سکس دفتری

1393/08/27

من یه دختر 25 ساله ام. چندوقت پیش رفتم تو یه اداره کار کنم. بعدش خانمی که مسئول من بود خیلی دوستم داشت هنوزم داره. باهاش خیلی خوبم. یه 1ماهی بود که میرفتم سرکار که این خانم بهم پیشنهاد داد برم دفتر شوهرش کار کنم. نه اینکه منظورش سکس باشه نه. منم ازوناش نبودم واقعا. اون میخاست بعدظهرا که میره خونه چندساعتی شوهرش مجبور بشه بره دفتر کارش و خونه نباشه که اون استراحت کنه و شوهره بهش گیر نده. البته ناگفته نماند این خانم و آقا هم سن بابا مامانم هستن. منم که حقوقم کم بود از خدا خواسته، گفتم باشه یه روز ظهر با خانومه رفتم خونشون.آقاش دید منو گفتم سلام گفت سلام من تا حالاا چرا تورو ندیدم گفتم خوب منم شمارو ندیدم.رفتیم حرف زدیم البته راجع به حقوق حرف نزد زیاد گفت چقد میگری گفتم شما کارفرمایی شما تعیین کن. این حرفا تموم شد گفت اولین بار خودم میبرمت که خودت محل کارو ببینی گفتم باشه. زنگ زد یه روز با ماشین اومد دنبالم وایستاد رفتم جلو نشستم.البته کت و کیفشو گذاشته بود من برداشتم گذاشتم صندلی عقب. رفتیم دفتر بهم همه جارو نشون داد وظایفمو گفت و یه کلید بهم داد.گفت فردا بیا همه جارو مرتب کن.

فرداش هرچی لازم بود برا تمیزی و مرتب کردن گرفتم رفتم دفتر صبح ساعت 9 اونجا بودم البته پنجشنبه بود بازم من نیروی رسمی اداره نبود پاره وقت بودم و پنجشبه تعطیل بودم. رسیدم بهش اس دادم که من دفترم شروع کردم به تر و تمیز کردن.البته کسی نبود مانتو مقنعمو در آوردم که راحت باشم. قفل پشت در دفترم انداختم .البته خود آقاهه گفت تنها بودی قفلو بنداز. بگذریم هنوز کارم تموم نشده بود که احساس کردم کسی کلید انداخت در باز شد.چون قفلو انداخته بودم نشد بیاد تو سرع لباسامو پوشیدم درو باز کردم.درو باز کردم اعصابش خورد شده بود.گفت چرا دیر باز کردی گفتم ببخشید.گفت بهت گفتم اینجا راحت باش، تور احت نباشی منم نمیتونم راحت باشم. گفتم شمار ارحت باش اینجا دفتر شماس به من کار نداشته باشین.چایی گذاشتم بردم براش گفت بشین باهم بخوریم گفتم سرویس هنوز تموم نشده گفت برو بعد بیا باهم بخوریم فقط زود باش.گفتم باشه. تو دفترش یه اتاق داشت که مثل خونه بود توش تشک و بالش داشت و لباس راحتی حموم توش داشت.و درش از داخل اتاق کار اصلی خودش باز میشد و کلید اون اتاقو من نداشتم. رفت اونجا شلوارک پوشید و تیشرت خوابید. منم کارم تموم شد دوباره چایی ریختم رفتم تو اتاق کار دیدم در اون اتاق بازه یواش صدا کردم اقای فلانی؟ گفت بیا تو رفتم دیدم دراز کشیده گفت ببخشید من خستم. گفتم اشکال نداره راحت باشید. من چایی گذاشتم دیدم اینجوریه برگشتم که بیام بیرون گفت کجا؟ گفتم میرم که شما راحت باشین. گفت نه باش .بیا بشین چایی بخور خسته شدی.ناچار نشستم. تا نشستم دیدم دکمه یقم بازه البته زیرمقنعه بود دستمو بردم زیر مقنعه که ببندم گفت یعنی چی اینکارا. در بیار راحت باش منم گرمم بود گفتم نه مرسی راحتم. گفت بدم میاد ازین کارا.چیزی نگفتم.کلی حرف زد از آدم و حوا پیچ و مهره حیوونا. من نگرفتم منظورشو.2و3 تا چایی خورد گفت بیا ماساژم بده.گفتم من گفت آره گفتم بلد نیستم.بعد دیگه حرف نزدم گفت نامحرمم یا بلد نیستی گفتم هر دوتاش.فکرشم نمیکردم همچین خواسته ای داشته باشه. بالاخره ماساژش ندادم.گفت پس بریم میرسونمت گفتم باشه.پا شد لباس پوشید.یکم نشست باهام حرف زد نمیدونم چی بود نشد بهشم بگم. مجبورم کرد برم پیشش بشینم.نشستم دستشو گذاشت پشتم نفسم بند اومد دیگه نشد بحرفم صدام در نیومد گفتم تشنمه برام از آبمعدنی ریخت تو لیوان گفت بخور گفتم دستتو بردار.برنداشت گفت چی میشه مگه؟مقنعمو یه دفعه در آورد. ازخجالت اب شدم دستامو گذاشتم رو سرم چشامو بستم گفتم خواهش میکنم مقنعمو بده گفت تو ادعای تجدد میکنی اینطوری؟ نه با ت دختر قرن 21 نیستی. دیگه اشکم در اومد.تا حالا در همچین موقعیتی نبودم آخه.مقنعمو دواره انداخت روسرم ولی ولم نکردمنو محکم نگداشت دکمه هامو باز کرد هرچی تقلا کردم فایده نداشت. گفت کاریت ندارم فقط میخام رنگ تابت و ببینم.3تا دکمه باز کرد دید تابم سفیده گفت دختر یا باید تاب قرمز بپوشه یا نارنجی، سفید چیه مگه زیرپوش مردونس. دیگه منم گریم گرفته بود حسابی همونطور که نشسته بودیم منو رو مبل که تو اتاق کارش بود خوابوند.چندتا بوس رو صورتو لبامو گردنم زد دید خیلی گریه میکنمو زور میزنم ولم کرد. ولی سفتی کیرشو احساس کردم.گریه کردما.بعد گفت حاضرشو بریم سروصورتتو آب بزن بااین قیافه نری بیرون. سوار ماشین که شدم با اخم نشسته بودم کلی فلسفه چینی کرد. بعد گفت چرا این شکلی هستی ها؟ گفتم هیچی.گفت پس چرا اینطوری؟ یعنی چی چه اتفاقی افتاده مگه.حرف نزدم. دفعه بعد باز همینطورایندفعه بقلم کرد ول کن نبودمنو از پشت بقل کرد مقنعمو در آورددکمه هامو باز کردومنم بدم نمی اومد ولی خوب میترسیدم چون دختر بودم هنوز. خواست استینمو در بیاره در رفتم دوباره گرفت منو زیر پاهاش مانتومو در آور نذاشتم دیگه همونطوری حال کرد.خیلی حرف میزد حرفاش قشنگ بو حس سکس بهت میداد. یکی دو دفعه دیگه دیگه منم انگار راحت شدم.گفتم آب که از صد گذشت چه یک وجب چه صد وجب. کل بدنمو لخت میکرد باهاش حال میکرد میگفتم مثلا نکن میگفت مثلا میخاد چی بشه.میگفت ای جان جه سینه های کوچیکو سفتی چه بدنی اووف ولی هیچوقت اینطوری تجربه نداشتم.اولین بارم بو خدارو شکر که کوسمو نکرد. وگرنه دختریم پریده بود اما با کوسم رو کیرش سر میخوردم حال میداد واقعا. هنوزم میرم بازم داستان دارم اما دیکه حال نوشتن ندارم مرسی. واقعی واقعی بود

نوشته: بد بخت


👍 0
👎 1
59030 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

444437
2014-11-18 17:18:07 +0330 +0330
NA

بنظر واقعی میاد…مرسی

0 ❤️

444438
2014-11-18 17:49:43 +0330 +0330

کیرم تو اون داستان کیریت

0 ❤️

444439
2014-11-18 18:00:04 +0330 +0330
NA

گفتی نمیدی نمیدی بدت میاد گریت میگیره بعد آخرش لذت میبری و دوست داری؟!! fool
پارادوکست از پهنا تو کون رئیس دفتر قرن بیست و یکمیت!!

0 ❤️

444440
2014-11-18 23:57:21 +0330 +0330
NA

تبریک میگم شما الان یک جنده هستی!!!

0 ❤️

444441
2014-11-19 00:16:20 +0330 +0330

حالا مگه چی شده? دختریت که نپریده ?? فقط یکی از بنده های مخلص خدا باهات حال کرده تو هم لذتشو بردی پس چرا ناراحتی ??? بازم رو کیرش سرسره بازی کن ولی مواظب باش دختریت نپره که اگه پرید دیگه پریده !!!

0 ❤️

444442
2014-11-19 05:08:46 +0330 +0330
NA

کم کوس شعر تفت بده
کیرم دولا پهنا توی کونت

0 ❤️

444443
2014-11-19 07:03:44 +0330 +0330
NA

کوسکش جنده بازم برو رو کیرش سرسره بازی کن تا بزنه کوسوکونتو پاره کنه
من جای اون بودم کونتو پاره می کردم
خاک تو سر جفتتون

0 ❤️

444444
2014-11-19 09:24:30 +0330 +0330
NA

کیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییر تییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییز
تووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
کوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووونت

0 ❤️

444445
2014-11-19 11:20:06 +0330 +0330
NA

ﻗﺸﻨﻚ ﺑﻮﺩ. ﻟﺪﺕ ﺣﺎﻝ ﻛﺮﺩﻥ ﻟﺎﺑﺎﻳﻲ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﺧﺘﺮ ﺑﺎﻧﺪﺍﺯﻩ ﺩﻧﻴﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺭﻩ. ﺩﺧﺘﺮﻳﺘﻮ ﺣﻔﻆ ﻛﻦ ﻭ ﺣﺎﻝ كن

0 ❤️

444446
2014-11-19 12:12:33 +0330 +0330
NA

بد بخت اون كسي كه ميخواهد بياد باهات ازدواج كنه نميدونه كه تا الان خانم سر كير مردم سرسره ميرفت dash1

0 ❤️

444447
2014-11-19 12:45:05 +0330 +0330
NA

حالا اگه کس بدی بیشتر حال میده سرسره!!!

0 ❤️