سکس من و بیتا

1397/02/31

سلام دوستان
من علیرضا هستم۳۲ سالمه از تهران
داستانی که میخام براتون بگم مربوط میشه به یکسال پیش در حال پرسه زدن تو اینستا بودم که با یه زن بیوه ۲۸ ساله به اسم بیتا(اسم مستعار) آشنا شدم
بعد کمی کامنت بازی و حال و احوال بپرسی گفتم عکستو برام بفرست تا ببینمت
اونم همینطور عکس منو خاست، وقتی عکسشو دیدم آب از دهنم راافتاد خلاصه بیخیالش نشدم و گفتم تا نکنمت بیخیالت نمیشم.دختری سفید با چشای قهوه ایی و موهای عسلی و تا یکماه هرلحظه حالشو میپرسیدم و بهونه جور میکردم باهاش صحبت کنم و صحبتامو سمت سکس بردم و گفت شوهرش معتاد بوده و بعد یکسال طلاق گرفته و الان داره با مادرش زندگی میکنه .دیدم دختر تشنه ایه و هربار از سکس صحبت میکردیم به اصطلاح ناراحت میشد ولی دوباره شروع میکردم دیدم بدش نمیاد و شبا باهم سکس چت میکردیم میگفتم اون لبای قشنگتو بخورم بعد برم پایین اون ممه های نازتو بلیسم یدفعه میگفت بسه علیرضا دیگه منم ت
و دلم میگفتم گیرم بیفتی جوری بکنمت تا نتونی راه بری
خلاصه بعد یکماه موفق شدم شمارشو بگیرم و قرار شد بیایم از نزدیک همدیگرو ببینیم البته اینم بگم که خونشون سمت آخرای کرج بود و من تهران بودم
خلاصه اومد و همدیگرو دیدیم و یکم قربون صدقش رفتم و تو ماشین یکم دستمو به پر وپاش میزدم دیدم بدش نمیاد زیاده روی نکردم اونروز یه کافی شاپ رفتیم و بردم نزدیکای محلشون پیادش کردم
از اون شب ببعد هرشب باهم سکس چت داشتیم و بیادش جق میزدم و بهش میگفتم که علیرضا کوچیکه بیتابته اونم بدش نمیومدو میگفت بیشعور
یشب بهش گفتم بیتا فردا خونمون خالیه بیا خونمون اولش گفت نه و نمیشه و…بعد من بهش قول دادم کار بدی نمیکنیم و فقط میخام بغلش کنم و ببوسمش اونم قبول کرد و گفت کاری نکنیم آخه یکم مذهبی بود و میگفت گناه داره و از این حرفا
فردا رسید و خانواده رفتن به یه مسافرت دوروزه سمت اصفهان
منم بعد از اینکه مطمئن شدم،، رفتم و بیتارو اوردم خونمون
اولش یه شربت درست کردم و باشیرینی باهم خوردیم بعد اومد رو مبل نشست منم نشستم کنارش و از کمرش گرفتم و لبامو گذاشتم رولباش حسابی لباشو خوردم گفت علیرضا پایین تر نرو همین قد کافیه گفتم باشه دوباره لباشو خوردم و لاله گوششو لیسیدم دیدم چشاش خمار شد بعد دستمو بردم رو سینه های کوچولوش سینه های گرد و خوشکلی داشت یکم مالیدم گفتم تاپتو دربیار درآوردم سوتینشو که قرمز پوشیده بودو دادم بالا و حسابی سینه هاشو خوردم ناکس از قبل رفته بود حموم و صاف و صوف کرده بود تنش بوی لطیفی داشت دیدم نفساش تندتر شده و هیچی نمیگه خابوندمش رو مبل شروع کردم لیسیدن دور سینشو کم کم سمت پایین رفتم دستمو بردم شلوارشو بکشم پایین نذاشت گفتم یکم بکش پایین کاری نمیکنم شلوارشو یکم کشیدم پایین از کنار شرت قرمزش کس نازشو دیدم سفید وناز و خوشبو بود کسشو یکم با زبونم لیسیدم دیدم آه کشید گفت علیرضا نکن علیرضا نکن منم بیشتر لیسیدم دیدم آتیش گرفت کم کم همه شلوارشو کشیدم پایین دیگه هیچی نمیگفت پاهاش قشنگ باز کردم و انگشتمو میکردم تو کسش و بازبونم چوچولشو لیس میزدم دیگه نفساش عمیق تر شده بود هی میگفت علیرضا وای علیرضا …حسابی کسش پرآب شده بود منم دیدم اوج شهوته بلندشدم کیرمو دادم دهنش اول نمیخورد گفتم سرشو لیس بزن بعد کم کم همشو میکردم دهنش بعد چند دقه ساک زدن کیرمو که حسابی خیش شده بود آوردم در کسش میمالیدم هی بادستش منو سمت خودش میکشید که بکنم توش منم هی میمالیدم تا اینکه گفت لامصب بکن توش که منم یدفعه سرشو کردم تو کسش یه ناله ای میکرد که انگار تاحالا کیر ندیده منم بیست دقه تلمبه کردم صدای شالاق شولوق آب کسش اتاقو پر کرده بود میگفت محکم بزن منم هرچی درتوانم بود محکمتر میزدم تا اینکه دیدم یهو شکمش سفت شدو شل شد منم بادیدن این صحنه یدقه بعدش آبم اومد وگفت بریز توش قرص خوردم بعدش بیحال افتادیم روهم و یبار دیگه دوباره دوساعت بعدش کردیم و ظهر زنگ زدم از بیرون غذا آوردن و خوردیم وبعدازظهر برد
مش سمت محلشون و از اون موقع ببعد هر هفته میومدو میکردمش البته هی میگفت عذاب وجدان دارم و گناه داره ولی شهوت نمیذاشت و میومد
امیدوارم خوشتون اومده باشه
نوشته: علیرضا


👍 3
👎 11
24674 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

688969
2018-05-21 21:09:27 +0430 +0430

بكن تا توأني به بازوي خويش ،بكن

1 ❤️

688970
2018-05-21 21:12:00 +0430 +0430

بكن تا توأني به بازوي خويش ،بكن ?

0 ❤️

688977
2018-05-21 21:42:00 +0430 +0430

اون شالاق شلوغت منو کشت

0 ❤️

688984
2018-05-21 22:31:50 +0430 +0430

اسم مستعار شده ادا بازی اسم واقعی طرف بنویسی مگه کسی میشناستش، انگار با هنر پیشه خوابیده جاکش

0 ❤️

688995
2018-05-21 23:23:13 +0430 +0430

تا توانی کس‌ی بدست آور
جلق خالی، هنر نمیباشد

0 ❤️

689010
2018-05-22 02:50:42 +0430 +0430

وقتی گفتی آتیش گرفت منتظر بودم آتش نشانی
یهو وارد بشه و …
بهر حال شالاق شلوغ نکن
ولی از انصاف نگذریم خیلی وقت بود جای شربت تو داستانها خالی بود

2 ❤️

689022
2018-05-22 05:50:41 +0430 +0430

دیوس خوب وقتی میگه پایین تر نرو چرا گوش نمیدی

0 ❤️

689036
2018-05-22 06:50:59 +0430 +0430

32 سالته هنوز زن نداری بی عرضه؟؟ پیر خر…
زن بی.وه ی فلان فلان شد دختر سفید و تشنه ی فلان فلان؟؟
وقتی میگفت علیرضا بسه دیگه یعنی به اصطلاح ناراحت نمیشد؟؟وقتی میگفتی فلانی بی تابه و میگفت بی شعور یعنی بدش نمیومده و دلش میخواسته؟؟ عجب آدم الاغی هستی پیرپسر…
وقتی که آتیش گرفت و دچار سوختگی شد از خمیر دندون استفاده نکردی؟؟سسخل…آتیش گرفتو از کجات در آوردی؟؟
20 دیقه داشتی میکردی، آب هیچ کدومتون نیومد؟؟ بعد 21 دیقه آبت اومد؟؟ ناموسن چی میزنی؟ آ.د.ر.س بده مشتری شیم
شالاق شولوق؟؟ نه واقعا شالاق شولوق؟؟
داشت میگفت علیرضا پایین تر نرو بعد قرص ضد بارداری خورده بود؟؟
خونوادتون هفته ای 2 روز میرن نصف جهان؟؟ هر هفته؟؟
نکته اصلی : بیچاره از بس کف دستت صافه کسی بت دختر نمیده پیر خر مفلوک معیوب

0 ❤️

689037
2018-05-22 07:08:13 +0430 +0430

یه جوری تو داستانا شربت میخورن آدم فکر میکنه ایستگاه صلواتیه

1 ❤️

689048
2018-05-22 08:56:43 +0430 +0430

خواب دیدی خیر باشه،پیر پسر

1 ❤️

689073
2018-05-22 11:39:38 +0430 +0430

حکمت شربت خوردن چیه اخه؟ شما اصلا تو زندگی روزمره تون انقد شربت میخورین ک تو جق نوشته هاتون انقد شربت شربت میکنین؟دیس هفتم

1 ❤️

689264
2018-05-23 11:27:33 +0430 +0430

همش کصشعر بود
از شربت خوردنشون و ۲۰ دق تلمبه زدنشو
شل و سفت شدن شکمشو شالاق شولوق زدنشو
کیییر م تو دهنت با این داستان کیریت
ی روز خونه رو خالی گذاشتن همون روزم همسایه اومده کونت گذاشته

0 ❤️

689288
2018-05-23 13:19:05 +0430 +0430
NA

من اگه روزي بشم مدير اين جنده خونه كه امثال تو توش داستان ميزارن تست جق ميزارم ديوث پدر ريدم به كفن پدرت مجبوري بنويسي يكدستي اشغال كي رشوهر صدر اعظم المان توي كونت كي ر بنگلاي هاي اصيل بنگال تو ناموست

0 ❤️