درود بر همه
من ۳۵ سالمه یه بار ازدواج کردم جدا شدم .
و کلا هم شهوتیم زیاد.
داستان مربوط به سکس با زن متاهل هست. کوتاه می گم.
بعد از کلی دوری مرخصی گرفتم برگردم شهر مون به عشقم خبر دادم
بجایی که خوشحال شه ناراحت شد چون اونم همزمان باید میرفت مسافرت.
ولی قرار شد همو ببینیم حتی کم.وقتی از قطار پیاده شدم امده بود دنبالم با یه مانتو زرد که من دوس دارم شلوار چسب طرح ای کشی که کسش توش معلوم بود یه بلوز خاکستری که سینه های نودش رخ نمایی می کرد. دست دادم سریع ازش لب گرفتم. بعد راه افتادیم خونش نمیشد رفت چون ادم توشبود. منم خونه مجردی تو اون شهر نداشتم.
همینطور که میرفتیم یه جاده بیرون شهری انتخاب کردیم به امید خلوت بودن.
به کوچه باغی یه روستا تو راه رفتیم اب گرفتم ازش سینه هاشو از رو لباس فشار دادم چشماشو بسته بود دست کشیدم لای پاش گرم بود رطوبت کسشو حس کردم . دست کردم تو شلوارش زیر شرت اب غلیظ بین کسش بود خروسک کسشو مالیدم چشماش رفت شل شد منم زود تیشرتشو دادم بالا سینه هاشو از زیر سوتین کشیدم بیرون شروع کردم خوردن و مالیدن کصش که از دور موتوری امد جمع کردیم خودمونو رفتیم تو دل جاده.
به یه جایی رسیدیم کنار جاده سر بالایی داشت رفتم روش دیدم از اطراف زیاد دید نداره چون جاده پایینه.
تو ماشین قبلا زیاد دسمالیش کرده بودم و کصشو ارضا.
سریع گفتم صندلی رو بخوابون سمت شاگرد بود گفت چرا تامنم مهلت ندادم خوابوندم صندلی رو شلواروشرتشو خواستم بکشم استرس داشت ولی من کشیدم پایین افتاد کف ماشین یکم کشیدمش پایین خوابیدم روش سر کیرمو گذاشتم لای پاش و ازش لب گرفتم اینقدر خیس بود که راحت جلو عقب می کردم اونم ناله می کرد می گفت بکنم عشق من مال تو ام بکن عزیزم گفتم چی کار می کنی گفت دارم کص میدم به عشقم .
تند تند و محکم کردمش ابم امد ریختم رو شکمش دنبال دسمال بودم بعد که پاک کردم دستمو گرفت گفت می خوام منو ارضا کن با دستت
گوششو می خوردم براش می مالیدم همش اه و ناله می کرد می گفت بکن بکن منو عشقت و بکن. یدفعه لرزید پاهشو سفت کرد و ارضا شد. منم کلی بوسش کردم پریدم پشت فرمون خودمونو جمع و و ر کردیم منو رسوند سر کوچه خودشم رفت خونشون .

نوشته: ارش