سکس در 15 سالگی

1391/01/19

سلام اول از همه باید بگم این داستان واقعیه میخوای باور کنید یا نکنید گرچه خیلی ها باور نمیکنند و فحش زیرو بالای منو میدن!
تابستون بود(همین تابستونی که گذشت)خونمونو تازه عوض کرده بودیم همه مشغول چیدن وسایل و کارای خونه بودن منم رفتم بیرون که یک دوری بزنم با محل اشنا بشم از اسانسور که اومدم بیرون(خونمون یک ساختمون 3 طبقه بود خونه ماهم طبقه اخر)دیدم چند تا دختر تو پارکینگ دارن اسکیت بأزی میکننو حرف میزنن منم تا حالا ندیده بودمشون تا منو دیدن شروع کردن به پچ پچ کردن منم همینطور که رد میشدم یک نگاه بهشون انداختم هم سن و سال خودم بودن یکیشون خیلی خوشگل بود چند ثانیه همینطوری روش قفل کردم!بعد رفتم بیرون وقتی برگشتم نزدیکای غروب بود رفتم در اسانسورو باز کردم دیدم همون دختره داره کلید طبقه 3 رو میزنه مثل أینگه تأزه اومده بود تو اسانسور میخواست بره وقتی رفتم تو گفتم:سلام
-سلام شما هم میرید طبقه 3دیگه؟
-اره
بعد 3 رو زد بعد اومد روبه روی من وأیستاد همینطوری داشتیم به هم نگاه میکردیم گفتم:میتونم أسمتون رو بدونم؟
-نیوشا شما؟
-منم علیرضا
-دیشب از صدای اسباب کشیتون خوابم نبرد
-ببخشید دیگه تقصیر من نبود
-راست میگید امشب که سر صدا ندارید؟
-نه دیگه خیالتون راحت با خیال راحت بحوابید امشب
-امید وارم
دیگه رسیدیم درو بأز کردم گفتم بفرمایید بعد رفت سمت در خونشون منم رفتم خونمون دقیقا رو به روی هم بود
فرداش اومد در حونمون با یک کاسه آش سلام کرد گفت:بفرمایید نظریه منم همونطور که اش رو میگرفتم تشکر کردم گفتم لازم نیست انقدر رسمی صحبت کنید بعد یک لبخندی زد و منم درو بستم اونروز تا صبح به فکرش بودمو به این فکر میکردم که باهاش دوست بشم صبح پشت در از چشمی در نگاه میکردم تا بیاد بیرون بعد 20دقیقه رفتم بیرون منتظر اسانسور بود کنارش وایسادتم گفتم:سلام صبحتون بخیر
-سلام صبحت بخیر!مگه نگفتی رسمی نکن؟
-اها یادم رفت صبحت بخیر سوار اسانسور شدیم یکم که گذشت گفتم میشه شمارتو بدی؟
گوشیشو از جیبش در اورد گفت:شمارتو بگو بعد یک تک زد به گوشیم گفت:کجا میری؟
-میخوام برم بیرون بیشتر با اینجاها اشنا بشم دیروز زیاد دور نرفتم
-میخوای باهات بیام من ایجاهارو خوب میشناسم؟
-چراکه نه باشه
نزدیک 2ساعت بیرون بودیم باهم خیلی صمیمی شدیم بعد برگشتیم گفتم مامانت نمیگه کجا بودی؟
-نه با خودش فکر میکنه تو کوچه با دوستام بودم
شب بهش اس دادم چیکأر میکنی؟
-به این فکر میکردم که چقدر مهربونی تو چی
-منم داشتم به همین فکرمیکردم
-تو منو دوست داری؟
من که تعجب کرده بودم گفتم فکر کنم تو چی
-من فکر نمیکنم دوست دارم مطمعنم عاشقت شدم
خلاصه 2هفته گذشت هرروز باهم میرفتیم بیرون میگشیم تا یک روز گیر داد گوشیتو بده منم نمیخواستم چون توش نزدیک 300تا سوپر داشتم(یک رم4پر)خلاصه گرفت گفت حالا بزار ببینم چی داری که نمیخوای بدی رفت تو سوپرا گفت همین؟فکر میکردم بامن انقدر راحت باشی که نخواد واسه 4تا فیلم سوپر گوشیتو ندی گفتم خب عزیزم ناراحت نشو گفت باشه از اونشب همش با خودم میگفتم چی میشه من با این سکس داشته باشم بعد میخندیدم به خودم میگفتم تو این سن!چند روز بعد شب ساعت 10 اس داد که حیلی اعصابم خورده و ناراحتم
-چرا عزیزم
-متکا بغلیمو مامانم شسته چیزی نیست بغلش کنم
-میخوای بیام منو بغل کنی؟
-میتونی بیا
-میام ها
-گفتم میتونی بیا
خب فکرشو کرده بودم که گفتم بیام رفتم تو پارکینگ یک نردبون تو پارکینگ بود برداشتم گذاشتم رو دیوار رفتم بالا درست پشت پنجره اتاقش زدم به شیشه منو که دید از جاش پرید اومد پنجره رو باز کرد گفت دیوونه اینجا اومدی چیکار گفتم خودت گفتی حالا بزار بیام بعد رفتم تو نشستم کنار تختش اومد کنارم نشست همینطوری که داشت حرف میزد یک لحظه نفهمیدم چی شد بغلش کردم لبامو گذاشتم رو لباش با خودم گفتم الان منو پرت میکنه کنارو…هزارتا فکر وقتی سرمو اوردم عقب دیدم خودش پرید روم جوری که من رو تخت بودم اونم روم تا 10دقیقه همینطوری لب میگرفتیم منم که لباس راحتی تنم بود کیرم شق شده بود از شلوار داشت میزد بیرون!بعد که دیگه راست شده بود زیره شیکمش بود همونطوری که داشتیم لب میگرفتیم بادستش شلوارمو داد پایین کیرمو گرفت دستش من پاشدم شلوارمو کشیدم بالا گفتم چیکار میکنی دیوونه گفت وای چه کیری(12سانتی متر)گفتم هنوز کوچیکه دیگه باید برم گفت کجا مکه نگفتی به جای متکأم شب میأی بغلم؟گفتم حالت خوبه الان مامان بابات بیان چی گفت بابام نیست(راننده شبا نیست بیشتر وقتا)مامانم کاری نداره گفتم چند دقیقه میمونم میرم بعد اومدم رو تختش نشستم گفت چرا نشستی پشت سرم بود برگشتم که بگم پس چیکار کنم؟دیدم لباساشو در اورده فقط شورت داره چشام داشت میزد بیرون سینه هاش مثل یک دختر 18ساله بود خودشم سفید پرید بغلم شروع کرد به لب گرفتن بعد نشت رو شکمم اومد لباسامو در بیاره گفتم چیکأر میکنی گفت کأریت نباشه منو لخت لخت کرد شورت خودشم در إورد کسش مثل هلو بود رو تخت خم شد گفت بیا دیکه گفتم کجا گفت اه بیا أون تیکه کوشتو بکن تو این سوراخ!گفتم مثله اینکه سوپر زیاد دیدی یادت رفته 15سالمون بیشتر نیست بچه ایم بچه گفت به درک اومدخودش اومد بشینه رو کیرم تا اومدم پاشم نشست هم سره کیرم رفت تو پرید جیغ کشید مامانش اومد گفت چیه در قفل بود گفت هیچی عنکبوت بود کشتمش بعد مامانش شب بخیر از پشت در گفت رفت گفتم دیوونه درد داره میفهمی؟15سالته نمیشه پاره میشی عزیزم اومدم لباس بپوشم برم گفت هیچ جا نمیری رفت کرم اورد مالید به گیرم بعد داد به من گفت بزن به کونم منم سورأخ کونشو چرب کردم باورم نمیشد یک کون و کس جلوی چشم بود بعد استین لباسشو کند دور دهنش بست أومد بشینه دیگه که دیدم حالا همه روبه راهه حودم پاشدم خمش کردم أروم یکم فرو کردم با صدای خفه جیغ جیع میکرد یکم بیشتر فرو کردم تا نصفه استین لباسو برداشت دیدم داره گریه میکنه اومدم در بیارم کفت باور کن تا ته فرو نکنی جیغ میکشم گفتم خب الان جر میخوری تا یک مدت درد داره گفت به درگ بعد دوبأره استین لباس رو بست دستاشم کذاشت جلو دهنش منم فشار دادم تا ته معلوم بود داره جون میده ولی در نیاوردم بعد چند لحضه أروم عقب جلو کردم داد میزد با همون صدای خفه (صدأشو من به زور میشنیدم)باورم نمیشد انقدر زود به ارزوم رسیده بودم بعد یکم انگار گشادتر شده بود اروم عقب جلو میکردم بعد سریعتر تند دیگه مثل قبل صدا زیاد در نمیاورد استینو از جلو دهنش برداشت میگفت جان جان سریعتر بعد چند دقیقه داشت ابم میومد اومدم در بیارم گفت ابتم اومد نبأید در بیاری منم ابمو ریختم(تازه 6ماه بود ابم میومد)دیگه حس نداشتم تاساعت 2بغل هم بودیم از هم لب میگرفتیم تا الان که 8ماه گذشته نزدیک 40 بار دیگه تو کونش گذاشتم کونش دیگه گشاد شده درضمن حتما میگین چطور مامان بابای من نفهمیدن من رفتم و نیستم باید بگم اتاق من جوریه که وقتی در خونرو باز میکنه همون کناره منم از صبح تا شب تو اتاقم کسیم بهم کاری نداری فقط واسه غذا خوردن میام بیرون طولانی بود ببخشید میخواستم کامل توضیح داده باشم.

نوشته: علیرضا


👍 8
👎 1
159673 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

315926
2012-04-07 22:45:21 +0430 +0430
NA

داستان نوشتنت خوبه از الان تمرین کن تا وقتی بزرگ شدی بعد بیا داستان بذار
حالا برو کونتو بده.

1 ❤️

315927
2012-04-08 00:58:20 +0430 +0430
NA

سلام علیرضا جون خوبی عزیزم
اول از این که دوست دارم باهات بیشتر آشنا بشم
دوم اینکه عزیزم اون نردبانت چند متره که از طبقه سوم سر در میاره میشه بگی فدات شم !!!
منتظر جواب و ایمیلت هستم .

0 ❤️

315928
2012-04-08 01:12:07 +0430 +0430
NA

جوجو.شلوارتو بکش بالا.دماغتم نیز!!

0 ❤️

315929
2012-04-08 02:50:29 +0430 +0430

اگه داستانت واقعی باشه پس کردنی باید باشی.

0 ❤️

315930
2012-04-08 03:14:50 +0430 +0430

تقریبا هر طبقه ساختمان 3 متر و خورده ای ارتفاع داره و اگه طبق سوم باشی میشه 10 متر. بعد تو پسر کونی از نردبان 10 متری رفتی صاف روبروی پنجره دختره و هیچ کسی هم تو رو که ندید. آقا پسره بچه کونی “اینویزیبل من” اون نردبون تو کونت. باشه؟ فعلا کون بده تا بزرگ بشی. بعد بیا داستانت رو بنویس. صبح باهاش آشنا شدی و شب بهت گفت که عاشقت شده؟ کیر تو داستان تخمیت.

1 ❤️

315931
2012-04-08 04:19:31 +0430 +0430
NA

کس شهر محض

0 ❤️

315932
2012-04-08 05:21:19 +0430 +0430
NA

عزیزم داستانت خوب بود.من اشکال زیادی ندیدم.

0 ❤️

315933
2012-04-08 05:59:53 +0430 +0430
NA

اخه خالیبند من که مردم از خنده وقتی گفتی نردبون گذاشتم مگه نگفتی طبقه 3 بودین نردبون اتش نشانی هم به زور میرسه تا اونجا
:p داداش ریدی

0 ❤️

315934
2012-04-08 06:21:51 +0430 +0430
NA

من به کسی کاری ندارم باور کردم و خیلی هم خوشم اومد افرین پسر خوب این کارا رو الان نکنی کی میخوای بکنی

0 ❤️

315935
2012-04-08 07:19:26 +0430 +0430
NA

ايول ، كوني 15 ساله

0 ❤️

315936
2012-04-08 10:44:21 +0430 +0430
NA

وااااااااای
عجب فیلم خفنی بود!!!
داداش میشه اسمشو به ماهم بگی بریم بخریمش من که تو کف صحنه هاش موندم!!!
با خوندن این داستان یاد فیلم شیرینی امریکایی افتادم که از این جور کس کلک بازیا توش میکردن!!!

.
.
.
جدا از شوخی یه شباهت جالب بین منو دختره وجود داشت اونم اینه که جفتمون باید حتما موقع خواب یه متکایه سفت زیر سرمون باشه یه دونه نرم تو بقلمون وگرنه اصلا خوابمون نمیبره…®

0 ❤️

315937
2012-04-08 12:26:20 +0430 +0430
NA

آخه بچه كوني هر2تاتون توطبقه سوم ساكنيد چطوري نردبان گذاشتي آخه نميشه كه كسكش_همون نردبان تو كون خودت وبابات_بروكون بده بعد بيا داستانشوبنويس خاليبند كيري_كيرم تو سنت

0 ❤️

315938
2012-04-08 15:32:05 +0430 +0430
NA

مگه کاربر سایت نگفته زیر 18 سال نباید بیاد اینجا…حالا که دیگه اومدی مارو هم سن و سال خودت فرض نکن کوچولو دیگه ام از این داستانای کس شعری ننویس

0 ❤️

315939
2012-04-08 16:03:43 +0430 +0430
NA

بچه ها یکی به این دکتر کونی بفهمونه کس کش اینجا جای نظر دادنه نه جای کون دادن و دنبال دوست گشتن کیرم تو اون دانشگاهی که تو توش درس خوندی کون کش عوضی کس خل خر

0 ❤️

315940
2012-04-08 19:07:46 +0430 +0430
NA

هري پاتر!
نزديك 40 بار نردبان گذاشتي و رفتي طبقه 3 كرديش؟
عجب نردبان با بركت و نامرئی كه هيچ كس نديدش

1 ❤️

315942
2012-04-12 15:22:07 +0430 +0430
NA

آق پسر؟
راجب بچه های شهوانی چی فکر کردی؟
اینا همشون پیر این کاران
عجب جنده ای بوده ک تو اون سن…
راستی فیلم کمتر ببین!!!

0 ❤️

315943
2012-04-13 07:40:56 +0430 +0430
NA

بچه کونی من که میدونم دختر همسایه دارین اما بهت پا نمیده وتو ازش خوشت میاد اما نمیتونی کارکنی شب وروز تو حموم به فکرش جق میزنی پس برو جقتو بزن

0 ❤️

315945
2012-04-13 08:02:55 +0430 +0430
NA

من با tabasom jonموافقم راستی فکر کنم خواب دیدی با هیلیکوپتر رفتی مارو فامیل خودت فرض نکن کیر من و برو بچ شهوانی با اون نردبون تو کونت

0 ❤️

315946
2012-06-05 20:45:05 +0430 +0430
NA

شده بچه بازی دیگه همه چی.
ولمون کن بابا دلت خوشه
اونیکی که پیش دانشگاهی بود با شاشیدن طرف حال میکرد تو هم که شدی تارزان نردبون از تو 1ارکینگ میزاری میری طبقه سوم اولشم اسرار داری که داستانت راسته؟؟؟؟؟
هه!
گیر کردیم ها به غرعان!

0 ❤️

315947
2012-07-26 10:06:33 +0430 +0430
NA

كيرم تو كونت با اين دروغ گفتنت

0 ❤️

315948
2012-09-16 10:49:30 +0430 +0430
NA

كس شعري بيش نبود،آخه مامان به فاك رفته!،بچه پانزده ساله ميتونه نردبان ده متري بلند كنه؟!

0 ❤️

315949
2014-04-20 14:00:43 +0430 +0430
NA

خوب بود دیگه هم بنویس.

0 ❤️

315950
2014-05-25 11:14:25 +0430 +0430

چه داستان تخیلی چرتی

0 ❤️

315951
2014-05-25 11:22:14 +0430 +0430
NA

ها هار هار.خدایی از وقتی اومدم سایت شهوانی باهرکی حرف میزنم حواسمو جمع میکنم یه وقت کارمون به سکس نکشهlol LOL :-)) :)) =)) +)) :-))) :))) :loولا ملت صبح یکی رو میبینن ظهر طرفو میکنن تازه یارو خودشم پایه بوده!!lol LOL :-)) :)) =)) +)) :-))) :))) :lo

0 ❤️

315952
2014-07-03 14:04:37 +0430 +0430
NA

ﺑﭽﻪ 15 ﺳﺎﻟﻪ ﮔﻮﻩ ﺧﻮﺭﺩﻱ اﻭﻣﺪﻱ ﺗﻮ اﻳﻦ ﺳﺎﻳﺖ .ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺩاﺭﻩ ﺟﻠﻖ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﺣﻮاﺳﺸﻢ ﻧﻴﺴﺖ

0 ❤️

315953
2014-07-03 14:06:06 +0430 +0430
NA

ﺯﺭﻱ ﺗﻮ ﺑﻴﺎ ﻣﻦ ﻗﻮﻝ ﻣﻴﺪﻡ ﻇﻬﺮ ﻧﻜﻨﻤﺖ… biggrin

0 ❤️

525093
2015-12-11 11:27:53 +0330 +0330
NA

آستینشو کند (laugh)
آره جکی جانه

0 ❤️

574765
2017-01-18 11:24:19 +0330 +0330
NA

کسی برای گی هست؟ امیر 16ساله ؛فقط هم سنا خودم.

0 ❤️

695489
2018-06-18 13:48:42 +0430 +0430
NA

یعنی اون نردبونه تا ته تو کونت کوسخل تو تو عمرت جز کون ننت کون دیگه ای ندیدی اونم داشته به بابات میداده چشت خورده اونوقت میای در مورد دختر می نویسی اقا این سایت برای بالای ۱۸ سال نه تو بچه کونی ، بچه ما همسن تو بودیم اینکارا رو نداشتیم کوس نوشتی دیوث کیرم تو تربیت ننه بابات

0 ❤️

804359
2021-04-16 22:31:52 +0430 +0430

من نمیگم چطور میری خونشون ولی نردبون که ۴ طبقه بره بالا اتشنشانم به زور داره توچطور میرفتی اصلا ولش پبدا کردی گوش آپارتمانتون چطوری بلند کردی نوردبون به اون بزرگیو؟

0 ❤️

865770
2022-03-27 20:59:58 +0430 +0430

کیر تو مغزم که وقت گزاشتم برا داستان کسخلت

0 ❤️

865771
2022-03-27 21:01:48 +0430 +0430

اتش نشانی میرینه از نردبان ده متری بره بالا شما فک کنم با کیرت ۱۰۰ مترم میری بالا

0 ❤️