونستیم دل بکنیم کلی هیکل مریمو دید زدم اونروز اخه هیکل نیس که لامصب قد بلند سفید بدن کاملا نرمو لرزون که کیر هر مردی رو بلند میکنه سینه هاش بخدا میشه پتو بهن کنی روش بشینی قلیون بکشی بعد ناهار شوهرش رفت سر کار منم چاییمو میخوردم که برم اخر چایی بود استکانا رو جمع کردم بردم بزارم رو اپن اشپز خونه من اینور بودم مریمم اونطرف که اومد استکانا رو بگیرم زل زدیم به هم شوهرش تو حیاط بود یهو دست همو گرفتیم انگشتامو محکم فشار میداد نفس هردومون به شماره افتاده بود تو رویای خودمون بودیم که داشت صورتمون به هم نزدیک میشد یهو شوهرش اومد تو ندیدمون ولی یه خورده شک کرده بود شبش پیام داد که دیگه نمیتونیم رضا شک کرده و زندگیمون خراب میشه خلاصه ماهم قبول کردیم که مزاحم نشیم دیگه گذشتو یه سال دیگه شماره ناشناس پیام داد بگذریم از اینکه تو مجالس و تو کوچه و اینا که همو میدیدیم هنوز همون حس قبلی بینمون بود ،گفتم شما ولی حس میکردم که خودش باشه اخه شمارش یه خورده یادم بود ولی مطمئن نبودم خودشه،خلاصه یه خورده چرتو پرت گفتیم که دیدم اره مریم خانومه چن روزی دوباره پیامامون شروع شدو تماس تصویریو ای برنامه ها خلاصه دوباره گرفتار هم شدیم میدونستم زن حشریی هست خودمم بدتراز اون از رفتاراش معلوم بود ولی تا به امروز هنوز هیچ حرف سکسی بینمون زده نشده بود.

چن روزی گذشت شوهرش رفته بود شهر دیگه سر کار یه شب تو بحثمون گفتم منو تو همو دوس داریم ولی چرا نمیتونیم دست همو بگیریمو کنار هم صحبت کنیم باهم چن ساله اسیر همیم ولی هنوز از نزدیک با هم حرف نزدیم یهو گفت ینی تو بیای اینجا فقط دستمو میگیری گفتم اره بیشتراز این دیگه بلدم نیستم قبول کرد ولی به اندازه یه عمر استرس داشت ساعت 11شب بودو زمستون که هوا سرده کسی تو کوچه نبود گفتم در خونتون باز بزار دارم میام نوشت بیا هرچه باد اباد میخوام تجربه کنم ،خلاصه ماهم رفتیمو کسی هم متوجه نشد وقتی رفتم تو خشکش زده بود کنار دیوار یه بوی عطری میومد که ادمو مست میکرد کل چراغا هم خاموش بود راهنماییم کرد برم تو اتاق کناری رفتمو چن دیقه بعد اومد ارایش نکرده بود چون از بس ترسیده بود فکرشم نرسیده بود ولی همینکه اومد کنارم نشت بوی عطرش تا اعماق وجودم در بر گرفت نشستیم کنار هم چن دقیقه ای سکوت بودو نفس نفس زدن هردومون یه تونیک ابی تنش بودو یه ساپورت مشکی کنار هم بازوهامون خورده بود به هم یواش یواش استرسمون کم شدو رپبرا اولین بار بدون ترس دست همو گرفتیم یواش یواش سرمو گذاشتم رو سینه هاشو دست همو نوازش میکردیم صدای تاپ تاپ قلبش گوشمو نوازش میکرد یهو دستشو گذاشت رو صورتمو گفت میدونی چقد دیوونتم گفتم اره میدونم مثه تو فیلما بود صورتمون نزدیک هم شد لبامون رفت روهم یواش بوسیدیم همو سرمو کردم تو گردنشو یه نفس عمیق کشیدم مست بوی تنش بودم یه اه کشید که کیرمو به لرزه دراوورد هی به زور جلو خودمون میگرفتیم که بیشتر پیش نریم ولی نمیشد یواش یواش رفتیم تو بغل هم همدیگه رو ناز میکردیم،قدم بلنده 186هستم اونم یه چیزی کمتراز خودم بود یه 170میشد خلاصه رفتیم تو بغغل همو شرو کردیم به خوردن لب هم با دستم کمرشو ماساژ میدادمو یواش یواش میرفتم سمت کونش کونش اینقد خوش فرمو بزرگ بود که احساس میکردم دستم رو هواس یواش یواش رفتم سراغ گردنش خیلی بوی خوبی میداد گردنشو میلیسیدم براش اونم اه میکشید که اتیش میگرفتم،محکم چسبیده بودیم به هم کیرم راست کسش بود عشق بازی میکردیم باهم دستمو از زیر لباسش بردم سم سینش یواش میمالیدمش اندقد نرم بود که باورم نمیشد دستم خورده بهش چرخوندمش از پشت بغلش کردم اونم از خداش بود ولی میدونم که اونم مثه من نمیدونست که چیکار میکنیم چسبیده بودم بهشو سینشو میمالیدم یواش کمر بندمو باز کردم از شنیدن صداش یه اه کشید دستشو گرفتم گذاشتم رو کیرم ولی هیچ حرکتی نمیکرد یواش یواش شروع کرد مالیدن کیرم کیرمو دراووردو شروع کرد ناز کردن خیلی سکسی بود با روح ادم بازی میکرد از روشلوار کیرمو گذاشت لای پاش رو کسش منم جلو عقب میکردم گردنشو میخوردمو با سینش ور میرفتم دستمو گذاشتم رو کش شلوارش کشیدمش پایین یه اووف گفت کیف کردم کیرمو فرستادم لای پاش جلو عقب میکردم اونم ناله میکرد یهو دیدم کیرم داغ شد با دستش فرستاده بود تو کسش کیرمو اتیش گرفتم یه کس تنگو داغ شروع کردم به تلمبه زدن دادش در اومده بود یه خورد کردمش خیلی حال میده با لباس کس کردن امتحال کنین نه من لخت بودم نه اون خوابوندمش روشکم کونشو از هم باز کردم تا کیرم تا ته بره تو کسش اخه کپل های کونش مزاحم بود وای که چقد نرم بودن ابم داشت میومد در اووردم ریختم رو فرش دوباره کیرمو کردم تو کسش یه بیس دقیقه اس دوباره کردمش تو چند مدل مختلف اومد شده بود زیر عر ق هی اه میکشید یهو دیدم که ارضا شدو کیرمو سوزوند با ابش گفتم منم ددارم میام کیرمو در اوورد کرد تو کونش گفت بریز تمومش کن خلاصه چنان حالی داد کونش که نگو چنتا تلمبه زدمو ابمو ریختم توش همینجوری گرفتمش تو بغل کیرمم تو کونش یواش یواش خوابیدو اومد بیرون شلوارشو کشید بالا و برگشت سمتم گفت الان گرمیم ولی نمیدونی که غلطی کردیم خلاصه گذشتو ما اومذیم خونه دیگه بعد از اون نه اون پیام داده نه چون هردومون نمیدونستیم که کار به اینحا میکشه.
اگه اشکالی داره داستانای سکسی چون نمیشه همه جزئیاتشو گفت اخه هم وقت گیره همم زیاد باشه کسی نمیخونه پس به همه احترام بزارید چون همش راسته کسی بیکار نیست بشینه الکی دروغ بگه ممنون.

نوشته: ؟


👍 2
👎 6
31789 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

742496
2019-01-19 21:23:11 +0330 +0330

این داستان کمر اژدها!

0 ❤️

742502
2019-01-19 21:27:32 +0330 +0330

زن شوهر دار ندوست.
روضه نمیخونم اهلش نیستم . ولی جدا اگه زندگیتون رو دوست دارین سراغ زن شوهر دار نرین . زندگیتون بگای سگ میره . واقعا ده دقیقه یه ربع سکه ارزش یه عمر بدبختی رو نداره . بلاهایی سرم اومد که الان از یک کیلومتری زن شوهر دارم رد نمیشه. نکنید

1 ❤️

742599
2019-01-20 08:41:47 +0330 +0330
NA

یکی برام این کلمه رو معنی کنه رپبرا یعنی چی؟؟؟
اخه جاکش دهاتی تورو به چه داستان سکسی کونی ریدم تو سوادت

0 ❤️