سکس در گودال رفاقت (۱)

1400/04/25

سلام
من مسعودم و بار اوله که دارم مینویسم امیدوارم لذت ببرید
من ۲۷ سالمه و این اتفاق بر میگرده به ۲۴ سالگی
داستان از اینجا شروع میشه که من به شدت عاشق یکی از همکلاسیام میشم توی دانشگاه اهواز (آزاد) یه دختر چشم ابرو مشکی با چشای عسلی ( منم که عسلی) خلاصه بعد از یه ترم دلو زدم به دریا و بهش گفتم و خیلی زود با هم عیاق شدیم
اسمش پگاه بود و هر دو اهوازی بودیم
یادم نمیره اولین باری که بدن پگاه رو دیدم( البته توی عکس) باورش نمیکردم که یه بدن سبزه اینقدر میتونه زیبا باشه البته سبزه ی سبزه نبود کمی سبزه بود
ولی داستان از اینجا شروع نمیشه
من و علی هردو همکلاسی بودیم از دبیرستان و ریز و درشت هم رو میدونستیم
من میدونستم که علی یه مقدار مشکل جنسی داره و هراز گاهی با پسرا میپره
رابطه من و پگاه بدون سکس کات شد و ما کلی سکس چت داشتیم قبل از اون و تو کفه خ
هم بودیم
و اون کلی عکس از من داشت و منم همینطور از اون
خلاصه
نفهمیدم چی شد که این دوتا شدن یار هم
با هم دوست شدن و پیش رفتن تا به ازدواج ختم شد
ولی من همیشه تو کفه پگاه بودم و نمیتونستم فکرشو از سرم بیرون کنم
ولی به هر حال اون ازدواج کرده بود و زندگی خوبی داشت
بگذریم
و اینجا شروع ماجراست
یه روز علی منو دعوت کرد واسه ناهار
الکی هم نگم همه چیز عادی بود برام و پگاه هم مثل این داستانا که میگن یه لباس معمولی تنش بود
ولی علی مدام ما رو توی تایمای کم تنها میذاست و من حس میکردم نگاه های پگاه رو
اون روز گذشت
یه شب که من دعوتشون کرده بودم واسه شام و دوس دخترمم اومده بود کنار هم نشته بودیم من و علی که یهو علی گفت دوس دخترت چه کونی داره عوضی
گفتم آره مبارکه صاحابش ما که موقتیم
گفت آره بابا کون خوبو باید موندگار کرد زیر خودت
مثل من ، یکم جا خوردم و چیزی نگفتم
بعد گفت ولی کونش به پای پگاه نمیرسه
پریدم وسط حرفش و گفتم بچهکونی بسه داری کس میگی دیگه
اون شبم گذشت و این شد یه جرقه تو ذهن من که انگار علی هنوز همون حساشو داره و دوس داره این چیزارو بگه چون همیشه از دوس دختراش میگفت
خلاصه یه روز پگاه به من پیام داد که کار دارم باهات
گفتم در خدمتم
و گفت شب توی تلگرام بهت پیام میدم
گفتم باشه
شب خسته و کوفته بودم اومدم خونه دور شام بودم که پیام داد
سلام و احوال پرسی و اینا
اینجا هم اضافه کنم که من یه اتفاقی واشه بیضه هام افتاده بود و مشکل بی حسی مقطعی داشتم واسه همین تایم سکسم یه مقدار بالا بود و علی و پگاه اینو میدونستن
بماند که حرفای ما دوتا چی شد که مثل قدیم نصفه شب به سکس چت رسیدیم و خودمم باورم نمیشد
وقتی بهم گفت دوس دارم واسه یه بارم که شده تو منو بکنی دیوونه شدم
ولی بهش گفتم نه علی رفیق قدیمیمه
گفت علی با من
گفتم یعنی چی؟
گفت ما دوتا خیلی وقته داریم راجع به این موضوع با هم حرف میزنیم
کلی هم بهت خط دادیم ولی تو اصلا نمیگرفتی
خلاصه بحثمون به جایی کشیده شد که گفتم ببین شاید من روم‌نشه
میخوام وقتی من میام علی توی یه اتاق دیگه باشه و تو هم لخت منتظر من
گفت باشه
و بلاخره داستانی شروع شد که شما منتظرش بودین
رفتم جلوی در و درو وا کرد پگاه
تو حیاط هزارتا چیز تو سرم میچرخید
خلاصه رفتم در هال رو باز کردم و چشام در اومد
علی و پگاه هر دو لخت جلوم بودن
ناخودآگاه برگشتم سمت در و خواستم ‌بیام بیرون و داغ کرده بودم
پگاه گفت مسسسعود
منم موندم
گفت مگه منو نمیخوای
وقتی دیدم جلوی علی اینجور حرف زد برگشتم و گفتم معلومه
اینم بگم که من خیلی شوخی داشتم باهاشون
گفتم علی زنت قرض دسته منه با اجازه
و علی یه لبخند زد و چشمک زد
پگاه یه دختر نسبتا درشت بود
با لگن بزرگ و سینه های کوچیک
یه هیکل گلابی شکل
با رونای تپل
و برخلاف من علی با یه کیر ۱۱ سانتی و یه بدن شل که کلا با ورزش غریبه بود
ولی سیکس پکای من همیشه تو چشم بودن
لخت شدم من و علی قرار بود بعد اضافه بشه
رفتیم تو اتاق و بغلش کردم و گفتم بعد چند سال مال من شدی بلاخره عشقم
لبامو گذاشتم رو لباش و زودی کیرم شقه شق شد
خندید و گفت عجله داریا
گفتم آره
خوابوندم رو تخت و شروع کردم به بوسیدنش
گردنش و گوششو میخوردم و ممه های کوچیکشو میمالیدم
باورم نمیشد دارم اینکارو میکنم
شروع کردم به خوردن سینه هاش که نفس نفساش شروع شد
پا شدم و با حالت داگی نشوندمش رو تخت و خودم رفتم پایین
لپای کونشو وا کردم و سرمو بردم نزدیکه کسه خوشکلش
میخواستم نفسامو حس کنه و داشت آه میکشید
لبامو گذاشم روشو آروم بوسیدمش
یهو گفت وای مسعود منم میخوام
اینو که گفت زبونمو کشیدم لای کسش و داشت دیوونه میشد
یهو علی اومد تو
گفت خوش میگذره
گفتم کسخل چرا زودتر نمیذاشتی ما به هم برسیم
گفت خودت احمق بودی وگرنه من بهت راه میدادم
یکم کسشو خوردم و رفتم رو تخت و پگاه گفت وااااای علی دیدی بهت گفتم نگاش کن و با ذوق کیرمو نگاه میکرد
یهو برگشت و کس و کونشو گذاشت رو صورتم و شروع کرد به ساک زدن
کاملا جدی میگم که بهترین حس خفگی زندگیم بود
تا نصفه کیرمو ساک میزد و سرشو میلیسید و منم کسشو به زور میمکیدم اون زیر یه حس کردم دو نفری دارن میخورن
راستش اول زیاد خوشم نیومد و یکم پگاه و زدم کنار
بعد دیدم علی گفت منم میخوام‌مسعود ترو خدا
زنم ماله تو کیرت ماله من
گفتم تو‌تخمامو بخور
خوابیدم رو پگاه و آروم کیرمو فرو کردم توش
وااای واسه کسی که اینقدر ازدواج کرده خیییلی تنگ بود چشام وا شد یهو انرژی گرفتم و اون یه آهه بلند کشید
لباشو شروع کردم به خوردن و آروم فرو میکردم تا ذره ذره ی کیرمو حس کنه و دیدم که علی داره از پشت کون و تخمامو میخوره و داشت خوشم میومد
سرعتمو توی تلمبه بردم بالا و گوشای پگاهو میخوردم و گاهی آروم میزدم تو لپاش چشاشو بسته بود و لذت محض میبرد
میگفت واااای چرا چند سال پیش نیومدم جرم بدی
وااای علی ببین داره جررررم میده
میگفتی دوستم اینجور نیست
ببین چه بکنیه مسعوده من
علی مسعود شوهره منه بکنه منه و من داشتم از حشریت میمردم و داشت آبم میومد و به بهونه ی تعویض پوزیشن به کیرم مهلت دادم
علی اومد جلوم و پگاه رو داگی کردم ، علی کیرمو گرفت تو دستش و شروع کرد به خوردن ، یکم داشت حسمو‌میپروند که سرشو چسبوندم به کس پگاه و روم بازتر شده بود و میگفتم بخور کسشو کسکش
بخورش تو که کونیی و نمیتونی بکنیش من باید زنتو حامله کنم بخووور و اون‌میلیسید و موهاشو کشیدم و گذاشتمش کنار
رفتم پشت پگاه با دو دستم محکم زدم رو کونش که جیغ زد و کونشو وا کردم و تا ته کردم تو کسش که یهو نفسش گرفت و بعد یه آهه بلند کشید گفت کشتیم توووو
تازه یه ربع از سکس گذشته بود که وسط تلمبه هام دیدم روناش داره میلرزه و من محکمتر میکردمش و علی کیرشو کرده بود تو دهنش
وقتی تلمبه میخورد از کیرم کونش موج میزد و من حشریتر میشدم و تلمبه هامو سرعتی کردم و مدام چک میزدم به کونش که یهو به شدت لرزید و شد
کمرشو گرفته بودم و خوابیدم روش و هی میگفت وااااای واااای بلاخره ارضام کردی تو
علی من اینجوری ارضا میشم
بااا کییییر نه با لیییس و علی هم به جای ناراحتی بیشتر بوسش میکرد و قربون صدقش میرفت
هنوز کیرم تو کسه تپله سبزه ی پگاهم بود
گفت مسعود مرسی گفتم هنوز جا داره
و شروع کردم آروم تلمبه زدن
عاشق لرزش کونش شده بودم
درش آوردم و خوابیدم
علی اومد و تخمامو میخورد و اون سره کیرمو لیس میزد
گفتم بشین روش ببینم سوارکاریت چطوره
داگی که به نظیره
علی گفت عشق آبشو بیار که کیرمو تنظیم کرد و نشست روش
و ممه هاشو میمالید
کص طلا بالا پایین میپرید روش و ممه هاش با اون نوکای کوچولدشون دلبری میکردن و من بغلش کردم تو همون حالت گرفتمش و تلمبه های اصلیمو میزدم و علی هم دراز بود رو تخت و خودشو انگشت میکرد
من اونو دیدم یه لبخند زدمو انگشت کردم تو کون پگاه و تلمبه میزدم و علی گفت جاااان معود بکنش عشقمو
گفتم عشقه تو نیست
زنمه کسکش مگه میخوای بکنمت؟
گفت آره چرا که نه تلمبه هامو محکم کردم و ۲۵ دقیقه از سکسمون گذشته بود و پگاه دوباره تو بغلم ارضا شد و من با کلی بدبختی جلوی خودمو گرفتم کیرمو در آوردم و بردمش تو پذیرایی
پگاه زور راه میرفت و گذاشتمش رو دسته ی مبل ( عاشقه این کارم)
شروع کردم به کردنش
اهههههه آهههههه آهههه ناله میکردم و اون اروم اروم فقط میداد و و گاهی یه تقه ی محکم بهش میزدم و میگفتم عللللی زنت داره آبمو میاره
یهو کشیدم بیرون و دیدم پگاه برگشت تا برگشت که به خیاله خودش آبمو ببینه علی با مالوندنه کیرش آبشو آورد و ریخت رو پارکت
و من لبامو گذاشتم رو لباش و کونشو چنگ زدم
نشوندمش رو مبل تک نفره و پاهاشو دادم بالاو کردم تو کسش تایممون بیش از ۴۵ دقیقه شد
محکم و سریع میکردمش و فقط چشاش بسته بود و آه و ناله میکرد
هیچی نمیگفت فقط کس میداد
علی اومد لپشو بوسید و گفت پگاهم دوس داری شوهره جدیدتو ؟
آبتو آورده تو هم آبشو بیار دیگه
پگاه میگفت قربونه کیرت برم من خییییلی عااااشقتم کسم ماله کیرای شماست
مسعود بریز رو سینه هام
و منم دیوونه شده بودم و چک میزدم با سینه هاش و در آوردم
تا اومد بشینه جلو کیرم من آبم پاشید تو صورت و سینه هاش
میگفت واااای چه داغه وااایعلی بعلش کرد و از هم لب میگرفتن که یه انگول دادم به علی
واقعا حسه بی نظیری بود و آب کیره من رو لبای پگاه بود و لب میگرفتن از هم
خودمو انداختم‌رو تختشون و …
ادامه دارد…

نوشته: Maskochike


👍 12
👎 5
20901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

820430
2021-07-16 07:30:40 +0430 +0430

❤️ 👌

1 ❤️

820432
2021-07-16 08:00:26 +0430 +0430

تو مگه تو پذیرایی نبودی چجوری آبت اومد افتادی رو تخت راستش و بگو اگه کون دادی به من بگو تا کمکت کنم بیشتر بکننت

5 ❤️

820439
2021-07-16 08:34:56 +0430 +0430

کص گفتی داداش ،بدم کص گفتی

4 ❤️

820446
2021-07-16 09:20:32 +0430 +0430

ایست توقف لطفا،
اول اینو بگو
چشم و ابرو مشکی با چشمای عسلی؟؟؟
یعنی چی؟
نمیخوای بگی یک چشم رنگ مشکی یکی دیگه عسلی مثلا!!! 😂 😂
بیخیال داستان همین اندازه خوندم فیز کامل یا فیزنما شدم موفق باشی عسلی مشکی

(((یه دختر چشم ابرو مشکی با چشای عسلی ))))

6 ❤️

820447
2021-07-16 09:30:17 +0430 +0430

واقعا تا چقدر توی تخیلات خودتون فرو میروی. که حتی مرزهای کوس و شعر و کاملا رد کردی دیگه . اگر دلت میخواد زنتو‌بدی بکنیم خب هماهنگی لازم ‌ با من یکن جدی میگم‌ هماهنگی و انحام بدیم اگر خیالم راحت باشه اوکی هستی انوقت تو هم حالش و میبری

2 ❤️

820526
2021-07-16 23:28:18 +0430 +0430

تموم شد؟
خیلی تاثیرگذار بود 😂😂😂🥱🥱🥱🥱
جقی

1 ❤️

820572
2021-07-17 02:03:00 +0430 +0430

ینی اسم داستانو دیدم گفتم اینم قراره دلو بزنه به دریا 😒

0 ❤️

820578
2021-07-17 02:12:58 +0430 +0430

دیــــوث داستان چند بار شروع داره؟
ادامه شو ننویس خواهشا 😒

0 ❤️

820654
2021-07-17 13:50:01 +0430 +0430

پر از چالش سکسی در پیج زیر
https://www.instagram.com/p/CRa8GvOHfV8/?utm_medium=copy_link

0 ❤️

820821
2021-07-18 03:48:52 +0430 +0430

Queen_weary
باور كن و جدي ميگم واقعا تاثیر گذار بود
هنوز نتونستم این داستان رو فراموش کنم
مخ نداشتم قبلا الان دیگه کاملا کله ‌ندارم که مخ توش باشه ، روزی صدبار به این جریان
که چشم و ابرو مشکی با رنگ چشم عسلی
چجوری؟ اصلا شک کردم رنگین کمان باشه اون جفت چشم 😂
تاثیر گذار در حد پاره پوره و جرو وا جر دادن مخ من بوده 😂

1 ❤️

822652
2021-07-26 21:13:02 +0430 +0430

چشم ابرومشکی باچشمای عسلی؟زدی روی کونش کونشوبازکردبعدکردی توکسش؟هم جق میزنی هم مینویسی؟
کستان محض بود

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها