سکس دونفره با لیزا (۱)

1390/12/15

قسمت اول …
داستان واقعی / اسم من و دوستم مجازیه/
این خاطره واسه تابستون سال 80 تو بندرعباس هستش . اون موقع من مجرد بودم و چند تا دوست دختر هم داشتم که باهم بودیم ولی تابستونا کلا جمعیت شهر بندرعباس نصف میشه و اکثر غیر بومی ها بخاطر گرمی هوا ترجیح می دن تو بندر نباشن و به مسافرت های طولانی میرن… اون تابستون تو یه دوره ده روزه بدجوری تو کف بودم و هیچکس هم در دسترس نبود حتی به جنده های خیابونی هم راضی شده بودم . اون دوران اولین موبایل ها رو تحویل داده بودن و کلا موبایل خیلی کم بود . زنگ زدم به موبایل دوستم و جریانو بهش گفتم اونم مثل من تو کف بود . ظهر اومدش پیشم . کلی گفتیم و به شانس تخمی مون خندیدیم. البته یه امید کوچولویی هم داشتیم . روز قبل امین تو خیابون یه دختره رو دیده بود و برا عصر اون روز ساعت 7 قرار داشتن . ساعت نزدیکای 7 بود . امین گفت من میرم . اگه اومدم که هیچ نیومدم بدون دختره نیومده.
گفتم باشه و سیگاری آتیش زدم و تو حال خودم بودم . رفتم تو حیاط . دم عجیبی خورد تو صورتم . بیخیال باغچه شدم که تصمیم گرفته بودم یه کمی بهش برسم. بخاطر هوای شرجی بندر نمیشه کولر رو برا لحظه ای تو تابستون خاموش کرد. داخل واقعا هوای مطبوعی داشت.
" بزارید قبل از این که ادامه ماجرا رو بگم از اون خونه براتون بگم . خونه رو از طرف شرکتی که من بعنوان مامور براشون کار می کردم داده بودن . خیلی بزرگ بود. چون تازه تحویل شده بود هیچی نداشت . فقط دو تا کولر . همین . یه دست رختخواب هم خودم برده بودم اونجا . قرار بود تا هفته بعد کاملا تجهیزش کنن"
داشتم موزیک گوش می دادم که در خونه رو زدن . هوا تاریک بود . یه کمی ترسیدم. از تو خونه هر چی میگفتم کیه هیچکس جواب نمی داد . کسانی که تو بندرعباس بودن میفهمن من چی میگم . بهرحال یه کمی جرات پیدا کردم و درو باز کردم . دیدم امین سریع اومد تو و پشت سرش یه دختر قدبلند و لاغر اندام وارد شد .امین معرفی اش کرد . اسمش لیزا بود . من کلی خوشحال شدم .ناخودآگاه حرکتی رو تو شورتم احساس کردم امین یواشکی باهام صحبت کرد که بزار اون بره رو کار بعد همه چی حله.
رفتن تو اطاق و درو بستن . اول صدای خنده و شوخی میومد بعدش صدای دختره که ناز میکرد . امین نکن . نه خواهش میکنم و … رفتم پشت در . از زیر در تلاش کردم چیزی معلوم نمی شد. بعد پاهامو گذاشتم دوطرف راهرو و خودمو کشیدم پشت شیشه بالای در. به سختی وایستاده بودم . امین داشت سینه های دختره رو میخورد. کم کم لباس هاشو کامل در آورد و به هم گره خوردن . داشتم با کیر شق اونا بالا حال میکردم که عوضی اومد لامپو خاموش کرد. یهو هم جا عجیب تاریک شد . هیچی نمی دیدم . کلی بهش فحش دادم و آروم اومدم پایین رفتم تو آشپزخونه و سیگاری آتیش زدم . صداشون کل خونه رو برداشته بود. بعد چند دقیقه امین اومد بیرون . کشیدمش تو آشپزخونه و گفتم:
امین من امشب باید این دختره رو بکنم . وگرنه خودت باید جورشو بکشی . خنده ای کرد و سیگارشو روشن کرد و گفت تو غصه نخور . حله
دختره هم رفت دستشویی و دوباره برگشت تو اطاق . یه کم باهاش صحبت کردم 17 سالش بود . چند روز خونه نرفته بود. یه جورایی دختر فراری بود. به همه چی هم دست میزد. قبل شام چند تا قرص خواب با هم خورد . بهش گفتم می میری . این چه کاریه . گفت عادت دارم . میخوام راحت بخوابم . شام رو تن ماهی خوردیم اونم از نوع سردش .
.بعد شام امین و لیزا روی تشک خوابیدن . من هم گفتم همینجا پیشتون میخوابم . دختره اعتراضی نکرد . هیچی نداشتم بندازم زیرم . دستام زیر سرم بود و یه ملافه روم.
اون دوتا هم زیر پتو می لولیدن . بعد چند دقیقه دیدم پتو داره بالا و پایین میشه و امین داره میکنه و دختره هم آخ و اوخش رفته هوا . من با رختخواب اونا دو وجب فاصله داشتم . امیدوارم براتون اتفاق نیفته . جدا خیلی سخته که 30 سانتی شما سکس کنن و شما فقط تماشاچی باشین.
تو همین فکرا بودم که امین پتو رو زد کنارو گفت میکنی . من با سر تایید کردم . دختره تویه حالتی شبیه مستی بود . دو تا پاهشو از ساق گرفت و به سمت من منحرف کرد . چی میدیدم . یه کس تپل و کوچولو و صاااااااف . جووووون . معطل نکردم سریع شلوارکمو در آوردم و با یه فشار کردم توش .چیزی که اذیتم می کرد این بود که عمق کسش کم بود . کیر من معمولیه ولی زیاد تو نمی رفت انگار یه چیزی اون وسط مزاحم بود. بهرحال چند دقیقه تلنبه زدم ولی بخاطر مدت زیادی که سکس نداشتم و تنگی کس لیزا داشتم ارضا می شدم که کشیدم بیرون و از امین خواستم اون بکنه . مدام جامونو عوض می کردیم . خیلی حال میداد . تو یه صحنه به امین گفتم از عقب نمی کنیش . گفت چرا دوس دارم ولی فکر نمیکنم بره .
کرم آوردم ، لیزا در حالت سگی قرار داشت . کمی مالیدم به کون لیزا و امین هم کیرش رو چرب کرد و گذاشت جلو سوراخ کون لیزا ولی هر کاری کرد نرفت تو . نکته جالب این بود که لیزا هیچ عکس العملی نشون نمیداد و گیج و منگ بود. ما دوتا مثل دو گرگ گوسفندی رو بدست آورده بودیم و داشتیم لت و پارش می کردیم.
به امین گفتم تو بلد نیستی بزار من بکنم تو کونش. امین پیشنهاد داد یکی مون از جلو و یکی دیگه از عقب بکنه . قبول کردم . لیزا رو نشوندیم رو کیر امین . منم اول دراز کشید بین پاهای امین و صحنه کس دادن لیزا رو از فاصله 10 سانتی می دیدم . خیلی خیلی باحال بود.
بعدش دوزانو نشستم . کیرمو حسابی چرب و خیسش کردم . چند بار انگشتمو کردم تو کون لیزا ، کاملا تنظیم کردم و کمرش رو محکم چسبیدم و به آرومی سرش رو فرستادم تو . تو تمام این مراحل لیزا آروم بود و ناله های کوچیک می کرد . ولی زمانی که کیرم رفت تو کونش جیغ بلندی کشید و صداش تو اون خونه بدون وسیله طنین انداخت . یه لحظه من و امین درجا میخکوب شدیم . امین گفتم از عقب خیلی دردش میاد گناه داره بکش بیرون . منم مثل بچه های خوب گوش کردم. امین پیشنهاد داد بکنم تو کسش . خندیدم و گفتم احمق کیر خرت تو کسشه . چجوری من بکنم توش . گفت بکن شاید بشه. راستش خودمم دوست داشتم چون چنین تجربه رو تا اون زمان نداشتم. پوزیشن اینجوری بود که لیزا نشسته بود رو کیر امین و من قرار بود از عقب بکنم جلو . چند بار سعی کردم نشد چون کیر امین فضایی برا من نزاشته بود. جالب بود تو اون تلاش ها چند بار داشت آبم میومد که اگه میومد حسابی ضدحال می شد. نمی دونم تاحالا اینجوری ضدحال خوردین یا نه ولی خیلی بده . بگذریم
به امین گفتم بکشه بیرون و کله نرم کیرش رو دم کس لیزا بزاره دوباره کیرمو چرب کردم و مماس با کیر امین گذاشتمش جلوی سوراخ . خیلی هیجان زده بودم . بعد کمر لیزا رو محکم چسبیدم که هم فشار راحت منتقل بشه و هم اینکه در نره . بالاخره با یه حرکت دونفری کردیم توش . لیزا جیغ می کشید . امین گفت بیخیال شیم ولی من قبول نکردم . بعد چند لحظه کیر های جفتمو تا دسته تو بود . امین اومد تلنبه بزنه کیرش در اومد . دوباره با سختی مراحل قبل رو تکرار کردیم ولی باید یکی مون می کرد و اونم من بودم . کیر من میرفت تو و میومد بیرون هم بادیواره کس دختره در تماس بود هم با کیر امین . درسته خیلی تنگ شده بود و یه کمی درد هم داشتم ولی خیلی حال داد . شاید کمتر از 10 بار جلو و عقب کردم که ارضا شدم . بعد من هم امین کارش تموم شد.
لیزا هم معلوم بود که خیلی حال کرده چون وسطاش ناله های تحریک کننده عجیبی می کرد.
دو نفری رفتیم حموم و کلی خندیدیم و از حرکتی که زده بودیم اظهار رضایت می کردیم. بعد دوش اومدیم دیدیم لیزا دراز به دراز خوابیده و هیچ حرکتی نمیکنه . هر چی صداش زدیم جواب نداد . نبض هم نداشت . اولین چیزی رو که بهش فکر کردیم سر به نیست کردنش بود ولی بعد معاینه مجدد فهمیدیم نفس میکشه ولی قرصا کار خودشو کرده بود . اوووووووووووف . شانس آوردیم

خوب این داستان روز اولی بود که لیزا پیش ما بود . سه روز خاطره با هم داشتیم . اگه خوشتون اومد بقیه روهم براتون می نویسم . خوش باشید.

نوشته: امیر


👍 0
👎 0
57585 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

313130
2012-03-06 01:21:19 +0330 +0330
NA

خیلی واقعی به نظر میرسید.دمت گرم و نوش جونت.ادامه بده داداش کسباز خودم.

0 ❤️

313132
2012-03-06 04:16:34 +0330 +0330
NA

خوشم نيومد! نصرش روان نبود و يه حالت كليشه اي داشت.
البته اين داستان ميتونه واقعي باشه چون تخيلي نبود ولي ميشد بهتر نوشتش.
موفق باشي.

0 ❤️

313134
2012-03-06 09:42:49 +0330 +0330
NA

نظر من، نظر دوستانه، آخه من اول نظر دوستانو میخونم بعد داستانو.
امیدوارم کیرت به مانند درخت سرو استوار و آبت به مانند رودخانه همیشه در جریان باشد.

0 ❤️

313135
2012-03-06 11:40:32 +0330 +0330
NA

ترجیح میدم نظر اصلیمو تو اخرین قسمت داستانت بنویسم اما…
.
.
.
اما نمیدونم چرا من با اینکه با دخترا عادت دارم کلا کلکل کنم و رو بهشون نمیدم ولی خیلی دلم واسه دخترایی مثل لیزا که فرارین میسوزه و کباب میشه مخصوصا اینکه اخر و عاقبت اکثرشون روی اوردن به فاحشه گیه جدا از مسایل سکس چند بار که تو این 17سال زندگیم با دخترایه فراری یا فاحشه هم کلام شدم بغزم پای حرفاشون ترکیده و میخواستم زمین دهن واکنه و منو ببلعه که تو همچین جامعه ای زنگی میکنم جامعه ای که اکثر مردم (مثلا خودم) به ظاهر قضیه توجه میکنه و به بطنش کاری نداره مثلا ما میگیم دختره جنده شده اصلا به ذهن حشر المغزمون(به قول مکسی عزیز)فشار نمیاریم که چرا این دختره جنده شده؟دلیلش چی بوده و …
از یه طرف باید از صبح تا ظهر پای کس شعرایه معلمایه دین و زندگی بشینیم انگار که اصلا تو دنیایه ایده ال بدون بدی خودشون غوطه ورن(به قول ادلهRollingInTheDeep)و اصلا حقایق موجود در جامعه ملت رو یا درک نمیکنن و یا اصلا به رویه شریفشون نمیارن و از طرف دیگه باید بشینیم پای داستانایه این دوست عزیزمون و از کسشعرایه ایشونم فیض ببریم که مثل دو تا گرگ یه بره بی دفاعو گیر اوردن و تا میتونن ازش سو استفاده میکنن…"عجبا ،که من بسی در شگفتم از چرخش چرخ این زمونه که توش همه چی، نامیزونه"میرزا ماهان خان
.
.
.
البته این نظر شخصیم بود قضاوت پای خودتون!!!..®

0 ❤️

313136
2012-03-06 17:18:43 +0330 +0330

چه جالب که تو بندرعباس هم تو و هم دوستت موبایل داشتید در زمانی که تازه اومده بود و اینکه دوستت رفت بیرون بهت گفت اگه نیومدم یعنی جور نشد ولی به فکر پوکتون نرسیده بود که بهت زنگ بزنه. بعدش هم اومده بودن پشت در و در میزدند و تو میپرسیدی: “کیه کیه در میزنه من دلم میلرزه” ولی اون دوست کوس مغزت لال شده بود. نمیدونم واقعی نوشتی یا همش تراوشات جلقی و کف دستیته ولی بهتره کمی رمانتیک تر و سکسی تر بنویسی. چیزی که نوشتی یک سکس احمقانه و تخمی بود که با یک جنده انجام داده بودید. کوس کش آدم زیر کولر گازی بدون روانداز محتویات کونش به آلاسکا تبدیل میشه اونوقت شما لخت شدید و هی کردید؟ و هی کردید؟ و هی کردید؟

0 ❤️

313137
2012-03-07 06:40:12 +0330 +0330
NA

یاور همیشه مومن همه حرفای دل منو زد . خیلی کثافتید جفتتون بچه جنوبی های وحشی. تا وسط داستانت بیشتر نخوندم یعنی حروم زاده ی آشغال به شماها میگن. حالم بهم خورد با این داستان

0 ❤️

313138
2012-03-07 06:41:48 +0330 +0330
NA

یعنی تکاور حال میکنم با کامنت هایی که میذاری

0 ❤️

313139
2012-03-07 12:05:08 +0330 +0330

شما لطف دارید مینا خانم.

0 ❤️

313140
2012-03-09 18:57:56 +0330 +0330
NA

Fkr mikoni tizi?
Ye bad bakhto bedune inke khodesh dar jaryan bashe o dar halate aadi servis kardi shadam hasti?
Mard, ye zamani sharaf dasht…

0 ❤️

313141
2012-03-11 06:25:11 +0330 +0330
NA

عین دو تا لاشخور افتادید به جون دختره ی بدبخت هر چقدم اون جنده باشه ولی کار شما خیلی کثیف بود،واقعا کلمه ای که مناسب آشغالایی مثل تو باشه پیدا نمی کنم

0 ❤️

313142
2012-03-24 17:28:31 +0430 +0430
NA

مردانگي افسانه شد. براي خودم متاسفم كه اين داستانو خوندم

0 ❤️

840238
2021-11-01 17:05:06 +0330 +0330

احمقانه

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها