سکس توی ماشین با پسر عمو

1399/09/09

اسمم شیما هست (اهوازیم)
22سالمه متاهلم
پسر عموم 28سالشه
از لحاظ ظاهری شباهت داریم بهم و خیلی سالم هست عاشق همیم
منو آرش از صمیم قلب همو دوست داریم و تلاشمونو برای رسیدن بهم کردیم امااا
خونواده من راضی ب این وصلت نشدن اینقد ما پا فشاری کردیم اینقد گریه و زاری که اخر دادنم ب پسری ک دوسش نداشتم
شوهرم تازه وارد 29سال شده دو ساله ازدواج کردیم
از لحاظ ظاهری و مادی خیلی عالیه و کمبودی نداره اما من عاشق آرشم

اسم شوهرم مهران هست قدش خیلی بلنده و درشته
دقیقا هم قد و هیکل آرش(ایشونم عرب هستن)

دوسال بود ک دیدن ارش واسم سخت بود نمیتونستم زیاد صداشو بشنوم ما هیچوقت از هم دست نکشیدیم چون نمیتونستیم
آرش قسم خورده که ازدواج نمیکنه

مهرانم از این ماجراها قبل عروسیمون خبر داره
اما این بدبختم عاشق منه داره تباه میشه
آقااا خلاصه

ما تابستون پاییز پارسال رفتیم شمال
خواهرام بودن با دامادامون و منو مهران
حدودا چهارماه بود حتی صدای ارشم نشنیده بودم
عموم بهمون زنگ زد و گفت زن عموم یه کاری واسش پیش اومده داره میاد شمال
خواهرمم اصرار کرد ک بگو بیاد اینجا تنها نباشن و فلان
درحالی ک عمومم ویلا داشت شمال
خلاصه …
یه شب منو مهران نم نم بارونم میومد روی تاب تووی باغ بودیم مهران داشت سیگار میکشید
زنگ ویلارو زدن
من دوییدم رفتم درو باز کردم
هیچکس خونه نبود جز منو مهران
•من قربون قد و بالاش برم
موهای حالت دارش که کمی خییسم شده بود
آرش من پشت در بود
قلبم ب تپش افتاده بود لکنت زبون گرفته بودم
همینجور ک محو ارش بودم زن عموم گفت شیما جان یهو بخودم اومدم با صدای لرزون سلام دادم
•بغض کرده بودیم هم من هم ارش
اشک توی چشاش حلقه زده بود
مهران اومد پشت سرم در حین سلام علیک بازوومو محکم فشار داد
چون متوجه نگاه منو ارش شده بود
منم دو هزاریم جاا افتاد

زنگ زدم خواهرم اینام خودشونو زود رسوندن…
خلاصه اونشب با خود خوریای عجییب ارش بخاطر کنار هم دیدن منو مهران گذشت…
صبح روز بعد ساعتای 5 احساس کردم ارش رفت پایین
(اتاق خواب ها طبقه بالا بود چون ویلا دوبلکس بود)
منم ک خواب ب چشام‌نمیومد با وجود ارش
رفتم پایین دنبالش
دیدم روی پله ایوون نشسته سرش روی زانوشه
با صدای خفه صداش زدم :
•آرش؟
خیلی سریع و هول روشو برگردوند:
•قربون آرش گفتنت برم عزیزمن
صدای مهران از توی خونه اومد:
شیما ؟؟؟

ترسیدم سریع رفتم توو مهران هنوز ب پایین نرسیده بود
سریع رفتم توو آشپزخونه لیوان آب برداشتم منتظر موندم مهران بیاد
گفت :
•اینجا چیکار میکنی؟
•مگ نمیبینی دارم آب میخورم
•چرا نگفتی من بیارم برات
•چه کاریه آخه
سرمو انداختم پایین رفتم ک برم بالا
پشت سرمو نگاه کردم دیدم مهران درو باز کردم دورتادور نگاه انداخت
شک کرده بود

خلاصه بخوام بگم
فردای اون روز صبح زود مهران رفته بود میوه بخره
خواهرم از آلاچیق بیرون صدام زد ک یه چیزیو ببرم واسشون
آرش گفت من میارم
توو آشپزخونه توی کابینت پایین بود
آرش اومد تو:
•صبح بخیر
منم ک سرم پایین بود گفتم صبح توام بخیر
•چقد خوشگل شدی
دوباره گفت کجاست ذغال گیر
گفتم الان میدم گفت نه بگو‌ کجاس
گفتم کابینت پایینی
نشست روو دو زانوش کنار کابینت
منم وایساده بودم کنارش
شروع کرد ب بوسیدن پام
گفت کاش پاهات همیشه مال من بود
(همیشه آرش پاهامو خیلی دوس داشت
همینطورم مهران
چون من ناخونای خودم خیلی خوبه و پاهای پر دارم همینطور ساق و مج پام )
سرشو آورد بالا
چرا لاک قرمز زدی ک پاهات بیشتر به چشم بیاد؟؟
منم تعجب کردم از این لحن آرش همچنان سکوت کرده بودم
دوباره گفت ببخشید چه فایده…رفت بیرون…
خلاصه اون روز گذشت
شب شده بود مهرانم مدام بغلم‌میکرد میبوسیدم طبق عادت همیشگی
من فقط چشم به آرش بود
چشای خون آرشو میدیدم دلم میریخت

توو همین قربون صدقه رفتنای مهران و بوسیدن من
یهو شنیدم صدای شکستن لیوان
آرش از شدت عصبانیت لیوان دستشو اینقد فشااار داده بود ک خورد شد توو دستش
دستش خونی شد
زن عموم دویید سمتش خواهرمم دستمال آورد
من پا شدم برم سمتش
مهران دستمو کشید انداختم روو مبل
گفت از جات تکون بخوری من میدونم و تو…
قلبم وایساده بود از نگرانی
دلم میخواست برم دستشو ببوسم
الهی دورش بگردم

مامانش خیلی ارش دوست داره و واسش عزیزه چون تک پسره و بچه بزرگشم هست
آرش از بچگی رزمی کار میکرد خیییلی سخت و وحشیانه دیگ این خراشای کوچیک تکونش نمیداد
با صدای بلند گفت هیچی نیس رفت بیرون از خونه
درحالی ک خون میومد از زخمش

خلاصه دامادمون واسش زخمشو بست…
آخرشب بوود مهران حموم بود(حموم مستر توی اتاق خودمون)
منم دیگ میخواستم برم توو اتاق همه جام تاریک
همه توو اتاقا بودن
میخواستم برم از پله ها بالا
آرش هولم داد چفتم کرد ب دیوار
خیلی ترسیدم یهو
صورتمو محکم توو دستش گرفت
گفت حق نداری بذاری بیاد طرفت امشب
نگاه وحشیش دوباره اروم شد صورتمو ول کرد
گفت خواهش میکنم نذار بهت دست بزنه دارم دیوونه میشم
من مهران میبیرم بیرون راجب یه چی باهاش صحبت میکنم سرگرمش میکنم
برو وانمود کن ک خوابی
نذار بیاد طرفت

منم قبول کردم
خودمو زدم ب خواب
مهران از حموم اومد بوسیدم منم ادای اونایی ک خوابن دراوردم
خودمو جمع کردم
ک ارش صدا زد مهران
(حالا فاکتور از اینکه هردو ب خون هم تشنن)
خلاصه حدودا نیم ساعت بعد مهران اومد بالا
منم همچنان بیدار
در اتاق نیم باز گذاشت
(اما از عمد نبود)
اومد کنارم نوازشم میکرد موهامو بوو میکشید
شروع کرد ب لیسیدن پشت گردن
چقدم من حساسم ب این قسمت
کمرمو زبون میکشید
(منم پشتم بهش بود)
برگردوندم
سینه هامو مک میزد گردنمو مک میزد محکم ک کبودشه
منم همچنان بسته بودم چشامو بروم نمیاوردم
میدونستم قصدش کبود کردنمه هی سرمو میچرخوندم
ولی ول کن نبود
(همیشه مهران کبودم میکنه هیچوقت جای سالم ندارم)
مث جنازه ها انداخته بودم خودمو بی حس
اروم رفت پایین شروع کرد ب لیسیدن کوسم
سر مهران کلا زیر پتو بود
بعد 5دقیقه پتورو برداشت از روش
فقط مک میزد میلیسید
عاااشق خوردنشم دیگ کاملا توو این دو سال حرفه ای شده بود
داشتم زبونشو توو کوسم حس میکردم دیگ دست خودم نبود
موهاشو میکشیدم بدنمو تکون میداد
تا اینکه چشمم خورد ب درب
وااااااای عشقم داشت نگاهم میکرد از لای در
نمیدونسم باید چیکا کنم
کفتم:
•مهران بسه دیگ
صدای ملچ مولوچ مهران تووی اتاق پیچیده بود
منم داشتم دیوونه میشدم با صداش

سرشو گرفتم کشیدمش باالا
گفته بسه دیگ میخوام بخوابم
مهران توجه نمیکرد مث سگ لیس میزد
ارش هنوز داشت نگاه میکرد
منم رووم‌نمیشد نگاهش کنم
فقط کلنجار میرفتم مهران باشه
دیگ بزوور خودمو کشیدم برگردوندم خودمو
باز مهران زبون انداخت بین کونمو
از سوراخ کونم تا کوسم لیس میزد
در حین خوردن انگشت برد توو کوسم دیک دیوونه شدم
ناله میکردم از روی شهوتم
برگردوندم خودمو تا راحتر کسمو مک بزنه
مهرااااانم چه میخورد اینقد لذتم زیاد بود ک با شهوت ب ارش نگاه میکردم
مهران میرفت پایین ساق پامو انگشتای پامو مک میزد باز میومد بالا
کوسمو میخورد اینقد خورد ک آبم سرازیر شد
میگفت جوون چه آبی
اووف چه آبی اومده ازت
باز مث وحشیا آبموو میخورد کوسمو مک میزد
سرشو ب کوسم فشار میدادم آبمو میریختم توو دهنش
دیگ نفس کم میاورد مهران
انگار وجود ارش حشریم کرده بود
همش تصور میکردم اون میخوره
نگاه کردم وااای دیدم عشقم داره گریه میکنه اشکاش میریخت
منم ک توو سکسم با مهران مث برده ها رفتار میکنم باهاش
اخه دوسشم ندارم زیاد فقط ب لذتم و اومدن آبم فکر میکنم
یهو سر مهرانو هول دادم گفتم بسه دیگ اااه
چون دیدن اشکای ارش حالمو بد کرد
بعد یک دقیقه
صداهای بلندی از پایین اومد
مهران نه خودش رفت ن گذاشت من برم
صدای مشتای ارش ب دیوار بود
صبح ک بیدار شدم رد انگشتای آرش کنده شده بود روی دیوار
دیوار ریخته بود
هیچکس متوجه خرابی دیوار نشده بود

آرشم با پانسمان زخمش زخمای انگشتاشم پوشونده بود
رفت بیرون دیگ نیومد زن عموم نگران شده بود
زنگ زد بهش گفت من دارم میرم اهواز با ماشین
تو با برو تهران بعد با پرواز بیا تهران

جلو همه بلند گفت ارش رفته
همه تعجب کردن ک چطور بی خبر چرا رفته
مهرانم ک توو کونش عروسی بود
منم دلشوره و استرس و نگرانی
دیگ مهران خیالش راحت شده بود
قرار بود با خواهرم تا شهر بریم ک بریم ارایشگاه پدیکور میخواستم برم
چون مهران خواسته بود لاک سورمه ای بزنم
خواهرمم وقت کاشت مژه داشت
خلاصه ما تاخته بودیم ب خودمون ک توو سفر یه تنوع بدیم

مهران رسوندمون بعد با دامادمون رفتن جایی
رفتم پدیکور تموم شده بودم دیگ تقریبا اما
نوبت خواهرم نشده بود
یهو دیدم ارش داره زنگ میزنه
قلبم وایساده بود
کفت بیا بیرون ارایشگاه ببینمت
(منو تعقیب کرده بوده اصلا نرفت بود اهواز )
منم ک مطمئن بودم مهران ب این زودیا زنگ نمیزنه و نمیاد
گفتم باشه
ب خواهرم کفتم میرم ارش ببینم
میکفت شیماااا شر درست نکن
خلاصه پا شدم رفتم بیرون
بارون شدیدم میومد نمیشد یه لحظع وایسی بیرون
سوار ماشین شدم
اخ دورش بگردم زیر چشم و ابروی مشکیش گود افتاده بود
موهاش حالت گرفته بود
کاپشن خیس بارون
چشای قرمز

•ارش منو ببخش بزور بود
•چیزی نگو
•ببینم دستتو
•چیزی نشده
•توروخدا با خودت اینجوری نکن
•سکوووت کرده بود
•ارش؟؟
•فقط میخواستم یه دل سیر نگات کنم بعدم برم حتی اهوازم نیام ب این زودی
•ارش توروخدا اینجوری نکن میدونی ک من دلخوشیم تویی
•سکوووت کرد دوباره
•ارش؟؟؟یه چیزی بگو
شروع کرد ب داد زدن
•لععععنتی بهت کفتم نذاار این کسکش نزدیکت بشه
نذاار سکس کنه
حداقل جلوی من این کارو نکن زندگیم سیاه میشه میبینم یه مرد دیگ داره با اونی ک من جونمم براش میدم از بچگی عاشقش بودم
عشق بازی میکنه
دستاتو میگیره
پاهاتو میبوسه
دارم میمیرم سخت تحملش درحالی که میکوبید ب فرمون
هق هق زدنش صداشو خش دار کرد
شیما مرگو با چشام میبینم وقتی بهت دست میزنه اینو بفهم‌من مرردم سخته برام
از بی عرضگیمه نمیمیرم ک این روزارو ببینم
خاک تو سر من ک نبردمت یه جا ک دست هیچکس بهمون نرسه
اخرم دادن ب غریبه ها

من سرمو انداخته بودم پایین از داد و بیدادای ارش
ترسیده بودم
دستشو گرفتم درحالی ک چشامم اشکی بود گفتم ببخشید اما تقصیر من چیه من خودم قربانی شدم
ارش:
•چرا گذاشتی بخوره؟همیشه اینکارو میکنه؟؟جلوی چشای من لذت میبردی؟؟؟؟(با گریه و صدای لرزون حرف میزد)
دیدی دارم میبینمت دیدی دنیا رو سرم خراب شده چرا ادامه دادی
میدونی من ارزوم بود؟؟؟میدونی من واس این لحظه ها هزارجور مطالعه کرده بودم ک راضی نگهت دارم توو سکس؟؟؟میدونی من آرزوی داشتن تک تک اعضای بدنتو داشتم؟؟؟
سرشو گذاشت روی فرمون باز زد زیر گریه میگفت نابودم کردی نه غرور گذاشتی برام نه هیچی
پیاده شو از ماشین
من گفتم ارش توروخدا ببخشید غلط کردم
(همه چی میگفتم ک فقط اروم بشه)
شیما پیاااده شد ب الله قسم هم تورو میکشم هم خودمو
درو باز کرد گفت پیاده شو
درو بستم محکم بغلش کردم گفتم من روحم مال توئه تموم عشق و احساسم مال تو آرش
منم ارزومه سکس و با عشقم تجربه کنم این عشقو درونم حسش کنم باهام بمون اگ نباشی میمیرم
قبل اینکه تو بکشیم خودم خودکشی میکنم
و واقعا همینطوره نبوده ارش چیزی برای زندگیم نمیذاره
همه دارو ندارم ارشه
اینارو بهش گفتم بغلش کردم اولش پا فشاری میکرد
بعد شل شد
دیدم دیگ واکنشی نشون نمیده
گفتم باشه دیگ من میرم …
دستمو محکم کشید برگردوندم وحشیانه لبامو مک میزد
سرمو فشار میداد از پشت
نفسم بند اومده بود
به چشاش نگاه کردم همش عشق و شهوت بود
با اون چشای خمارش روانیم کرده بود
سرشو برد توو گردنم بوو میکشید
آخ آخ میکرد
گفت برو عقب
رفتم عقب نشستم
ماشینش شاسی بلنده عقبش زیاد فضا داره
چون لنگای ارش هرجایی جا نمیشه ههه
سینه هامو میخورد مک میزد
دیوونه شده بود مث زامبیا بهم حمله کرده بود محکم و سریع و وحشیانه گازم میگرفتم و لباسامو در میاورد
مشخص بود میخواد سریع ب کسم برسه
واااای از لحظه ای ک حرارت دهنش ب کوسم خورد یه آخ از اعماق وجودم گفتم چ لذتی بود اون عضله های وحشیشو از بالا میدیدم
صدای مک زندشو میشنیدم
بارون محکم با سقف ماشین میخورد
روی شیشه های دودی ماشینم قطره های بارون
(ارش ماشینو توو یه کوچه پارک کرده بود)
چه ویو نابی داشتم
عشقم سرش لای پاهام بود کوسمو میخورد
انگار اولین بارم بود ک یکی کوسمو میخوره
قربونش برم اصلا خوردن بلد نبود
اما همه چیو رعایت میکرد
همینکه ارش بود من مست مست شده بودم
نبض کسم میزد
ارش:
•میمیرم برای کوست
وای چه کوسی…چقد خوشمزس لعنتی…
مک میزد محکم نفس میگرفت دوباره مک میزد
صدای نفساش روانیم کرده بود
دماغشو صورتو میمالید ب کوسم
انگشت میکرد مک میزد
میدونستم داره آبم میپاشه تا آبم میخواست بیاد سریع مک میزد ک بخورشون
•شیما کوست فقط مال منه(باورم نمیشه ارش اینارو داره میگ)
شیما این کوس مال منه (درحالی ک لیس میزد )
نذار اون عوضی بخوره
فقط من میخورمش
آخخخخ فدای کوس تپلت
قربون برم گووشت من
منم که همینجوری آبم میومد تموم بدنم لرز بود ک صدام دراومد
ارش کوسم فقط مال تو
بخورش ارش فقط تو بخورش
•دیگ نمیذاری کسی بخورش؟
•نه فقط تو ارش
•آبت مال کیه
•مال تو
•آب خوشمزت مال من فقط درحالی ک اوووم میکرد آبمو قورت میداد
•آخ کوسم
کونمو از روی صندلی برده بودم بالا دسته خودم نبود ب خودم میپیچیدم
با این حرکات من ارشم وحشی تر میشد
صدای ناله هاش میومد
سرشو بر میداشت کوسمو نگاه میکرد قربون صدقش میرفت
دیگ تحمل نداشتم دلم کیرشو میخواست
خودم دستمو بردم تووو شلوارش
ارش کیرتو میخوام نخور دیگ
توجه نمیکرد دستامو گرفته بود کوسمو میخورد
ارش کیییرتو میخوام
کیرشو دراورد واااای چه کیری نمیدونستم عشق اول اخرم همچین کیر بزرگ و پر رگی داره
کیر داغشو کرد توو کوسم
آبم از بغلای کیرش زد بیرون
تلمبه میزد همش صدای آب کوسم بود
کیرش از آبم سفید شده بود
بدنم کاملا بی حس شده بود در برابر ارش سست شده بودم هی آبم میومد
ارش تا آب کوسمو دید
کیرش دراورد زبونشو کرد توو کوسم میچرخوند
آبمو میخورد میومد بالا
دوباره تلمبه میزد من از شهوت چنگ میکشیدم ب کمرش
صدای ناله هامون بلند شده بود
اصلا برامون مهم نبود کسی بشنوه(خداروشکر بخیر گذشت هه)
صدام هی بالاتر میرفت ب جیغ تبدیل شده بود
ارش دهنمو کرفت
تند تند میکرد
آبشو ریخت تو کوسم نبض کوس منو کیر اون میپرید
اب داغشو حس میکردم
گفت ریختم ک بری قرص بخوری سریع پریوودشی دست اون مردیکه بهت کوس عشقم نرسه
کلی حرفای عاشقونه و دوباره اتمام حجت کردنش طبق معمول
ارایشمو مرتب کردم رفتم توو ارایشگاه
خواهرمم چندبار زنگ زده بود
بخیر گذشت و من اولین سکس با عشقم تجربه کردم و فهمیدم چقد عشق توو سکس مهمه…این حرفای ک رد و بدل شد همه ب عربی بود من ترجمه رو نوشتم
اگ خوشتان اومد ادامه داره…

نوشته: شیما


👍 25
👎 12
84801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

779239
2020-11-29 00:15:52 +0330 +0330

این چه روش تخمیه که هر جمله رو تو یه خط نوشتی؟چشممون یدکی نداره بخدا که بخاطر یه کستان بی مزه غیر واقعی و تخیلی به فاک بره.یعنی تو تخیلاتت شوهرت انقد بی غیرته که بین اون همه آدم در اتاقو بازبذاره و سکس کنه؟جمع کنید بابا

1 ❤️

779254
2020-11-29 01:38:12 +0330 +0330

البته قرص ضد بار دارى اكثر مواقع پريود رو ديرتر ميكنه نه زودتر

0 ❤️

779270
2020-11-29 02:45:50 +0330 +0330

تا تابستون پاییز خوندم
کسکش فصل جدید پیدا کردی؟

3 ❤️

779292
2020-11-29 09:04:34 +0330 +0330

خوبه ادامه بده

1 ❤️

779303
2020-11-29 10:46:29 +0330 +0330

عالی

0 ❤️

779316
2020-11-29 13:01:49 +0330 +0330

خاک بر سر آرش کنم،
یادش رفت دیشب شوهرت کصت رو میخورد و کصت دهنیه !؟

0 ❤️

779326
2020-11-29 14:50:49 +0330 +0330

مزخرف بود. توهمات یک پسر جقی که نگارش هم بلد نیست.

0 ❤️

779337
2020-11-29 16:21:33 +0330 +0330

نوشته و نگارشت فوق العاده بود
دمت گرم موفق و سربلند باشی

0 ❤️

779342
2020-11-29 18:56:04 +0330 +0330

سریال ترکیه ایه اهوازی تو شمال🙄🙄🙄

0 ❤️

779345
2020-11-29 19:10:08 +0330 +0330

من سعی میکنم نظر منفی ندم ولی خیلی تخیلی بود اگرم تخیلی نبود واقعا بد تعریف کردی

0 ❤️

779352
2020-11-29 21:02:54 +0330 +0330

چجور عربی هستید شما که اولا همه اسامی فارسی بود و نه عربی؟ دوما تا جاییکه ما شنیدیم تو مسلک عربها همیشه دختر عموی برای پسر عموست. و عقدشون رو مثلا تو آسمون ها بستند. اتفاقا همیشه دخترهای عرب زور میزنن که به پسر عموشون ندن.
در کل داستانت دور از واقعیت بود.

0 ❤️

779377
2020-11-30 00:01:42 +0330 +0330

چقد کس گفتیاااا. حواسته؟

0 ❤️

779394
2020-11-30 00:42:29 +0330 +0330

همش خیانت

همش شکست عشقی

کیرم تو زندگی ما

0 ❤️

779414
2020-11-30 01:53:34 +0330 +0330

خب میزاشتی ازش بچه داشته باشی 😂😂😂

0 ❤️

779429
2020-11-30 03:37:58 +0330 +0330

حس و حال سکس با زن متاهل و دوست داشتن عشق اول رو خوب نقل کردی
من چون حسادت و سختی سکس پارتنرم رو با شوهرش تجربه کردم میفهمم چی میگی

0 ❤️

779459
2020-11-30 09:48:25 +0330 +0330

دیس به خیانت
حتی اگه به اسم عاشقی به خوردمون بدن…

0 ❤️

779474
2020-11-30 12:39:46 +0330 +0330

چه کسشعر نابی
کیرم دهن تو و آرش و مهران

0 ❤️

779479
2020-11-30 14:11:21 +0330 +0330

Awli bod

0 ❤️

779698
2020-12-02 00:23:03 +0330 +0330

داستانت زیبابود چون منو یادیک عشق قدیمی اتداختی که اونم مثل مال تو خانواده هامون موافقت نکردن
فرقش با داستان تو توی دوچیز بود اول من هیچ وقت ازچشم شهوت بهش نگاه نکردم ودوست داشتم تاروزی که مال من نشده برام دست نیافتی باشه
دوم بعد اینکه ازدواج کرد دیگه هیچ وقت ندیدمش واین بیشتر اذیتم میکنه
در اخر درمورد داستانت ارش اکه واقعا عاشق تو بود هیچ وقت اجازه تجاوزبه خودش نمیداد ولی بااین کارش تموم عشق وعلاقشو از سر کیررش خالی کرد

0 ❤️

779821
2020-12-02 18:30:27 +0330 +0330

آرش نگو بروسلی بگو!😳🤔
مهران خان هم که کسکش تشریف دارن!🤔🤔😳😳😳😳

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها