سکس عاشقانه نیما و دخترعمو

1393/06/30

سلام بچه ها من نیمایم 18 سالمه.بچه همدانم.قد بلندم و پوستم سفیده.موهامم بلند.یه دختر عمو دارم اسمش شیرینه تو اراک زندگی میکنن و6ماه از من کوچکتره.خیلی دختر تمیز و سفیدیه من از دوسال پیش تو کفش بودم تا اینکه عید سال پیش ازم شماره خواست منم از خدا خواسته بهش دادم.یه 15 روزی گذشت تا اینکه من بهش یه اس فلسفی دادم بعد چندتا اس دادن حالمو پرسید و از این حرفا یه دو سه ماهی باهم حرفای معمولی و درسی و از این حرفا زدیم و بعد چند ماه گذشت از دوستیمون اون با خواهرش اومدن خونه ی ما یه چند باری با هم تنها شدیم ولی نتونستم کاری بکنم چون روم نمیشد.
خلاصه چند روز بعدش اونا برگشتن اراک ومن موندم و یه کیر بدبخت کس ندیده.یه مدت بعدش تصمیم گرفتم ازش سوالای سکسی بپرسم تا بفهمم اونم کیر منو میخواد یا نه؟؟؟؟؟ یه شب بهش گفتم میای با هم راحت باشیم و… گفت اره چرا که نه.گفتم تو قبلا به من فک میکردی گفت دوهفته دیگه وقتی دیدمت میگم.

دو هفته گذشت و ما رفتیم عروسی پسر عمم.اونجا دیدمش باهاش دست دادمو حالشو پرسیدم.گفت بدک نیس.گفتم حرفی میخوای بهم بزنی؟؟؟گفت اره یه حرف خیلی مهم.گفتم بگو گفت الان نمیشه.گفتم پس کی؟؟ گفت فردا من تنهام بیا خونمون.منم قبول کردم.شب از فکر و خیال خوابم نمیبرد.هم میخواستم فردا بکنمش هم دلم نمیومد پرده ی این دختر پاکو پاره کنم.

فردا شد.اس دادم و بهش گفتم کی بیام؟ گفت ساعت 3/5 اینجا باش گفتم باشه.بقیه رو یه جور پیچوندم ورفتم خونشون.قلبم داشت میومد تو دهنم.بالاخره اومد درو وا کرد.یه ساپورت مشکی با یه سارافون مشکی و قرمز پوشیده بود.گفتم شیرین چرا ساپورت پوشیدی؟ گفت اخه میدونستم تو دو س داری.راستم میگفت دوس داشتم.وقتی از پله ها میرفتیم بالا دستشو گرفتم.گفتم شیرین حرفتو بگو برم یه وقت بقیه میان زشته مارو تنها ببینن.گفت نترس بیا تو قبل 6 نمیان.گفتم باشه و رفتم تو.داشتم تو اینه به خودم که عرق کرده بودم نگاه میکردم که یهو دستشو گذاشت پشتم اروم اومد جلوم وایساد دستشو گذاشت رو شونم. با ناز گفت نیما… گفتم جونم عزیزم.گفت یه چیزی بگم ناراحت نمیشی منم گفتم شایدم بشم گفت نیما من… ترسیدم گفتم توچی؟؟؟بگو ببینم.گفت من خیلی وقته عاشقت شدم.میخوام شوهر خودم باشی.هز کاری واسه به دست اوردن دلت میکنم.گفتم خاک تو سرت میدونی چقد ترسیدم.چرا قبلا بهم نگفتی؟؟؟؟؟گفت من یه دخترم.خیلی سخته به یه پسر بگی که عاشقشی ولی غرورمو شکستمو ازت شماره خواستم تا ببینم توام منو میخوای یا نه؟؟؟گفتم شیرین گفت بله.گفتم منم میخوامت گفت چقد؟؟ گفتم زیاد.گفت واسه زندگی یا سکس؟گفتم هردوش.گفت یعنی میای خواستگاریم؟گفتم اره.گفت منتظرت بمونم؟ گفتم اره.گفت وااااای یعنی میشه تو مال من باشی؟ گفتم الانم مال توام.یه دفه اومد بغلم و سرشو گذاشت رو شونم دیدم داره گریه میکنه. گفتم چرا گریه میکنی؟ گفت باورم نمیشه نیما جونم. گفتم باورت بشه شیرین جونم.راستی میخوای تا شب سرپا نگهم داری؟اشکشو پاک کرد و گفت نه اقای من بشین برات شربت بیارم ولی نصفشو بخور.گفتم چرا نصفشو؟؟گفت دوس دارم از لیوان تو بخورم. گفتم دیووووووونه ای. گفت دیوونه ی زنجیریتم نیما جون.من نشستم و اون رفت شربت بیاره.خیره شده بودم به پاهاش.اخه سارافونش کوتاه بود.شربتو اورد اومد نشست.گفتم شیرین تا حالا نمیدونستم پاهات اینقد سکسیه خانومم.گفت از این به بعد بدون خب.با خجالت بهش گفتم میذاری دستمو بکشم رو پاهات اونم گفت بکش.منم اروم سارافونشو کشیدم عقب و دیدم یه شورت ابی تنشه بعدروی کونشو لمس کردم و کشیدم روی رون پاش.اروم داشت ناله میکرد.گفتم شیرین یکم بلند تر ناله کن خجالت نکش دوس دارم صدای ناله هاتو بشنوم.(اخه صداش خیلی خیلی حشریه) گفت اگه تو دوس داری باشه.بعد دستمو میکشیدم پشتش و اونم هی ناله می کرد گفتم شیرین میشه از زیر شلوار دستمو بکشم گفت نه. با هزار تا خواهش والتماس راضیش کردم.دستمو از پشت بردم تو شلوارش.شرتشو کشیدم پایین گفتم شلوارتو در بیار گفت دوس دارم تو دربیاری منم یکم لبامو مالیدم به کسش و شلوارشو کشیدم پایین.کسش واقعا رویایی بود.سفید سفید.یه کس کوچولو و تنگ.لباش به هم چسبیده بود گفتم منو لخت کن.گفت نه نیما.تا همین جا بسه.گفتم شیرین مگه تو خانوم خودم نیستی؟گفت چرا…ولی… گفتم پس لختم کن.اونم کرد.دستشو کشید رو کیرم.گفت نیما بزرگه.گفتم دوس نداری؟گفت چون مال تویه دوس دارم گفتم بشین روش.گفت بازم گفت نه.گفتم چرا؟؟ گفت پرده دارم.میخوام تا شب زفاف دختر بمونم.منم قبول کردم و گفتم لا اقل بذار روش.اونم کسشو جلو کیرم منم میکشیدم روش و لباشو از هم باز میکردم با دستای کوچولوش موهامو میکشید و میگفت عاشقتم مهدی جووون و لباشو میذاشت رو لبام و لبامو میخورد.بعد بلند شد واسم دستمال اورد تا ابمو پاک کنه.پاک کرد و گفت نیما همیشه مال من باش.گفتم باشه.یه لب ازش گرفتمو بعد لباسشو تنش کردم و اونم لباسای منو تنم کرد.باز بغلم کرد و گفت که عاشقتم منم نازش کردم و گفتم منم همینطور عشقم و ازش خدافظی کردم.بعد اون روز بهش خیلی وابسته شدم.واقعا از ته قلبم عاشقشم.دعا کنید ما بهم برسیم وگرنه دو تامونم دیوونه میشیم.بچه ها درسته این داستان خیلی سکسی نبود ولی دوس داشتم این واقعیتو یه جا بنویسم.بچه ها بدونید که هیچ چیزی شیرین تر از سکس عاشقانه نیست. ببخشید که خیلی شد.لطفا نظر بدین به داستانم.

نویسنده… نیمای عاشق


👍 0
👎 0
60501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

437085
2014-09-21 14:29:14 +0430 +0430
NA

Kos kesh pedar
Age to nimayi
Pa mehdi ki

0 ❤️

437086
2014-09-21 14:30:29 +0430 +0430
NA

“و میگفت عاشقتم مهدی جووون و لباشو میذاشت رو لبام و لبامو میخورد.” این مهدی رو از کجات در آوردی بچه کونی؟!! معلومه جقی تشریف داری.

0 ❤️

437087
2014-09-21 14:39:12 +0430 +0430
NA

چون این دوستمون اسرار کردن این دفعه رو فحش نمی دم ولی یکی می دم کیرم تو کون خودتو اون شیرین جنده خوب دیگه بسته

0 ❤️

437089
2014-09-21 17:10:54 +0430 +0430

ridi goje

0 ❤️

437090
2014-09-21 18:49:41 +0430 +0430
NA

این مهدیو از کونش اورد پس.
کونی حد اقل ی بار بخون چی نوشتی بعد بزار مردم بخونن جقییییی

0 ❤️

437091
2014-09-21 19:18:16 +0430 +0430
NA

خخخخخخخ دمت گرم کلی خندیدم،،، عاشق مهدیه تورو دوس نداره،،، ساپورت داشت تو اشتباهی شلوار همسایه رو دراوردی چی میگی.واسه خودت کس شعر میبافی خخخخخخخ مهدی کیه اخه شلوار کیو دراوردی کی ساپورت داشت اصن شیرین کیه؟ یه دختر تو رویاهات بدبخت جقی برو جقتو بزن

0 ❤️

437092
2014-09-21 19:20:10 +0430 +0430
NA

بد ریدی باو مهدی کی بود اون وسط اخه

0 ❤️

437093
2014-09-22 02:17:15 +0330 +0330
NA

دوستان عزیز من احساس میکنم نویسنده راست میگه و سوتی هایی که داده از هل بودنش بوده ولی با این وجود جون جدت دیگه ننویس چون نه قلم داری ن تمرکز

0 ❤️

437094
2014-09-22 02:44:33 +0330 +0330
K.K

kooni dayoos

0 ❤️

437095
2014-09-22 03:27:55 +0330 +0330
NA

سلام بچه ها من نیمایم 18 سالمه.بچه همدانم.قد بلندم و پوستم سفیده.موهامم بلند


موهامو میکشید و میگفت عاشقتم مهدی جووون و لباشو میذاشت رو لبام و لبامو میخورد :|:|:|:|:|

کس گفتی آی کس گفتی جواب کیری دادی مثل یه کیر شگفتی

یارو ساپورت داشته بعد من دستمو کشیدم روی پاهای لختش و شورتشو دادم کنار

کس نگو بچه کونی جقی

0 ❤️

437096
2014-09-22 05:10:51 +0330 +0330
NA

نه بابا بنده خدا اومده اسم مستعار بكار ببره يهو حواسش پرت شده اسم واقعيشو نوشته كه مهدي هست !
داستانت بنظرم تقريبا واقعي بود !!! خخخ
ولي خاك تو سرت كه اومدي اينجا نوشتيش بي غيرت

0 ❤️

437097
2014-09-22 05:42:39 +0330 +0330
NA

dirol
ریدی مهدی جوووون

0 ❤️

437098
2014-09-22 05:43:14 +0330 +0330
NA

فوشش نديد بيچاره داستانش قشنگ بود خاست اسم مستعار استفاده كنه ولي لو داد چرا فوشش ميديد بيچاره رو smile

0 ❤️

437099
2014-09-22 07:57:56 +0330 +0330
NA

سوتی دادی

نیمایی یا مهدی ؟!!؟؟!؟؟؟

کس مغز

ولی داستانت خوب بود
من ک تا حالا سکس نداشتم و نخواهم داشت تا عروسیم
ولی قبول دهرم سکس عاشقانه یچیز دیگست

0 ❤️

437101
2014-09-22 14:48:29 +0330 +0330
NA

اشغال بود مثل خودش ولی رو هم رفته خوب بود واسه خنده

0 ❤️

437102
2014-09-22 18:29:14 +0330 +0330
NA

سینکو بابا بچه جقی اومده واسه من کس شعر میگه اخه من به تو ی جقی چی بگم تو الان نیمایی یا مهدی جقو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟یادم بندازه یه جق بزنم آبشم بریزم تو مغزت یکمی مغزتو شستشو بده

0 ❤️

437103
2014-09-23 03:28:19 +0330 +0330
NA

این وسط مهدی کی بود؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

437104
2014-09-23 05:15:29 +0330 +0330

اول میخاستی بکنیش بعد دو دقه شدی عاشقش؟ این داستانو یه دختر عقده ای نوشته…

0 ❤️

437107
2014-09-24 15:44:06 +0330 +0330

ریدی کونی شعرو ور نوشتی که سرو ته نداره lol

0 ❤️